- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل اسیر نفس و شـیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائـک تو قدر خود نمی دانی چه حاصل
مقدمه ضرورت خودشناسی در مکاتب مادی و غیر مادی مورد بحث و تأمل قرار گرفته است. در مکاتب مادی خودشناسی از آن حیث مورد توجه قرار گرفته که انسان بتواند استعدادهای بالفعل و بالقوه خودش را بشناسد، از آن حداکثر فایده مادّی را بردارد و به لذت های مطلوب خود برسد و موانع این راه را با استفاده از آن برطرف سازد (جلب منفعت مادی و دفع ضررهای مادی).
امّا در مکاتب الهی به ویژه اسلام خودشناسی مقوله ای بسیار باارزش قلمداد شده است، امّا نه از حیث مادی نگری بلکه از حیث اینکه سعادت مادی و معنوی انسان (رفاه دنیا و آخرت) در گرو آن است. در ادامه ابتدا به انواع خودشناسی و سپس به پیشینه و ضرورت آن و در آخر به آثار و محورهای خودشناسی می پردازیم.
انواع خودشناسی:
۱. خودشناسی نوعی (فلسفی):(۱) یعنی شناخت حقیقت نفس انسانی که در مباحث مربوط به معرفت نفس مورد بحث و مطالعه قرار می گیرد.
۲. خودشناسی اخلاقی:(۲) شناخت خویشتن از نظر صفات و استعدادها و ملکات اخلاقی است.
۳. خودشناسی جنسیتی:(۳) شناخت خود از نظر استعدادها و سرمایه های خاصی که به هر یک از دو جنس ذکور و اناث اختصاص دارد.
۴. خودشناسی فطری(علم حضوری):(۴) انسان به ذات خود آگاه است. جوهر ذات انسان، آگاهی است. پیدایش «من» انسان عین پیدایش آگاهی به خود است. در آن مرحله فرد آگاه، آگاهی و شیء به آگاهی درآمده یکی است. (علم حضوری قبل از خودسازی و ریاضت ها)
۵. خودشناسی انسانی:(۵) آگاهی به خود در رابطه با همۀ انسانها. خودآگاهی انسانی بر این اصل و فلسفه استوار است که انسانها مجموعاً یک واحد واقعی به شمار می روند و از یک وجدان مشترک انسانی بهره مندند. احساس انسان دوستی و انسان گرایی در همۀ افراد انسان موجود است اگر این نوع خودآگاهی در فردی پیدا شود دردش درد انسان و آرزوهایش آرزوهای انسان می شود.
۶. خودشناسی عارفانه: خود آگاهی عارفانه آگاهی به خود است در رابطۀ او با ذات حق (او اصل است و ما فرع). روح و جان ما مظهری از خداست خود آگاهی واقعی وقتی است که انسان از خود فانی شود و تعینات را در هم شکند (پس از ریاضت ها و عبادت ها حاصل می شود) (علم حضوری پس از خودسازی).
۷. خودشناسی فیزیولوژی: شناخت اندام های بدن و چگونگی کار آنها که کار علم فیزیولوژی است.
۸. خودشناسی روان شناختی: شناخت روان و نیروهای درونی انسان و احساسات و فعل و انفعالات روانی است.
۹. خودشناسی حقوقی- عبادی
پیشینه خودشناسی
توجه و پرداختن به انسان و خودشناسی پیشینه ای دیر پا دارد و در طول تاریخ بشریت همواره انسان ها اهتمام وافری به انسان شناسی و بررسی مسائل اجتماعی انسانی داشته است. از جمله تاریخ نویسان باستان مملو از آثار شکوفایی زندگی انسان ها و شناخت نفس و روح بوده است تا آنجا که بر سردر معبد «آپولو» در یکی از شهرهای قدیمی یونان به نام دلفی، بانیان معبد برای تشویق و تحریص دیگران به پی بردن به رموز خلقت و پیچیدگی های وجود انسان نوشته بودند «خود را بشناس» که این کلام بعداً مبنای فلسفۀ فلاسفۀ یونان مانند سقراط و فیثاغورث گردید.(۶)
گاندی در کتاب «این است مذهب من» می گوید من از مطالعه «اوپانیشادها» (قدیمی ترین کتاب های مذهبی و عرفانی هند) به سه اصل پی بردم که این سه اصل برای من یک عمر دستورالعمل زندگی بود. اولین اصلی که گاندی ذکر می کند این است که تنها یک حقیقت در عالم وجود دارد و آن شناخت نفس است. اصل دوم: هر که خود را شناخت خدا را هم می شناسد. اصل سوم: فقط یک نیرو و یک آزادی و یک عدالت وجود دارد و آن نیروی تسلط بر خویشتن است، هر کس بر خویشتن مسلط شد بر اشیای دیگر نیز مسلط می شود.(۷)
همه انبیاء و اولیاء و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ و حکما توصیه به خودشناسی کرده اند. امّا مکاتب آسمانی به ویژه اسلام که ریشه در وحی و الهام دارد و در سطحی فراتر از عقل و دانش بشری هستند، شناختی را از انسان ارائه می دهند که واقع بینانه تر و در برگیرنده همه ابعاد وجودی اوست.
خودشناسی اخلاقی حال از بین خودشناسی هایی که ذکر شد به بحث خودشناسی اخلاقی می پردازیم «خودشناسی اخلاقی یعنی شناخت انسان از آن نظر که دارای استعدادها و نیروهایی برای تکامل انسانی است.»(۸) خودشناسی یعنی شناختن استعدادها، گرایش ها، بینش ها، سرمایه ها، امانت ها و ودیعه هایی که خداوند متعال در اختیار انسان گذاشته است. خودشناسی به این مقوله می پردازد که چه بوده ایم، چه شده ایم و چه باید بشویم.
ضرورت خودشناسی اخلاقی
برای روشن شدن بحث به مثال زیر توجه فرمائید. فرض کنید در یک فرصت طلایی و استثنایی به بازاری راه یافتید و در آن بازار به شما بگویند کالاهای این بازار ارزان ترین و با کیفیت ترین هستند. هر قدر که بخواهید می توانید خرید کنید. از این خبر بسیار خوشحال می شوید، سپس دست توی جیب خود می برید و مقداری پول برمی دارید (بدون توجه به کل سرمایه و نوع کالا) و با آن خرید می کنید، وقتی که از بازار خارج شدید دوستتان به شما می گوید پس چرا بنجل خریدید کم خرید کردید؟ شما می گویید پول کم داشتم دوستتان می گوید شما پیش از این پول داشتید بعد جیب هایتان را بررسی می کنید، متوجه می شوید که شما با یک دهم پول خود خریده کرده اید و تازه اصلاً به ارزش کالا هم توجه نداشته اید. آری خودشناسی یعنی اینکه در بازار دنیا اول با کل سرمایۀ خود آشنا شده و کالا را خوب انتخاب کنی. و چقدر زشت و قبیح است کسی از این بازار مقداری خاکروبه و آشغال خریداری کند (هدر دادن سرمایه وجودی و الهی). کسی که از ابعاد وجودی خود (جسم و روح) خبر ندارد، فردی که از ابعاد شخصیت خود (جسمی، عقلی، عاطفی، اخلاقی، دینی و اجتماعی و…) بی خبر است، انسانی که از قدرت اراده و اختیار خود غافل است و یا جایگاه و شأن خدایی و کرامت انسانی خود را به فراموشی سپرده است قطعاً به خودشناسی دست نیافته است و بهایی سنگین بخاطر زندگی حیوانی خود خواهد پرداخت.
در ذیل به دلائل وجوب خودشناسی (روایی، عقلی، بدیهی و…) اشاره می کنیم، نکاتی که هر کدام پاسخ می دهد که چرا ما باید خود را بشناسیم.
۱. لذائذ مادی:(۹) توجه ما را به خود جلب می کند، این امر باعث می شود کمتر به خویشتن توجه کنیم و بیشتر به بیرون از خود توجه کنیم. این امر از خود آگاهی ما می کاهد و حال آنکه رشد و تعالی ما در گسترش خود آگاهی است. عاقلانه نیست که انسان به جای توجه به مصالح واقعی و نگرش بایسته به خویشتن و هدف و عوامل تأمین کننده سعادت ابدی در اندیشه لذایذ مادی و اطاعت کورکورانه از غرائز باشد.
۲. پرورش تن و روان:(۱۰) انسان دارای دو بعدِ جسمانی و روحانی است و برای رسیدن به کمال نیاز دارد به پرورش هر دو در حد متعادل و شرعی آن بپردازد. عدم توجه به هر کدام باعث انحراف ها و فسادهایی می گردد که سیر انسان به سوی کمال را متوقف و یا کند می کند.
۳. حبّ ذات: ما موجودی هستیم که دارای ادراک و شعور و فطرتاً دارای حب ذات می باشیم و از این نظر آثار متعلق به خود را دوست می داریم. کاملاً طبیعی است که به خود بپردازیم و توجه به خویشتن برای ما اصالت داشته باشد و در صدد شناخت کمالات خویش و شناسایی طریق وصول به آن برآییم. پس درک خودشناسی نیازی به دلیل پیچیدۀ عقلی یا تعبدی ندارد. (عدم توجه به خویشتن انحراف آمیز و ناسازگار با مقتضیات فطرت انسانی است و این بزرگ ترین ناهنجاری و بیماری معنوی است.)
۴. خودشناسی مقدمه خودسازی است:(۱۱) تا انسان از شناخت صفات و ملکات (مثبت و یا منفی) خود غافل باشد، نمی تواند به اصلاح خود بپردازد. پس قدم اول در راه سازندگی شخصیت این است که با صفات و استعدادها و علائق و امیال و انواع گرایش های خودآگاه و ناخودآگاه خود آشنا شود.
۵. بیمه شدن: اگر خودشناسی کامل صورت بگیرد، انسان به نقص ها و عیب ها و خودخواهی خود اعتراف می کند اما این حالت در او «مقایسه با دیگران و یأس از خودسازی» ایجاد نمی کند و باعث وحشت از شناخت نقائص خود نمی شود چرا که او در کنار این عیوب، استعدادهای مثبت خود، امتیازات و فضایل اخلاقی خود را می شناسد. این شناسایی از یک سو کمک می کند که این استعدادهای مثبت را بارورتر سازد و از سوی دیگر چون از عیوب خود نیز باخبر است، صفات مثبتش باعث غرور و فخرفروشی اش نمی شوند.
۶. شناخت امیال باطنی: انسان دارای امیال باطنی غرائز، عواطف، انفعالات و احساسات است، در غرائز با حیوانات مشترک است و در پی برطرف کردن نیازهای حیاتی و فیزیولوژی خود است. در عواطف بحث از روابط انسان است. و در انفعالات سخن از کشش های منفی است. مثلاً هنگام احساس ضرر یا امر ناخوشایند، یا فرار می کند یا طرد می کند. احساسات از سه مورد بالا شدیدتر است و تنها به انسان اختصاص دارد. مثل احساس تعجب، عشق، پرستش. امیال گاهی با هم ترکیب می شوند. {گل سر سفره باشد (احساس) و انسان مشغول تناول غذا باشد (غرائز)} و گاهی امیال با هم تعارض دارند مثل میل به راحت طلبی و میل به پیشرفت. انسانی که از این شناخت برخوردار است و هدف کمال را در مقابل خود در نظر گرفته است مسلم است که استعدادهای مثبت خودش را بسیج می کند تا از عقب ماندن و درجا زدن جلوگیری کند. لذا هرگاه دو میل او با هم تعارض پیدا کردند میلی را انتخاب می کند که لذت آور، پایدار و کمال آور باشد (هر سه با هم). حال اگر به خودشناسی کافی دست پیدا نکرده باشد مثل برخی از غربی ها می گوید در تعارض، میلی را انتخاب می کنیم که از تبلیغ بیشتر یا هیجان زیادتری برخوردار باشد و این یعنی سقوط اخلاقی.
۷. راه خداشناسی: قرآن شریف یکی از راه های خودشناسی را سیر در أنفس و آفاق معرفی کرده است. سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ(۱۲) یعنی «بزودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است، آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟» در آیه دیگر می فرماید: وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ(۱۳) یعنی «و در زمین آیاتی برای پویندگان یقین است و در وجود شما نیز آیاتی است آیا نمی بینید.»
از سوی دیگر خداوند در آیه ای فراموشی خود لازمۀ فراموش کردن خدا و به منزلۀ عقوبت این فراموشی معرفی می کند و لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللهَ فَأَنْسَاهُم أَنفُسَهُم(۱۴) یعنی «مانند کسانی نباشید که خود را فراموش کردند، پس خدا هم خودشان را از یادشان برد.(۱۵)»
آثار خودشناسی
۱. شناخت دیگران راحت تر می شود (میزان الحکمۀ، معرفه النفس) و از غرور به صفات خوب و یأس از صفات بد جلوگیری می کند (پذیرش خود).
۲. نزدیک شدن به راه نجات و رسیدن به فوز اکبر (میزان الحکمه، معرفۀ النفس).
۳. امیدبخش است، انسان پی می برد که شخصیت گشوده قابل تغییر است.(۱۶)
۴. مبارزه با نفس (کسی که جاهل است، اهمکال کاری می کند) هر قدر دانش بیشتر شود، اهتمام به خود و اصلاح خویش بیشتر می شود.
۵. شناخت خداوند: من عرف نفسه فقد عرف ربَّه (میزان الحکمه، المعرفه)
۶. کرامت نفس: کسی که ارزش خود را بشناسد خود را به پستی نمی اندازد و در ردیف حیوانات قرار نمی دهد.
۷. خودسازی صحیح شکل می گیرد.
۸. زمینه ای برای خودپذیری است (سازگاری شخصی زمینه سازگاری با دیگران نیز می شود)(۱۷)
محورهای خودشناسی:(۱۸)
۱. خودکاوی و تأمل در خود.
۲. شناخت استعدادها (مثبت و منفی)
۳. مغرور نشدن از صفات مثبت و مأیوس نشدن از صفات منفی (اعتدال)
۴. شناخت ارزش خود، کرامت، فضیلت انسانی و مقام خلیفۀ اللهی. ۵. شناخت تمایلات و گرایش های خود.
پی نوشت:
- سادات، محمدعلی، اخلاق اسلامی، انتشارات، سمت، ۱۳۶۸، چ ۶، ص ۲۴۳.
- همان.
- همان.
- آموزش و پرورش، جلوه های معلمی استاد مطهری، انتشارات مدرسه، ص ۲۲۳.
- همان.
- مصباح یزدی، محمد تقی، به سوی خودسازی، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ج دوم، ۱۳۸۱، ص ۲۰ و ۱۹.
- مطهری، انسان کامل، انتشارات صدرا، ص ۱۹۵.
- به سوی خودسازی، ص ۱۹.
- همان.
- همان.
- شرفی، محمد رضا، جوان و نیروی چهارم زندگی، تهران سروش، ۱۳۸۰، ص ۷۲.
- فصلت: ۵۳.
- الذاریات: ۲۱و۲۰.
- الحشر:۱۹
- اکبری، محمود، خود و ناخود، قم انتشارات مؤسسه فرهنگی سماء، ۱۳۸۱، ص ۳۷ ۳۶، (اقتباس).
- جوان و نیروی چهارم زندگی، ص ۷۲.
- همان.
- خود و ناخود، ص ۴۵-۴۱، (اقتباس).
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.