- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
خداوند متعال پیروی و اطاعت بی چون و چرای رسول الله(صلیالله علیه و آله) و امامان اهل بیت(علیهمالسلام) را در کنار اطاعت خود بر همگان واجب فرموده (نساء، ۵۹) و رسول گرامی اش نیز در حدیث گران قدر ثقلین و احادیث دیگر وجوب پیروی از عترت را در کنار کتاب خدا اعلام نموده و فقط پیروی از آنها را مایه نجات از گمراهی و راه حصول کمالات انسانی و سعادت ابدی معرفی نموده است؛ لکن در تصوف بر خلاف معیارهای روشن شرعی و عقلی، فرهنگ مراد و مریدی را ترویج و آداب خاصّی را برای آن تدوین نمودهاند.
صوفیه در پیروی و اطاعت از انسانهای غیر معصوم چونان راه افراط را در پیش گرفته اند که حتی مثل آن در مورد انسان های معصوم نیز جعل نشده است. صوفیان باور دارند که با اعمال نفوس و ارادهی مرشد به نحو هدایت تکوینی مریدان به کمال مطلوب و مقام فناء و بقاء میرسند. چنانکه در باره شیخ نجم الدین کبری نقل شده که بازرگانی بیاعتقاد بر سبیل تفرّج به خانقاه شیخ آمد و شیخ در حالت غلبات شوق بود نظرش بر آن بازرگان افتاد، «ولی» شد.[۱]
از دیدگاه صوفیه ارشاد مرید توسط مراد با تصرف تکوینی مراد در مرید انجام میگیرد. مجدالدین بغدادی قطب می گوید: مریدی که طالب حق و جهان دیگر است به کسی گفته میشود که اثر کلام شیخ در ذات او هویدا گردد و در او موثّر واقع شود و در نتیجه آن ازدواجی بین مرید و مراد به وقوع بپیوندد. این شیخ صوفیه در ادامه می گوید که مرید باید به کمال قبول برسد که بتواند خود را تسلیم کند و تصرّفات شیخ را که بسته به همت اوست بپیذیرد و از خود ارادهای نداشته باشد بلکه اراده او فانی در اراده مراد باشد، این موقع است که صلاحیت تصرّف همت شیخ را بدست میآورد و همین است نتیجهی ارتباطی که حقیقت سرّ سالک را ایجاد میکند… و هم چنان که ظهور جنین در رحم مادر بدون ازدواج زن و مرد و جفت گیری نر و ماده به وقوع نمی پیوندد … همچنین ظهور کمال در شخص مرید بدون آنکه خدمت مراد کرده باشد غیر متوقع خواهد بود … برای اینکه حقیقت سالک به وضوح بپیوندد ارتباط مرید و مراد لازم است و سنت ازدواج فیما بین آنها باید صورت خارجی به خود بگیرد و این سنت ویژه مرید و مراد نبوده بلکه همانند آن را در نخل خرما و تلقیحی که به آن میشود ملاحظه مینماییم … هنگامیکه دست اتصال مرید به دامن مراد برسد و پیمان ارادت او را که با وی بر قرار ساخته استوار نماید و آثار تصرف مراد در او به ظهور پیوندد، همان تصرف ایجاب میکند تا مرید از عالم طبیعت بیرون آمده و به جهان عبودیت که آیینه ربوبیت است هدایت گردد.[۲]
مجدالدین بغدادی با سیلقهی شاعرانه و عاری از هر گونه دلیل عقلی و نقلی میگوید: عبودیت منحصر به تصرّف و تربیت شیخ است، شیخ است که با نیروی باطنی خود میتواند مرید را از خواص مفردات اجزائش جدا کند و مشام جان او را به عطر تصرّفات خویش معطّر سازد … پس هرگاه تصرفات نیرومندانه شیخ جنین عبودیت را از زهدان ارادت و رحم اتصال بیرون آورد و این گوهر را از کان باطن مرید استخراج کند، حکم ابوت و بنوت ( پدر و فرزندی) ثابت میگردد.[۳]
سؤال ما این است که آیا بدون اراده می توان به کمال رسید؟ چگونه مراد و قطب می تواند کسی را که هیچ اراده ای ندارد به عالم فنا برساند؟ ایا این یک نوع سؤاستفاده از وجود مرید نمی تواند باشد؟
پی نوشت:
[۱] . محمدمعصوم شیرازی، طرائق الحقایق ، ج۲، ص۱۰۴.
[۲] . مجدالدین بغدادی، ﺗﺤﻓﺔ البرره فی مسائل العشره، ص۱۰۲-۱۰۴.
[۳] . مجدالدین بغدادی، تحفه البرره، ص۱۰۶.
نویسنده: حمیدالله فیعی