- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
چرا شیعه در اعتقادات خود غلو و افراط میکند طورى که جزء «غلات» شمرده می شود؟ دفاع شما از این اتهام چیست؟
در طول تاریخ افراد یا گروه هایى بوده اند که در حقّ پیامبران و اولیاى الهى غلوّ کرده اند و این انکارناپذیر است، ولى مع الأسف در مواردى در کلمات مغرضان و معاندان یا جاهلان مى بینیم که این عنوان را به شیعه امامیه نسبت داده اند؛ براى نمونه احمد امین مصرى مى نویسد: «غالیان شیعه در حقّ على به این اکتفا نکردند که او افضل خلق بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و معصوم است، بلکه برخى از آنان قائل به الوهیت او شده اند.» (فجر الاسلام، ص ۳۳۰٫)
زبیدى در تاج العروس مى نویسد: «امامیه فرقه اى از غالیان شعه است.» (تاج العروس، ج ۸، ص ۱۹۴٫)
دکتر کامل مصطفى مى نویسد:
«غالیان از شیعه عقاید اصلى تشیع، از قبیل: بداء، رجعت، عصمت و علم لدنّى را تأسیس نمودند که بعدها به عنوان مبادى رسمى براى تشیع شناخته شد…». (الصله بین التصوف و التشیع، فصل غلات.)
لذا جا دارد که در مورد این واژه قدرى بحث و تأمل کنیم.
تعریف غلوّ
واژه غلوّ در مقابل تقصیر است، و در لغت به معناى تجاوز از حد و افراط در شیء است؛ (لسان العرب، ج ۱۵، ص ۱۳۲٫ )یعنى فرد یا چیزى بیش از آنچه در او هست، توصیف شود. این واژه در اصطلاح شرع، به تجاوز و مبالغه نمودن در حق پیامبران و اولیاى الهى و اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت آنان اطلاق مى شود.
قرآن کریم اهل کتاب را از غلوّ در حقّ مسیح(علیه السلام) بر حذر داشته و مى فرماید: (قُلْ یا أهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فى دینِکُمْ غَیرَ الْحَقِّ)؛ [۵]«بگو اى اهل کتاب در دین خود به ناحقّ غلو نکنید…».
غلوّ اهل کتاب (نصاری) این بود که به الوهیت حضرت مسیح(علیه السلام) اعتقاد داشتند؛ چنان که در جاى دیگر مى فرماید:
لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إنَّ اللهَ هُوَ المَسیحُ ابْنُ مَرْیمَ؛ (مائده (۵)، آیه ۷۲٫
«آنان که به خدایى مسیح پسر مریم قائل اند به راستى کافر شدند.»
پدیده غلوّ در جهان اسلام
بى شک یکى از پدیده هاى انحرافى که در حوزه اعتقادهاى دینى در جهان اسلام رخ داده است، پدیده غلوّ و ظهور غالیان است. آنان کسانى بوده اند که در حقّ پیامبر(صلی الله علیه و آله) یا على بن ابى طالب(علیه السلام) و یا دیگر ائمه اهل بیت یا افراد دیگر به الوهیت، حلول خداوند در آنها، یا اتحاد خداوند با آنان قائل شده اند. ولى این بدان معنا نیست که شیعه امامیه هر عقیده اى که به امامان خود دارد، از قبیل: عصمت، رجعت، علم لدنّى و… همه غلوّ باشد، زیرا شیعه در اعتقاد به این امور ادله اى متقن دارد.
نشانه هاى غلوّ
عقایدى که از ویژگى غالیان شمرده شده و نشانه غلوّ به شمار مى رود، عبارتند از:
۱ـ اعتقاد به الوهیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) یا امیرالمؤمنین(علیه السلام) یا یکى از اولیاى الهى؛
۲ـ اعتقاد به این که تدبیر جهان به پیامبر(صلی الله علیه و آله) یا امیرالمؤمنین(علیه السلام) یا ائمه اهل بیت(علیهم السلام) یا افرادى دیگر واگذار شده است؛
۳ـ اعتقاد به نبوت امیرالمؤمنین یا ائمه دیگر یا فردى از مردم؛
۴ـ اعتقاد به آگاهى فردى از عالم غیب، بدون آن که به او وحى یا الهام شود؛
۵ـ اعتقاد به این که معرفت و محبّت ائمه اهل بیت(علیهم السلام) انسان را از عبادت خداوند و انجام فرایض الهى بى نیاز مى سازد. (بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۳۴۶٫)
و امّا اعتقادهایى که دلیل قطعى ـ از عقل یا نقل ـ بر آنها اقامه شده، از قبیل: اعتقاد به عصمت اهل بیت(علیهم السلام)، و وصایت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بعد از او ائمه اهل بیت(علیهم السلام) اعتقاد به رجعت، علم لدنّى امام و دیگر اعتقادهاى شیعه که براى هر یک دلیل محکم و متقنى اقامه نموده است نمى توان آن را غلوّ و تجاوز از حدّ نامید، بلکه عین حقّ و حقیقت است.
موضع ائمه اهل بیت(علیهم السلام) در برابر غالیان
ائمه اهل بیت(علیهم السلام) با پدیده غلوّ و غالیان به شدّت مخالفت نموده اند:
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «بر جوانان خود از خطر غالیان بیمناک باشید، مبادا عقاید آنان را تباه سازند، زیرا غلات بدترین خلقِ خدایند. عظمتِ خدا را کوچک دانسته و براى بندگان خدا قائل به ربوبیت اند.» (بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۶۵ (به نقل از امالى شیخ طوسی).)
امام علی(علیه السلام) از غلات به درگاه خدا تبرّى جسته و مى فرماید: «بار خدایا من از غلات تبرى مى جویم، همان گونه که عیسى بن مریم از نصارى تبرّى جست. بار خدایا آنان را تا ابد خوار و ذلیل گردان و هیچ یک از آنان را یارى مکن.» (بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۳۴۶٫)
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «لعنت خدا بر عبدالله بن سبأ باد که در مورد امیرالمؤمنین قائل به ربوبیت شد. سوگند به خدا که امیرالمؤمنین بنده مطیع خدا بود. واى بر کسى که به ما نسبت دروغ دهد. گروهى در مورد ما مطالبى مى گویند که ما قائل به آن نیستیم.» (بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۸۶ ( به نقل از رجال کشی).)
امام صادق (علیه السلام)در جاى دیگر مى فرماید: «لعنت خدا بر کسى باد که ما را پیامبر بداند». (بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۹۶٫)
مخالفت متکلّمان امامیه با غلوّ و غالیان
دانشمندان و متکلّمان امامیه نیز به مقابله با غالیان پرداخته و آنان را کافر و مشرک دانسته و از آنان تبرّى جسته اند.
شیخ صدوق مى فرماید: «اعتقاد ما در مورد غلات و مفوّضه آن است که آنان کافر به خدا مى باشند.» (الاعتقادات، ص ۷۱٫)
شیخ مفید مى فرماید: «غلات گروهى از متظاهران به دین اسلامند که امیرالمؤمنین و ائمه از ذریه او را به الوهیت و پیامبرى نسبت داده اند. آنان گمراه و کافرند و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به قتل آنان دستور داد. ائمه دیگر نیز آنان را کافر و خارج از اسلام دانسته اند.» (تصحیح الاعتقاد، ص ۱۰۹٫)
علامه حلّى مى فرماید: «برخى از غلات به الوهیت امیرالمؤمنین، دسته اى دیگر به نبوت او معتقدند. و این باورها باطل است، زیرا ما اثبات نمودیم که خدا جسم نیست و حلول در مورد خدا محال و اتحاد نیز باطل است. هم چنین ثابت کریم که محمّد(صلی الله علیه و آله) خاتم پیامبران است.» (أنوار الملکوت، ص ۲۰۲٫)
حال جاى بسى تعجب و تأسّف است که گاهى از طرف افرادى مغرض یا ناآگاه شیعه امامیه به غلوّ در مورد ائمه طاهرین متّهم مى گردد؛ این پندارى بیش نیست، زیرا حقیقت غلوّ ـ چنان که قبلاً توضیح داده شد ـ تجاوز از حدّ است، همانند اعتقاد به مقام الوهیت و ربوبیت، یا نبوت و پیامبرى ائمه اهل بیت(علیهم السلام)، ولى آنچه از شئون الوهیت و از مختصات نبوت نیست هیچ ربطى به غلوّ در دین ندارد، بلکه در مواردى که به آنها معتقدند دلیل قانع کننده دارند و حقیقت داشته و گزافه نیست. مثلاً اعتقاد به عصمت، وصایت، رجعت، علم لدنّى و… در حقّ اهل بیت حقیقت داشته و براى آن ادله قطعى اقامه شده؛ از همین رو این گونه اعتقادها از غلوّ خارج است.
اصولاً برخوردارى از مقام عصمت و موهبت اعجاز و کرامت و آگاهى بر غیب از مقامات اولیاى بزرگ الهى است و اختصاص به پیامبران و امامان نیز ندارد. قرآن کریم از عصمت حضرت مریم خبر داده، مى فرماید: (إنَّ اللهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمینَ)؛ (آل عمران (۳)، آیه ۴۲٫ )«خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید و بر زنان جهان برترى بخشید.»
هم چنین از کرامت یکى از یاران حضرت سلیمان خبر داده مى فرماید: (قالَ الَّذى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أنْ یرْتَدَّ إلَیکَ طَرْفُکَ)؛ (نمل (۲۷)، آیه ۴۰٫ )«و آن کس که به علم الهى دانا بود، گفت: من پیش از آن که چشم بر هم زنى تخت را بدین جا آورم.»
در احادیث اسلامى در بابى با عنوان «محدّث» از کسانى که داراى این مقام بوده اند یاد شده است. محدّث کسى را گویند که بدون این که داراى مقام نبوت بوده و ملک و فرشته را در خواب یا بیدارى مشاهده کند، چیزى از عالم غیب به او الهام شود.
محمّد بن اسماعیل بخارى از ابوهریره روایت کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «در میان بنى اسرائیل افرادى بودند که بدون این که داراى مقام نبوت باشند از غیب با آنان گفت و گو مى شد.» (صحیح بخارى، ج ۲، ص ۲۹۵٫)
در احادیث شیعه نیز از ائمه طاهرین به عنوان (محدّث) و از فاطمه زهرا(علیها السلام) به عنوان «محدّثه» یاد شده است؛ چنان که کلینى روایت آن را در کافى و علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است.
حدّ و میزان در غلوّ چیست؟
همان گونه که از تعریف لغوى استفاده شد، غلوّ به معناى تجاوز از حدّ به کار رفته است؛ حال ببنیم حدّ و میزان چیست که تجاوز از آن غلوّ است و نرسیدن به آن تقصیر. در این جا چهار احتمال وجود دارد.
۱ـ مراد از حد و میزان عرف باشد؛ یعنى هر چه زائد بر فهم عرف باشد غلوّ است. لکن این احتمال باطل بوده و انسان دین دار هرگز آن را قبول نمى کند، بلکه این میزان براى کسانى است که «لائیک» بوده و براى دین ارزشى قائل نیستند.
۲ـ مراد از آن، منزلت صحابه باشد؛ به این معنا که براى صحابه منزلتى قائل شویم که براى غیر آنها نیستیم و غلوّ را به میزان آن منزلت یا بالاتر از آن حد براى غیر صحابه بدانیم. براى این میزان و حدّ نیز دلیلى نداریم، بلکه این میزان از بارزترین مصادیق مصادره به مطلوب است.
۳ـ مراد از حدّ و میزان مطالبى باشد که علماى اهل سنت از کتاب و سنت مى فهمند. که این احتمال هم بدون دلیل است، زیرا چه مستندى در دست است که میزان و حدّ؛ فهم طائفه اى از امت باشد.
۴ـ مراد از حدّ و میزان خود کتاب و سنت باشد که همین احتمال صحیح است و عقل و قرآن و سنت نیز آن را تأیید مى کند.
منبع: شیعه شناسى و پاسخ به شبهات، على اصغر رضوانى، ج ۲، صص: ۵۵۵ ـ ۵۶۰