- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
بیماریهای معنوی، روحی و روانی مثل تکبّر، عجب، ریا، حسد، حیله، حقارت، و غیره یکی از مشکلات عدیده و مهم انسان قرن معاصر است که گرفتار آنها میباشد. لذا با اهتمام به اینکه هدف از نزول قرآن، هدایت بشر بسوی خداوند و فضایل اخلاقی و سجایای انسانی است. آیات الهی قرآن کریم و با توجه به این که بیش از ۱۱۵۰ آیه در قرآن وجود دارد که به این گونه بیماریها پرداخته است و راهکارهای مناسب و شفابخش قرآنی برای درمان بیماریهای معنوی بیان شده است. در این نوشته به یکی از راه های درمان این گونه بیماری اشاره شده است.
ما بیماریهاى اخلاقى را غالبا مى شناسیم و زشتى آنها را درک مى کنیم ولى در در دیگران، نه در وجود خودمان. اگر اخلاق یا رفتار بدى را در دیگران ببینیم زشتى آن را خوب درک مى کنیم، درصورتى که ممکن است همان صفت زشت بلکه بالاتر از آن در خودمان نیز باشد، لیکن اصلا به آن توجه نداشته باشیم. مثلا تضییع حقوق دیگران را بد مى دانیم و از متجاوز تنفر داریم، درصورتى که ممکن است خودمان نیز متجاوز باشیم ولى اصلا درک نکنیم که متجاوز هستیم. کار خودمان را اصلا تجاوز نمى دانیم و چه بسا آن را به صورت یک عمل ارزشمند اخلاقى براى خودمان جلوه مى دهیم، بدین وسیله نفسمان را قانع مى سازیم، هم چنین سایر صفات زشت. به همین جهت هیچگاه به فکر اصلاح خودمان نمى افتیم، زیرا بیمار اگر خودش را بیمار نداند به فکر علاج نمى افتد. ما نیز چون خودمان را بیمار نمى دانیم در صدد علاج هم نیستیم و این است بزرگترین مشکل ما. بنابراین، اگر به سعادت خودمان مى اندیشیم باید براى حل این مشکل تلاش کنیم و به هر وسیله ممکن در شناخت انواع بیماریهاى نفسانى خودمان کوشش نمائیم.
راه هاى تشخیص بیماریهاى نفس
در اینجا به تقویت عقل که یکی از راه ها و وسایلى است که مى توانیم در شناخت بیماریهاى گوناگون نفسانى از آنها استفاده کنیم، اشاره می شود:
تقویت عقل
مرتبه عالى و ملکوتى انسان و کاملترین شاخه وجودى او که منشأ امتیاز انسان از سایر مخلوقات شده، در اصطلاح قرآن و احادیث به نامهاى گوناگون نامیده مى شود مانند: روح، نفس، قلب و عقل. همه اینها کاشف از یک حقیقت هستند لیکن به جهات مختلف به نامهاى گوناگون نامیده شده است. بدین جهت که منشأ تعقل و تفکر و اندیشه بوده عقل نام دارد.
عقل در کتب احادیث از موقعیت ممتازى برخوردار بوده و حتى فصل مخصوصى را به خود اختصاص داده است. عقل در احادیث به عنوان شریف ترین موجودات و منشأ تکالیف و ثواب و عقاب معرفى شده است. از باب نمونه:
امام محمد باقر (علیهالسلام) فرمود: هنگامى که خدا عقل را بیافرید او را به سخن آورد و گفت: بیا. پس عقل اطاعت و اقبال نمود. سپس فرمود: برگرد. باز هم اطاعت کرد. آنگاه فرمود: به عزت و جلالم سوگند! موجودى را که بهتر و محبوبتر از تو باشد نیافریدیم، تو را کامل نمى کنم جز در کسى که او را دوست داشته باشم.
آگاه باش که امرونهى من به سوى تو توجه دارد، و تو را نیز ثواب و عقاب مى دهم [۱].
انسان بوسیله عقل مى اندیشد و حقائق را درک مى کند، خوب و بد، مفید و مضر را تشخیص مى دهد. بوسیله عقل است که خدا را مى شناسد، خودش را مى شناسد، وظائفش را تشخیص میدهد. اگر انسان عقل نداشت بین او و سایر حیوانات تفاوتى نبود، به همین جهت خداى متعال در قرآن کریم روى تعقل و تفکر و تأمل و تفقه تکیه نموده و از انسان مى خواهد که عقل را در وجود خودش فعّال سازد.
از باب نمونه: در قرآن مى فرماید: خدا این چنین آیاتش را براى شما بیان مى کند شاید تعقل کنید[۲].
باز مى فرماید: چرا در زمین گردش نمى کنند تا برایشان قلبهائى باشد که تعقل داشته باشند[۳].
باز مى فرماید: بدترین جنبندگان نزد خدا کسانى هستند که کر و لالند و تعقل ندارند[۴].
خداى بزرگ کسانى را که عقل و گوش و زبان دارند ولى در راه شناخت واقعیات از آنها استفاده نمى کنند، در ردیف حیوانات بلکه بدتر از آنها معرفى مى نماید، زیرا عقلشان را به کار نگرفته اند.
مى فرماید: خدا پلیدى را بر کسانى قرار مى دهد که تعقل ندارند[۵].
انسان هرچه خوبى دارد از عقل اوست. به وسیله عقل، خدا را مى شناسد و عبادت مى کند، معاد را مى پذیرد و برایش آماده مى شود، پیامبران را مى پذیرد و از آنها اطاعت مى نماید، مکارم اخلاق را مى شناسد و خودش را با آنها پرورش مى دهد، رذائل را مى شناسد و از آنها اجتناب مى کند، به همین جهت در قرآن و احادیث از عقل تجلیل شده است. از باب نمونه:
حضرت صادق (علیهالسلام) در جواب سائل فرمود: عقل چیزى است که به وسیله آن خدا عبادت مى شود و بهشت تهیه مى گردد[۶].
باز هم حضرت صادق (علیهالسلام) فرمود: هرکس عاقل باشد دین دارد و هر کس دین داشته باشد داخل بهشت مى شود[۷].
حضرت موسى بن جعفر (علیهالسلام) به هشام فرمود: خدا بر مردم دو حجت دارد: یکى ظاهر و دیگرى باطن: حجتهاى ظاهر پیامبران و ائمه هستند و حجتهاى باطن، عقول [۸].
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: کاملترین مردم از جهت عقل کسانى هستند که اخلاقشان از همه بهتر باشد[۹].
حضرت صادق (علیهالسلام) فرمود: عقل راهنماى مؤمن است [۱۰].
امام رضا (علیهالسلام) فرمود: دوست هرکس عقل اوست و دشمنش جهل او[۱۱].
امیر المؤمنین (علیهالسلام) فرمود: خودبینى انسان دلیل ضعف عقل اوست [۱۲].
حضرت موسى بن جعفر (علیهالسلام) به هشام فرمود: هرکس که مى خواهد بدون مال بى نیاز، و قلبش از جهت حسد در آرامش، و در دین سالم باشد، با تضرع از خدا بخواهد که عقلش را کامل گرداند. پس هرکس عاقل باشد به مقدار کفاف قناعت مى کند و هرکس به مقدار کفاف قناعت نمود بى نیاز خواهد بود و آن کس که به مقدار کفاف قناعت نکرد هیچگاه بى نیاز نخواهد شد[۱۳].
حضرت موسى بن جعفر (علیهالسلام) فرمود: عقلا امور زائد دنیا را ترک مى کنند چه رسد به گناهان، درصورتى که ترک دنیا فضیلت است و ترک گناه واجب [۱۴].
و فرمود: عاقل دروغ نمى گوید گرچه نفسش به آن تمایل داشته باشد[۱۵].
و فرمود: هرکس که مروت نداشته باشد دین ندارد و هرکس که عقل نداشته باشد مروت ندارد، ارزشمندترین مردم کسى است که دنیا را ارزش نفس خود نداند، و بدانید که جز بهشت نمى تواند ثمن بدنهاى شما باشد پس با غیر بهشت آن را معامله نکنید[۱۶].
از این احادیث به ارزش عقل و نقش مهم آن در کسب معارف و علوم و تحصیل ایمان و پرستش خدا و شناخت و استفاده از مکارم اخلاق و اجتناب از گناهان و رذائل اجمالا پى بردید. اکنون توجه به این نکته ضرورت دارد که صرف وجود عقل در تأمین این اهداف مهم کفایت نمى کند، بلکه باید عقل را به کار گرفت و از آن استفاده نمود. عقل در بدن به منزله قاضى عادل و کاردانى است لیکن در صورتى مى تواند خوب داورى کند که محیط امنى برایش فراهم شود و داورى او مورد قبول قرار گیرد. به منزله حاکمى دانا و توانا و با تدبیر و خیراندیش است، لیکن مشروط بر اینکه حاکمیت او مورد تثبیت و تأیید قرار گیرد. به منزله مشاورى دانا و مورد اعتماد و خیراندیش است لیکن به شرط اینکه مورد مشورت قرار گیرد و درست به حرفش گوش دهند.
اگر عقل در بدن حاکم شود و غرائز و تمایلات نفسانى را کنترل و تعدیل کند، کشور تن را با بهترین وجه اداره مى کند، در بین غرائز و قوا تعادل برقرار مى سازد، و همه را در مسیر تکامل و سیر و صعود الى اللّه قرار مى دهد، لیکن مگر غرائز و تمایلات حیوانى به این سادگى حاکمیت عقل را مى پذیرند و در برابر دستورهایش تسلیم مى شوند؟ بلکه آن قدر خرابکارى و فتنه انگیزى مى کنند تا او را از میدان خارج سازند. چاره کار در این است که باید عقل را تقویت کرد، زیرا هرچه نیرومندتر و نافذتر باشد دشمنان داخلى را بهتر مى شناسد و در مهار کردن و سرکوب نمودن آنها تواناتر خواهد بود. این وظیفه ماست که در تقویت و تحکیم عقل خودمان تلاش و جهاد کنیم.[۱۷]
پی نوشت:
[۱] . عن ابى جعفر (علیهالسلام) قال: لما خلق اللّه العقل استنطقه. ثم قال له: اقبل، فاقبل. ثم قال له: ادبر. فأدبر ثم قال: و عزتى و جلالى! ما خلقت خلقا احبّ الىّ منک و لا اکملتک الّا فیمن احب. اما انّى ایّاک آمر و ایّاک انهى و ایّاک اثیب. کافى/ ج ۱ ص ۱۰
[۲] . کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ. بقره/ ۲۴۲
[۳] . أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها. حج/ ۴۶
[۴] . إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ. انفال/ ۲۲
[۵] . وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ. یونس/ ۱۰۰
[۶] . بعض اصحابنا رفعه الى ابى عبد اللّه (علیهالسلام) قال: قلت له ما العقل؟ قال: ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان. کافى/ ج ۱ ص ۱۱
[۷] . قال ابو عبد اللّه (علیهالسلام): من کان عاقلا کان له دین و من کان له دین دخل الجنه. کافى/ ج ۱ ص ۱۱
[۸] . قال ابو الحسن موسى بن جعفر (علیهالسلام)( فى حدیث): یا هشام! ان اللّه على الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه فاما الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه. و اما الباطنه فالعقول. کافى/ ج ۱ ص ۱۶
[۹] . قال ابو عبد اللّه (علیهالسلام): اکمل الناس عقلا احسنهم خلقا. کافى/ ج ۱ ص ۲۳
[۱۰] . قال ابو عبد اللّه (علیهالسلام): العقل دلیل المؤمن. کافى/ ج ۱ ص ۲۵
[۱۱] . قال الرضا (علیهالسلام): صدیق کل امرء عقله و عدوه جهله. کافى/ ج ۱ ص ۱۱
[۱۲] . قال امیر المؤمنین( ع): اعجاب المرء بنفسه دلیل على ضعف عقله. کافى/ ج ۱ ص ۲۷
[۱۳] . قال موسى بن جعفر (علیهالسلام): یا هشام! من اراد الغنى بلا مال و راحه القلب من الحسد و السلامه فى الدین فلیتضرع الى اللّه فى مسألته بان یکمّل عقله. فمن عقل قنع بما یکفیه و من قنع بما یکفیه استغنى و من لم یقنع بما یکفیه لم یدرک الغنى ابدا. کافى/ ج ۱ ص ۱۸
[۱۴] . قال موسى بن جعفر (علیهالسلام): یا هشام! ان العقلاء ترکوا فضول الدنیا، فکیف الذنوب، و ترک الدنیا من الفضل و ترک الذنوب من الفرض. کافى/ ج ۱ ص ۱۷
[۱۵] . قال موسى بن جعفر( ع): یا هشام! ان العاقل لا یکذب و ان کان فیه هواه. کافى/ ج ۱ ص ۱۹
[۱۶] . قال موسى بن جعفر (علیهالسلام): یا هشام! لا دین لمن لا مروه له و لا مروه لمن لا عقل له و ان اعظم الناس قدرا الذى لا یرى الدنیا لنفسه خطرا. اما ان ابدانکم لیس لها ثمن الّا الجنه فلا تبیعوها بغیرها. کافى/ ج ۱ ص ۱۹
[۱۷] . برگرفته از: امینى، ابراهیم، خودسازى(یا تزکیه و تهذیب نفس)، ص ۶۴.۶۹، شفق . ایران . قم، چاپ: ۸، ۱۳۷۵ش.