- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
میرزا اسدللّه خان غالب دهلوى (متوفاى ۱۲۸۵ هـ . ق) در سال ۱۲۱۲ هـ . ق در شهر آگره کشور هند به دنیا آمد. پدر وى عبداللّه بیگ خان و مادرش عزّت النساء بیگم به خانواده هاى مشهور آگره تعلق داشتند. غالب دهلوى، خود را ترک نژاد مى دانسته و نسب خویش را به افراسیاب و پشنگ مى رسانیده، و نیاکان خود را با سلاجقه ربط مى داده است۱.
غالب دهلوى در کتابى که در نقد برهان قاطع نگاشته (به نام قاطع برهان) درباره تعلیم و تربیت خویش مى نویسد: ] پارسى نژاد فرزانه اى بود که از تخمه ساسانیان پس از گردآوردن دانش، کیش اسلام گزیده و خود را عبدالصمد نامیده، در سال ۱۲۲۶ هجرى به طریق سیاحت به هند آمده و به اکبرآباد … دو سال به کلبه احزان من آسوده است و من آیین معنى آفرینى و کیش یگانه بینى از وى فرا گرفته ام۲.[
غالب از ده سالگى به سرودن شعر پرداخته و به زبان فارسى و اردو شعر مى گفت و از همان کودکى اعتقاد قلبى او به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) در سروده هایش شکل مى گرفت. وى در نامه اى که به نوّاب علاءالدین احمدخان نوشته، بر این نکته تأکید کرده است که:
] نبوّت بر محمّد(صلى الله علیه وآله) ختم گشت. او خاتم پیامبران و رحمت عالمیان است. مقطع نبوّت، مَطلع امامت است، و امامتْ اِجماعى نیست بلکه الهى است. امام از جانب خدا علىّ(علیه السلام) است، سپس حسن(علیه السلام) و آن گاه حسین(علیه السلام) و بر این طریق تا مهدى موعود(علیه السلام)۳.[
غالب دهلوى در انواع قالب هاى شعرى خصوصاً غزل تجربه هاى موفقى دارد و به جز دیوان اشعار، دیگر آثار منظوم و منثور وى عبارتند از:
کلیات نظم فارسى (میخانه آرزو)، سبد چین، سبد باغ، دو در، دعاء الصبّاح و رساله فنّ بانگ به شعر، و کلیات نثر فارسى (شامل: پنج آهنگ، مهر نیمروز و دستنبو)، قاطع برهان درفش کاویانى، مآثر غالب و متفرقات غالب. ضمناً او آثارى نیز به زبان اردو دارد: مجموعه هاى شعرى: دیوان اردو، قادرنامه، بیاض غالب، و آثار منثور اردوى او به عود هندى، اردوى مُعلّى، نادرات غالب، مکاتیب غالب، نکات و رُقعات غالب و نادرْ خطوط غالب موسوم اند۴.
غالب دهلوى تا سال ۱۲۸۵ هـ . ق در قید حیات بود و سرانجام در سن ۷۳ سالگى در دهلى بدرود حیات گفت و در آرامگاه خواجه نظام الدین اولیا به خاک سپرده شد۵. ازوست:
غزل محمّدى(صلى الله علیه وآله)
حق جلوه گر ز طرز بیان محمّدست *** آرى کلام حق به زبان محمّدست
آیینه دار پرتو مهرست، آفتاب *** شأن حق، آشکار زشان محمّدست
تیر قضا، هر آینه در تَرکش۶ حق ست *** امّا گشادِ آن ز کمان محمّدست
دانى اگر به معنى «لولاک» وارسى *** خود هر چه از حق ست از آنِ محمّدست
هرکس قسم بِدان چه عزیزست مى خورد *** سوگند کردگار به جان محمّدست
واعظ! حدیث سایه طوبى فرو گذار *** کاین جا سخن ز سرورِ روان محمّدست
بنگر دو نیمه گشتن ماه تمام را *** کان نیمهْ جنبشى ز بنان۷ محمّدست
ور خود ز نقش مُهر نبوّت سخن رود *** آن نیز نامور ز نشان محمّدست
(غالب)! ثناى خواجه۸ به یزدان گذاشتم *** کان ذات پاک، مرتبهْ دان محمّدست۹
غالب دهلوى قصیده رسایى نیز در نعت پیامبر عظیم الشان اسلام(صلى الله علیه وآله) در ۱۱۰ بیت دارد که در کلیات غالب، چاپ و نولکشو، ص ۶۶ آمده، ولى متأسفانه نتوانستیم نسخه اى از آن را جهت استخراج این چکامه نبوى(صلى الله علیه وآله) پیدا کنیم، مطلع آن قصیده چنین است:
آن بلبلم که در چمنستان به شاخ سار *** بود آشیان من، شکن طرّه بهار۱۰
* * *
پی نوشت ها:
۱ ـ دیوان غالب دهلوى، به تصحیح دکتر محمدحسین حائرى، تهران، دفتر نشر میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص ۱۷٫
۲ ـ همان، ص ۱۸٫
۳ ـ همان، ص ۲۰٫
۴ ـ همان، ص ۲۲٫
۵ ـ همان.
۶ ـ تَرکش: تیران.
۷ ـ بَنان: قلم.
۸ ـ خواجه: کنایه از وجود نازنین پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله).
۹ ـ دیوان غالب دهلوى، ص ۱۲۹٫
۱۰ ـ همان: ص ۲۳، ۵۰٫