- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
امام در این نامه بسیار کوتاه و پرمعنا به عوامل هلاکت گروه هایى از اقوام پیشین اشاره مى کند و عامل آن را دو چیز مى شمرد: باز داشتن مردم از حق و تشویق آنها به باطل.
و من کتاب کَتبَه (علیه السلام) لَمَّا استُخلَفَ إلى أمَراء الأجناد:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ، وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ.
فرهنگ لغت
أخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ: مردم را به انجام باطل واداشتند.
اقْتَدَوْهُ: از آن (باطل) پیروى کردند، به آن اقتدا نمودند.
اقتَدَوا: مردم بایشان اقتداء کردند
نامه آن حضرت (ع) به سرداران سپاه هنگامى که به خلافت رسید:
اما بعد. آنان که پیش از شما بودند هلاک شدند، زیرا مردم را از حقشان محروم نمودند تا آن را با دادن رشوت به دست آوردند. مردم را به راه باطل کشانیدند و مردم هم از پى ایشان رفتند.
دو عامل بدبختى:
امام در این نامه کوتاه و پر معنا به فرماندهان لشکرش هشدار مى دهد و عوامل زوال امت هاى پیشین را براى آنها در دو چیز خلاصه مى کند و مى فرماید: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) امت هایى که پیش از شما بودند تنها دو چیز مایه هلاکت و بدبختى آنها شد: نخست اینکه آنها مردم را از حقشان بازداشتند، ازاین رو ناچار شدند حق خود را (از طریق رشوه) به دست آورند و دیگر اینکه مردم را به باطل سوق دادند و آنان نیز از آن پیروى کردند»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ، وَأَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ).
اشاره به اینکه هنگامى که امیران بلاد و فرماندهان حاضر نشوند حق مردم از طریق صحیح به آنها برسد، مردم براى رسیدن به حق خود از طرق فاسد وارد مى شوند. در این صورت بازار رشوه خوارى داغ مى گردد و فساد و بى اعتمادى و ظلم همه جا را فرا مى گیرد و امت ها در سراشیبى سقوط وارد مى شوند.
دیگر اینکه چون اُمرا و زمامداران براى رسیدن به اهدافشان از طریق باطل و نادرست وارد شوند مردم نیز به حکم «اَلنّاسُ عَلى دینِ مُلُوکِهِمْ» به آنان اقتدا کرده و در مسائل مربوط به رابطه آنها با حکومت و رابطه خودشان با یکدگر به سوى باطل مى روند و تمام روابط اجتماعى به خود شکل باطل مى گیرد و از آنجا که باطل بیراهه است و انسان را به پرتگاه سوق مى دهد، جامعه رو به فنا مى رود.
اما اگر زمامداران حق را به حقدار، خواه قوى باشد یا ضعیف برسانند و براى رسیدن به اهدافشان راه صحیح پیش گیرند نه رشوه خوارى و فساد، جامعه را فرا مى گیرد و نه رابطه هاى مردم با حکومت و با خودشان در مسیر باطل مى افتد. جامعه نیز امن و امان مى شود و در مسیر پیشرفت و ترقى قرار خواهد گرفت. نمونه این مطلب را نه تنها در زندگانى پیشینیان همچون فراعنه و نمرودیان مشاهده مى کنیم که در عصر خود نیز همین مطلب را با چشم در روابط میان کشورها ملاحظه مى کنیم.(۲)
*****
پی نوشت:
سند نامه: صاحب کتاب مصادر تنها مدرکى که براى این نامه جز نهج البلاغه ذکر کرده همان است که ابن عبدالبر (از معاصران مرحوم سیّد رضى) در کتاب بهجه المجالس با کمى تفاوت آورده است (مصادر نهج البلاغه، ج ۳، چاپ چهارم).
مطابق تفسیرى که در بالا آمد ضمیر جمع «اشْتَرُوهُ» و «اقْتَدَوْهُ» به امت ها و مردم باز مى گردد (الناس) هرچند بعضى از شارحان احتمال دیگرى نیز داده اند که این دو ضمیر به امرا و زمامداران بر گردد ولى بسیار بعید است و در این صورت «اشْتَروْهُ» به معناى «باعُوا» است شبیه آنچه در قرآن درباره برادران یوسف آمده است: (وَ شَرَوْهُ بِثَمَن بَخْس دَراهِمَ مَعْدُودَه) (یوسف، آیه ۲۰).
منبع: ahlolbait.ir/article/16482/