- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
مأمون عباسی یک فرد بسیار سیاست مدار و با هوش بود. او خوب می دانست که امام رضا(علیهاسلام) از امامان اهل بیت است و منصب خلافت و امامت از آن اوست. او می دانست مسلمانان و به ویژه شیعیان مدینه و کشورهای اطراف به خاطر آگاهی از علم و معنویت امام رضا(علیهالسلام) به آن حضرت ارادت دارند و این مسئله را باعث تضعیف حکومت خود می دانست. او با کیاستی که داشت امام رضا(علیهالسلام) از مدینه به مرو حاضر کرد تا با یک تیر چند نشان را بزند و در نتیجه به اهداف شوم خود برسد. این نوشته به طور مختصر به این مسئله پرداخته است.
مهمترین فصل تاریخی زندگی امام رضا (علیهالسلام) جریان ولایتعهدی آن حضرت است. که مأمون خلیفه عباسی بعد از پیروزی بر امین، برادرش تصمیم گرفت، که حضرت را از مدینه به خراسان (مرو پایتخت مأمون) انتقال دهد. از آنجایی که مأمون از میان خلفای عباسی عالمترین و سیاستمدارترین آنها بود، در این رابطه نقشهای طرح کرد که از این طریق به اهداف خود برسد. لذا بعد از پیروزی بر برادرش امین و تسلط یافتن بر اکثر مناطق اسلامی تصمیم گرفت که علی بن موسی الرّضا (علیهالسلام) را از مدینه به مرو بیاورد و در این رابطه با فضل بن سهل (وزیرش) و حسن بن سهل مشورت کرده و نظر آنها را هم جویا شد و پس از آن گفت: من با خدای خود عهد کرده بودم اگر بر امین پیروز شوم خلافت را به افضل آل ابی طالب بسپارم و حالا افضل از علی بن موسی نمیشناسم و بنابراین تصمیم دارم او را به مرو بیاورم و امور را به او بسپارم.(۱)
با بررسی اوضاع و شرایط سیاسی زمان مأمون میتوان به این نتیجه رسید که مأمون از این اقدام خود دنبال اهداف خاصّی بوده با این عمل می خواسته بر برخی از مشکلات حکومتش فائق آید و لذا وقتی که عباسیان به اقدام مأمون اعتراض میکنند در جواب آنها گوشهای از اهداف خود را فاش و به آنها اشاره میکند.
۱. اگر امام رضا (علیهالسلام) و لایتعهدی او را بپذیرد، الزاماً مشروعیت خلافت بنیعباس را پذیرفته است. یعنی با قبول امام (علیهالسلام) خلافت عباسی رسمیت مییافت. (۲)
۲. تحت کنترل داشتن امام،(۳) مأمون با آوردن امام رضا (علیهالسلام) در تشکیلات خلافت، فعالیتهای آن حضرت را کنترل و محدود میکرد و آن حضرت دیگر نمیتوانست خود را امام معرّفی کند، زیرا در این صورت مردم را نه تنها به پذیرش ولایتعهدی خود، بلکه حتّی برای خلیفهای که جانشینی او را پذیرفته بود میبایست دعوت نماید. لذا جنبه استقلالی عنوان امامت آل علی از بین میرفت.
۳. کاستن از مقام و معنویت امام، عامل دیگر که در جلب امام به مرو مؤثر بوده این است که مأمون میخواست با پذیرش ولایتعهدی از طرف امام ـ (علیهالسلام) مقام و منزلت آن حضرت کاهش یافته و از چشم طرفداران بیافتد و در این صورت دیگر کسی به آن حضرت به عنوان یک چهره منزّه و مقدّس نگاه نخواهد کرد. ابوصلت هروی در تعلیل واگذاری ولایتعهدی به امام (علیهالسلام) میگوید: ولایتعهدی را به امام واگذاشت تا به مردم نشان دهد که او دنیا خواه است و بدین ترتیب موقعیت اجتماعی و معنوی خود را پیش آنها از دست بدهد.(۴)
۴. فرو نشاندن انقلابات و شورشهای علویان، از جمله عللی که باعث شد مأمون در انتقال امام (علیهالسلام) مصمم باشد، هراس از شورشهای علویان بر ضدّ عباسیان بود که در اکثر شهرهای عراق و یمن در جریان بود، و از طرفی هم علویان از احترام و گرامیداشت مردم برخوردار بودند و نفوذ گستردهای در بین تمام دستهها و طبقات داشتند.(۵)
۵. جذب حمایت مستمر خراسانیان و ایرانیان:(۶) از آنجایی که مردم ایران و خراسان به آل علی محبّت و علاقه وافری داشتند و این علاقه را در طول مسیر امام رضا (علیهالسلام) در منازل و شهرهای مختلف بروز دادند. مأمون میخواست با جلب امام به خراسان از این نیرو هم در جهت اهداف خود سود جوید. همان طور که برای از میان بردن امین از این نیرو سود جسته بود و میخواست این حمایت استمرار داشته باشد.
۶. از میان بردن نفرتی که اعراب و عباسیان از مأمون بعد از قتل امین داشتند، یعنی مأمون با انتقال امام (علیهالسلام) به مرو و زیر نظر داشتن آن حضرت و سپس اجرای نقشه شهادت آن حضرت میخواست که کینه و کدورتی که عباسیان از او داشتند از بین ببرد و اعتماد و محبّت عرب را نسبت به خویش بدست آورد. (۷)
۷. مأمون برای ایجاد مصونیت خود با تحت نظر گرفتن امام (علیهالسلام) میخواست در برابر خطری که او را از سوی شخصیتی با عظمت و گرانقدر تهدید میکرد محافظت نماید و در زیر سایه حمایت از امام (علیهالسلام) حکومت خویش را محفوظ دارد. از طرفی مأمون از وجود امام و شخصیت با نفوذ آن حضرت بسیار در هراس بود و به هر نحوی و با هر وسیلهای میخواست از این تهدید و خطر در امان باشد. و لذاست که میبینیم مأمون در قبولاندن ولایتعهدی به امام، حضرت را تهدید میکند که اگر ولایتعهدی مرا نپذیری همانند عمر رفتار خواهم کرد که در شورای خلافت بعد از خود تهدید کرده بود که هر کس شرکت نکند او را گردن بزنند، و لذا مأمون هم امام را در تنگنا قرار میدهد و میگوید: ای علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) اگر این امر را نپذیری گردنت را خواهم زد و امام را تهدید به قتل میکند.(۸) در نهایت امام هم با درایتی که داشتند شرایطی برای پذیرش ولایتعهدی مقرّر مینماید و مأمون را در اکثر اهداف ناکام میگذارند و این بود که نفوذ امام در بین عامه مردم روز به روز بیشتر میشد و این امر هراس و بیم مأمون را بیشتر میکرد.
بنابراین مأمون بعد از اینکه بر امین غلبه کرد و امور را در اختیار گرفت به خاطر اینکه از جانب علویان و بالاخصّ امام رضا (علیهالسلام) احساس خطر میکرد و همچنین به خاطر جذب نیروی ایرانیان و بدست آوردن دل اعراب و عباسیان و در کنترل و تحت نظر داشتن امام (علیهالسلام) آن حضرت را در سال ۲۰۱ هجری از طریق بصره به مرو انتقال داد و بعد از گذشت دو سال با هر ترفندی خواست که از شخصیت و عظمت آن حضرت بکاهد ولی نتوانست و نفوذ امام روز به روز بیشتر میشد و در نهایت آن حضرت را در ماه صفر سال ۲۰۳ مسموم و به شهادت رساند.(۹) امّا حضور امام(علیهالسلام) در ایران یک نتیجه بسیار مهمّی برای تشیع به بار آورد و شیعه را موقعیت و تثبیت روافزون داد.
پی نوشت:
مفید، ارشاد، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۳، ج۲، ص۲۶۱.
صدوق، عیون الاخبار الرضاء، تهران، انتشارات اعلمی، چاپ اول، بیتا، ج۲، ص ۱۶۷.
ابن صباغ مالکی ، فصول المهمه فی معرفه الائمه، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲، ج۲، ص۱۰۲۷ (پاورقی).
صدوق، پیشین، ص۲۴۱.
عاملی، جعفر مرتضی، حیاه السیاسیه للامام رضا ـ (علیهالسلام) ، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ ۲، ۱۳۶۲، ص ۱۹۲. و حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ نهم، ۱۳۷۶، ج۲، ص ۱۷۴.
همان.
پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، انتشارات توحید، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۰، ص ۴۸۷.
اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، نشر صدوق، چاپ دوم، بیتا، ص ۵۲۴.
کلینی، اصول کافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۸ ق، ج۱، ص ۴۸۶.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه