- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
پرسش:
چرا امام حسین-علیه السلام- به کشوری مانند روم یا ایران پناهنده نشد در صورتی که روم یا ایران با حکومت یزید دشمن بودند. امام حسین -علیه السلام- می توانست با استفاده از این موقعیت مناسب و با فراهم کردن لشکر مناسب ،حکومت یزید را منحل کند؟
پاسخ:
این سؤال شاید به ظاهر، راه حلّی برای جلوگیری از حادثه ی کربلا باشد، امّا دارای چند اشکال اساسی می باشد که به اختصار به آنها اشاره می کنیم.
۱ـ حکومت یزید ادّعای اسلام می کرد و به ظاهر خود را مجری احکام الهی وسنّت پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ معرفّی می نمود و اگر از سوی ایران یا روم که قدرتهای زمان صدر اسلام بودند، مخالفتی با حکومت یزید می شد، در اصل مخالفت با اسلام و حکومت اسلامی محسوب می گردید. بر این اساس امام حسین ـ علیه السّلام ـ نمیتوانست دست نیاز خود را به سوی دشمن اسلام- که یزید و امام برای آنها فرقی نمی کرد و انها با اصل اسلام مشکل داشتند- دراز نماید، و اصل در حرمت استمداد از کفّار در برابر ظواهر اسلامی است.
۲ـ امّا پاسخ این پرسش که چرا امام حسین ـ علیه السّلام ـ مانند مسلمانان صدر اسلام به حبشه یا روم یا یمن یا ایران یا هر جای دیگر پناهنده نشد، این است که انتقال مسلمانان به حبشه به دستور شخص پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ و برای نجات از شکنجه های مشرکین صورت گرفت و امام حسین ـ علیه السّلام ـ همانگونه که پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ از اشتباه و خطا مصون میباشد، دارای مرتبه و مقام عصمت می باشد. از این رو تصمیم امام حسین ـ علیه السّلام ـ مبنی بر رفتن به سوی کوفه و انتخاب آن با توجّه به شرایط و مقتضیات زمانی آن هنگام صورت گرفته است، پس بر عمل امام حسین ـ علیه السّلام ـ نمیتوان خرده گرفت.
۳ـ ایران در آن هنگام توسط مسلمانان فتح گردیده و حکومت ساسانیان از اقتدار خویش ساقط گردیده بود از این رو پناهندگی به سوی ایران امری مشکل و دشوار به حساب می آمد، چرا که معلوم نبود ایرانیان و حتّی مسلمانان آن از امام حسین ـ علیه السّلام ـ استقبال خوبی به عمل آورند.
۴ـ علت اصلی حرکت امام حسین ـ علیه السّلام ـ به سوی کوفه و انتخاب آن و نرفتن به جایی دیگر دعوتهای مکرّر و بی امان مردم کوفه از آن حضرت بود به طوری که حدود دوازده هزار نامه برای آن حضرت ارسال نمودند و این ها تنها ظرف پنج روز برای امام ارسال گردید.(۱) از افراد شاخص و سرشناسی که برای امام حسین ـ علیه السّلام ـ نامه نوشتند می توان از حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، سلیمان بن صُرَد، رفاعه بن شدّاد، مسیب بن نجبه، شیث بن ربعی، حجّاربن ابجر و دیگر بزرگان کوفه یاد کرد،(۲)که مضمون نامه های ارسالی آنها در چند نکته ی اساسی خلاصه می شد:
الف- اظهار شادی از در گذشت معاویه .
ب- عدم لیاقت وصلاحیت یزید برای امر خلافت و حکومت.
ج ـ دعوت از امام ـ علیه السّلام ـ برای رفتن به کوفه.
د ـ تعهّد اهالی کوفه به فداکاری و جانبازی در راه امام ـ علیه السّلام ـ
.(۳) امام ـ علیه السّلام ـ نیز در پاسخ این نامه مرقوم فرمودند:
«از آنچه شما ذکر کردید با خبر شدم و اینکه نوشته بودید، ما امام و رهبر نداریم، به سوی ما شتاب کن تا خداوند ما را به وسیله ی تو هدایت نماید. من برادر و پسرعمویم ( مسلم بن عقیل ) را که مورد اعتماد من است به سوی شما فرستادم، اگر او برای من بنویسد که اهل فضل و خردمند کوفه نوشته ها و اظهارت فرستادگان شما را تأیید میکنند، به زودی به سوی شما حرکت خواهم کرد. به جان خود سوگند که امام، کسی نیست مگر آن که به کتاب خدا حکم کند و عدل و داد را برپا دارد، دین حق را پذیرفته و خود را وقف رضای خدا کند.»(۴) آنچه از این نامه ی امام ـ علیه السّلام ـ بر می آید این است که او حجّت را بر خود تمام شده می دیده و فقط برای رضای خدا به سوی کوفه رفته است و مردم هیچ شهر یا کشوری در آن زمان چنین استقبالی را از امام حسین ـ علیه السّلام ـ به عمل نیاوردند که در غیر این صورت در تاریخ نقل می شد.
۵٫ شاید مهم ترین عامل که می توان برای حرکت امام حسین(ع) بسوی کوفه بر شمرد درسی است که آن حضرت به بشریت دادند درسی که در طول ۱۴۰۰ سال همواره در گوش همه انسان های جهان زمزمه می گردد که آری شهادت نیز می تواند هدف باشد و می توان با خون خود بزرگترین هدایت را که وظیفه امام است به نحو احسن به انجام رساند و حسین عالمانه می رفت تا این وظیفه را به انجام رساند.
پی نوشت ها:
سید بن طاووس، الملهوف یا اللهوف، قم، انتشارات داوری، ص۱۵٫
۲٫ سماوی، محمد، ابصارالعین، قم، انتشارات بصیرتی، ص۴٫
۳٫ نظری منفرد، علی، قصّه کربلا، قم، انتشارات سرور، ص۹۱٫
۴٫ مفید، الارشاد، قم، مؤسسه آل البیت ـ علیه السّلام ـ ج ۲،ص۳۹٫ طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، بیروت، دارسویدان، ج۶، ص ۱۹۸٫
منبع: نرم افزار پاسخ ۲٫