- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
با به قدرت رسیدن صفویان ، تشیع مذهب رسمى ایران اعلام شد. با بروز این تحول ، طرح و معرفى معارف اسلامى و احادیث اهل بیت علیه السلام که یکى از اصیل ترین و غنى ترین منابع اسلامى است . براى مردم فارسى زبان ضرورت بیشترى یافت . یکى از علمایى که به سهم خود در این راه قدم برداشت «ملا محمد تقى مجلسى » (رحمت الله علیه ) است . این مختصر به معرفى آن عالم گرانقدر از سلسله ابرار مى پردازد.
تولد
محمد تقى در سال ۱۰۰۳ ق . در شهر بزرگ و زیباى اصفهان ، پایتخت صفویه ، چشم به دنیا گشود. به مبارکى نهمین امام معصوم علیه السلام او را محمد تقى نام نهادند. آواى اذان و اقامه اولین کلماتى بود که در گوش او طنین افکند، بدین گونه آغاز زندگى او با نواى توحید و رسالت قرین شد.
کودکى محمد تقى در محیطى آکنده از صفا و عشق به دین و پیشوایان دین سپرى شد. از همین رو فطرت خداجوى او مجال رشد یافت و احساسات و عواطفش با حب آل محمد صل الله علیه و آله شکل گرفت . پدرش ملا على مجلسى فاضلى دانش دوست بود و خود از راویان احادیث اهل بیت علیه السلام به شمار مى آمد. ذوق و قریحه شعر گویى او شهرت داشت و به «مجلسى » تخلص مى کرد و گویا از همین رو، مجلسى نام گرفته بود.(۱)
کودکى
مولا على مجلسى از همان اوان کودکى محمد تقى ، اعتقادات و مبانى دینى را به او تعلیم مى داد، از خدا و رسول خدا صل الله علیه و آله ، از معاد و دوزخ و بهشت برایش – سخن مى گفت . نماز را به او آموخته بود و او را به همراه خود به مجالس مذهبى مى برد. محمد تقى نیز به دین و مسائل دینى علاقه نشان مى داد و آن گونه که خود نقل کرده است کودکان را با آیات قرآن و روایات ، به انجام کارهاى خوب و ترک کارهاى زشت فرا مى خواند. براى همین در حلقه بازى کودکان رفتار او بیشتر به بزرگان مى نمود تا کودکان . این صفاى روحى و علاقه مذهبى بعدها در شخصیت و زندگى او تجلیات بارزترى یافت و محمد تقى را در راه تحصیل علوم و معارف الهى قرار داد.
وجود عالم بزرگى چون درویش محمد عاملى ، پدر بزرگ مادرى او در میان بستگان محمد تقى در شوق او به تحصیل معارف اسلامى نقش بسیارى داشت و نیز وجود بزرگانى چون حافظ ابونعیم اصفهانى (متوفاى ۴۰۶ ق .) در بین نیاکان او همت و علاقه او را به قدم نهادن در راه آنان مى افزود. مى توان گفت نخستین کلاس درس او خانه بود. چرا که در خانواده اى فرهیخته و دوستدار علم رشد مى یافت .
تحصیل
گامهاى بعدى تحصیل و دانش را تحت نظر پدرش استوارتر برداشت و پس از آن با استادان بزرگ حوزه اصفهان آشنا شد و به راهنمایى پدرش به درس علامه مولا عبدالله شوشترى (یکى از علماى بزرگ حوزه اصفهان ) راه یافت .
علامه مولا عبدالله شوشترى از تربیت یافتگان حوزه نجف بود که پس از طى مراحل عالى علمى به اصفهان مهاجرت و در آنجا اقامت کرده بود. محمد تقى سالها همراه این استاد بود و فقه ، حدیث ، اصول فقه ، کلام و تفسیر را نزد وى آموخت و تحصیل علم حدیث و روایت را بیشتر مدیون او بود. خود سالها بعد در این باره مى نویسد: «او بزرگ استاد ما و بزرگ استاد شیعه در عصر خویش بود. وى علامه اى محقق و دقیق و زاهدى عابد و باورع بود. بیشتر مطالب این کتاب (روضه المتقین که کتابى روایى است ) از افادات اوست …»
مى توان گفت که نشر فقه و حدیث در آن دوان در اصفهان به وسیله او صورت گرفت . (۲)
پس از وفات استاد در سال ۱۰۲۱ ق . نزد فرزند او مولا حسنعلى شوشترى ، که او نیز از علماى برجسته و استاد بسیارى از مشاهیر حوزه اصفهان بود، به تحصیل پرداخت .
همزمان دوران تحصیل نزد علامه عبدالله شوشترى به درس دانشور دیگرى راه یافت و در نفس و وجود خویش سفرى را آغاز نمود. این سیر انفسى به راهنمایى سالک و عارفى وارسته ، فقیه و محدث بزرگ «شیخ بهایى » آغاز شد.
از سالهاى آغازین تحصیل ، نسبت به عرفان جذبه اى شدید در محمد تقى وجود داشت حس مى کرد که فقه اصول و علوم متداول مدرسه اى عطش جانش را فرو نمى نشاند. شاید در سنین بلوغ این احساس در او شکل گرفته بود. اما همان گونه که مقتضاى این سنین است آن احساس مبهم و درک خام را نمى توانست براى خود تبیین کند و با دیگران به وضوح درباره اش سخن بگوید اما اینکه «چه کند و از کجا آغاز کند؟» براى به مراتب مجهولتر بود. ولى پس از آشنایى با شیخ بهایى و حضور در درس وى گمشده خود را یافت .
بهاء الدین محمد عاملى ، معروف به شیخ بهایى در آن زمان از اساتید شاخص و برجسته حوزه اصفهان به شمار مى رفت . جامعیت او در علوم مختلف شگفت آور بود، به طورى که بر بیشتر علوم متداول تسلط داشت و در آنها صاحب تالیف بود. مجلسى بعدها درباره این استادش مى نویسد: «او بلند مرتبه و والا مقام بود و حافظه اى سرشار داشت . من کسى را مانند او در کثرت علوم و وفور فضل و بلندى مرتبه ندیده ام .» (۳)
تواضع و آزادمنشى او در برابر شاگردان خویش ، حتى کسانى چون محمد تقى جوان ، بر جذابیت و محبوبیت او نزد محمد تقى افزوده بود. محمد تقى مجلسى خود نقل مى کند آن هنگام که هنوز بالغ نشده بود در درس شیخ بر او اشکالى علمى وارد کرد و شیخ نیز پس از آنکه گفتار محمد تقى را حق یافت از نظر خود دست برداشت و آن سخن را تایید کرد. (۴)
آنچه که محمد تقى مجلسى را بیش از همه مجذوب شیخ بهایى کرده بود، علاوه بر تسلط او بر علوم شرعى ، سیر و سلوک روحانى و زهد و قناعت آن عارف و فقیه پرآوازه بود. از این رو همراهى محمد تقى مجلسى با شیخ از ابتداى دوران تحصیل – از سنین نوجوانى – تا اواخر عمر شیخ ادامه داشت .
وى علاوه بر آن از مجلس درس علماى دیگرى همچون میرفندرسکى ، قاضى ابوالسرور، امیر اسحاق استر آبادى ، شیخ عبدالله بن جابر عاملى (پسر عمه اش ) ملا محمد قاسم عاملى (دایى اش ) نیز بهره برده است .
هجرت به نجف
سال ۱۳۰۴ ق . آنگاه که سى و یک بهار از عمر مجلسى مى گذشت فصل دیگرى در زندگى او باید آغاز مى شد، فصل استقلال علمى ، و ثمر دادن . اما او در آن سالها سوداى دیگرى در سرداشت ، سوداى خلوت گزیدن و سیر و سلوک . از نظر او هنوز راه بسیارى مانده بود که باید طى مى شد. سفرى از خویش و در نوردیدن خود و خواشته هاى لجام گسیخته خود. عزم مجلسى بر چنین سفرى بود. گر چه از سالها قبل این سفر براى وى آغاز شده بود اما گویى سفر به نجف ، که سفرى در بعد مکانى بود، به سیر روحى او گستره تازه اى مى داد.
نجف ، شهر على علیه السلام ، بستر رویش علوم و معارف اسلامى بود و فضاى آن از وجود بارگاه آن حضرت ، طهارت و صفاى خاصى داشت . خاکى مقدس و فضایى ملکوتى ! نجف علاوه بر آنکه در آن زمان یکى از حوزه هاى معروف و معتبر شیعه بود، پیکر مقدس سرور پرهیزکاران عالم و اسوه زاهدان را در خود جاى داده بود.
اکنون محمد تقى در کنار بارگاه سید اوصیا و پدر ائمه علیه السلام از عنایتهاى آن بزرگ بهره مند مى شد. خود درباره آن دوران مى گوید: «در حوالى روضه مقدس – در مقام مهدى (عج ) – شروع به مجاهده نفس نمودم و خداوند به برکت مولاى ما – که درودهاى خدا بر او باد – بابهاى مکاشفه را که عقلهاى ضعیف تحمیل آن را ندارد، بر روى من گشود.»(۵)
در آن دوران خوش و وجدآور که وراى خوشى و نشاطهاى مادى است ، مجلسى درس و بحث و قلم را کنار نگذاشت ، چرا که کلام معصوم را چیزى خارج از آن حیطه و بى ارتباط با آن نمى دانست . در نجف از «سید شرف الدین على شولستانى » از علما و محدثان بزرگ حوزه نجف ، بهره برد و در ۳۳ سالگى به کسب اجازه از او نائل شد. (۶)
بازگشت به اصفهان
دوران اقامت مجلسى در نجف را باید حد فاصل دو مرحله متمایز زندگانى او دانست . در پایان این دوران ، او همتى فراتر از خود یافته بود و مى خواست که رسالت خود را در هدایت و ارشاد مردم نیز به انجام برساند. اکنون رویاى صادق ، که یکى از راههاى الهام از عالم غیب به انسان است ، براى او راه گشود. در خواب على علیه السلام را دید که به او مى فرمود تا به اصفهان برگردد اما او اصرار فراوانى مى کرد که حضرت اجازه دهد در جوار بارگاهش اقامت داشته باشد. امام علیه السلام فرمود که وجود او در اصفهان براى هدایت مردم مفیدتر است . پس از آن مجلسى به اصفهان بازگشت و به تالیف و تدریس مشغول شد.
از خدمات علمى در این دوران نوشتن شرحى بر صحیفه سجادیه بود. «وى در مقابله و تصحیح و نشر صحیفه تلاش بسیارى کرد و در اثر اهتمام او به این امر صحیفه سجادیه در میان مردم شناخته شد و از هجران و فراموشى بیرون آمد.»(۷)
به سوى حدیث
احادیث و گفتار معصومین علیه السلام براى محمد تقى مجلسى ارزشى والا و بى حساب داشت . چرا که او تهذیب نفس و رشد و ارتقاى روحى را که برنامه زندگى اش بود، با راهنمایى و هدایت معصومین علیه السلام میسر مى دانست و معتقد بود که سیر و سلوک صوفى مابانه اى که بدون هدایت و حب اهل بیت صورت گیرد رساننده به حق تعالى و مقرب به ذات احدى نیست . از سوى دیگر او در آداب و اعمالى که در سیر و سلوک روحى باید مراعات شود، سخت پاى بند به پیروى از دستورها و احکام دینى بود. او اعتقاد داشت که : «با فقه است که سعادت ابدى و کمالات همیشگى حاصل مى گردد.» (۸)
پیشتر تصمیم داشت که به شرح و تفسیر روایات معصومین علیه السلام بپردازد. لیکن چون کارى عظیم بود، در خود این جرات را نمى یافت . (۹) تا اینکه زمانى به بیمارى سختى دچار شد به طورى که تا چند قدمى مرگ رفت . در بستر همان بیمارى رویاهایى چند دید که از یافتن زندگى دوباره و شروع مرحله اى جدید در زندگى اش حکایت مى کرد. از آنجا که مجلسى از سالهاى نخست عمرش را با تهذیب نفس ، صفاى قلب و خلوص نیت سپرى کرده بود، رویاهاى صادق بسیارى برایش رخ مى داد و با این الهام غیبى ، که در بیانات ائمه علیه السلام جزئى از نبوت شمرده شده ، در طول زندگى خود راه مى گشود.(۱۰)
مجلسى در رویا به دست ائمه علیه السلام شفا یافت و در رویایى دیگر از غذا و میوه هاى بهشتى که رسول خدا صل الله علیه و آله برایش فرستاده بود، خورد. خود مى گوید: «پس از آنکه از خواب بیدار شدم آن را به علم تعبیر کردم . گویى به قلبم الهام شده بود که به شرح و تفسیر حدیث بپردازم . پس به این امر مشغول شدم .» (۱۱)
از آن زمان تالیف پیرامون حدیث و کتب روایى در زندگى ملا محمد تقى مجلسى آغاز شد و تا پایان عمر همچون شاخصى پرارج در فعالیت علمى اش ، ادامه یافت . تالیفاتى چون «اربعین » (چهل حدیث از معصومین علیه السلام )، «شرح حدیث همام » به زبان فارسى ، «الحیاء الاحادیث » که شرحى است ناتمام بر کتاب «تهذیب الاحکام » تالیف شیخ طوسى و از آخرین تالیفات آن محدث گرانقدر بوده و اجل مهلت اتمام آن را به او نداده است ، «لوامع الصاحبقرانى » که شرحى است فارسى بر «من لایحضره الفقیه » تالیف شیخ صدوق و «روضه المتقین » که شرحى است بر کتاب «من لایحضره الفقیه ». (۱۲)
کتاب «من لایحضره الفقیه » یکى از کتب چهارگانه روایى معتبر شیعه است که حاوى روایات فقهى مى باشد و به قلم شیخ صدوق (متوفى ۳۸۱ ق .) جمع آورى و تدوین شده است این کتاب همچون دیگر کتب اربعه ، از متون اصلى روایى است که از زمان تدوین آن ، مورد مراجعه و توجه علماى شیعه بوده ، به طورى که بیش از هیجده شرح و تعلیقه بر آن نوشته شده است . (۱۳)
«روضه المتقین » ملا محمد تقى مجلسى یکى از بهترین شرحهاى نوشته شده بر این کتاب بوده و بارها به چاپ رسیده است . چاپ جدید آن در چهارده جلد و به نحوى مطلوب منتشر شده است . روضه المتقین همچنانکه مجلسى خود در آخر کتاب مى گوید عصاره دانش و معلومات فقهى ، اصولى و کلامى او در طول پنجاه سال تحصیل و تحقیق مى باشد. (۱۴)
آن عالم و محدث گرانقدر در روضه المتقین ، علاوه بر تصحیح من لایحضره الفقیه ، که به گفته وى در آن زمان نسخه هاى پر غلط داشته ، به مقابله این کتاب با دیگر کتب چهارگانه روایى پرداخته و هر جا که روایتى با سند ضعیف ذکر شده ، آن را با نقل روایتى با سند قوى از سه کتاب دیگر تکمیل و جبران کرده است . در این کتاب به مقتضاى روایات ، مطالب سودمندى از سوى شارح آورده شده و نه تنها در زمینه فقه و احکام عملى ، بلکه در دیگر زمینه ها از جمله بحثهاى رجالى ، ادبى ، کلامى و عرفانى ، نیز سخن گفته شده است . تدوین چنین کتاب ارزشمندى به احاطه و تسلط بر بسیارى از علوم ، از جمله : لغت ، رجال ، فقه ، اصول فقه ، تفسیر و کلام ، نیاز داشته که خود نمایانگر وسعت و وفور علم مولف آن مى باشد.
بر کرسى تدریس
از سال ۱۰۴۰ ق . به بعد، نسل جدیدى از علما در حوزه اصفهان ظهور کردند. بزرگانى چون شیخ بهایى (متوفى ۱۰۳۰ ق ) و میرداماد (متوفى ۱۰۴۱ ق ) در کهولت در گذشته بودند و کم کم نسل دیگرى از فقها جاى آنها را مى گرفتند. ملا محمد تقى مجلسى از زمره آنان بود.
مجلسى در آن دوران از مدرسان ممتاز حدیث و فقه در حوزه معتبر اصفهان به شمار مى رفت و به تدریس اصول ، فقه ، تفسیر، کلام و رجال اشتغال داشت . (۱۵) او هر روز در مسجد جامع اصفهان به تدریس پرداخته ، جمع زیادى از دانش پژوهان و طالبان علوم اهل بیت علیه السلام در محضر درسش حاضر مى شدند.
نام برخى از بزرگانى که شاگرد ملا محمد تقى مجلسى بوده یا تنها اجازه نقل حدیث از وى داشته اند از این قرار است :
علامه محمد باقر مجلسى ، سید عبدالحسین خاتون آبادى ، محقق خوانسارى ، سید نعمت الله جزایرى ، ملا میرزاى شیروانى ، ملا محمد صالح مازندرانى ، ملا محمد صادق کرباسى ، سید شرف الدین على گلستانه ، ملا عزیز الله و ملا عبدالله مجلسى ، میرزا ابراهیم اردکانى یزدى ، مولا ابوالقاسم بن محمد گلپایگانى ، بدر الدین بن احمد عاملى و میرزا تاج الدین گلستانه . (۱۶)
منزلگاه روشنى
علامه محمد تقى مجلسى علاوه بر آنکه در جامعه فردى فعال و موثر بود در خانه نیز شخصیتى تاثیر گذار بر فرزندانش بود، به طورى که پسرانش همگى در راه تحصیل قدم گذاشته ، از علماى عصر خود گذشتند. دامادهاى مجلسى ، ملا محمد صالح مازندرانى ، ملا محمد على استرآبادى ، ملا میرزاى شیروانى و میرزا کمال الدین فسایى ، نیز همه از علماى آن دوران بودند و فرزندان و نوادگانشان سلسله بزرگ و ارجمندى از علما و فقهاى شیعه را به وجود آوردند. پسران او ملا عزیز الله مجلسى فرزند ارشد وى ، ملا عبدالله مجلسى و علامه محمد باقر مجلسى فرزند کوچک ، همه نزد پدر و اساتید بزرگ تحصیل نمودند و از علماى زمان خود به شمار مى آمدند. در میان پسران او علامه محمد باقر مجلسى معروف به «علامه مجلسى » مولف بحار الانوار، از همه شاخص تر بود. وى از بزرگترین شخصیتهاى خاندان مجلسى و تاریخ تشیع است .
مجلسى در جامعه
فقیه بزرگوار علامه محمد تقى مجلسى عالمى بود که با مردم و جامعه خویش در ارتباط بود و به هدایت و ارشاد آنان امر به معروف و نهى از منکر اهتمام داشت . در ترویج و اشاعه معارف اهل بیت علیه السلام در زمان خویش مى کوشید و از همین رد چند کتاب و رساله خود را به زبان فارسى تالیف کرد تا فارسى زبانان بتوانند از آنها استفاده کنند.
خانه اش در جنب مسجد جامع عتیق محل رفت و آمد مردم بود و در آن محلى براى رسیدگى به مرافعات و دعاوى وجود داشت (۱۷) و در منصب امامت جمعه شهر اصفهان به وعظ و ارشاد مردم مى پرداخت . مجلس درس او در مسجد جامع اصفهان ، این پایگاه علم و عبادت ، بر رونق و برکت مسجد افزوده بود.
«حدیقه المتقین » رساله عملیه او، که براى استفاده مردم به زبان فارسى نوشته شده بود مورد توجه بسیار علما قرار داشت و راهگشاى مردم در عمل به احکام شرعى بود.
به سوى ابدیت
فقیه و محدث گرانقدر، ملا محمد تقى مجلسى در یازدهم شعبان سال ۱۰۷۰ هق در اصفهان رحلت نمود و پیکرش در همان شهر به خاک سپرده شد. (۱۸) وفات او ضایعه اى بزرگ براى حوزه هاى دینى ، خصوصا حوزه بزرگ اصفهان به شمار مى آمد. چرا که اصفهان یکى از بهترین استادان حدیث را از دست داده بود.
اما دست پروردگان محضر فیض و افاده او راهش را ادامه دادند و راه او که در تهذیب نفس و احیاى حدیث سعى بلیغى روا داشت ، با شاگردانش خصوصا علامه محمد باقر مجلسى ، ادامه یافت و عصر بازگشت به حدیث و تعبد تجلى بارزتر و رونق بیشترى یافت .
وصایا و سفارشها
ملا محمد باقر مجلسى (ره ) در اجازه نامه اى که در سالهاى آخرین عمر براى فرزندش علامه محمد باقر مجلسى ، نوشت راه او را که ادامه راه خودش بود براى وى چنین ترسیم کرد:
«پس به درستى که من ، او و نفس خطاکار خود را به تقواى خداى تبارک و تعالى وصیت مى کنم ؛ که آن وصیت خداى متعال به انسانهاى اولین و آخرین است . و اینکه مراقبت خود را بذل کند و اخلاص در علم و عمل داشته باشد. که : به درستى مردم همگى هلاک مى شوند، مگر عاملان . و عالمان همگى هلاک مى شوند، مگر عالمان به علم خود و عالمان همگى هلاک مى شوند، مگر مخلصان . مخلصان نیز در معرض خطرى بزرگ قرار دارند و اینکه در هر روز جزئى از قرآن عظیم را با تدبیر و تفکر بخواند. در هر روز وصیت مولاى ما امیر المومنین علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام ، سرور جوانان بهشت ، را که در نهج البلاغه ذکر شده ، ملاحظه نماید و به آن و دیگر وصایاى آن حضرت و ائمه معصومین – صلوات الله علیهم اجمعین – عمل نماید. ریاضت و جهاد با نفس را ترک نکند که خداى تعالى فرموده : «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین » (۱۹) (و کسانى که در راه ما مجاهده کردند، به یقین ما آنان را به راههاى خود هدایت مى کنیم و به درستى که خداوند با احسان کنندگان است .)
و بر اوست که در اخبارى که درباره اخلاق شایسته و رفتار ناپسند وارد شده ، تدبیر نماید، و از ناپسند آن اجتناب کند. و بر اوست که به دعا مداومت داشته باشد و از خداى تعالى بخواهد که او را از اولیایش قرار دهد، آنان که خوفى برایشان نیست و محزون نمى گردند…»(۲۰)
پی نوشت:
۱. مرآه الاحوال ، نقل از بحار الانوار، محمد تقى مجلسى ، ج ۱۰۲، ص ۱۰۵.
۲. روضه المتقین ، محمد تقى مجلسى ، ج ۱۴، ص ۳۸۲.
۳. بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۱۱.
۴. مرحوم محمد تقى مجلسى خود نقل مى کند آن هنگام که هنوز به سن بلوغ نیز نرسیده بود، در درس شیخ ، بر او اشکالى علمى وارد کرد و شیخ نیز پس از آنکه حرف مجلسى را حق یافت از نظر خود دست برداشت و گفته محمد تقى را در حضور شاگردان تایید نمود. (روضه المتقین ، ج ۱۴، ص ۴۰۴.)
۵. بحار الانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۱۳.
۶. این اجازه نامه در بحار الانوار، ج ۱۰۷، ص ۳۲ – ۳۷ آمده است .
۷. روضات الجنات ، محمد باقر خوانسارى ، ج ۲، ص ۱۱۹.
۸. قصص العلما، میرزا محمد تنکابنى ، ص ۲۱۴، اجازه نامه ملا محمد تقى مجلسى به فرزندش محمد باقر مجلسى .
۹. روضه المتقین ، ج ۱۴، ص ۴۳۴.
۱۰. درباره رویا مى توانید به کتاب هزار و یک نکته ، نوشته استاد آیت الله حسن زاده آملى ، ص ۱۹ – ۲۳ مراجعه کنید.
۱۱. روضه المتقین ، ج ۱۴، ص ۴۳۴ و ۴۳۵.
۱۲. کتاب «من لایحضره الفقیه » از نظر زمان تالیف ، دومین کتاب از چهار کتاب عمده روایى شیعه است سه کتاب دیگر: «کافى » تالیف شیخ کلینى (ره ) (متوفى ۳۲۹ ق .)، «استبصار» و «تهذیب الاحکام » تالیف شیخ طوسى (ره ) (م ۴۶۰ ق .) مى باشند.
۱۳. مشخصات آنها در الذریعه ، آقا بزرگ تهرانى ، ج ۶، ص ۲۲۳ و ۲۲۴ و ج ۱۶، ص ۹۴ ذکر شده است . پ
۱۴. روضه المتقین ، ج ۱۴، ص ۵۰۵.
۱۵. این مطلب از چند اجازه نامه که براى تنى چند از شاگردان صادر کرده ، معلوم است . ر.ک : بحار الانوار، ج ۱۰۷، اجازه نامه هاى محمد تقى مجلسى ، روضات الجنات ، ج ۲، ص ۱۲۳.
۱۶. فهرست نام آنان و تاریخ اخذ اجازه نامه ها در کتاب زندگینامه علامه مجلسى ، سید مصلح الدین مهدوى ، ج ۲، ص ۲۸۸ به بعد به طور تفضیلى آمده است .
۱۷.روضات الجنات ، ج ۲، ص ۱۲۳
۱۸. جامع الرواه ، محمد بن على اردبیلى ، ج ۲، ص ۸۲، به نقل از علامه محمد باقر مجلسى .
۱۹. سوره عنکبوت ، آیه ۶۹.
۲۰. قصص العلما، ص ۲۲۸، اشاره به آیه قرآن است «الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون ».
منبع:سید حمید میر خندان؛بر ساحل حدیث؛ گلشن ابرار، جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم