- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
(متوفاى ۱۳۴۹ ش.)
میلاد نور[۱]
هزار و سیصد و بیست سال از هجرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله ، از مکه به مدینه مى گذشت که ستارهای در شهر تبریز، در خانهای سرشار از علم و تقوا بدرخشید. فرزند را ((عبدالحسین)) نامیدند تا همواره سینهاش سرشار از عشق اهلبیت علیهم السلام باشد؛ پیوسته در مسیر ایشان گام بردارد و همچون مولایش امام حسین علیهالسلام، شمیم روح افزای ولایت را پراکنده سازد. آری، عبدالحسین به دنیا آمد و الغدیر با او جان گرفت.
سوره تربیت
روزها گذشت . فرزند به دوره اى از زندگى رسید که مى توانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد. او دیگر به بازى کم توجه شده بود و در عالم دیگری سیر مى نمود. او مى خواست بداند بیاموزد و در هستى اندیشه کند. نخست آموزه هاى مادر را فراگرفت . آیات قرآن و سوره هاى کوتاهى که با اوزان مخصوص جان او را صیقل مى داد. تا اینکه نوبت به تعالیم پدر شد.
پدرش آقا میرزا احمد از دانشمندان نامى تبریز بود. از سال ۱۳۰۴ براى ادامه تحصیل به شهر آمده و بعد از فراگیرى مقدمات ، در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج میرزااسدالله حضور یافت . و به مرتبه اى از دانش پژوهى رسید که صلاحیت علمى آن بزرگ از طرف زعیم بزرگوار حضرت آیه الله میرزا على آقاى شیرازى و فقیه برجسته حاج میرزا على ایروانى مورد تاءیید واقع گردید.
علم و عمل از وى شخصیتى برجسته ساخته بود. حسن سیرت ، آراستگى طبیعت و پرهیزکارى وى زبانزد خاص و عام بود.[۲]وى اکنون تربیت فرزند خویش را بر عهده مى گرفت تا به نیکى به بار آید و با دین محمدى و آئین علوى آشنا گردد. عبدالحسین به چنین پدرى افتخار مى کرد و خداى را سپاس مى گفت که در خانه علم و تقوا تولد یافته و تربیت مى شود.
آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طى سالها آموزش ادبیات فارسى و عربى ، منطق ، فقه و اصول انجام گرفت . عبدالحسین همانگونه که دروس متداول حوزه هاى علمیه را فرامى گرفت و به حفظ اشعارى چون ((الفیه ابن مالک )) در علم نحو مى پرداخت ، در سایه هدایت پدر، اشعارى هم از بزرگان دین حفظ کرد.
از اولین شعرهایى که پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعرى از حضرت على علیه السلام بود.[۳]او مى دانست همانگونه که براى علم نحو ابیاتى قرار داده شده است تا با حفظ آنها اصول آن علم به آسانى در دست باشد، باید اصول اعتقادات را هم از این طریق به شاگردان مکتب توحید آموخت .
عبدالحسین کتابهاى مختلفى در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد. و مسایل مشکل را با استاد در میان نهاد و به حل آنها پرداخت . اهتمام به قرآن و حدیث ، به خصوص به نهج البلاغه ، وى را عاشق امام على علیه السلام ساخته بود. چه نیک به خاطر داشت آن سخن گرانمایه را که : ((هیچ آیه اى در قرآن کریم نیست که اول آن ((یا ایها الذین آمنوا)) باشد، مگر آنکه على ابن ابیطالب علیه السلام سردار مخاطبان آن آیه و امیر و شریف و اول ایشان است )).[۴]
قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدر براى این محصل جوان بود. وى این دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معانى آن دقیق شده بود. گاهى به هنگام قرائت این دو کتاب مى گریست و نم نم اشک برگونه هایش جارى مى شد و چون درى گرانمایه در سینه وى نهان مى گردید. جد وى ((مولى نجفعلى )) مشهور به ((امین الشرع )) از اهالى آذربایجان بود که سال ۱۲۷۵ هجرى قمرى متولد شده و خویشتن را به علم و ادب و پاک و پرهیزکارى آراسته بود. آن بزرگ شیفته جمع آثار ائمه اطهار علیه السلام بود. از آنجا که از ادب فارسى و ترکى بهره وافر برده بود، قصایدى چند به این دو زبان داشت . خانواده عبدالحسین به مناسبت شهرت جدش به ((امینى )) معروف شده بود.[۵]عبدالحسین هم راهى را در پیش گرفته بود که امین شرع و مدافع اسلام ناب محمدى و علوى باشد.
قیام سرو
عبدالحسین چهارده ساله بود که شیخ محمد خیابانى بر ضد استعمار شوم انگلستان قیام نمود. پیش از نهضت خیابانى ، انقلاب مشروطه روى داده بود، انقلابى که مردم تبریز در آن نقش مهمى داشتند . اینک خیابانى به پاس حرمت خون شهیدان ، با قیامى دیگر مى خواست با کج روى ها مقابله نماید. لذا شانزدهم رجب ۱۳۳۸ هجرى قمرى برابر هفدهم فروردین ۱۲۹۹ هجرى شمسى بر ضد دولت ارتجاعى وثوق الدوله و امپریالیستهاى انگلیسى قیام کرد. این قیام به شهرهاى دیگر آذربایجان هم سرایت نمود و ادارات دولتى یکى پس از دیگرى به تصرف انقلابیون در آمد. شش ماه اداره شهر بر عهده کمیته ملى به رهبرى خیابانى بود. مبارزى که با انگلیس ، روس ، آلمان و عثمانى مقابله کرده و از استقلال موضع برخوردار بود.
با سقوط وثوق الدوله ، مشیرالدوله پیرنیا به نخست وزیرى رسید و حاجى مخبرالسلطنه هدایت را به تبریز فرستاد تا آن مجاهد خستگى ناپذیر را دفع نماید. عصر بیست و هشتم ذیحجه الحرام مرکز انقلابیون از بین رفت و بعد از سه روز وى را در خانه شیخ حسن میانجى به شهادت رساندند. عبدالحسین که با سخنان شیخ و اندیشه و افکار متعالى وى آشنایى داشت ، چون دیگر دوستدارانش عزا گرفت و از پدر آموخت که باید پس از قیام و شهادت با مکتب دعاء فرهنگ سیاسى اجتماعى اسلام را در جامعه نشر داد.
هجرت عشق
سال ۱۳۴۲ هجرى بود. عبدالحسین بیست و دو سال در کنار پدر با نشست و برخاست او و درسهاى علمى و عملى اش ، با اسلام و قرآن آشنا شده بود و از محضر بزرگان دیگرى چون جناب حاج سید محمد مؤلف ((مصباح السالکین )) مشهور به ((مولانا)) و جناب حاج سید مرتضى خسروشاهى صاحب ((اهداء الحقیر در معنى حدیث غدیر)) و جناب شیخ حسین مؤ لف ((هدیه الانام )) بهره هاى علمى برده بود. عشق به امام على علیه السلام و علاقه به تحصیلات عالى وى را به کوى عشق هدایت کرد. ((نجف اشرف )) شهرى که سابقه تاریخى آن بر همگان روشن است . حوزه علمیه نجف از دیر باز جایگاهى براى رشد و تعالى دانشجویان علوم اسلامى بود و اینک مسافر عاشق مى خواست به شهر علم وارد شود.
عبدالحسین داستان هجرت را با پدر در میان نهاد. پدر بر قامت برومند نظرى انداخت و با دیدگانى اشکبار بر هجرت فرزند پاسخ مثبت داد. پدر از نداى امام آگاه بود و از جاذبه على علیه السلام حکایات فراوانى به خاطر داشت . چگونه مى توانست عاشق را از معشوق دور نگاه دارد؟لذا لذت دیدار و همنوایى با فرزندش را از دامن شست و وى را به مولای خود على علیه السلام بخشید.
امینى هواخواه على علیه السلام بود و خود مى دانست که على علیه السلام او را به شهر خویش فرا خوانده است از اینرو ملامت سرزنشگران و کوردلان را به هیچ انگاشت و زیر لب زمزمه مى نمود:
ملک در سجده آدم ، زمین بوس تو نیت کرد*** که در حصن تو لطفى دید بیش از حدّ انسانى.
شهر نجف با سابقه دیرینه از عصر شیخ طوسى مهد علم و تقوى و فضیلت بود و بزرگ دانشگاه عالم تشیع محسوب مى گشت و با آشفته بازارى که در ایران – در – آغاز کودتا و سپس سلطنت رضاخان – به وجود آمده ، محل مناسبى براى تحصیل به شمار مى رفت . و امینى در صدد بود با تحصیل در عتبات به جهاد علمى پردازد، عالمى فریادگر شود و مسیر حق را تداوم بخشد. وى با هجرت به نجف در صدر تکمیل معارف الهى بود. از اینرو در مکتب درس حضرات آیات سید محمد فیروز آبادى – متوفى ۱۳۴۵ هجرى قمرى – و سید ابوتراب خوانسارى – متوفى ۱۳۴۶ هجرى قمرى – حاضر شد.
سپاه شقایق
امینى در روزگارى به شهر على ابن ابیطالب علیه السلام وارد شده بود که با از هم پاشیدن امپراطورى عثمانى ، عراق به دست انگلیسهاى ناپاک افتاده بود.
وى هنوز شهداى انقلاب مشروطیت را به خاطر داشت که با مظلومیتى دیگر مواجه شد و در صدد برآمد تا یاد شهیدان راه فضیلت ، امت متفرق اسلامى را به وحدت و اخوت اسلامى دعوت نماید. چرا که خون شهیدان رایج ترین سکه تاریخ بشریت در راه آزادى و استقلال و امت اسلامى است . و این سکه طلایى نه در ضرابخانه هاى آزادیخواهان ، بلکه در ضرابخانه هاى مستبدان به نفع امت اسلام زده شده است .
علامه امینى زندگى شهداى راه حق و فضیلت را اولین تالیف خویش قرار داد تا با جمع آورى گلهاى بوستان فضیلت، امت اسلامى را به بزرگ آرمان الهى سوق دهد. آرمان والایى که براى تحقق آن رادمردان بسیارى وضوى خون ساخته بودند و در محراب عشق به نماز ایستادند.
علامه امینى در اولین تالیف خویش، ابداع و ابتکارى به کار برد که پیش از آن کسى به انجامش موفق نشده بود. با تالیف گرانبهاى ((شهداء الفضیله )) گوى سبقت را از همگان ربوده و بر گذشتگان و معاصران خویش برترى یافت . از کتابهاى قدیمى که در معرض نابودى و فراموشى بود گزارشاتى درباره علماى گذشته و قریب العهد فراهم آورده و به جاودانگى رساند.
بدین منظور بار سفر بسته و کشورها پیموده تا با رنج بسیار، که براى هر کس تحمل پذیر نیست ، این مجموعه از شرح حال را گرد آورد. کتابخانه هاى ایران و عراق را زیر پا گذاشته و در کتابهاى خطى کمیاب به دنبال مردانى گشته که به راه حق شهید گشته اند، وى پس از صرف سالها و ماهها این مهم را به انجام رساند[۶] و پس از این تالیف به عنوان مجاهدى نستوه زبانزد خاص و عام شد.
برخى از دانشمندان اسلامى که با تقریظهاى خود این اثر جاودانه را ستودند عبات اند از:
۱ – بزرگ مرجع شیعه آیه الله سید ابوالحسن اصفهانى
۲ – آیه الله العظمى حاج آقا حسین طباطبایى قمى .
۳ – آیه الله شیخ محمد حسین غروى اصفهانى .
۴ – علامه محقق شیخ آقا بزرگ تهرانى .
به این ترتیب علامه امینى ، با ((شهداء الفضیله )) مواضع صد و سى تن از علماى دین و پیروان على علیه السلام و آل على علیه السلام را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحریر در آورد. تا امت اسلامى همچنان سرفراز و استوار در مقابل فتنه هاى دشمنان ایستادگى نمایند.
زمانى که استعمارگران با ترتیب دادن جنگهاى جهانى در صدد برآمدند تا ملل اسلامى را مورد تجاوز قرار داده و جزو مستعمرات خویش در آورند. امینى با تالیف کتاب شریف شهداءالفضیله بزرگ اسوه هاى شجاعت و ایثار را در مقابل مردم غیور مسلمان سامان داد و آنان را به پایدارى و استقامت فرا خواند.
در این دوره است که مجتهد مجاهد تبریز، آقا میرزا صادق تبریزى (۱۲۷۴ – ۱۳۵۱) علیه فساد و استبداد رضاخانى نهضت را شکل مى دهد و آیه الله العظمى حاج آقا حسین قمى (۱۲۸۲ – ۱۳۶۶) نهضت خراسان را رهبرى مى نماید[۷]و آیه الله کاشانى که تازه از عراق و جبهه جنگ علیه انگلیس به ایران آمده است ، حرکت سیاسى خود را در مقابل استبداد رضا خانى آغاز نموده است .
غواص بحر معانى
علامه امینى به عنوان محدث ، مفسر، فیلسوف و متکلم و فقیه دست به تحقیقات دامنه دارى مى زند. شیخ بزرگوار در صدد است فلسفه سیاسى اسلام را در هر صورت ممکن براى مردم کوچه و بازار هم قابل فهم نماید. هر چه که بعضى از بزرگان علم هم از آن غافل مانده اند.
با تحقیق و تعلیق بر کتاب ((کامل الزیارات )) ابن قولویه قمى که از مشایخ شیعه محسوب مى گردد، معتبرترین متون زیارات را در اختیار امت اسلامى قرار مى دهد و با تالیف ((ادب الزائر لمن یمم الحائر)) که شرح آداب زیارت حضرت امام حسین علیه السلام است ، فلسفه زیارت را بیان مى دارد.
در این باره شیخ مصلح ، عبدالحسین امینى سالهاست که در پاى مکتب درس اساتید بزرگى نشسته و فقه و اصول و فلسفه و کلام اسلامى را فراگرفته است . از این رو ((ثمرات الاسفار)) را در دو جلد فراهم مى آورد و بر ((رسائل )) و ((مکاسب )) شیخ اعظم انصارى حاشیه مى نویسد.
همچنین رساله اى درباره ((نیت )) مى نگارد و رساله اى در بیان ((حقیقت زیارت ))، تا به علماى پاکستان پاسخ داده باشد و ((رساله اى در علم درایه الحدیث )).
علامه امینى با تالیفات گرانقدر خویش بنیه علمى و نهاد وقّاد خود را در معرض معاصران قرار مى دهد و از حضرت آیه الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى و حضرت آیه الله علامه حاج میرزا محمد حسین نائینى و حضرت آیه الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى و حضرت آیه الله شیخ محمد حسین کمپانى اصفهانى ، اجازه اجتهاد دریافت مى دارد. و به زادگاه خویش تبریز باز مى گردد تا امین الشرع دیار خویش باشد. اما دل او دیگربار آهنگ نجف مى کند.
اینک او رو به قرآن کریم آورده است تا برنامه زندگى بشر و سعادت و خوشبختى و کام روائى وى را از کتاب الهى استخراج نماید. شاگرد مکتب وحى آیاتى از کتاب مبین را بر مى گزیند و به تفسیر آن مى نشیند.
– سوره اعراف ، آیه ۱۷۲، ((میثاق الاول ))
– سوره اعراف ، آیه ۱۸۰
– سوره واقعه ، آیه ۷
– سوره مؤ من ، آیه ۱۱
آنگاه ((العتره الطاهره فى الکتاب العزیز)) را مى نگارد و حق اولویت و مولویت خاندان رسالت را تبیین مى نماید.
شهر آرمانى غدیر
تالیف رسالات گوناگون ، جان شیفته وى را خوشنود نساخت . لذا بر آن شد، مدینه فاضله اسلامى را به صورت منقحى به امت اسلامى عرضه دارد و داستان سال دهم هجرت را در خاطره ها زنده کند و آن زمانى است که استعمارگران با حیله هاى خاص خود امپراطورى عثمانى را از بین برده اند و در عرصه عقیدتى دولت سنى مذهبى را که به عنوان حکومت اسلامى بر سرزمین پهناورى حکومت مى کرد، از صحنه خارج ساخته اند. علامه امینى به عنوان آسیب شناس اجتماعى ، اینگونه تشخیص داد که با زوال دولت عثمانى نباید به دولتهاى استعمارگر اجازه داد، تا جایگزین دولت و لو ظاهر اسلامى شوند.
از دیدگاه او، امت اسلام که با زوال دولت ۶۲۳ ساله عثمانى روبرو گشته است ، و تلخى هاى بسیار چشیده ، بهتر است ، نظام مدینه فاضله اسلامى را که در آن اصل بنیادى غدیر مطرح است ، تجربه نماید. نظامى که پیامبر جز به آن سفارش نفرموده است .
علامه امینى با تالیف ((الغدیر)) خاطرات عصر نبوى را تجدید مى کند، عصرى که سرورى از آن امت قرآنى است و رسول اکرم صلى الله علیه و آله رهبرى آن را بر عهده دارد و بعد از خود، ولایت على بن ابى طالب علیه السلام را معرفى کرده است .
امینى ، احیاگر سنت نبوى ، با ((الغدیر)) جلوه هاى شوکت و عظمت امت اسلامى را در خاطره ها زنده مى دارد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنى ، جریان غدیر خم را یادآور مى شود.
امینى در عصرى زندگى مى کند که شکست دولت عثمانى روى داده است . شکستى که اگر ((اصل غدیر)) و رهبرى امت آنگونه که پیامبر اسلام و قرآن کریم فرموده ، اجرا مى گردید، روى نمى داد انگلیس را جرات آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خویش درآورد.
آیه تبلیغ ،[۸] آیه اکمال دین[۹] آیات سوره معارج[۱۰] آیه ولایت [۱۱]سوره هل اتى . همچنین احادیث نبوى و سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله را با آمیختگى شگرفى در آغاز و انجام سخن و یا در مقام استدلال و تایید و تضمین یادآور مى شود که بعضى از این احادیث به قرار زیر مى باشند:
حدیث غدیر و ولایت ، حدیث اخاء، حدیث منزلت ، حدیث ثقلین ، حدیث على مع الحق و الحق مع على ، حدیث تبلیغ ، حدیث انذار العشیره ، حدیث ان علیا اول من اسلم و آمن و صلى ، حدیث ردالشمس ، حدیث سد الابواب ، و صدها حدیث دیگر که در فضل و بزرگى وصى بر حق حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله ، بر زبان پیامبر اسلام جارى گشته است .
دکتر سید جعفر شهیدى که خود در نجف و تهران از یاران آن فرزانه بود، نقل مى کند که روزى علامه امینى به من گفت :
((براى تالیف ((الغدیر)) ده هزار جلد کتاب خوانده ام )).
وى در ادامه سخن مى گوید:
((او مردى گزافه گو نبود. وقتى مى گفت کتابى را خوانده ام ، بدرستى خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود)).[۱۲]
علامه نستوه پس از بررسى اسناد حدیث غدیر و اثبات واقعه مهم عصر نبوى ، شاعران چهارده قرن را که از سفره قرآن توشه برداشته بودند، به شهادت آورد. تا هم یادى از نام آوران و مبارزان مکتب ارجمند علوى کرده باشد و هم فضایل امام على علیه السلام ، وصى حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله را به اثبات رساند. وى ادب متعهد شیعى را یکى دیگر از حجتهاى واقعه غدیر دانست و براى فراهم آوردن شعر بزرگ مردان فضیلت سالها تلاش پیگیر نمود. تا علاوه بر گردآورى شعر حماسه سرایان غدیر، اشتباهات عمدى محققین مغرض را بر ملا سازد.
سال ۱۳۶۴ / ۱۳۲۴ چاپ اول کتاب الغدیر در نجف آغاز مى شود و تا نه جلد آن به طبع رسیده و در سراسر ممالک اسلامى و غیر آن منتشر مى گردد. با انتشار کتاب گرانمایه ((الغدیر)) سیل نامه ها و ستایشها به دانشمند فرزانه و علامه خبیر ارسال مى شود. این تقریظها گاه از دانشمندان بزرگ شیعه و اهل سنت است و گاه از پادشاهان کشورهاى اسلامى .
نکته واحدى که در تمام ستایشها به چشم مى خورد. پذیرش غدیر است به عنوان محور حرکت اسلامى و بنیان حکومت دینى و مذهبى اسلام . پادشاهان فرصت طلب درصدد هستند تا این جنبش دینى را به نفع خود به پایان رسانند ولى دانشمندان از جایگاهى بى غرضانه به مساله مى اندیشند و در حقیقت زنجیر متصل به وحى را بعد از قرنها به راهنمایى مصلح بزرگ حضرت علامه امینى مى یابند.
شیخ محمد سعید دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت ((اریحا)) از نواحى حلب نامه اى ادیبانه به مؤ لف ((الغدیر)) نگاشته و در آن اینگونه مى گوید:
((آقاى من ، کتاب ، ((الغدیر)) را دریافت کردم و آنرا مورد مطالعه قرار دادم … قبل از آنکه در امواج انبوه معانى آن وارد شوم نیروى فکر و اندیشه ام در آن شناور گشت و شمه اى از آن را با ذائقه روحى خویش چشیدم . احساس نمودم که این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائى است که هرگز دگرگون نشود. این منبع جوشان معانى از آب باران صاف تر و گواراتر و از مشک خوشبوتر است …)).[۱۳]
بوستان هدایت
صاحب الغدیر سال ۱۳۷۳ هجرى قمرى ، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد ((الغدیر)) به تاسیس کتابخانه اى اقدام نمود که نام آن را ((مکتبه الامام امیرالمؤ منین علیه السلام )) نهاد و در روز عید غدیر افتتاح کرد.
آغاز فعالیت این کتابخانه یا ۴۲۰۰۰ جلد کتاب خطى و چاپى بود. در تاسیس این کتابخانه نسخه هاى خطى از کتابخانه هاى معتبرى تهیه شد که شمارى از آنها به قرار زیر مى باشند.
کتابخانه ناصریه ، ۰۰۰/۳۰ جلد کتاب ، لکنهو
کتابخانه مدرسه الواعظین ، ۰۰۰/۲۰ جلد کتاب ، لکنهو
کتابخانه سلطان المدارس ، ۰۰۰/۵ جلد کتاب ، لکنهو
کتابخانه معتازالعلماء، ۰۰۰/۱۸ جلد کتاب ، لکنهو
کتابخانه فرنگى محل ، ۰۰۰/۹ جلد کتاب ، لکنهو
کتابخانه ندوه العلماء، ۰۰۰/۶۰ جلد کتاب ، لکنهو
کتابخانه امیرالدوله ، ۰۰۰/۱۱۰ جلد کتاب ، لکنهو
کتابخانه دانشگاه اسلامى علیگره ، ۰۰۰/۵۰۰ جلد کتاب ، علیگره
کتابخانه عمومى رظلا، رامپو
کتابخانه خدابخش ، ۰۰۰/۵۰ جلد کتاب ، پتنه
کتابخانه عمومى دانشگاه عثمانى ، ۰۰۰/۱۱۱ جلد کتاب ، حیدرآباد
کتابخانه عمومى آصفیه ، ۰۰۰/۱۲۵ جلد کتاب ، حیدرآباد
کتابخانه سالار جنگ ، ۰۰۰/۵۲ جلد کتاب ، حیدرآباد
و این غیر از آن کتابخانه هاى خصوصى و عمومى است که در ایران و عراق دیده و استفاده شده بود.
بایست هاى جهان تشیع
علامه مصلح در طى سالهاى متمادى با جهان تشیع و تاریخ پرفراز و نشیب آن آشنائى کامل داشت . او به مقدار هر حرفى از کتاب الغدیر تجربه اندوخته بود و نانوشته هایى داشت که باید در جامعه پیاده مى شد، تا نظام اجتماعى ، نظام الهى گردد.
زمانى که علامه امینى از- دارالتبلیغ قم – دیدن کرد و برنامه هاى آن مؤسسه در اختیار ایشان قرار گرفت ، فرمودند:
((باید درسى تحت عنوان ((ولایت )) غیر از آنچه که در تدریس علم کلام و اعتقادات مطرح مى شود، به طلاب آموزش داده شود)).[۱۴] این جز از ژرف نگرى مصلح اجتماعى چیز دیگرى نیست . علامه امینى براى احیاى بنیان فلسفه سیاسى اسلام تدریس مبحث ولایت را امرى ضرورى تشخیص داده بود و آموزش آن در محدوده کتب کلامى و اعتقادى را کافى و وافى نمى دانست .
وى با مشکلات تالیف و نشر کتاب آشنا بود و در این اندیشه بود تا با تاسیس ((دارالتالیف )) – خانه نویسندگان – رفاه مورد نیاز محققین را در این مکان فراهم آورده و نویسندگان بدون هیچ آشفتگى خیال به تحقیق و تالیف مشغول شوند.
از طرفى دیگر در طى تالیف الغدیر به نشریات بسیارى در اقصى نقاط جهان برخورد نموده بود که درباره اسلام سخنى داشتند. علامه در صدد بود مجمعى تاسیس نماید تا این نشریات گردآورى شده و مورد ارزیابى قرار گیرند. مباحثى که درباره اسلام ، فرق اسلام ، تاریخ ، جغرافیا، فلسفه ، کلام ادبیات ، اخلاق ، حقوق ، اقتصاد، تفسیر قرآن کریم ، سیاست و حکومت و دیگر علوم و صنایع اسلامى و… مى شود به دقت مورد مطالعه قرار گیرد و سره از ناسره شناخته گردد.
حضرت علامه امینى با مطرح نمودن ولایت و امامت و بحثهاى عمیق علمى و کاوشگرانه پیرامون آن از نخستین متفکران اسلامى بود که به ((ولایت فقیه )) در عصر غیبت رسید و بحث و درس اختصاصى پیرامون آن را امرى لازم و ضرورى دانست . حکومت را از آن ولى فقیه به حساب آورد و گفت :
((دیگران غاصبند و این مقام ، حق مسلم آن فریادگر است .))[۱۵]
و در جاى دیگر به صراحت هر چه تمام تر ندا برداشت :
((الامام الخمینى ذخیره الله للشیعه )).
((امام خمینى ذخیره خدا براى جهان تشیع است .))
چه او از طلوع فجر صادق خبر داشت و رسالتى که بر دوش مجدد قرن نهاده شده بود. از این رو شاگردى تربیت کرد چونان حضرت نواب صفوى تا حکومت علوى را فریاد زند وبا یاران خویش پایه هاى حکومت غاصبان را به لرزه افکند.
نماز آخر
تلاش بى پایان ، معمار مدینه غدیر را دچار فتور جسمى کرد و بیمار شد. بیمارى اندک اندک رو به فزونى گرفت . وى از کار باز ماند. کتاب از جلو دیدگانش دور شد و قلم از حرکت ایستاد. بیمارى و بسترى شدن علامه حدود دو سال به طول انجامید و معالجات خارج از کشور هم مفید واقع نشد تا اینکه آیتى از آیات الهى و عاشقى از عاشقان ولایت و مجاهدى نستوه روز جمعه ۱۲ تیرماه ۱۳۴۹ برابر ۲۸ ربیع الثانى ۱۳۹۰ هجرى قمرى نزدیک ظهر بدرود جهان گفت . وى که همواره در نماز بود و جز به عبادت خداى کعبه و خدمت به مولود آن کارى دیگر نداشت ، در شصت و هشت سالگى از دنیا رفت و جهانى را در غم ارتحال خویش فرو برد.
الغدیر وى چراغ خانه دلهاى باصفا شد و مشعل هدایت امت اسلامى .
پی نوشت ها
[۱] . مقاله سید على رضا سید کبارى، برگرفته از کتاب گلشن ابرار، ج۲، ص۷۲۶، با تغییرات.
[۲].ر. ک : همان ، ج ۲، ص ۲۵؛ ترجمه ج ۳، ص ۴۳ – ۴۴٫
[۳]. اعتقادات ، شیخ صدوق ، ص ۱۱۰٫
[۴]. الغدیر، ج ۱، ص ۱۵۴ ترجمه ؛ شهداء الفضیله ، علامه امینى ، ص ۷٫
[۵]. الغدیر، علامه امینى ، ج ۱، ص ۱۵۶، ترجمه ، مقدمه .
[۶] .((شهداء الفیضیه )) مقدمه ، استاد دانشمند شیخ محمد خلیل الزین عاملى ، ص ۴٫
[۷] . اندیشه اصلاحى در نهضتهاى اسلامى ، محمد جواد صاحبى ، ص ۲۰۹ – ۲۰۸٫
[۸]. مائده ، ۶۷٫
[۹]. مائده ، ۵٫
[۱۰] .معارج ، ۳ – ۱٫
[۱۱]. مائده ، ۵۵٫
[۱۲] .حماسه غدیر، محمد رضا حکیمى ، ص ۴۸۰٫
[۱۳]. الغدیر، ج ۱، ترجمه ص ۱۶ و ۱۷
[۱۴]. به نقل از استاد جواد محدثى از حضرت آیه الله مکارم شیرازى.
[۱۵] . فریاد روزها، محمد رضا حکیمى ، ص ۲۴٫