- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
خرم گلى که بشکفد از شاخسار علم خوش سبزهاى که سر زند از جویبار علم علامه حیدرقلى فرزند سردار نور محمد خان در هیجدهم محرم ۱۲۹۳ ق.در محله شیعه نشین قزلباشهاى «چنداول» کابل[۱]، طلوع نمود. او یکى از پر فروغترین اختران حوزه تشیع بود که شصت سال و اندى از عمر پربرکت خویش را در عالم هجرت براى کسب دانش و نشر فرهنگ اهل بیت (علیهمالسلام) به سر برد و حدود نیم قرن قبل (۱۳۷۲ ق) در باختر مشرق اسلامى یعنى دیار «باختران» این ستاره گمنام از آسمان علم و حکمت غروب نمود. در این مقاله گوشه هایی از زندگی او را مرور می کنیم.
حیدرقلی کودک چهار ساله بود که استعمار پیر انگلیس سایه سیاه خود را بر اکثر کشورهاى شرقى و غربى گسترده بود. در همین امر دولت مردان انگلیس یکى از مهرههاى خطرناک و وابسته به استکبار جهانى را در افغانستان به قدرت رساندند.
با روى کار آمدن «امیر عبدالرحمن خان» شاه جنایت پیشه و مزدور دست به طرحى استعمارى زد که عبارت بود از مخالفت و نابودى مذهب جعفرى از هیچ تلاشى دریغ نورزید؛ از کشتار دسته جمعی شیعیان گرفته تا تبعید و به سیاه چال انداختن جمعى از رجال شیعی. نور محمدخان که از سرداران عالى رتبه ارتش محسوب میشد همراه با خانوادهاش به یکى از ایالات مستعمره بریتانیا (هند شهر تاریخى لاهور) تبعید شد. خانواده سردار مدت هفت سال (۱۲۹۷ – ۱۳۰۴ ق) در لاهور مهاجر بودند. در این ایام حیدرقلى فرزند ارشد سردار راهى مکتب خانه و مدارس دولتى گردید. وى در مدت هفت سال تمام پایههاى علوم جدید را در لاهور فرا گرفت و در مکتب خانه، علوم دینى و قرآن را آموخت. در حالى که هنوز دوازده بهار از سن حیدرقلى سپرى نشده بود از جمله دانشمندان جوان و ریاضیدانان هوشمند لاهور به حساب میآمد. او در عنفوان جوانى در بیشتر علوم و فنون روز صاحب نظر و رأى بود و در میان دانشآموزان شهر لاهور رتبه اول را از آن خود نموده بود، به طورى که معلمان و اساتید کلاس حیدرقلى از فضل آن دانشآموز مهاجر بهره میبردند و نسبت به وى احترام خاصى به جا میآورند. چندى نگذشت که آوازه علمى حیدرقلى شهره شهر گشت. دولت مستعمره هند هر چند گاهى اسباب اذیت و آزار خانواده سردار را فراهم میساخت و با بهانه گیری های واهى روزگار را بر آنان تنگ میساخت و توسط عوامل دولت دست نشانده کابل چنگ و دندانى علیه سردار مهاجر نشان داده میشد.
نور محمدخان مجبور شد شهر لاهور را به قصد عراق، «دیار ابرار و احرار» روزگار ترک نماید. بر این اساس (سال ۱۳۰۴ ق) از مسیر اقیانوس هند دل به دریا زده، وارد بندر ساحلى بصره گردید. او و خانواده وى که سالها در فراق چنین لحظهاى دقیقه شمارى میکردند هم اکنون از تمناى دیدار و عطر گلگون گلهاى محمدى اشک شوق روان میسازند. سردار نور محمدخان توانست براى همیشه خود و فرزندان دلبندش را از توفان حوادث نجات بخشیده، بر ساحل بیکران کشتى نوح اهل بیت خود را بیمه نماید. در محضر خورشید حیدرقلی هم اکنون مهمان خورشید و در محضر امامان معصوم (علیهمالسلام) قرار گرفته است. او آمده است تا از سرچشمه زلال «قرآن» و کوثر کلام «اهل بیت (علیهمالسلام)» جرعهاى بنوشد. ما بدین در نه پى حشمت و جاه آمدهایم از بد حــادثه اینجـا به پـناه آمـدهایم رهـرو مـنـزل عشـقیـم ز سـر حـد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم حیدرقلی پس از زیارت مزار پیشوایان اسلام و آشنایی با اختران حوزه نجف اشرف نزد اساتید زبده و وارسته نجف چون شیخ على اصغر تبریزی، تحصیل علوم حوزوی را آغاز کرد.
وى پس از شش سال تلاش بیوقفه توانست بر قله رفیع اجتهاد و استنباط علوم اسلامى قرار گیرد. وى در میان طلاب معاصر خود در فضل و دانش نمونه بود و همه او را به حکیم، دانشمند و مجتهد بزرگ میشناختند. مشایخ اجازه حکیم وارسته علامه سردار کابلى پس از کسب مدارج علمى و رسیدن به درجه اجتهاد و فتوا موفق شد از رجال نامى و استوانههاى بزرگ حوزه همچون: ۱. آیه الله سید حسن صدر (ره) ۲. آیه الله میرزا محمدعلى دشتى (ره) ۳. آیه الله حاج سید عباس لارى (ره) ۴. آیه الله حاج شیخ عباس قمى (ره) ۵. آیه الله سید یحیی خراسانى (ره) ۶. آیه الله شیخ آقا بزرگ تهرانى (ره) مفتخر به دریافت «اجازه» و نقل روایات گردد. آشنایی با زبانهاى خارجى سردار همراه با فراگیرى علوم معقول (فلسفه، حکمت و هیئت) و منقول (فقه و اصول) به زبانهاى زنده جهان (عربی، انگلیسی، عبرى و اردو) آشنایى کامل پیدا کرد و با لهجه مخصوص هر زبان قادر به تکلم و محاوره بود و برخى از تألیفات خود را به نگارش درآورد و بعضى از کتب خارجى را ترجمه نمود. وى تحقیقاتى درباره زبان عبرى به عمل آورد و برخى از نظرات دانشمند مسیحى عراق (اب انستاس …) درباره «فقه اللغه» را رد کرد. و نیز کتاب «انجیل برنابا» را از عربى به فارسى درآورده، و با نسخه انگلیسى آن تطبیق داد. وى سرودههایى نیز به زبان اردو و انگلیسى دارد.[۲] هجرت از حوزه حکیم گمنام علامه سردار کابلى در اوج شکوفایی علمى و در بحبوحه جوانى و رسیدن به قله بلند اجتهاد آهنگ هجرت از حوزه را به صدا درآورد و در تاریخ ۱۳۱۰ ق همراه خانواده به قصد تبلیغ اسلام و انجام رسالت براى تنویر و ارشاد جامعه اسلامی، با حوزه وداع گفت.
با اینکه همه نوع امکانات براى او فراهم بود و هیچ گونه مشکل سیاسى و مالى او را تهدید نمیکرد، با کولهبارى از علم و حکمت، حوزه را رها نموده، وارد سرزمین باختران گردید. آن روز شهر باختران از محرومترین مناطق غرب ایران به حساب میآمد. با رسیدن کاروان زائر کربلا شهر غرق در شادی و شعف گردید. مردم آن دیار به گرمى از سردار کابلى استقبال نمودند و او را هم چون نگینى در بر جان گرفتند از آن روز به بعد شهر باختران منزلگاه ستارگان علم و حکمت گردید و هر چند مدت کاروانى از عالمان و شاگردان مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) و پیروان سایر مذاهب براى دیدار و کسب فیض از خرمن علوم سردار وارد این دیار میشدند و در طول سال مهمانخانه سردار آکنده از دانشمندان و دانش پژوهان علوم اسلامى و زائران حرم امام حسین (علیهمالسلام)
بود که برخى از آنان آشنا به «علوم غریبه» بودند. از آن میان شیخ عبدالرحمن مکى بود که از وى فن کیمیاگرى را آموخت. هجرت ناباورانه علامه بزرگوار، فقیه روزگار، حوزههاى علمیه را تکان داد. البته باید یادآور شد که سردار تنها مهاجر حوزه نبود بلکه بزرگان دیگرى هم قبل از ایشان پس از اتمام یک دوره از دروس حوزه و رسیدن به اعلا مراتب معرفت و صعود بر سکوى وعظ و خطا به حوزه را ترک گفته، به شهرهایى چون بلخ و بخارا و… هجرت نمودهاند و امروز حضور چشمگیر پیروان تشیع در هند و چین و کشمیر مرهون زحمات همین ستارگان تابناک حوزههاست. چه بسزاست سیره سلف احیا گردد و تنى چند از امروزیان نیز همانند سردار کابلى و فاضل هندى حوزه را براى سامان بخشیدن اوضاع دینى دیار خود ترک گویند و بدان سرزمینها رو کنند. میراث فرهنگى تمرکز فکرى سردار بسیار عالى بود. با اینکه در میان مردم و همواره مأنوس با آنان بود از فعالیتهاى علمى و کنکاش در علوم تجربى و فکری غافل نشد.
چه بسا در تحقیقات و تألیفات خود بیشتر از حوزه درس و بحث موفق بوده و شبانه روز بهترین لحظات زندگى خود را صرف مطالعه و تحقیق و فراگیرى علوم و فنون میکرد در پی همین پشتکارى که داشت فن «کیمیا» گرى را در باختران از دانشمندانى که با وى دیدار داشتند آموخت و به نتایجى بسیار ارزنده دست یافت. وی تا آخرین دقایق عمرش از کتاب، قلم و دوات فاصله نگرفت. همیشه مینوشت و تفکر میکرد. هم اکنون آثار ارزشمندى در زمینههاى مختلف از وى به یادگار مانده است که بیشتر آنها به صورت پراکنده در کتابخانههاى عمومى و شخصى در ایران وجود دارد از مجموع ۳۲ جلد تألیفات وى به تعدادى اشاره میگردد:
۱. کتاب اربعین (این کتاب حاوى چهل حدیث در فضایل امام على (علیهمالسلام) از طرق اهل سنت میباشد)
۲. نظم باب حادى عشر.
۳. شرح دعاى صباح.
۴. درّ النثیر.
۵. رساله در معرفت (جوّ).
۶. غایه التعدیل (قبله شناسی)
۷. ترجمه انجیل برنابا و… قبله شناس علامه مجلسى (ره) محدث بزرگ شیعه معتقد بود که محراب قبله مسجد مدینه از سوى سلاطین جور از جایگاه اصلى خود منحرف گردیده است.
با اینکه سردار کابلى اکثر محرابهاى موجود زمان خود را منحرف، از قبله میدانست و خود با اندک انحراف از محراب مساجد نماز میگزارد، با نبوغى که در هیئت و حکمت داشت توانست با فرمولهاى پیچیده ریاضی مسأله «انحراف قبله مسجد مدینه» را رد و حکیمانه مدعاى خویش را اثبات نماید. وى معتقد است که محراب مسجد مدینه صد در صد درست و طبق موازین ریاضى و هیئت است و حتى انحراف نداشتن قبله مسجد پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ را از معجزات بارز مکتب اسلام دانسته و دلایلى در این باره اقامه نموده است.[۳] انس با کتاب سردار بیشتر اوقاتش را صرف مطالعه یا نوشتن کتاب میکرد، از کتبی که همیشه در کنار خود میگذاشت و دم به دم به آنها مراجعه میکرد «تاج العروس»[۴] و «دائره المعارف بریتانیا»؟ بود و کمتر شب و روزى بر او میگذشت که ریاضیات مطالعه نکند. اکثر کتب کتابخانهاش را خوانده بود و هر کتابى را که میخرید ضمن مطالعه، اغلاط آن را تصحیح میکرد و برای بیشتر کتابهاى مهم خود که چاپ قدیم و فاقد فهرست بودند، فهرست تهیه میکرد و حاشیه میزد. خط سردار او علاوه بر فضایل و مناقبى که داشت هنرمند خوبى بود و در خط نستعلیق و شکسته قلمى توانا و نقش آفرین داشت. نمونه این دو خط را میتوان از حواشى سردار بر کتاب «شهاب» تألیف قاضى ابو عبدالله خضاعى و در «غایه التعدیل» مشاهده نمود که هر دو کتاب به طریق افست چاپ گردیده است.
آیینه اخلاق
سردار کابلى نه فریفته دنیا شد و نه مغرور دانش خود او از آغاز تا آخر عمر، طلبه به معناى واقعى کلمه بود و نه به فکر جاه و مقام افتاد و نه به یاد لشکر و حشم. از تمام وجود او عزت و شرف میبارید. به غناى عجیبى دست یافته بود. در چهرهاش آثار کبر و نخوت دیده نمیشد انسانى بود قانع، صبور، خوشرو و خوش لهجه. وقتى راه میرفت زمین را مینگریست و وقتى مینشست در حال فکر کردن بود. وقتى به کسى میرسید با تبسم احوال پرسى میکرد و اگر سخن از علم و فضل او به میان میآمد میگفت: «من ذرهاى بیش نیستم.» و… او ظاهرى ساده و بیآلایش داشت. لباس ساده میپوشید، ساده سخن میگفت و غذاى ساده میخورد مهربان بود و با مردم صمیمانه مینشست و صادقانه برخورد میکرد. از تمام وجودش اخلاص و صفا نمایان بود. ادب و تواضع آن مرد کریم، دوستان و آشنایانش را به شگفتى وا میداشت. بزرگانی که به کرمانشاه وارد میشدند و اشتیاق به ملاقات با او را داشتند، او از باب احترام و ادب ابتدا به دیدن آنها میرفت تا آمدن آنها به منزل او جنبه بازدید داشته باشد. وى این احترام را نسبت به هر شخصى مراعات میکرد بدون آنکه ملاحظهاى به مقام و مرام و مسلک طرف داشته باشد. وفات سرانجام حکیم فرزانه دانشمند برجسته، ستاره خاور، مهاجر گمنام علامه حیدرقلی، در عالم هجرت و غربت پس از نیم قرن و اندى تلاش، بررسى و نشر معارف اسلامی، در سحرگاه جمادى الاول ۱۳۷۲ ق. در حال راز و نیاز با ذات بینیاز در سر سجاده نماز در ۷۹ سالگى با قلب آرام و ضمیر امیدوار از آسمان باختران غروب کرد و حوزههاى علمیه و سرداران علم و معرفت را از رحلت خود عزادار و سیاهپوش ساخت. پس از مراسم تشییع و عزادارى در باختران تابوت سردار را طبق وصیت خودش به نجف اشرف انتقال دادند.
پیکر مطهر او در چهارم جمادى الاول ۱۳۷۲ ق. در میان اشک و آه طلاب و رجال بزرگ حوزه نجف تشییع و در قبرستان وادی السلام در جوار مرقد مطهر «بوتراب» امام على (علیهمالسلام) به خاک سپرده شد. در فراق ستاره نزدیک به نیم قرن از غروب دانشور بزرگ، فیلسوف گمنام آیه الله سردار کابلى (ره) میگذرد. هنوز هم ارباب خرد و دانش در فراق سردار میسوزند و تنها از نظرات وی در محافل و سمینارهاى علمی بهره میجویند. یکى از آن سرداران نامآور معاصر، حکیم بزرگوار علامه آیه الله حسن زاده آملى – دام عزّه – است که بارها در دروس هیئت و حکمت خود از عظمت علمى سردار کابلى با این جملات قدردانى نموده است: «ایشان ملاى عجیبى بود. ملای مجهول القدرى بود. در زمان ما جایشان خیلى خیلى در حوزه خالى است. رضوان الله تعالى علیه…»[۵] چون که گل رفت و گلستان شد خراب بوى گل را از که جوییم، از گلاب ن: ۲۲۵۰ ص
پی نوشت:
[۱] . کابل حدود دویست سال پیش از این پایتخت بوده این شهر قرار گرفته است چندان مرکز شیعیان در غرب کابل واقع شده است. در ارتفاع ۱۸۰۰ مترى از سطح دریا و در بستر جنوبى آبراه کابل پنج شیر قرار دارد. در میان کوههاى پست و تپه مانند که حصار کابل را به وجود میآورند.
[۲] . نگارنده بدان اشعار دست نیافته است.. معیار سنجش مروارید است. این اثر یکى از آثار فنى علامه است که مربوط به عیار طلا و احجار کریمه میشود.
[۳] . میتوانید به کتاب «قبله شناسی» سردار کابلى یا زندگانى سردار کابلی، تألیف مرحوم کیوان سمیعى مراجعه کنید.
[۴] . از معتبرترین لغت نامههاى موجود به حساب میآید.
[۵] . تلخیص از زندگانى «سردار کابلی»، ستاره خاور، چاپ ۱۳۷۲ سازمان تبلیغات اسلامی، تألیف نگارنده سید حسن احمدى نژاد بلخى (بلخابی)