- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
تردیدی نیست که عقیده به ظهور حضرت مهدی علیه السلام، یک اعتقاد اصیل دینی ومذهبی می باشد که ریشه های محکم واستوار آن، در تمام ادیان الهی وکتاب های آسمانی قرار داشته وجزء عقاید قطعی ودیرین مسلمانان وهمه پیروان ادیان عالم است.
بر خلاف تصوّر برخی از بیمار دلان که می پندارند مسأله «مهدویّت» وانتظار ظهور حضرت مهدی علیه السلام برای مرهم نهادن بر زخم های جانکاه بشریّت واختلافات جهان اسلام پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، یا ساخته وپرداخته «شیعیان» است، این مسأله اختصاص به اسلام وتشیّع ندارد؛ بلکه مسأله «مهدویّت» که در واقع همان عقیده به ظهور یک منجی بزرگ آسمانی است، یک عقیده مشترک جهانی ویکی از حسّاس ترین فرازهای عقیدتی ادیان ومذاهب واز آمال وآرزوهای دیرین بشریّت است که در تاریخ خلقت بشر، عمری به درازای عمر آفرینش انسان ودر اسلام، عمری به درازای عمر اسلام دارد.
بر اساس نویدهای فراوانی که در رابطه با ظهور یک «منجی بزرگ» در کتب مذهبی اهل ادیان آمده، وتمام انبیای بزرگ الهی به عنوان جزیی از رسالت خود در هر زمان، ظهور یک مصلح جهانی را در پایان جهان به مردم وعده داده اند، جای هیچ گونه شکّ وتردید نیست که عقیده به ظهور حضرت مهدی علیه السلام یک مسأله اعتقادی اصیل وریشه داری است که از اعماق وجود انسانها سرچشمه گرفته وتوسّط پیامبران وسفیران الهی به مردم با ایمان جهان ابلاغ گردیده ونشانه های ظهورش به روشنی بازگو شده است.
در جای خود ثابت شده است که اعتقادات دینی در فطرت بشر ریشه قطعی دارند واز این لحاظ، میان تعالیم دینی وخواسته های درونی انسان هماهنگی کامل وجود دارد، ودر حقیقت تعالیم دینی، تعیین کننده وتأمین کننده خواسته های بشر وتکمیل کننده خلقت انسان است. به این معنی، عقیده دینی در ژرفای فطرت بشر جا دارد ودر درون بشر یک خواسته ومیل باطنی است، گرچه این میل باطنی وخواسته درونی، همانند امیال دیگر انسان، در شرایط گوناگون، کم وزیاد می شود وشدّت وضعف پیدا می کند، ولی اصل خواسته ممکن نیست به کلّی از بین برود.[۱]
آنچه از آیات شریفه قرآن کریم وروایات اسلامی استفاده می شود این است که «دین»، جزء نهاد بشر وخمیر مایه ذات ووجود اوست که خداوند عالم، بشر را توأم با آن آفریده واز او قابل انفکاک نیست، ولی انسان ها فقط کلیّات آن را – از قبیل توحید، پی بردن از علّت به معلول وشکر منعم – درک می کنند ودرک جزئیات آن، نیاز به بعثت انبیا وآمدن پیامبران الهی دارد که با توضیح، تبیین وتبلیغ آنها انسان به فطری بودن دین بیش از پیش متوجّه می شود.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
«فَأقِمْ وَجْهَکَ للِدّینِ حَنیِفاً فِطْرَتَ الله الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِکَ الدّینُ القَیِّمُ [۲] ؛به دین خالص پروردگار که بدان مایلی روی آور، به آن فطرت پاکی که خداوند تمام بشر را از آن آفریده است، دگرگونی در آفرینش خدا نیست، این است دین محکم وآیین استوار».
از این آیه شریفه به خوبی استفاده می شود که دین وآیین به طور کلّی، یک امر فطری وطبیعی بوده وجزء ذات ونهاد بشر است که خداوند آدمی را توأم با آن آفریده وهرگز از او جدا نمی شود.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نیز در حدیثی می فرماید: «کلُّ مولود یولد علی الفطره، حتّی یکون أبواه یُهوّدانهِ ویُنصّرانه[۳]؛ هر مولودی با فطرت اسلام – از مادر – متولّد می شود، واین پدر ومادر است که او را یهودی یا نصرانی می کند».
از این حدیث شریف استفاده می شود که اساس اوّلیه پذیرش دین، در فطرت تمام کودکان بشر وجود دارد، وپدران ومادران که مربّیان اصلی فرزندان هستند، از این سرمایه فطری استفاده می کنند وفرزندان خود را به آیینی که مایلند متدیّن وبه راهی که در نظر دارند سوق می دهند.
اگر اصل تقاضای مذهب در فطرت بشر نبود وسرشت آدمی درخواست آن را نداشت، عرضه مذهب های مختلف از طرف پدران ومادران بی فایده بود وبشر هرگز یک عمر، دین وآیینی را با عشق وعلاقه نمی پذیرفت، وبدون چون وچرا از آن پیروی نمی نمود.
به هر حال، یکی از وظایف بزرگ پیامبران الهی بیدار کردن فطرت های بشر وبه کار انداختن سرمایه های معنوی انسان است. آنها آمده اند تا بشر را به ادای پیمان فطرت وا دارند ونعمت های فراموش شده خدا را به مردم یادآوری کنند وبا فعالیّت های تبلیغی خود، نیروهای نهفته عقل مردم را برانگیخته وبه کار اندازند، چنان که امیرمؤمنان علیه السلام ضمن خطبه ای درباره بعثت انبیا علیهم السلام می فرماید:
«فبعث (الله) فیهم رسله، وواتر إلیهم أنبیائه، لیستأدوهم میثاق فطرته، ویذکّروهم منسیّ نعمته، ویحتجّوا علیهم بالتبلیغِ، ویثیروا لهم دفائن العقول…».[۴]
«خداوند تبارک وتعالی، پیغمبران خود را در بین مردم برانگیخت وآنان را پی در پی فرستاد تا عهد وپیمان خداوند را که جزء ذات وجبلّی آنان بود از آنها بخواهند، ونعمت فراموش شده الهی – توحید فطری – را به آنان یادآور شوند، واز راه تبلیغ با مردمان گفت وگو نمایند، وافکار وعقول پنهانی آنها را که بر اثر ضلالت وگمراهی در زیر غبار کفر وجهل پوشیده ومستور گردیده، به کار اندازند».
بنابراین، از آنجایی که عقیده به ظهور حضرت مهدی علیه السلام ویا به تعبیر دیگر، عقیده به ظهور یک «منجی بزرگ آسمانی»، از مسایل قدیم ادیان واسلام است ودر تمام کتب مقدّسه اهل ادیان ومذاهب مختلف جهان وبه ویژه در اسلام به صورت گسترده ای عنوان گردیده ودامنه آن به حدّی است که حتّی شعاع آن در بین «مکاتب» ومردم غیر مذهبی نیز دیده می شود، معلوم می شود که این مسأله مهمّ وحیاتی همانند مسأله عقیده به ذات اقدس حضرت احدیّت، یک عقیده اصیل دینی ومذهبی، ویک میل باطنی ودرونی است که در ژرفنای فطرت بشر جا دارد وهر زمان که بشریّت بر اثر ظلم وستم ستمکاران به ستوه آید وجانش به لب رسد وراه نجاتی نیابد، انتظار ظهور آن یگانه مصلح الهی در دلش زنده می شود واو را به جست وجوی رهبر وراهنما بر می انگیزد.
به همین جهت است که هم ادیان ومذاهب مختلف وهم دین مبین اسلام به این میل باطنی وخواسته درونی توجّه خاصّی مبذول داشته وظهور یک رهبر الهی ومنجی آسمانی را در پایان جهان به پیروان خود وعده داده اند.
نویدهای ظهور «منجی موعود» که در روایات اسلامی به عنوان «مهدی موعود» آمده است، قرنها پیش از اسلام، از زبان پیامبران «اولوا العزم علیهم السلام» بازگو شده، وحدّ اقل در حدود ۶۰ قرن – ۶۰۰۰ سال پیش – این نویدها دست به دست گشته تا امروز به دست ما رسیده است.
نویدهای «منجی موعود» ویا به تعبیر دیگر: «مصلح جهانی موعود»، مربوط به امروز ودیروز وده قرن قبل وبیست قرن قبل ویا مخصوص این دین وآن دین واین ملّت وآن ملّت نیست؛ بلکه از زمان های خیلی دور، بین ملّتها وپیروان ادیان شایع بوده است.
نکته شایان توجّهی که در اینجا لازم است تذکّر دهیم این است که تا کنون تعداد زیادی از این نویدها که به عنوان نشانه های ظهور از زبان پیامبران الهی بازگو شده، دقیقاً طبق وعده های انبیا تحقّق یافته، ودر عصر ما نیز برخی از آنها در حال تحقّق یافتن است.
جالب توجّه این که ده ها نشانه از نشانه های فراوانی که توسّط رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم وامامان اهل بیت علیهم السلام در چهارده قرن قبل به عنوان مقدّمه ظهور حضرت مهدی علیه السلام برای اُمّت اسلامی بیان شده است، یکی پس از دیگری، در روزگار ما تحقّق می یابد، وما امروز تحقّق تعدادی از آنها را با چشم خود می بینیم.
عقیده به ظهور حضرت مهدی علیه السلام اختصاص به اسلام ندارد
اسناد ومدارک موجود تاریخی نشان می دهد که این اعتقاد، یک اعتقاد جهانی وهمگانی وعالم گیر است ومنحصر به اسلام ومذهب تشیّع ویا حتّی منحصر به مذاهب شرقی وغربی نیست. برای اثبات این مدّعا کافی است تنها به یک نمونه از اعترافات یکی از خاورشناسان متعصّب یهودی اشاره کنیم:
گلدزیهر، خاور شناس ویهودی متعصّب، درباره جهانی بودن مسأله انتظار وعمومیّت انتظار اقوام مختلف برای ظهور یک «منجی بزرگ» می گوید:
«اعتقاد به بازگشت وظهور «منجی موعود»، اختصاص به اسلام ندارد… پندارهای مشابهی را می توان در میان اقوام دیگری نیز، به فراوانی یافت…
بنابر اعتقاد «هندوایسم»، «ویشنو» در حالی که بر اسبی سفید سوار است وشمشیری از شعله آتش به دست دارد، در پایان دوره کنونی جهان، به عنوان «کال کی» ظاهر خواهد شد وسرزمین «آریا» را از دست ستمگران غاصب – که منظور اقوام فاتح مسلمانند – رهایی خواهد بخشید.
در میان اقوام مغول، تا امروز (۱۹۱۰م) این عقیده شایع است که «چنگیز خان» پیش از مرگ خود، وعده کرده است که در هشت – یا نُه قرن دیگر از نو، باز در زمین ظاهر خواهد شد ومغولان را از زیر یوغ «چینیان» نجات خواهد داد.
در میان اقوام شرقی وغربی، حتّی در میان سرخ پوستان آمریکا، پندارهای مشابهی درباره بازگشت یا ظهور «منجی موعود» پدید آمده است»[۵]
عقیده به ظهور یک «مصلح بزرگ جهانی»، در نزد بسیاری از جوامع قدیمی دیده می شود. این عقیده که در واقع همان «انتظار فرج» مسلمانان است، دارای ابعاد گوناگون فلسفی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ومذهبی است که در زمینه آن، صاحبان ادیان ومذاهب، فیلسوفان وجامعه شناسان، روانکاوان وروانشناسان وطرفداران احزاب ومکاتب، بحث بسیار کرده اند. واز این رو:
«یهودی، از همه فرقه هایش، در انتظار ظهور مسیح موعود است که عدالت واقعی را در آخر الزمان در سرتاسر جهان برقرار نماید.
مسیحی، از همه گروه هایش، در انتظار بازگشت مسیح پاک است که شالوده عدالت را در آخرالزمان در پهنه گیتی استوار سازد.
مسلمان، از همه مذاهب مختلفش، در انتظار ظهور حضرت مهدی علیه السلام وبازگشت حضرت عیسی علیه السلام است که حکومت عدل واقعی را در آخرالزمان در سراسر جهان از کران تا کران بنیان نهند».[۶]
پی نوشت:
[۱] . او خواهد آمد، ص ۴۶.
[۲] . سوره روم، آیه ۳۰.
[۳] . بحار الانوار، ج ۳، ص ۲۸۱، ح ۲۲.
[۴] . نهج البلاغه، فیض، خطبه ۱، ص ۳۳، وصبحی صالح، خطبه ۱، ص ۴۳.
[۵] . او خواهد آمد، ص ۳۰ و۳۱.
[۶] . روزگار رهائی، ج ۱، ص ۵۹.
منبع: مرکز الدراسات التخصصیه فی الامام المهدی ( برگرفته از: کتاب ظهور حضرت مهدی علیه السلام از دیدگاه اسلام ومذاهب وملل جهان)