- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در مذهب شیعه عقد موقت حکم عقد دائم را دارد یعنی با خواندن خطبه عقد موقت زن و مرد با هم زن و شوهر می شوند تنها بااین تفاوت که مدت زمان معلوم در این عقد نامه ذکر می شود. حال سوال این است که چرا اهل سنت این عقد را جایز نمی دانند؟
طبق تاریخ و کتب معروف و معتبر خود اهل سنت، متعه و ازدواج موقت به وسیله عمر تحریم شده و روی این جهت اهل سنت آن را جایز نمی دانند.
در رابطه با «متعه» یا ازدواج موقت می توان گفت: اصل تشریع این حکم و جواز آن مورد اتفاق جمیع مسلمین و تمام فرق اسلامی است و آیه ۲۴ سوره نساء که می فرماید: «…فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ… ؛ و چنان چه شما از آنها بهره مند شوید آن مهر معین را که مزد آنهاست، به آنها بپردازید». بسیاری از صحابه بزرگ پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مانند أبی بن کعب، ابن عباس، ابن مسعود و… این مطلب را پذیرفته و بر آن صحه گذاشته اند.[۱]
امّا در این که آیا این حکم اسلام بعد از تشریع و نزول آیه، نسخ شد، یا نسخ نشد و همچنان ادامه دارد و جایز است، میان فرق اسلامی اختلاف وجود دارد. اجماع علمای شیعه به تبع روایاتی که از حضرات معصومین ـ علیهم السلام ـ وارد شده است، بر این است که این حکم نسخ نشده و همچنان ادامه دارد و به هیچ زمان و یا مکانی هم مقید نیست و در تمام زمان ها و مکان ها جاری است، بلکه مستحب است و فضیلت دارد،[۲] در این باره امام باقر ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «متعه را خداوند حلال کرده است در کتابش و در سنت پیامبرش و تا روز قیامت نیز حلال خواهد بود».[۳] هم چنین ابی لیلی از یاران امام صادق ـ علیه السلام ـ می گوید؛ از حضرت راجع به متعه سؤال کردم که آیا این حکم نسخ شد یا خیر؟ حضرت فرمودند: «خیر، نسخ نشد و اگر عمر از آن نهی نمی کرد (آن را تحریم نمی کرد) هرگز کسی زنا نمی کرد مگر انسان شقی و گنهکار».[۴]
امّا در مورد این که چرا این حکم در میان اهل سنت تحریم شد، باید گفت: طبق کتب معروف و معتبر خود اهل سنت، این حکم در زمان عمر و توسط خود عمر نسخ شد، در صحیح بخاری و صحیح مسلم و تفسیر ثعلبی از عمران بن حصین روایت نقل کرده اند که او گفت: «آیه متعه در کتاب خداوند عزوجل نازل شد و آیه دیگری هم نازل نشد که آن را نسخ کند، پس رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ما را بدان امر کرد و از آن نهی نکرد، تا این که مردی از جانب خویش آن را تحریم کرد»، بخاری می گوید «آن مرد عمر بود»، مسلم نیز گفته است: «یعنی عمر».[۵]
هم چنین در کتاب های اهل سنت به صراحت آمده که عمر گفت: «ایها الناس متعتان کانتا علی عهد رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ انا انهی عنهما و أحرّمهما و اعاقب علیهما: متعه الحج و متعه النساء؛ در عهد رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دو سنت وجود داشت و من از آن دو نهی می کنم و آنها را حرام می کنم و دیگران را بر انجام آنها معاقبه می کنم: یکی متعه حج و دیگری متعه نساء (ازدواج موقت)».[۶] هم چنین از عمر نقل می کنند که گفت: سه چیز در عهد رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ سنت بود و من از آنها نهی می کنم و آنها را حرام می کنم و معاقبه می کنم، یکی متعه حج، و دیگری متعه نساء و سومی حی علی خیر العمل می باشد».[۷]
هم چنین روایات بسیاری در منابع اهل سنت وجود دارد که صحابه قبل از این سخن عمر، حتی در زمان ابوبکر «متعه» را انجام می دادند و کسی آن را مذموم نمی دانست.
به طور مثال در صحیح مسلم آمده: «ابن عباس (از صحابه معروف پیغمبر) به متعه امر می کرد».[۸] هم چنین از جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده که گفت: «دو متعه بود در زمان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که ما از آنها بهره می جستیم… و عمر گفت: هر کسی زنی را به صورت متعه نکاح کند هر آینه او را رجم خواهم کرد».[۹]
هم چنین در صحیح بخاری و صحیح مسلم از ابن مسعود (از صحابی بزرگ پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ) نقل شده که وی گفت: پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به ما اجازه داد تا از زنان بهره مند شویم به صورت نکاح موقت (یعنی اجازه دادن تا زمان معینی زنان را نکاح کنیم)».[۱۰] هم چنین در صحیحین از علی بن ابی طالب نقل شده که حضرت فرمودند: «اگر عمر از متعه منع نمی کرد هیچ کس «زنا» نمی کرد مگر انسان شقی و گناهکار».[۱۱]
در نتیجه: در بین امامیه اجماع وجود دارد بر جواز متعه، بلکه باید گفت: از ضروریات مذهب شیعه، محسوب می شود و هیچ عالمی از علمای شیعه آن را تحریم نکرده است، و در بین اهل سنت حرام است و این تحریم نیز با توجه به سخن عمر بوده است نه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ .
پی نوشت:
[۱]. شهید ثانی، الروضه البهیه، انتشارات دارالتفسیر، چاپ نگین، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۳۴۰.
[۲]. شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، المکتبه الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۴ش، چاپ چهارم، ج۳۰، ص۱۴۹.
[۳]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، موسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم، ۱۴۰۹ق، چاپ اول، ج۲۱، ص۶.
[۴]. وسائل الشیعه، همان، ج۲۱، ص۱۱.
[۵]. جواهر الکلام، همان، ج۳۰، ص۱۴۴.
[۶] . مسند احمد، شیبانی، ابو عبدالله احمد بن حنبل، ج۱ص۵۲، مصر ، موسسه قرطبه، بی تا و کنزالعمال، متقی هندی،علی بن حسام الدین ، ج۱۶ ص۲۱۷ و ۲۱۸،بیروت دارالکتب العلمیه،اول ، ۱۴۱۹ق و تفسیر کبیر، رازی شافعی،فخرالدین محمد بن عمر،ج۵ ص۱۳۰ و ج۱۰ ص۴۱ و ۴۳ ، بیروت ،دار الکتب العلمیه،اول،۱۴۲۱ق. و تفسیر قرطبی، قرطبی انصاری،ابو عبدالله محمد بن احمد،ج۲ ص۳۹۲ ، قاهره،دارلشعب، بیتا.
[۷]. جواهر الکلام، همان، ج۳۰، ص۱۴۰.
[۸]. جواهر الکلام، همان،ج۳، ص۱۴۰.
[۹]. همان، ۱۴۴.
[۱۰]. همان، ص۱۴۴.
[۱۱]. همان. ص۱۴۴.