- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان تمیمی به قولی در سال (۱۱۱۱ ق) و بنابر قول دیگر در سال (۱۱۱۵ ق) و (۱۷۰۳ یا ۱۷۰۴ م) در شهر عیینه از شهرهای نجد متولد گردید.[۱] او تحصیلات ابتدائی خود را از پدرش فراگرفت و در شهرهای دیگری به تحصیلات خود ادامه داد او در همان اوایل نظرات و عقایدی را درباره دین اسلام مطرح میکرد که مورد مخالفت و منازعه پدرش قرار میگرفت. او بعد از اینکه پدرش در حریمله از دنیا رفت مردم را به سوی عقیده خودش دعوت کرد و به هر شهری که میرفت بعد از اظهار عقایدش مورد تنفر مردم قرار گرفته و از شهر بیرونش میکردند. و حتی در شهر حریمله بعد از فوت پدرش مردم قصد کشتن او را کردند و به ناچار از آنجا فرار کرده و به عیینه وطن خودش نزد حاکم آن شهر بنام عثمان بن معمّر میرود.[۲] عثمان از او استقبال میکند و شیخ وهابی نیز وفاداری خود را به او نشان داده و او را به تصرّف تمام نجد امیدوار میگرداند. و در رابطه با همکاری بین طرفین با هم پیمان و معاهده میبندند و لکن این معاهده پایدار نمانده و با تهدید سلیمان بن محمد امیر احساء بعد از اینکه شیخ وهابی اعمالی را با سلیقه اعتقادی خودش مرتکب میشود، عثمان از ترس اینکه توسط امیر احساء مورد هجوم قرار نگیرد او را از عیینه اخراج میکند. و شیخ وهابی در سال (۱۱۶۰ هـ . ق) وارد درعیه شده و با امیر درعیه محمد بن سعود جدّ آل سعود هم پیمان میگردد.[۳] و به این ترتیب نطفه فرقه وهابیت و حکومت مبتنی بر عقاید آن توسط نیروی مذهبی محمد بن عبدالوهاب از یک طرف و نیروی سیاسی و نظامی محمد بن سعود از طرف دیگر در درعیه نجد منعقد میگردد. و شخص محمد بن سعود امیر درعیه با محمد بن عبدالوهاب برای دعوت مسلمین به سوی اسلام جدید وهابی و برای قتال و جنگ و کشتن مسلمانان در راه خدا بیعت میکند.[۴] و این حکومت با موضعگیری خاصی در برابر همه مسلمین به نحوی که گویا پیامبری تازه و جدید در آنجا برای نجات مسلمین مبعوث گردیده است به اطراف و شهرهای مجاور دعوت نامه فرستاد و سپس با کشتارهای بیرحمانه مسلمانان و با کمک نیروهای خارجی بالخصوص حکومت انگلیس[۵] در سرزمین عربستان گسترش پیدا کرده و در نهایت تمام جزیره العرب در تحت سیطره حکومت آل سعود در میآیدکه تا امروز این حکومت در نسل آل سعود همچنان ادامه دارد. فرقه وهابیت که منسوب به محمد بن عبدالوهاب و حکومت سعودیها که منسوب به محمد بن سعود است، به نحوی درهم آمیخته اند که وهابیت اصلاً در حکومت آل سعود تبلور پیدا کرده و امروز تمام گروه های تروریستی مبتنی بر عقاید وهابیت در دنیا از طرف این حکومت حمایت میگردد.
عقاید محمد بن عبدالوهاب را مسئله زیارت قبور انبیاء و صلحاء، و توسل به آنان و شفاعت تشکیل میدهد بنابراین عقاید محمد بن عبدالوهاب از عقاید ابن تیمیه گرفته شده و بر محور شرک و توحید دور می زند. او مانند ابن تیمیه شفاعت، توسل، زیارت قبور و تبرک جستن از آنها را بدعت و شرک می داند. این دو شخصیت تکفیری سعی و تلاش نموده تا مسلمانان را به خاطر عقیده به این امور مسلم اسلامی و قرآنی تکفیر کنند. برخی از عقاید محمد ابن عبدالوهاب عبارت اند از:
محمد بن عبدالوهاب سفر به سوی زیارت قبور انبیاء و اولیاء را بدعت و حرام می داند به این باور است که به دلیل حدیث شدالرحال هیچ مسجدی غیر از مساجد سه گانه با نذر متعین نمیشود.[۶]
محمد بن عبدالوهاب در راستای مخالفت با آموزه های قرآن کریم مسئله توسل را مورد انکار قرار داده و قائلین به آن را مشرک میداند. محمد بن عبدالوهاب میگوید: اگر کسی بگوید:«ای خدا به وسیله پیغمبرت(ص) به تو متوسل میشوم که مرا مشمول رحمت خود قرار دهی» چنین شخصی به راه شرک رفته و عقیدهی او همان عقیده اهل شرک است.[۷]
در حالی که سبکی گفته است که توسل و استعانت و تشفّع به نبی(ص) به سوی خدا امر پسندیده است و هیچ کسی از سلف و خلف آن را انکار نکرده تا اینکه ابن تیمیه آمد و آن را منکر شد و از صراط مستقیم عدول نمود و چیزی را بدعت کرد که هیچ عالمی آنرا نگفته است و با این بدعت بین اهل اسلام شکاف ایجاد نمود.[۸]
نفی شفاعت و بدعت شمردن آن از عقاید محمد بن عبدالوهاب به شمار میآید. با وجود این که شفاعت یک امر مسلم و از ضروریات دین اسلام است، عقیده محمد بن عبدالوهاب مبتنی بر انکار شفاعت معروف در اسلام است و قائلین به آن را متهم به شرک و کفر میکنند به این معنا که کسی حق ندارد نه در دنیا و نه در آخرت بین خود و خدایش شخصی را شفیع و واسطه قرار دهد. سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب که از نواده محمد بن عبدالوهاب است در شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب بدون قید و شرط می گوید: شفاعت از انواع شرک در عبادت است.[۹] و بر این مطلب تاکید میکند که: اگر کسی به روش وساطت، شخصی را در بین خود و خدایش شفیع قرار دهد مشرک است[۱۰]. آنان غیر از خدای متعال، داشتن شفیع را برای مؤمنین نفی نموده و غیر از خدا هیچ کسی شفیع آنان نیست و اگر کسی غیر از خدا شخصی دیگری را شفیع خود بگیرد از مؤمنین به حساب نمی آید برای اینکه این گونه شفیع در دین مشرکین وجود داشته است.[۱۱]
یکی دیگر از عقاید محمد ابن عبدالوهاب کفر مسلمانان است. محمد بن عبدالوهاب پیشوای وهابیها در راستای تحقق و اهداف دشمنان اسلام و مسلمین، به حدّی با مسلمانان دشمنی داشته که به صورت افراطگونه میگوید: شرک مسلمانان غلیظتر از شرک بتپرستان زمان جاهلیت است زیرا مشرکین فقط در حال خوشی و رفاه مشرک بودند و در حال سختی و گرفتاری موحد وخدا پرست میشدند لکن مسلمانان در هردو حال(شدت و رخا) مشرک هستند.[۱۲] و نیز میگوید کسی که مشرکین(مسلمانان) را تکفیر نکند یا شک در کفر آنان داشته باشد از بزرگترین نواقض اسلام است.[۱۳] قنوجی در این رابطه میگوید: در زمان ما اتباع محمد بن عبدالوهاب که از نجد سر در آورد و بر حرمین مسلط گردیدند و خودشان را منتسب به مذهب حنبلی میکردند همه آنان اعتقاد بر این دارند که فقط آنان مسلمان هستند و غیر آنها هر کسی میخواهد باشد مشرکاند و با این شعار کشتار اهل سنت و علماء آنها را مباح دانستند.[۱۴]
احمد زینی دحلان در خلاصه الکلام مینویسد: محمد بن عبدالوهاب کسانی را که از مذهب او پیروی میکردند و قبلا فریضه حج را انجام داده بودند، وادار میکرد که حجش را اعاده کند و به آنها میگفت که حج اول آنها در حال شرک بوده است. همچنین به کسانی که به مذهب او میگرویدند پس از ادای شهادتین میگفت شهادت سوم را هم بر زبان جاری کنند و بگویند که قبلا کافر بوده ایم و پدر و مادر ما نیز در حال کفر از دنیا رفته اند. اگر آنان این شهادت سوم را بر زبان جاری نمیکردند دستور قتل شان را صادر میکرد. او به طور آشکار میگفت مسلمانان ششصد سال کافر بوده اند و غیر از پیروان خود بقیه مسلمانان را مشرک و کافر میدانسته و خون و مال شان را حلال و مباح میشمردند.[۱۵] و به همین علت است که تمام جنگهای وهابیها با مسلمین از طرف آنان اسم وعنوان غزوه داده شده اند.[۱۶]
نفی تقلید یکی از عقاید محمد بن عبدالوهاب است. او مذاهب اربعه را مردود شمرده و تقلید از آنان را جایز نمی داند. محمد ابن عبدالوهاب بر خلاف دیگر مذاهب اهل سنت معتقداست که باب اجتهاد باز است و سخنان فقهای مذاهب اربعه که میگویند اجتهاد بعد از چهارمذهب محال است را باطل میداند.[۱۷]
پی نوشت:
[۱] . سبحانی جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج ۴ ص ۳۳۴.
[۲] . مغنیه، محمد جواد، هذی هی الوهابیه، ص ۸۷.
[۳] . همان،ص ۸۸ ـ ۹۰.
[۴] . همان.
[۵] . رضا فتح آبادی، نقش استعمار در پیدایش وهابیت، ص ۵۶.
[۶]. محمد بن عبدالوهاب، مختصر الانصاف و الشرح الکبیر، ص۲۶۷.
[۷] . محمد بن عبدالوهاب، تطهیر الاعتقاد،ص۳۶.
[۸] . مناوی، عبدالرووف، فیض القدیر شرح جامع الصغیر، ج۲ص۱۳۵.
[۹]. سلیمان بن عبدالله بن محمد ابن عبدالوهاب، شرح کتاب التوحید، ص۱۱۷-۱۱۸.
[۱۰] . سلیمان بن عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، ص۲۰۱.
[۱۱] . همان، ص۲۳۸.
[۱۲] . محمد بن عبدالوهاب عزیزالعظمه،ص۱۲۱ ؛ محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات،ص۳۳و۳۴.
[۱۳] . عبدالحلیم عوبیس، الدعوه علی منهج النبوه(اثرالتجدید فی الجزائر) ص۱۳۵.
[۱۴] . القنوجی، صدیق بن حسن، ابجدالعلوم، ۳ / ۱۹۸،دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م .
[۱۵] . دحلان، سید احمد بن زینی، خلاصه الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، ص۳۳۸-۳۴۰.
[۱۶] . ابن العابدین، حاشیه ردالمختار، ج۴ص۴۴۹.
[۱۷] . ص۱۰۶. امینی عاملی، سید محمد، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن الوهاب، ص۱۰۶.
نویسنده: حمیدالله رفیعی