- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مالک فرزند تیهان فرزند مالک انصاری و معروف به «ابو الهیثم بن تیهان» است. او از چهرههای سرشناس قبیله اوس و از اصحاب جلیل القدر رسول خداصلی الله علیه و آله و یکی از برجسته ترین یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام است. قبل از ظهور پیامبر، از بت و بتکده متنفر بود و به وحدانیت و یگانگی خدا ایمان داشت و اعتقاد خود را آشکارا اظهار می نمود. وی اشعاری در رثای پیامبر و تجلیل از مقام شامخ امیرالمؤمنین علیهالسلام سروده است. ابن تیهان در تمامی غزوههای صدر اسلام در رکاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله جنگید(۱) و از کسانی است که روایت غدیر را نقل کرده است.(۲) اظهار ایمان و اسلام او در مکه بسیاری از مورخان نوشته اند: ابو الهیثم (مالک بن تیهان) نخستین کسی است که با «اسعد بن زراره» از مدینه به مکه آمد و با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ملاقات کرد، و به آن حضرت ایمان آورد و به مدینه بازگشت و اسلام خود را آشکار نمود، و سپس در میان هیئت بلند پایه انصار مدینه که هفتاد نفر بودند، برای ملاقات با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وارد شهر مکه شده و در عقبه با آن حضرت ملاقات کردند و آیین اسلام را پذیرفتند و به رسول خدا صلی الله علیه و آله گرویدند. او یکی از نقبای دوازده گانه(۳) است و با جهاد خود اسلام را نصرت بخشید. عقد برادری با عثمان بن مظعون پیامبر عالی قدر اسلام صلی الله علیه و آله بعد از هجرت به مدینه و قبل از جنگ بدر (هشت ماه پس از هجرت) در یک آیین و مراسم اسلامی بین هر دو نفر از اصحاب خود عقد اخوت و برادری برقرار کرد تا چون دو برادر مراقب و یار یکدیگر باشند؛ البته آن حضرت در این کار خداپسندانه شخصیت و روحانیت طرفین را مراعات می نمود و از این رو برای خود، علی بن ابیطالب را انتخاب کرد و او را برادر خویش قرار داد، و بین ابوبکر و عمر عقد اخوت خواند و «ابو الهیثم بن تهیان» را با «عثمان بن مظعون» برادر قرار داد.(۴) مخالفت ابو الهیثم با خلافت ابوبکر براء بن عازب، صحابی رسول خدا می گوید: پس از مشاهده سقیفه به شدت نگران شدم، ولی اندوه درونی را فرو خوردم و به فکر چاره افتادم. شبانه به سراغ مقداد، سلمان، ابوذر، عباده بن صامت، ابو الهیثم بن تیهان، حذیفه و عمار یاسر رفتم و با آنان برای بازگرداندن خلافت به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله صحبت کردم، آنان می خواستند خلافت را به شورایی مرکب از مهاجران برگردانند (که در رأس مهاجران، حضرت علی علیهالسلام بوده است).(۵) از نقل این جریان روشن می شود که ابو الهیثم چون سایر اصحاب بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله نگران جانشینی خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و در رأس آنان حضرت علی علیهالسلام بوده است و با خلافت ابوبکر موافق نبوده است. دوازده(۶)نفر از مخالفان خلافت ابوبکر، روز جمعه ای پای منبر پیامبر صلی الله علیه و آله جمع شدند و هر کدام مقابل ابوبکر سخنانی ایراد کردند، «ابو الهیثم بن تهیان» از جمله این جمع بود که پس از «خزیمه بن ثابت» برخاست و گفت: یا أبابکر، انا أشهد علی النبی صلی الله علیه و آله أنه أقام علیاً فقالت الانصار: ما أقامه الا للخلافه، و قال بعضهم: ما اقامه الا لیُعلم الناس أنّه ولیُّ مَن کان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله مولاه، فقال صلی الله علیه و آله: ان اهل بیتی نجوم أهل الأرض فَقدِّموهم و لا تُقدّموهم؛ ای ابوبکر، من شاهد بودم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیهالسلام را (در غدیر خم) بلند کرد، جمعی از انصار گفتند: او را بلند نکرد مگر برای خلافت و جانشینی خود و بعضی دیگر گفتند: او را بلند کرد تا به مردم بفهماند هر کس پیامبر را دوست دارد علی را نیز دوست بدارد. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اهل بیت من چون ستارگان روی زمین هستند، آنها را مقدم بدارید و بر آنان پیشی نگیرید. ابو الهیثم، این حدیث را نقل کرد و نشست و سایرین برخاستند و با ابوبکر درباره تقدم علی علیهالسلام بر او احتجاج کردند.(۷) پشتیبانی ابو الهیثم از خلافت امیرمومنان اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از کشته شدن عثمان در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله به مشورت و گفت و گو پرداختند تا ببینند چه کسی عهده دار خلافت آنان شود، چون مسجد مملو از جمعیت شد، در آن جمع عمّار یاسر، ابوایوب انصاری، مالک بن عجلان، رفاعه بن مالک و ابوالهیثم بن تیهان نظر دادند که باید امیرالمؤمنین علیهالسلام را به خلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله برگزینند و در آن جا فضل و سابقه و جهاد و قرابت آن حضرت را یادآور شدند و مردم را به موقعیّت ممتاز حضرت علی علیهالسلام آگاه نمودند. از جمله مطالبی که با مردم در میان گذاشتند، این بود که: ما اینک به خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام راضی و خشنود هستیم و شما ای مهاجرین و انصار و ای دیگر مردم، به خواست خداوند برای خودمان و شما از هیچ خیری فروگذار نیستیم و علی علیهالسلام چنان است که خود به خوبی او را می شناسید و ما جایگاه و منزلت هیچ کس را مانند او نمیدانیم که بتواند این کار مهم را به دوش بکشد و سزاوارتر از او باشد. آن گاه همه مردم گفتند: ما به خلافت علی بن ابی طالب راضی شدیم و او همان است که شما گفتید، بلکه بهتر از آن است و همگان برخاستند و به رسیدند و با آن حضرت بیعت کردند.(۸) پس از آن که مردم به راهنمایی و هدایت بزرگان اصحاب چون عمار یاسر، ابو الهیثم و ابو ایوب انصاری آماده بیعت با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام شدند، اول کسی که برخاست و دست بیعت با آن حضرت داد، طلحه و زبیر بودند، سپس مهاجرین و انصار برخاستند و بیعت کردند و به دنبال بیعت آنان، سایر مردم بیعت نمودند. عمار یاسر و ابو الهیثم از مردم برای حضرت بیعت می گرفتند و به مردم می گفتند: بیعت می کنیم با شما مردم بر طاعت خدا و سنت رسول خدا و اگر غیر این باشد و ما وفا نکنیم، پس شما اطاعت ما نکنید و بیعتی به گردن شما نداریم و قرآن امام ما و امام شما باشد (تا آخر حدیث). سخنان خیرخواهانه ابو الهیثم در آستانه حرکت به بصره هنگامی که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام از حرکت طلحه و زبیر و عایشه از مکه به سمت بصره، آگاه گردید، منادی ندا داد و مردم را با فریاد «الصلاه جامعه» به مسجد فرا خواند. اصحاب و یاران امام علیهالسلام در مسجد تجمع کردند و حضرت امیر علیهالسلام پس از حمد و ثنای الهی، خطبه ای برای اجتماع کنندگان ایراد نمود، و در عظمت پیامبر صلی الله علیه و آله و برتری خود در امر خلافت و نیز درباره پیمان طلحه و زبیر و نقض آن و رفتن این دو به بصره و ایجاد فتنه و آشوب سخن فرمود و مردم را برای حرکت به جانب بصره و جنگ با ناکثین فراخواند؛ در همین حال «ابوالهیثم بن تیهان» برخاست و عرض کرد: ای امیر مؤمنان، حسادت قریش به شما به دو گونه است: بزرگان و صلحای آنان به فضل و منقبت و به علو درجه معنوی شما رشک میورزند و غبطه می خورند و می کوشند تا فضایل شما را به دست آورند و امّا حسادت اراذل قریش که خطرناک هم هست به گونهای است که کردار نیکشان را تباه می کند و بار گناهشان را سنگین تر می سازد، آنان در حسادت به منزلت بلند و جایگاه رفیع شما نزد خدا و رسولش و نزد امت تا جایی پیش رفته اند که حتی راضی نمی شوند که خود را با شما برابر ببینند و در اندیشه آنند که در نیابت از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اداره امور مسلمین، از شما سبقت گرفته و بر شما تقدم جویند. امیدوارم خداوند متعال آنان را از رسیدن به مقصود بی پایانشان در این میدان واژگون گرداند. ما میدانیم که تو شایسته ترین مرد قریش و سزاوارترین آنان به مسند خلافتی، چرا که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را در حیاتش یاری کردی و حقوق او را در مرگش ادا نمودی، به خدا سوگند که آتش فتنه و ظلم قریش، فقط دامان خودشان را خواهد گرفت (و اعمال خودشان را خواهد سوزاند و اعمالشان را تباه خواهد ساخت. و عواقب وخیم این نافرمانی سرانجام دامنگیر خودشان خواهد بود)، و ما هم یا امیرالمؤمنین همه انصار و یاران توایم، پس به هر چه که میخواهی فرمان بده.» سپس اشعاری در این باره سرود. امیرالمؤمنین علیهالسلام او را به دعای خیر پاداش داد، سپس دیگران برخاستند و هر کدام مانند ابوالهیثم از حرکت به سوی بصره و جنگ با ناکثین، امام علیهالسلام را تأیید نمودند.(۹) سخنان آتشین ابو الهیثم در صفین ابوالهیثم در یکی از روزهای جنگ صفین، صفوف سپاه عراق از لشکریان علی علیهالسلام را منظم کرد و سپس آنان را با سخنان گرم و آتشین برای حمله به شامیان آماده کرد و چنین گفت: ای اهل عراق، اینک میان شما و پیروزی نزدیک و با میعادگاه هایتان در بهشت فاصلهای کمتر از یک روز است، پس با قدم های استوار و صفوف منظم به استقبال بهشت بروید، امروز جمجمه های خود را ساعتی به خدایتان عاریت دهید و از او استعانت جوئید و با دشمنان خدا و دشمنان خودتان پیکار کنید و آنان را بکشید، که خدایشان آنها را بکشد، و آنان مضمحل و متواری می گردند و در این راه صبور باشید چرا که زمین از آن خداست و هر که را بخواهد وارث آن می گرداند، اما حُسنِ عاقبت همانا از آنِ پرهیزکاران خواهد بود.(۱۰) شهادت ابو الهیثم بی شک ابو هثیم در جنگ صفین و در راه دفاع از آرمان ولایی خود به دست سربازان و لشکریان فریب خورده معاویه به شهادت رسیده است. محدثان و مورخان معتبری مانند شیخ طوسی، ابن ابی الحدید، نصر بن مزاحم، ابن سعد و ابن اثیر به این مطلب تصریح کردهاند. بر خلاف برخی از مورخان معتبر،(۱۱) تعدادی متعصب مثل «ابن قتیبه» تلاش دارند که مرگ ابو الهیثم را قبل از زمان خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام اعلام نمایند تا بدین وسیله فضایل و مناقب امیر مؤمنان علیهالسلام و صحابی بزرگی مثل ابو الهیثم را در رکاب آن حضرت در صفین انکار نمایند، ولی با توجه به صراحت کلمات جمعی از محدثان و مورخان و نیز خطبه دردمندانه امام علیهالسلام [در واپسین روزهای عمر پر برکت خود که به یاد شهدای صفین فرمود: «أین عمار، أین ابن التیهان…؛ کجایند عمار و ابن تیهان و ذوالشهادتین… آنان که پیمان جانبازی بستند و دعوت امام خود را برای جهاد در راه خدا پذیرفتند….»(۱۲) امیرالمؤمنین علیهالسلام در شهادت این بزرگ صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار اندوهگین شد و نام او را در ردیف عمار یاسر، ذوالشهادتین و مالک اشتر قرار داد و در خطبه ای نام ایشان را با آه و اندوه به زبان آورد؛ زیرا چند روز قبل از آن که امیرالمؤمنین علیهالسلام توسط اشقی الاشقیاء «ابن ملجم مرادی» به شهادت برسد، خطبه بسیار مهمی برای مردم کوفه ایراد نمود و مردم را برای جنگ با معاویه تشویق کرد، چون حضرت در زمان ایراد این خطبه، سپاه عظیمی تدارک دیده بود و قصد داشت برای خشکاندن ریشه نفاق و تزویر و خیانت، به سوی صفین یا شام حرکت کند و مجدداً با معاویه بجنگد، لذا برای تهییج اصحاب و تحریک غیرت آنان و برای زمینه سازی روحی و معنوی سربازان خود خطبه مهمی ایراد فرمود. امام علیهالسلام در این خطبه تاریخی، به ضایعه دردناک شهادت ابو الهیثم و بزرگانی چون عمار و ذوالشهادتین اشاره می کند و آنان را اسوه زهد و تقوا و عمل به کتاب خدا و پیروی از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سمبل یک مجاهد سلحشور و یک رزمنده خستگی ناپذیر معرفی مینماید و در فراق و فقدانشان اشک ماتم می ریزد و آه حسرت سر می دهد و می فرماید:أین إخوانی الذینَ رَکِبوا الطریق، و مَضَوا علی الحَقّ، أین عمّار، أین ابن تیهان، أین ذُو الشهادتین؟ و أین نُظرائُهم مِن إخوانِهمُ الذینَ تَعاقَدُوا عَلی المُنیه و أبْردَ بِرؤوسِهم إلی الفجره؟ ثم ضرب علیهالسلام بیده علی لحیته الشریفه الکریمه، فأطال البکاء ثم قال علیهالسلام: «أوِّه علی إخوانی الذینَ تَلوا القران فَأحکموه، و تدبَّروا الفُرضَ فأقاموه، أحیوا السّنَّه و أماتُوا البدعه، دُعُوا لِلجهاد فأجابوا، و وَثِقُوا بِالقائِدِ فاتَّبعوه.» ثم نادی بأعلی صوته: «الجهاد، الجهاد، عبادَ اللَّه، ألا و إنّی مُعسکرٌ فی یومی هذا، فَمَن أراد الرَّواح إلی اللَّه فَلْیَ خرجُ. کجایند برادرانم، آنان که به راه افتادند و تا واپسین لحظات عمر بر طریق حق و جاده صواب ماندند، عمّار بن یاسر کجاست؟ ابن تیهان کجاست؟ ذوالشهادتین کجاست؟ کجایند امثال و مانند این بزرگان؟ دیگر برادرانشان چه شدند؟ آنان که پیمان جانبازی و جانفشانی بستند. آنان که سر دادند و سرهایشان چون متاعی نفیس و گرانبها برای ستمگران و از خدا بی خبران فرستاده می شد.» سپس حضرت علیهالسلام، دست رو محاسن شریفش گذاشت و مدتی بس طولانی گریست پس از آن مجدداً فرمود: «ای وای بر دوستانم، ای دریغ بر برادرانم، آنان که کتاب خدا را خواندند و به کار بستند و فرایض را شناختند و اقامه کردند، سنت پیامبر را احیا نمودند و اساس بدعت را برچیدند، به جهاد خوانده شدند و اجابت نمودند، به امام خود پیوستند و از او اطاعت کردند. آن گاه با صدایی بسیار بلند فرمود: ای بندگان خدا، پیش به سوی جهاد، پیش به سوی جهاد بدانید که من از امروز برای عزیمت به سوی دشمن آماده ام پس هر که می خواهد که به سوی پروردگارش کوچ کند به اردوگاه برود….(۱۳)
پی نوشت ها:
۱- ر. ک: طبقات الکبری، ج ۳، ص ۴۴۸ ؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۱۲۰ ؛ رجال شیخ طوسی، ص ۶۳، ش ۱
۲- الغدیر، ج ۲، ص ۱۹۱
۳- نقیب در لغت به معنای ضامن است، و کسانی را میگویند که اسلام قوم خود را ضمانت کردهاند (الغدیر، ج ۲، ص ۶۹) و این دوازده نفر، نُه نفر از قبیله خزرج بودند و سه نفر از قبیله اوس که این سه شخصیت از قبیله اوس که همگی از انصار بودند، عبارتند از: ابو الهیثم بن تیهان، اسید بن حضیر و سعد بن خثیمه
۴- طبقات الکبری، ج ۳، ص ۴۴۸ ؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۱۲۰ ؛ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۳۲۳
۵- شرح ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۱۹
۶- دوازده نفر عبارتند از: ۱ – خالد بن سعید بن عاص ۲ – مقداد بن اسود ۳ – اُبیّ بن کعب ۴ – عمار یاسر ۵ – ابوذر غفاری ۶ – سلمان فارسی ۷ – عبداللَّه بن مسعود ۸ – بریده اسلمی (از مهاجرین) ۹ – خزیمه بن ثابت (ذو الشهادتین) ۱۰ – سهل بن حنیف ۱۱ – ابو ایوب انصاری ۱۲ – ابو الهیثم بن تیهان (و تعدادی دیگر از انصار بودند)
۷- ر. ک: خصال صدوق، ج ۲، ص ۴۶۱ – ۴۶۴، باب اثنی عشر، ح ۴
۸- ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج ۴، ص ۸ و ج ۷، ص ۳۶
۹- ر. ک: امالی مفید، ص ۱۵۴، مجلس ۱۹، ح ۶
۱۰- شرح ابن ابی الحدید، ج ۵، ص ۱۰۹
۱۱- رجال طوسی، ص ۶۳ ؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۰، ص ۱۰۷ ؛ وقعه صفین، ص ۳۶۵ ؛ طبقات الکبری، ج ۳، ص ۴۴۹ ؛ اسد الغابه، ج ۴، ص ۲۷۴
۱۲- شرح مختصری از خطبه امام علیهالسلام را ذیلاً در متن آوردهایم
۱۳- نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲
منبع : سید اصغر ناظم زاده قمی؛ اصحاب امام علی؛ ج ۱