- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 19 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
هنگام مطالعه سیره ائمه طاهرین و پیشوایان خاندان عصمت و طهارت یک مطلب به وضوح قابل مشاهده است و آنهم توجه شدید ایشان به عبادت ، شب زنده دارى ، تلاوت قرآن و مناجات با پروردگار است . ابوفراس حمدانى به مقایسه میان ائمه و بنى عباس دست زده چنین مى گوید:«تمسى التلاوه فى ابیاتهم سحرا و فى بیوتکم الا وتار و النغم » «آواى تلاوت قرآن تا سحر از خانه هاى ائمه به گوش مى رسد. و در خانه هاى شما – بنى عباس – این ترانه ها و صداى چنگ و رباب است که تا بامداد گوش ها را مى خراشد»
امام هادى – علیه السلام – بیش از همه معاصران خود به عبادت و تهجّد مى پرداخت و تقوا و پایبندى وى به اصول دیانت زبانزد خاص و عام بود. ایشان تمام نوافل را بجا مى آورد و در رکعت سوم نافله مغرب سوره حمد و اول سوره حدید تا «انه علیم بذات الصدور» و در رکعت چهارم پس از سوره حمد، آخر سوره حجرات را تلاوت مى کرد.[۱]
نافله اى را نیز به این صورت به حضرت نسبت داده اند که : ایشان در رکعت اول ، سوره حمد و یس و در رکعت دوم ، سوره حمد و الرحمن را تلاوت مى کردند.[۲]
دعاهاى حضرت در قنوت نمازشان
از امام هادى – علیه السلام – دعاهایى روایت شده که ایشان در قنوت نمازشان مى خواندند. نگاهى به این دعاها، اوج انقطاع ایشان را از تعلقّات مادى و شدت اتصالشان را به مبداء هستى بخش به خوبى نشان مى دهد. در اینجا ما پاره اى از این سخنشان فروتر از قرآن و فراتر از سخنان بشر را نقل مى کنیم :
الف – اللهم ان مناهل کراماتک بجزیل عطیاتک مترعه ، و اءبواب مناجاتک لمن اءملک مشرعه ، و عطوف لحظاتک لمن ضرع الیک غیر متقطعه ، و قد الجم الحذار، و اشتدّ الاضطرار، و عجز عن الاصطبار اءهل الانتظار، و انت اللهم بالمرصد من المکان ، اللهم و غیر مهمل مع الامهال ، و اللائذ بک آمن ، و الراهب الیک غانم القصد، اللهم لبابک سالم .
اللهم فعاجل من قد استن فى طغیانه ، و استمرّ على جهالته لعقباه فى کفرانه ، و اطعمه حلمک عنه فى نیل ارادته ، فهو یتسرع الى اءولیائک بمکارهه ، و یواصلهم بقبایح مراصده ، و یقصدهم فى مظانهم باءذیته ، اللهم اکشف العذاب عن المؤ منین و ابعثه جهره على الظالمین ، اللهم اکفف العذاب عن المستجیرین ، و اصببه على المغترین ، اللهم بادر عصبه الحق بالعون ، و بادر اعوان الظلم بالقصم ، اللهم اسعدنا بالشکر، و امنحنا النصر، واعذنا من سوء البداء و العاقبه و الحظر… [۳]
پروردگارا! آبشخور بخششت دریایى است مملو از هدایاى بزرگ و درگاه مناجاتت براى آنکه سعادت پیدا کند والا و ارزشمند است . و نگاه مهربانت همواره به سوى کسى است که به درگاهت دست نیاز دراز کند.
پروردگارا! هراس بر دل ها سایه افکن شد و درماندگى به اوج رسید و منتظران را دیگر توان صبر نمانده است و تو در کمینگاه ، ناظر همگانى .
پروردگارا! مهلت دادن تو فراموش کردن نیست و پناهنده به تو در امان است و هر که به تو رو آورد و مقیم آستانت گردد سلامتى و سعادت را در کنار خود خواهد داشت .
پروردگارا! آن را که در طغیان خود غوطه ور است و همچنان بر مرکب جهالت سوار و به سمت کفرانت مى تازد فرو کوب ، حلم تو دشمنان ما را به طمع واداشته است و آنان مى پندارند که به آرزوهاى پلید خویش خواهند رسید لذا در راه اولیایت دام مى نهند و به آنان آسیب مى رسانند و اندیشه هاى شومى را در خیال فاسد خود مى پرورانند.
پروردگارا! عذاب آتش را از مؤ منان دور کرده و در خرمن هستى ظالمان بزن .
پروردگارا! پناهندگانت را از عذاب دور کن و آنان را که بردبارى تو فریبشان داده است معذب فرما.
پروردگارا! حق جویان را یارى ده و یاوران ستم را نابود فرما.
پروردگارا! توفیق شکرگزارى به ما عطا کن . ما را پیروزى ده و از سوء عاقبت و حوادث غیر قابل پیش بینى و بداء ناخوشایند حفظ کن.
دعاهاى ائمه اهل بیت – علیهم السلام – فقط به جنبه هاى روحى و معنوى نمى پرداخت بلکه شامل تمامى جلوه هاى زندگى مى گشت . در این دعا زندگى سیاسى ، مصائب و مشکلات مردم در زمان خلفاى خودکامه عباسى و زورگویى هاى آنان به خوبى مورد توجه قرار گرفته است . احتمال قوى مى رود که حضرت در این دعا متوکل عباسى ، طاغوت زمان را که در ستم به علویان بیش از دیگر خلفاى عباسى اهتمام داشت مطمح نظر قرار داده باشد.
ب – دعاى زیر نیز از جمله دعاهاى حضرت است که در قنوت خوانده مى شد:
«یا من تفرد بالربوبیه ، و توحد بالوحدانیه ، یا من اضاء باسمه النهار، و اءشرقت به الا نوار، و اظلم باءمره حندس اللیل و هطل بغیثه وابل السیل ، یا من دعاء المضطرون فاءجابهم ، و لجاء الیه الخائفون فآمنهم ، و عبده الطائعون فشکرهم ، و حمده الشاکرون فاءثابهم ، ما اجل شاءنک ، و على سلطانک ، و انفذ احکامک ، انت الخالق بغیر تکلف ، و القاضى بغیر تحیف ، حجتک البالغه ، و کلمت الدامغه ، بک اعتصمت و تعوذت من نفثات العقده ، و رصدات الملحده ، الذین الحدوا فى اسمائک ، و ارصدوا بالمکاره لا ولیائک ، و اعانوا على قتل انبیائک و اصفیائک ، و قصدوا لاطفاء نورک باذاعه سرک ، و کذبوا رسلک ، و صدوا عن آیاتک و اتخذوا من دونک و دون اولیائک ولیجه و رغبه عنک ، و عبدوا طواغیتهم بدلا منک ، فمننت على اولیائک بعظیم نعمائک ، وجدت علیهم بکریم آلائک ، و اتممت لهم ما اولیتهم بحسن جزائک حفظا لهم من معانده الرسل ، و ضلال السبل ، و صدقت لهم بالعهود السنه الاجابه ، و خشعت لک بالعقود قلوب الانابه فاءساءلک اللهم باسمک الذى خشعت له السماوات و الارض و احییت به اموات الاشیاء، و امت به جمیع الاحیاء، و جمعت به کل متفرق ، و فرقت به کل مجتمع ، و اتممت به الکلمات ، واریت به کبرى الا یات ، و ثبت به على التوابین ، و اخرت به عمل المفسدین فجعلت عملهم هباءا منثورا تبرتهم تبتیرا… ان تصلى على محمّد و آل محمّد، و ان تجعل شیعتى من الذین حملوا فصدقوا، و استنطقوا فنطقوا آمنین ماءمونین .
اللهم انى اءساءلک لهم توفیق اهل الهدى ، و اعمال اهل الیقین ، و مناصحه اهل التوبه ، و عزم اهل البصر، و تقیه اهل الورع ، و کتمان الصدیقین حتّى یخافونک ، اللهم مخافه تحجزهم عن معاصیک حتّى یعملوا بطاعتک لینالوا کرامتک ، و حتّى یناصحوا لک وفیک خوفا منک ، و حتّى یخلصوا لک النصیحه فى التوبه حبا لهم فتوجب لهم محبتک التى اوجبتها للتوابین ، و حتّى یتوکلوا علیک فى امورهم کلها حسن ظن بک ، و حتّى یفوضوا الیک امورهم ثقه بک .
اللهم لا تنال طاعتک الا بتوفیقک ، و لا تنال درجه من درجات الخیر الا بک ، اللهم یا مالک یوم الدین العالم بخفایا صدور العالمین طهر الا رض من نجس اهل الشرک ، و اخزس الخراصین عن تقولهم على رسولک الافک .اللهم اقصم الجبارین و ابر المفترین ، و ابد الا فاکین الذین اذا تتلى علیهم آیات الرحمن قالوا: اءساطیر الا ولین و انجز لى وعدک انک لا تخلف المیعاد، و عجل فرج کل طالب مرتاد انک لبالمرصاد، و اعوذ بک من کل لبس ملبوس ، و من کل قلب من معرفتک محبوس ، و من نفس تکفر اذا اصابها بؤ س ، و من واصف عدل عمله عن العدل معکوس ، و من طالب للحق و هو عن صفات حق منکوس ، و من مکتسب اسم باسمه مرکوس ، و من وجه عند تتابع النعم علیه عبوس ، اعوذ بک من ذلک کله و من نظیره و اشکاله و امثاله انک علیم حکیم.[۴]
«اى کسى که در پروردگارى ، یکتاست و وحدت حقیقتى را به خود اختصاص داده است .
اى آنکه به نامش روز پرتوافشانى مى کند و فروغ مى درخشد و به دستورش تیرگى ، شب را مى پوشاند و از ابر رحمتش سیل به وجود مى آید.
اى کسى که درماندگان او را خواستند و پاسخ شنیدند و ترسندگان بدو پناه آوردند و لذت ایمنى را چشیدند و عابدان و شاکران نتیجه عبادت و شکر خود را دریافتند، چه پر شکوه و والا مقام هستى ! و چقدر سلطنت و شکوهت فراگیر است و دستورات و اوامرت روا و نافذ، تویى آفریننده بدون دشوارى و تویى داورى منصف .
حجت تو رسا و سخنت ستم کوب است ، از افسونگران بدکار به تو پناه مى آورم ، و از ملحدان و تحریف کنندگان نامهایت که در کمین دوستان و پرستندگانت هستند و دامهایشان ، به تو اعتصام مى جویم .
پروردگارا! ملحدان به کشتى پیامبران و برگزیدگانت کمک کردند و در تلاش بودند تا نور توحیدت را با کتمان حقیقت نبوت خاموش کنند و رسولانت را تکذیب کردند و مانع آیاتت گشتند و غیر از تو و یارانت ، کسانى دیگر را به دوستى و سرپرستى خویش انتخاب کردند و طاغوت ها را بجاى تو پرستیدند (خداوندا کید آنان را به خودشان برگردان.
پروردگارا! با نعمت هایت منّتى بزرگ بر دوستانت گذاشتى و بر آنان بخشش هاى کریمانه اى کردى و با حفظ آنان از دشمنان پیامبران و راه هاى گمراهى ، بهترین پاداش را به آنان عطا فرمودى و زبان هاى اجابت پذیر آنان را گویا کردى ، و دل هاى توبه کار، پیوندى استوار با تو یافت .
پروردگارا! تو را سوگند مى دهم به اسمى که آسمان ها و زمین برایش خاشع گشتند و به وسیله آن ، مردگان را زنده کردى و زندگان را میراندى و پراکنده ها را گرد آوردى و گرد آمده ها را پراکندى و به وسیله آن معجزات و آیات بزرگ را نشان دادى که توّابین دلشان ایمن گشت و پایان کار مفسدان را تباه کردى و آنان را نابود ساختى … تا بر محمّد و آل محمّد درود بفرستى و شیعیانم را از کسانى قرار دهى که امانت ولایت را پذیرفتند و با صداقت پاسدار این ودیعه الهى بودند و زبانشان جز به حق گویا نگشت و آنان را ایمنى جاودانه بخشیدى.
پروردگارا! من براى شیعیانم از تو توفیق اهل هدایت ، اعمال اهل یقین خلوص اهل توبه ، عزم اهل صبر، تقیّه اهل ورع و کتمان صدّیقین را مى خواهم .
پروردگارا! در دل شیعیانم بیمى انداز که آنان را از معصیت کارى باز دارد و به طاعت تو مشغول کند تا آنکه به کرامت تو دست یابند و در جهت رضاى تو پند گویند و خالصانه توبه کنند و آنان را محبوب تو قرار دهد همانطور که توّابین مورد محبت تو هستند و تا آنکه با حسن ظن در تمام امور بر تو توکّل کنند و با اعتماد کارهایشان را به تو بسپارند.
پروردگارا! طاعت تو در گرو توفیق است و به هیچیک از مراتب نیکى نتوان رسید جز به وسیله تو.
پروردگارا! اى مالک روز جزا و اى آگاه به نهانى هاى سینه هاى عالمیان ، زمین را از پلیدى مشرکان پاک بفرما و دهان یاوه گویان و تهمت زنندگان به پیامبرت را ببند.
پروردگارا! جباران و تهمت زنندگان را در هم شکن و نابود کن ، و آن تکذیب کنندگان حق را که آیات الهى را داستان ها و افسانه هاى پیشینیان مى دانستند از صفحه روزگار محو کن ، وعده ات را تحقق بخش که تو هرگز خلف وعده نمى کنى . و هر حق جوى را گشایش ده که تو در کمینگاهى .
پروردگارا! به تو پناه مى آورم از هر پوشش و زنگار حق و هر دلى که از معرفت و شناخت تو دور است و هر انسانى که به هنگام رنج و معصیت کفر ورزد و هر توصیف کننده عدالت که عمل او بر خلاف آن باشد و هر جوینده حق که رفتارش و صفاتش به خلاف حق باشد، از این موارد و مانند آن به تو پناه مى آورم و براستى که تو دانا و فرزانه هستى.
امّا در آغاز این دعاى شریف به توحید خدا پرداخته و پس از تمجید او از خداوند پناه و عصمت مى جوید و در هر سختى و رنجى حق را پناهگاه خود مى داند زیرا جز خدا کسى گره گشا نیست و کسى جز او حوادث ناگوار را از امام دفع نمى کند. همچنین حضرت از هر جبار سرکشى که پایبند هیچ عهد و سوگندى نیست و براى خدا، وقار و ارزشى قائل نمى باشد به خداوند پناه مى برد.
امّا در این دعا براى شیعیان توفیق و استوارى و دورى از شرّ و غرور را مى خواهد تا آنان اسوه هاى خوبى باشند براى سایر مسلمانان در سلوک راه حق . در پایان حضرت اهل شرک و نفاق را که از آیات الهى روى گردان شده اند آنها را به مسخره مى گیرد و نفرین مى کند.
دعاى حضرت پس از نماز صبح
امام هادى پس از نماز صبح نمى خوابید و به تعقیبات از جمله خواندن دعاى ذیل مشغول مى شد:
« یا کبیر کل کبیر، یا من لا شریک له و لا وزیر، یا خالق الشمس و القمر المنیر، یا عصمه الخائف المستجیر، یا مطلق المکبل الا سیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا جابر العظم الکبیر، یا راحم الشیخ الکبیر، یا نور النور، یا مدبر الامور، یا باعث من فى القبور، یا شافى الصدور، یا جاعل الظل و الحرور، یا عالما بذات الصدور، یا منزل الکتاب و النور، و الفرقان العظیم و الزبور، یامن تسبح له الملائکه بالابکار و السحور، یا دائم الشبات ، یا مخرج النبات بالغدو و الا صال ، یا محیى الا موات ، یا منشى ء العظام الدارسات ، یا سامع الصوت ، یا سابق الفوت ، یا کاسى العظام البالیه بعد الموت ، یا من لا یشغله شغل عن شغل ، یا من لا یتغیر من حال الى حال ، یا من لا یحتاج الى تجشم حرکه و لا انتقال ، یا من لا یمنعه شاءن عن شاءن ، یا من یرد بالصدقه و الدعاء عن اعنان السماء ماحتم و اءبرم من سوء القضاء، یا من لا یحیط به موضع و مکان ، یا من یجعل الشفاء فیما یشاء من الا شیاء، یا من یمسک الرمق من المرض العمیق بما قل من الغذاء.
یا من یزیل بادنى الدواء ما غلظ من الداء، یا من اذا وعد وفى ، و اذا توعد عفا، یا من یملک حوائج السائلین ، یا من یعلم ما فى ضمیر الصامتین ، یا عظیم الخطر، یا کریم الظفر، یا من له وجه لا یبلى ، یا من له ملک لا یفنى ، یا من له نور لا یطفى ، یا من فوق کل شى ء عرشه ، یا من فى البر و البحر سلطانه ، یا من فى جهنم سخطه ، یا من فى الجنه رحمته ، یا من مواعیده صادقه ، یا من ایادیه فاضله ، یا من رحمته واسعه ، یا غیاث المستغیثین ، یا مجیب دعوه المضطرین ، یا من بالمنظر الا على ، و خلقه بالمنظر الا دنى ، یا رب الا رواح الفانیه ، یا رب الا جساد البالیه ، یا ابصر الناظرین ، یا اسمع السامعین ، یا اءسرع الحاسبین ، یا احکم الحاکمین ، یا ارحم الراحمین ، یا وهاب العطایا، یا مطلق الا سارى ، یا رب العزه ، یا اهل التقوى و اهل المغفره ، یا من لا یدرک اءمده ، یا من لا یحصى عدده ، یا من لا ینقطع مدده ، اشهد و الشهاده لى رفعه و عده ، و هى منى سمع و طاعه ، و بها ارجو النجاه یوم الحسره و الندامه ، انک انت اللّه لا اله الا اءنت وحدک لا شریک لک ، و ان محمّدا عبدک و رسولک صلواتک علیه و آله ، و انه قد بلغ عنک و اءدى ما کان واجبا علیه لک ، و انک تخلق دائما و ترزق ، و تعطى و تمنع ، و ترفع و تضع و تغنى و تفقر و تخذل و تنصر، و تعفو و ترحم ، و تصفح و تتجاوز عما تعلم ، و لا تظلم ، و انک تقبض و تبسط، و تمحو و تثبت ، و تبداء و تعید، و تحیى و تمیت ، و انت حى لا تموت ، فصل على محمّد و آل محمّد، و اهدنى من عندک ، وافض على من فضلک ، و انشر على من رحمتک ، و انزل على من برکاتک ، فطالما عودتنى بالحسن الجمیل ، و اعطیتنى الکثیر الجزیل ، و سترت على القبیح .
اللهم فصل على محمّد و آل محمّد و عجل فرجى ، و اقلنى عثرتى ، و ارحم غربتى ، و ارددنى الى افضل عادتک عندى ، و استقبل بى صحه من سقمى ، و سعه من عدتى ، و سلامه شامله فى بدنى ، و بصیره فى دینى ، و اعنى على استغفارک و استقالتک قبل ان یفنى الا جل ، و ینقطع الا مل ، و اعنى على الموت و کربته ، و على القبر و وحشته ، و على المیزان و خفته ، و على الصراط و زلته ، و على یوم القیامه و روعته ، و اساءلک نجاه العمل قبل انقطاع الاجل ، و قوه فى سمعى و بصرى و استعمالا لصالح ما علمتنى و فهمتنى انک انت الرب الجلیل ، و اءنا العبد الذلیل وشتان ما بیننا، یا حنان ، یا منان ، یا ذالجلال و الاکرام ، صل على محمّد و آل محمّد الطیبین الطاهرین[۵] »
اى بزرگ هر بزرگ ، اى که او را شریک و وزیرى نیست . اى آفریننده خورشید و ماه پرتوافکن ، اى پناهگاه ترسنده پناه جو. اى رها کننده اسیر دربند، اى روزى ده طفل کوچک ، اى درمانگر استخوان شکسته ، اى مهربان به پیر بزرگ ، اى روشنى روشنى ، اى گرداننده امور، اى برانگیزاننده مردگان ، اى شفا دهنده سینه ها و دل ها.
اى آفریننده سایه و روشنایى ، اى آگاه به درون دل ها، اى نازل کننده کتاب و نور و فرقان بزرگ و زبور، اى آنکه ملائکه او را سحرگاهان و بامدادان تسبیح مى کنند، اى همیشه استوار، اى برآورنده گیاهان در چاشتگاه و شامگاه ، اى زنده کننده مردگان ، اى باز آفریننده استخوانهاى پوسیده ، اى شنونده هر بانگ ، اى پیشى گیرنده بر هر فوت شنونده ، اى پوشاننده استخوان هاى فرسوده پس از مرگ ، اى که او را کارى از کارى باز نمى دارد، اى که از حالى به حالى دگرگون نمى شود.
اى آنکه نیاز به دشوارى جابجایى ندارد، اى آنکه امرى او را مانع امر دیگرى نمى شود، اى آنکه با صدقه و دعا قضاى حتمى را از اوج آسمان بر مى گرداند، اى آنکه او را مکان و جایى در بر نمى گیرد، اى آنکه درمان را در هر چه بخواهد قرار مى دهد، اى آنکه توشه و توان بیمار سخت کم خوراک را همچنان حفظ مى کند، اى آنکه با اندک دارویى بیمارى ریشه دار را از بین مى برد، اى آنکه اگر وعده داد وفا مى کند و اگر تهدید به عذاب کرد مى بخشد، اى آنکه حوایج پرستندگان و خواستاران را در اختیار دارد.
اى پیروز بزرگوار، اى آنکه فنا به ساحتش راه ندارد، اى آنکه مملکتش پایدار است ، اى آنکه پرتو نورش کاستى نپذیرد، اى آنکه عرتش قدرتش فراتر از همه چیز است ، اى آنکه سلطنت و قدرتش دشت و دریا را را در نوردیده است ، اى آنکه خشم و غضب او در جهنم متجلى شده است ، اى آنکه در بهشت رحمت اوست ، اى آنکه وعده هایش راست است ، اى آنکه نعمت هایش والاست ، اى آنکه رحمتش واسعه است ، اى فریادرس درماندگان ، اى پاسخگوى درخواست بیچارگان ، اى آنکه در منظر و نگرش والاست و خلقش در منظر پایین ، اى پروردگار ارواح نیست شونده ، اى پروردگار اجسام پوسیده ، اى بیننده ترین بینایان ، اى شنونده ترین شنوایان ، اى سریع ترین حسابرسان ، اى حکیم ترین حکمروایان ، اى مهربان ترین مهربانان ، اى بخشنده عطایا، اى رهاننده اسیران ، اى پروردگار عزت ، اى اهل تقوا و آموزش .
اى آنکه پایانش به دست نیاید، اى آنکه نعمتش به شمار نیاید، اى آنکه یارى اش قطع نشود، شهادت مى دهم در حالى که شهادت برایم رفعت و توشه است و از من نشانه شنوایى و اطاعت است و بدان وسیله روز پشیمانى و حسرت رستگارى جویم . بدرستى تو خدایى یگانه و تو را شریک نیست و هیچ خدایى جز تو نیست ، شهادت مى دهم که محمّد بنده و رسول توست ، صلوات تو بر او باد. گواهى مى دهم که پیامبرت آنچه را که بر او واجب کردى انجام داد و اداى وظیفه نمود و تو پیوسته مى آفرینى و روزى مى دهى و عطا مى کنى و باز مى دارى و بر مى گیرى و فرو مى گذارى و بى نیاز مى گردانى و تهیدست مى کنى و یارى مى دهى و خوار مى گردانى و مى بخشى و مى آمرزى و از آنچه مى دانى در مى گذرى و ستم نمى کنى و قبض و بسط به دست توست و ثبت مى کنى و محو مى گردانى . مى آفرینى و باز مى گردانى و زنده مى کنى و مى میرانى و خود همیشه زنده اى و مرگ را بر تو چیرگى نیست .
پس بر محمّد و آل محمّد درود فرست و مرا هدایت کن و فضل و مرحمت خود را بر من فرو ریز و مهربانیت را بر من بگستران و برکات خود را بر من فرود آور که مرا با حسنات نیکویت ماءنوس ساخته اى و مرا با عطایاى گرانقدرت بى نیاز کرده اى و زشتى مرا پنهان نموده اى .
پروردگارا! بر محمّد و آل محمّد درود بفرست و فرج و گشایشم را نزدیک گردان ، از لغزشم در گذر، بر غربتم رحمى کن ، و مرا به بهترین عادت هایت نزد من باز گردان ، سلامتى ام را جایگزین بیمارى نما و زندگیم را فراخى ده و صحت کامل بدنى نصیبم کن ، بصیرتى در دینم عطا نما قبل از آنکه اجلم فرا رسد و امیدم قطع گردد به من کمک کن تا از گناهانم استغفار کنم . بر مرگ و سختى آن و وحشت قبر و سبکى میزان و لغزش از صراط و ترس و هراس روز قیامت مرا یارى کن .
پروردگارا! قبل از فرا رسیدن اجل از تو عملى نجاتبخش و نیرویى در چشم و گوش خواهانم ، مرا موفق گردان تا از آنچه به من آموخته اى براى مصالح خود استفاده کنم بدرستى تویى پروردگار بزرگ و منم بنده خوار و چه بسیار میان ما فاصله است ، اى مهربان ، اى پر منت ، اى صاحب جلال و کرامت ، بر محمّد و آل اطهارش درود فرست .»
در دعاهاى امامان شیعه – علیهم السلام – صفحات درخشانى از عرفان و توحید به چشم مى خورد که انسان را به ایمان و حفظ خود از پلیدى و سقوط در گرداب هاى گمراهى فرا مى خواند.
این دعا کمال معرفت حضرت هادى نسبت به پروردگار و اخلاص نسبت به او را نشان مى دهد. در این دعا امام آنچنان که شایسته ذات ربوبى است با خداوند نیایش مى کند و او را مى ستاید و تمامى کارها را به او ارجاع مى دهد و اراده او را بالاتر از همه اراده ها مى شناسد و این نهایت یقین و توکّل به خداوند است .
دعاى حضرت بعد از نماز عصر
امام هادى – علیه السلام – پس از نماز عصر این دعاى شریف را مى خواند:
«یا من علا فعظم ، یا من تسلط فتجبر، و تجبر و تسلط، یا من عزّ فاستکبرنى عزّ، یا من مد الظل على خلقته ، یا من منّ المعروف على عباده اءساءلک یا عزیز ذى انتقام ، یا منتقما بعزته من اهل الشرک اءساءلک بحق ولیک على بن ابى طالب ، و اقدمه بین یدى حوائجى ان تصلى على محمّد و آل محمّد، و ان تعیننى به على قضاء حوائجى و نوافلى و فرائضى و بر اخوانى ، و کمال طاعتک یا ارحم الراحمین»[۶]
اى آنکه والا گشت و عظیم شد، و اى آنکه چیره گشت و قدرت نمود و قدرت نمود و چیره گشت ، اى آنکه عزت یافت پس در عز خود کبریا ورزید.
اى آنکه بر سر خلق سایه گسترد، اى آنکه با نیکى بر بندگانش منت گذاشت ، از تو مى خواهم اى عزیز صاحب انتقام ، اى آنکه با عزت خویش از اهل شرک انتقام مى گیرى از تو مى خواهم به حق ولیّت على بن ابى طالب و او را در پیش خواسته هایم قرار مى دهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستى و بدان وسیله بر قضاى حاجات خود و انجام نوافل و واجبات و نیکى به برادرانم و بهترین نوع اطاعتت مرا یارى رسانى اى مهربان ترین مهربانان.»
امام هادى در این دعا از خدا مى خواهد تا بدو کمک کند و او را در برآوردن خواسته هایش ، اداى واجبات الهى ، و نیکى در حق برادران دینى که از بهترین و برترین طاعات و عبادت هاست یارى رساند.
در اینجا سخن از ادعیه حضرت را که پس از نماز مى خواندند به پایان مى بریم و دیگر دعاهاى ایشان را هنگام سخن از دانش ها و معارفشان بیان خواهیم کرد.
اتصال به حق و استجابت دعا
یکى دیگر از خصوصیات حضرت امام هادى – علیه السلام – استجابت سریع دعاى ایشان بود زیرا خود و پدرانش از منزلت و مکانت والایى نزد خداوند برخوردار بودند؛ مورخان نقل کرده اند که حضرت امام صادق از خداوند درخواستى نمى کرد مگر آنکه بسرعت به اجابت مى رسید.[۷] درباره حضرت هادى نیز مورخان نمونه هاى بى شمارى ذکر کرده اند که ما در اینجا به چند مورد اشاره مى کنیم :
۱ – منصور از عموى پدرش چنین نقل مى کند: «نزد امام على هادى رفتم و گفتم : آقاى من متوکل مرا به خاک سیاه نشانده و حقوق مرا از بیت المال قطع کرده است ، اتهام من اینست که از ملازمان و یاران شما هستم و متوکل این مطلب را مى داند. سپس از امام درخواست کرد نزد متوکل واسطه شود و حقوق قطع شده اش را برقرار سازد.
حضرت به او گفت: «ان شاء اللّه » بى نیاز خواهى شد. همان شب فرستادگان متوکل در خانه اش را کوفتند و از او خواستند نزد متوکل بیاید، او نیز شتابان به در قصر خلیفه رفت و پرده دار متوکل «فتح » را دید که بر در ایستاده است . فتح به استقبال او آمد و نسبت به تاءخیرش او را سرزنش کرد و او را بر متوکل وارد ساخت . خلیفه با چهره اى گشاده و خنده اى بر لب گفت :
اى ابوموسى ! سراغ ما نمى آئى و ما را فراموش کرده اى ، چکارى از دستم برایت ساخته است ؟.
آن مرد، مشکلات مالى و حقوق و عطایاى قطع شده خود را بیان کرد و متوکل فرمان داد دو برابر حقوق و مزایاى قبلى به او پرداختند او با خوشحالى قصر را ترک کرده در حال خروج فتح را دید و بسرعت نزد او رفته گفت :
– آیا على بن محمّد به اینجا آمده است ؟
– نه .
– آیا نامه اى نگاشته است ؟
– نه.
آن مرد فتح را ترک کرد و به راه افتاد لیکن فتح خود را بسرعت رساند و گفت: شک ندارم که تو از امام هادى خواسته اى برایت دعا کند پس از او بخواه براى من نیز دعا کند.
آن مرد راه خانه حضرت را پیش گرفت و پس از شرفیابى مؤ دبانه در برابر امام بر زمین نشست حضرت فرمود: «اى ابوموسى ! راضى و خشنود به نظر مى آیى…»
آن مرد با خشوع و فروتنى گفت: «آرى آقاى من از برکت شما به مقصودم رسیدم لیکن به من گفتند که شما نزد متوکل نرفته اید و از او درخواستى نکرده اید…»
حضرت با لبخند پاسخ داد: «خداوند متعال مى داند که ما در کارهاى خود جز به حضرتش رجوع نمى کنیم و در سختى جز به او توکّل نداریم لذا تمامى حوائج ما را برآورده مى سازد و مى ترسیم اگر عدول کنیم او نیز متقابلا ما را بخود واگذارد…»
آن مرد متوجه شد که امام برایش دعا کرده است و مقصود وى از راه دعا به دست آمده است و درخواست فتح به یادش آمد پس گفت : «اى آقاى من فتح از شما التماس دعا دارد برایش دعا کنید» لیکن حضرت خواسته او را رد کرد و گفت :
«فتح به ظاهر دوستدار ماست لیکن باطنا با ما نیست ، هنگامى برایش دعا خواهم کرد که مخلصانه به طاعت خدا روى آورد و قلبا به رسول اللّه – صلى اللّه علیه و آله – و حق ما اهل بیت اعتراف کند…»
دعاى ائمه اطهار شامل حال نیکان و مؤ من به خدا و رسول و عارفان به حق اهل بیت مى شد امّا کسانى که از مسیر امامت منحرف بودند و رشته طاعت خدا و رسول را در گردن نداشتند مشمول عنایات امامان نمى شدند. آن مرد از امام خواست دعایى به او بیاموزد تا از آن بهره مند شود. حضرت او را به این دعا راهنمایى کرد:
«اى پشتیبان من و اى پناهگاه و مرجع و مآل من و اى همه توان و هستى من از تو اى « قل هو اللّه احد، » پروردگارا تو را به بهترین آفریدگانت سوگند مى دهم که بر آنان درود فرستى … سپس حاجت خود را ذکر مى کنى … »[۸]
۲- در اصفهان شخصى به نام عبدالرحمن مى زیست که به تشیع تن داده و به امامت امام هادى معتقد بود، ماجرا و علت شیعه شدن او را پرسیدند پاسخ داد:
«من مردى فقیر امّا پر جراءت و زباندار بودم همراه گروهى از همشهرى هایم براى دادخواهى به سوى سامرّا حرکت کردیم پس از رسیدن به آن شهر، آهنگ قصر متوکل کردیم و به در قصر رسیده بودیم که از داخل آن دستور احضار على بن محمّد بن الرضا – علیه السلام – صادر شد. درباره این شخص پرسش کردم گفتند: مردى است علوى که رافضى ها (شیعیان ) به امامت او معتقدند و احتمال دارد که متوکل دستور دهد او را بکشند، با خود گفتم : از جاى خود تکان نمى خورم تا او را ببینم ، اندک زمانى نگذشت که امام – علیه السلام – سواره آمد و مردم براى تجلیل و بزرگداشت حضرت بپا خواستند. همینکه او را دیدم محبتش در دلم جاى گرفت و به دعا کردن پرداختم و از خدا خواستم کید متوکل را از او دور کند، حضرت متوجه من شده نزدیک آمد و گفت :
خداوند دعایت را اجابت ، عمرت را دراز، دارایى و فرزندانت را زیاد کرد.
لرزه بر اندامم افتاد زیرا حضرت ضمیر مرا خوانده و از نیت من خبردار بود. بر متوکل داخل شدیم ، خواسته هاى خود را برآوردم و بعد راهى اصفهان شدم ، از آن پس خداوند گشایشى در زندگیم به وجود آورد و اموالى به من رسید که خواب آن را هم نمى دیدم و الا ن تنها در خانه ام یک میلیون درهم دارم و این غیر از اموالى است که خارج از خانه دارم . صاحب ده فرزند نیز شده ام و سنّم از هفتاد سال گذشته است و تمامى اینها از برکت دعاى امام – علیه السلام – است[۹]
۳ – یکى دیگر از دعاهاى اجابت شده حضرت بشرح زیر است :
«على بن جعفر از وکیلان امام هادى بود، او نزد متوکل سعایت کردند لذا دستور داد تا او را حبس کنند، على مدت ها در سیاهچال هاى زندان بسر برد و کارد به استخوانش رسید، با یکى از کارگزاران حکومتى صحبت کرد و گفت : اگر بتوانى وسیله آزادى مرا فراهم آورى سه هزار دینار به تو خواهم داد. کارگزار، خود را به عبیداللّه که از مقرّبان متوکل بود رساند و از او خواست درباره على بن جعفر وساطت کند، عبیداللّه پذیرفت و از متوکل درخواست کرد على بن جعفر را آزاد کند، متوکل از این درخواست برآشفت و گفت :
«اگر درباره ات شک داشتم مى گفتم رافضى هستى ، این مرد وکیل ابوالحسن هادى است و من عزم قتل او را دارم …»
عبیداللّه از پیشنهاد خود پشیمان گشت و به کارگزار ماجرا را گفت ، آن مرد نیز على بن جعفر را از شکست وساطت و تصمیم متوکل بر قتل وى با خبر ساخت . على بن جعفر در نهایت درماندگى نامه اى به امام نوشت و در آن گوشزد کرد که:«آقاى من خدا را، خدا را به دادم برسید که مى ترسم از حق روى گردان شوم . امام در پاى نامه اش چنین نوشت : حال که مشکلت به این حد رسیده است براى تو دعا خواهم کرد و از خدا خواهم خواست گره کارت باز شود، بلافاصله متوکل دچار تب شدیدى شد و بیمارى او به شکل حادى درآمد و او دستور داد تمام زندانیان بخصوص على بن جعفر را آزاد کنند و به عبیداللّه گفت : چرا نام على را بر من عرضه نکردى ؟ وى پاسخ داد: دیگر هرگز نام او را نخواهم برد، متوکل دستور داد على را آزاد کنند و از او حلالیت طلبید. على نیز راه مکه را پیش گرفت و در آن دیار به دستور امام مقیم گشت.»[۱۰]
۴ – یکى دیگر از دعاهاى اجابت شده حضرت به نقل مورّخین چنین است :
احمد بن الخصیب از دشمنان کینه توز امام – علیه السلام – بود و مى خواست به ناحق و با زور منزل حضرت را تصاحب کند، امام از این حرکت ناجوانمردانه به خشم آمد و گفت : «از خدا مى خواهم تا تو را از صفحه روزگار محو کند…»
اندک زمانى نگذشت که دست انتقام خدایى او را گرفت و هلاک ساخت .[۱۱]
اینها نمونه هاى کمى بود از دعاهاى به اجابت رسیده حضرت که به وسیله مورّخین نقل شده است . مطلب مهم آنست که «دعا» به دست انسان و کار او نیست بلکه به دست خداست و این خداوند است که دعاى هر که را از بندگان بخواهد مستجاب مى کند شکّى در این نیست که امامان اهل بیت از مقام والایى نزد خداوند برخوردارند زیرا آنان به معنى واقعى کلمه «مخلصین له الدین » بوده اند و حقّ پرستش خداوندى را بجا آورده و مفاهیم اخلاص، عبودیت و ایمان را با تمام وجود مجسّم ساخته اند. خداوند نیز پاداش آنان را داده و نه تنها ایشان را مستجاب الدعوه قرار داده است بلکه مشاهد و مراقد آنان را نیز برکت داده که در آن جایگاه ها، دعاها به هدف اجابت اصابت مى کند.
پی نوشت:
- . وسائل الشیعه ، ج ۴، ص ۷۵۰٫ [۱]
- . وسائل الشیعه ، ج ۵، ص ۲۹۸ [۲]
- [۳] . مهج الدعوات و المصباح
- . مهج الدعوات و مصباح کفعمى [۴]
- . المصباح ، البحار [۵]
- . مصباح کفعمى [۶]
- . اسعاف الراغبین ، ص ۲۲۷٫[۷]
- . بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۲۹، و امالى صدوق [۸]
- . بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۳۲٫[۹]
- . بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۴۲٫[۱۰]
- . بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۳۲[۱۱]