- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
شبهه
وقتی که مشرکان مکه می گفتند عبادت و شفاعتمان برای این است که بتها ما را به خداوند نزدیک کنند پس معلوم است آنها برای بتها اولوهیت قائل نبودند پس چرا در تعریف عبادت می گوییم خضوع و خشوع به شرط اینکه قائل به اولوهیت معبود باشیم.
پاسخ
بی تردید گردش همه عالم چه در نظام تکوین و چه در نظام تشریع بر اساس اسباب و مسببات است، ما از خورشید نور می گیریم، در هنگام تشنگی از آب استفاده می نماییم، وقتی مریض می شویم از دارو و دکتر استفاده می کنیم، خداوند تبارک و تعالی برای هدایت و راهنمایی انسانها انبیا و رسولان خویش را می فرستد و با کمی دقت در اطراف خودمان به خوبی در می یابیم که هیچ چیزی بدون علت و سبب به وجود نمی آید،
امام جعفر صادق(ع) فرمود:
«خداوند امتناع دارد که امور عالم را جاری کند مگر از طریق وسائط و اسبابی خداوند برای هر چیز سببی و برای هر سبب حکمتی و برای هر حکمتی دانشی و برای هر دانشی دروازه گویایی قرار داده است.»[۱]
بنابر این اصل واسطه بین خداوند تبارک و تعالی و عالم با توجه به واقعیت های موجود و آموزه های دین (قرآن، سنت و عقل) پذیرفته شده و هیچ منافاتی با اصل توحید ندارد، آنچه شیعیان در باره انبیاء و اولیای الاهی معتقدند این است کارهای آنان در طول اراده الاهی است و نه در عرض آن، و کثرتهای طولی به وحدت بر می گردد. اما مشرکین مکه چنین چیزی را در باره بت ها قایل نبودند که در ادامه تبیین خواهد شد.
با توجه به این مطلب تفاوت اساسی اعمال مشرکین و مسلمان در باره انبیاء و اولیا در موارد زیر است:
بت پرستان برای بتها استقلال قائل بودند. [۲] آنان اعتقاد داشتند خداوند تدبیر موجودات زمینی را به اجرام آسمانی ـ که آنها را دارای روح می دانستندـ و فرشتگان و جنیان و قدّیسان بشری واگذاشته است و اینها فرزندان خدا و واجد بخشی از حقیقت خدا هستند.[۳] و نیز به سایر موجودات قدرتمند طبیعی و غیر طبیعی که بتها نماد آنهایند، واگذار کرده است. هم چنین معتقد بودند برای هر نوعی از انواع مخلوقات خدایانی هست؛ مانند خدای آسمان، خدای زمین و خدای دریا.[۴] و ذات خداوند هیچ دخالتی در تدبیر عالم و شئون آن ندارد.[۵] و هم چنین معتقد بودند که بتها قدرت نافذ در بر آمرزش گناهان دارند.[۶]
در حالی که هیچ مسلمانی در باره انبیاء و اولیای الاهی چنین عقیدهای ندارند، ما معتقدیم که قدرت انبیاء و اولیا محدود و در طول قدرت خداوند تبارک و تعالی است و هیچ استقلالی ندارد. و تمام قدرت های آنان به قدرت خداوند بر می گردد.
بت پرستان، بت ها را عبادت می نمودند:
«إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا یمْلِکونَ لَکمْ رِزْقًا؛ آنهایى که سواى خداى یکتا مىپرستید، نمىتوانند شما را روزى دهند. از خداى یکتا روزى بجویید و او را عبادت کنید و سپاس گویید، زیرا به سوى او بازگردانیده مىشوید.»
در حالی که از نگاه همه مسلمانان عبادت به غیر خدا شرک است و این شرک را بت پرستان معتقد بودند و عملا نیز در برابر بت ها خضوع داشته و بت ها را عبادت می نمودند.
بت پرستان معتقد به الوهیت بتها بوده اند. «وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَهً لِّیَکُونُوا لَهُمْ عِزّاً * کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدّاً؛ و آنان غیر از خدا، معبودانى را براى خود برگزیدند تا مایه عزّتشان باشد! (چه پندار خامى! هرگز چنین نیست! به زودى (معبودها) منکر عبادت آنان خواهند شد (بلکه) بر ضدّشان قیام مى کن»[۷]
خداوند متعال در مورد مشرکین می فرماید :
« إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ * وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ» یعنی هر زمان به مشرکین گفته شود شما کلمه توحید ( لا اله الا الله ) را بگوئید انها نمی گفتند و می گفتند خدایانمان را به حرف شاعر دیوانه ترک نمی کنیم .
اما متوسلین به انبیاء و اولیاء هیچ اعتقاد به الوهیت انبیاء و اولیاء را ندارند بلکه اعتقاد دارند که انبیاء و اولیاء(ع) بندگان مخلص خداوند هستند و گر چه بواسطه عبودیت و بندگی بنده مقرب شده خداوند متعال هستند، در روایتی که شیعه و اهل سنت نقل نموده است که خداوند تبارک و تعالی فرمود:« فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها؛[۸] اگرمن بنده ای را دوست بدارم گوش شنوا و دست گیرا و پای رونده او می شوم یعنی این حدیث کمال قرب انبیاء و اولیاء را بجهت کثرت عبادت آنان بیان می نماید که دلیل توسل با آنان را تبیین می کند.
در نتیجه بین دیدگاه مشرکین نسبت به بتها و دیدگاه مسلمانان نسبت به انبیاء و اولیای الاهی تفاوت جوهری وجود دارد و هیچ ارتباطی بین این دو دیدگاه نمی توان پیدا نمود.
پی نوشت:
[۱] . حبیب الله الهاشمی الخوئی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، بنیاد فرهنگ امام المهدی ( عج )، ج۱۷، ص ۲۷۲.
[۲] . جعفر سبحانی، الأسماء الثلاثه الاله و الرب و العباده، قم: مؤسسه الامام الصادق (ع)للتحقیق و التألیف، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.ص۲۸، ۴۲.
[۳] . سید محمدحسین، طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه، بی تا، ج۱۵، ص۶۱.
[۴] . أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین التیمی الرازی الملقب بفخر الدین الرازی خطیب الری (المتوفى: ۶۰۶هـ) مفاتیح الغیب = التفسیر الکبیر، دار إحیاء التراث العربی – بیروت، الثالثه – ۱۴۲۰ هـ، ج۱۳، ص۲۵۱.
[۵] . محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه
، ج۷، ص۵۵، ۹۸.
[۶] . علی، جواد، المفصل فی تاریخ عرب قبل الإسلام، جامعه البغداد، ۱۴۱۳ق، ج۶، ص۶۴
[۷] . مریم ، ۸۱ و ۸۲.
[۸] . صحیح البخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار طوق النجاه (مصوره عن السلطانیه بإضافه ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)، الأولى، ۱۴۲۲هـ، ج۸، ص ۱۰۵.