- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
بارها از طلاق و جدایی زن و شوهر مطالبی را خوانده اید. خیلی از زوجها طلاق را آخرین راه حل میدانند تا به نوعی با تفاهم کنار یکدیگر زندگی کنند. خیلی از مردان برای طلاق پاپیش میگذارند و در خیلی از موارد زنان، اما فرق نمیکند کدام یک پا پیش میگذارند، چرا که نتیجه آن سرانجام طلاق است.
طلاق به دنبال خود مشکلاتی به همراه دارد، تحقیقات نشان داده است که بسیاری از زوجها بعداز طلاق دچار افسردگی میشوند، هر چند شایددر بعضی مواقع برای زوجها خوب باشد و هر یک از زن و مرد با ازدواج مجدد به زندگی رویایی خود برسند.
به هر حال در این مورد، بحث زیاد است و کتابهای مختلفی در این باب به چاپ رسیده، اما حال ما میخواهیم به نکتهای جدید پیرامون طلاق اشاره کنیم که «طلاق خاموش» است. طلاق خاموش نوعی طلاق است که زن و مرد از هم جدا زندگی میکنند، اما هیچ گاه به طور رسمی از یکدیگر جدا نمیشوند.
خیلیها به بهانه این که میخواهند فرزندانشان، فرزندان طلاق نام نگیرند و یا این که دوست ندارند در شناسنامه شان مهر مطلقه بخورد و یا به علت ترس از ریخته شدن آبرو پیش اقوام و آشنایان، از طلاق رسمی فاصله میگیرند. ما میخواهیم در این گزارش، از زوایای مختلف به این نوع طلاق نگاه کنیم.
مهرم حلال، جونم آزاد!
فقط یک جمله یادمان مانده: «با لباس سفید میروی و با کفن سفید هم بر میگردی»، این تنها عملکردی است که در قدیم پس از هر ابراز نارضایتی زندگی از طرف ریش سفیدها و بزرگترها به دختری که به اصطلاح دنبال پناهگاه میگردد، گفته میشد و این حرف یعنی از حقوق قانونی خودت بگذر و زندگیات را بکن.
ولی حالا زندگیها عوض شده. بعد از خوردن اولین سیلی، دیگر جمله لباس و کفن سفید در ذهن ها نقش نمیبندد. بلکه الان صریحترین و دراماتیکترین جملهای که از طرف زنهای جوان شنیده میشود «مهرم حلال و جونم آزاد» است، و همین جمله دراماتیک، نقش کلید اسارت زنی را بازی میکند که زمانی مجبور بود از تمام حقوق قانونی خود بگذرد.
ضدارزش یا ارزش
همیشه میگویند جلو ضرر را از هر جا بگیری منفعت است. شاید هیچ وقت مثل امروز به بطن این قضیه فکر نکرده بودم. چیزهایی که زمانی خودشان را به صورت ضدارزش نشان میدادند، حال ارزش محسوب میشوند و به آنها به دید فرهنگ، مد، یا هر چیز دیگر نگاه و به آن تکیه میکنیم.
شاید اگر ۳۰، ۴۰ سال پیش هم مثل امروز آمار طلاق به این حد افزایش یافته بود، مبتکران مدهای جدید به فکر میافتادند تا معضلات اجتماعی را به نوعی کم جلوه دهند و با ترویج نوعی جدید به اصطلاح روند صعودی طلاق را به نزولی تبدیل کنند، بیآنکه بدانند با این کار علاوه بر زیانی که به جامعه وارد میکنند میتوانند باعث از هم پاشیدگی چند خانواده دیگر نیز شوند.
بالا رفتن میزان طلاق در دوره ما، به ویژه در جوامع صنعتی و در حال توسعه، سبب شده است که این مسئله مورد توجه گروه زیادی از کارشناسان قرار گیرد و در مواردی حتی گروهی آن را به عنوان نشانه از میان رفتن خانواده در سالهای آینده تلقی کنند.
غالبا گفته میشود امروز مردم با غم و تشویش کمتری در مقایسه باگذشته به ازدواج رو میآورند؛ چرا که طلاق برای آنان، در حکم بیمهای تلقی میشود و در صورتی که ازدواج ایجاد مشکل کرد و یا موفقیت آمیز و خشنودکننده نبود، میتوانند آن را رها کنند. در اکثر موارد، طلاق وقتی اتفاق میافتد که ازدواج کنندگان جوان هستند.
ازدواجها پس از سپری شدن ایام شادی آفرین، دستخوش گونهای از بحران میشود و خیلی از زوجها حداقل چندگامی را در راه از میان بردن پیوند میان خود بر میدارند. البته به این پرسش که «چرا گامهای برخی از افراد بلندتر است» نمیتوان با اتکا به یک عامل به تنهایی پاسخ داد، بلکه مجموعهای از علل مطرح است که به تنهایی و یا در ارتباط با یکدیگر سبب انهدام حیات زناشویی میشود.
افزایش نرخ طلاق
حدس و گمانهایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارد که عبارتند از: افت اخلاقی، خودخواهی فزاینده نسل جدید، جست و جو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق. به راستی گسستن رشته مهر چه دشوار است و ویرانی یک آشیانه چه غم انگیز و چرا زن و شوهرها در کمال قساوت، آشیانه خود را به هم ریخته و کبوتر بچهها را رها میکنند؟
در کشور ما طبق آمار ثبت احوال در ازای هر ۱۲ ازدواج، یک طلاق واقع میشود. طلاق در لغت به معنای آزاد شدن زن از قید ازدواج با مرد تعریف شده است، و از نظر حقوق مدنی ایران، طلاق انحلال عقد نکاح در حیات زن و شوهر یا به اراده مرد یا به تقاضای زن با شرایط معین تعریف شده است.
شاید اگر چند سال گذشته میشنیدیم زن و مردی از هم جدا زندگی میکنند، برایمان تاسف آور بود و تنها راه جدا زندگی کردن را طلاق میدانستیم ولی امروزه با افزایش زندگی کردنهای جدا از هم، این روند هم عادی میشود و زمانی میرسد که افراد فقط اسم هم را به عنوان یک مد به دنبال خود میکشند.
البته ما نیز معتقدیم ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است و به فکر راه چارهای هستیم تا بتوانیم روند صعودی این قضیه را به سمت نزولی نزدیک کنیم، اما… جالبترین قضیهای که در طلاقهای جدید مرسوم شده، سن افراد است و این که بیشتر در بین افراد متمول به چشم میخورد. بیشتر زنان و مردانی که به این گونه حاضر میشوند از هم طلاق نگیرند اما جدای از هم زندگی کنند، اغلب بالای ۳۴ سال سن دارند و به قولی زنانی هستند که همواره ضربالمثل لباس سفید را به یاد دارند و بر آن پافشاری میکنند.
ترس از طلاق
سیمین، د ۳۵ ساله، از کسانی است که جدا از همسرش زندگی میکند و از زندگی فعلیاش احساس رضایت دارد، او میگوید: وقتی ازدواج کردیم هیچ وقت فکر نمیکردم روزی فرا برسد که بخواهیم جدا از هم باشیم، همیشه از آوردن اسم طلاق هم ابا داشتیم چه برسد به عنوان کردن آن، ولی بالاخره کار به جایی رسید که بخواهیم در حالتی از طلاق به سر ببریم.
ما هنوز هم مثل روز اول همدیگر را دوست داریم ولی من نمیتوانستم ببینم با وجود تمام علاقه همسرم به بچهدار شدن، او همیشه در غم نداشتن فرزند بماند. پس تصمیم گرفتم قضیه طلاق را به نوعی دیگر مطرح کنم. البته خیلی سخت راضی میشد ولی بالاخره راضی شد و در حال حاضر حدود یک سال است که ما جدا از هم زندگی میکنیم.
این قضیه برای من بهتر است تا کسی من را به عنوان یک زن مطلقه نشاسند و بدین ترتیب بتوانم از نگاههای جامعه به خود، به عنوان یک زن مطلقه فرار کنم. سهیلا، ش میگوید:
من دارای دو فرزند هستم که اگر میخواستم از شوهرم طلاق بگیرم، مجبور بودم سرپرستی هر دو فرزندم را به شوهرم بسپارم، این در صورتی بود که میدانستم او حتی از تامین مخارج خود عاجز است چه برسد به نگهداری دو فرزند، از طرفی هم از دعواهای هر شب، کتک کاری و جروبحثهای بیخود، خسته شده بودم، بالاخره تنها راهی که فکر میکردم میتوانم زندگی ام را راحتتر بچرخانم جدازندگی کردن بود؛ هر چند که با مخالفت شدید اطرافیان رو به رو شدم ولی حاضر شدم خودم کار کنم تا مخارجم تامین شود ولی دیگر در کنار همسرم نباشم و به خاطر فرزندانم حاضر شدم طلاق شرعی هم نگیرم تا بتوانم فرزندانم را خودم نگهداری کنم!
فرار از نام طلاق
این که خانمها میخواهند از اسم زن مطلقه فرار کنند، ناسازگار خوانده نشوند، بتوانند در کنار فرزندانشان باشند، از نگاههای جامعه و انگهای اخلاقی فرار کنند و هزاران دلیل دیگر، باعث میشود زنان از طلاق و زندگی بعد از طلاق وحشت داشته باشند و حاضر باشند در شرایطی سختتر زندگی کنند ولی عملا مراحل طلاق را طی نکنند.
همچنین نپرداختن مهریه در پس گرفتن تقاضای طلاق از طرف خانمها، مورد دیگری است که زنان از طلاق گرفتن و مطلقه شدن هراس دارند. در بیشتر موارد، زنان به دلیل طردشدن از طرف خانواده و فامیل، از مطرح کردن مسئله طلاق ابا دارند و سعی میکنند یا در همان وضعیت سابق زندگی خود را ادامه دهند یا در شرایط بعدی سهم بسزایی داشته باشند هر چند که این شرایطجدید برخی از مشکلات آنان را زیادتر از پیش میکند. «علی رضا فتح نجات» وکیل پایه یک دادگستری در این مورد ترس را عامل دیگری بر میشمرد و میگوید:
«زنان به این علت که میترسند با مطرح کردن مسئله طلاق با مخالفت شدید همسرانشان مواجه شوند، سعی میکنند با مهیا کردن شرایط مساعدتر گام جدیدی بردارند».
فرق طلاق با طلاق خاموش
مونتسکیو در کتاب روح القوانین مینویسد: طلاق با رها کردن متفاوت است. اولی با رضایت طرفین ازدواج است، در حالی که دومی، یک طرفه و با قهر قوام است. در واقع وقتی زن و شوهر نخواستند با هم زندگی کنند، از هم جدا میشوند.
شاید فراموش شود
شاید این گونه طلاق گرفتنهای خاموش بیراههای، برای بعضی از افراد سوپاپ اطمینان و پل ارتباطی باشد تا بعد از مدتی با فراموش کردن دوران سختی بتوانند باز هم زیر یک سقف با هم و در کنار هم زندگی کنند. دکتر «طباور»روان شناس و استاد دانشگاه این گونه طلاقها را نوعی قهر موقتی میخواند، وی معتقد است:
«این گونه طلاقها در جامعه بسیار کم دیده میشود و بیشتر در سنین بالا اتفاق میافتد و معمولا جوانها خیلی سریع تصمیم به جدایی میگیرند و دیگر از اسم مطلقه، طلاق و هر آنچه مربوط به دوران بعد از طلاق میشود، هراسی ندارند، ولی کسانی که در سنین بالا هستند، آوردن اسم طلاق را نوعی افت شخصیتی میپندارند و حاضر نمیشوند این نام روی آنها قرار بگیرد.
همچنین این گونه طلاقها مستلزم داشتن شرایط بعد از آن میباشد به این منظور که کسی که در حال حاضر از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نیست نمیتواند بعد از طلاق (این گونه طلاق گرفتن و بهتر است بگوییم قهر کردن )شرایط زندگی را برای زن و فرزندانشان مهیا کند و از طرفی بافت سنتی و فرهنگ ما نیز اجازه این گونه جدایی و از هم زندگی کردن را نمیدهد و همگان موافقند که سریعتر قضیه فیصله پیدا کند و طرفین از زیر قید هم خلاص شوند و… »
این روان شناس معتقد است این گونه طلاق گرفتن مختص منطقهای خاص نمیشود و میتواند در هر جا با فراهم شدن شرایط آن اتفاق بیفتد ولی گفتنی است امکان این گونه طلاقها در کشورما شاید نزدیک به صفر باشد.
دلایل طلاق
کارشناسان معتقدند یکی از دلایل عمده طلاق، مشکلات اقتصادی است که زوجها نمیتوانند با شرایط سخت زندگی اعم از نگرانی و نبود مسکن کنار بیایند و طلاق را راحتترین راه برای از بین بردن این معضلات میدانند. اما بد نیست در این جا به بعضی از دلایل طلاق در میان صدها دلیل دیگر اشاره کنیم. انتخاب همسر بر اساس معیارهای ظاهری و دخالت اطرافیان و اختلاف سطح تحصیلات، هوسران بودن ذاتی زن و مرد، اعتیاد، بیکاری، پایین بودن درآمد و همه و همه نهایتا منجر به طلاق میشود.
زن و شوهرهایی که به راحتی واژه طلاق را به زبان میآورند و با کوچکترین مشکلی، طلاق را پیش میکشند، نخستین ضربات روحی را بر فرزندان خود میزنند و سرنوشت آنها را دستخوش تغییرات شوم میکنند و در مقابل این سوال که آیا به آینده بچهها فکر کردهاید؟ یا سکوت میکنند و یا آینده خود را مهمتر از آنها میبینند. پس از طلاق به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود.
از آنجایی که آدمیان غالبا خود را بر حسب روابطشان با دیگران توصیف میکنند، طلاق میتواند آنها را وادارد تا در پی یافتن پاسخهای جدیدی برای سوال «من کیستم؟» باشند. همچنین، در اغلب اوقات طلاق به دنبال یک دوره متعارض که مشخصه آن حملههای شخصی است، رخ میدهد. سرانجام این که بسیاری از افرادی که متارکه کردهاند، خود را شخصی فاقد توان کافی برای ازدواج مجرد میدانند و مطلب دیگر این که تحقیقات نشان داده است طلاق برای زنان تنشزاتر است تا مردان.
منبع: مجله خانواده سبز؛ نرگس رسولی