- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
احادیث مهدویت با توجه منابع روایی و تاریخی شیعه و اهل سنت از اعتبار بلای برخور دار است و اکثر مجامع حدیثی به این موضوع تصریح نموده و روایات را در باب جدا گانه ذکر کرده اند.
اهل سنت از آنجا که موضوع مهدی موعود را از جمله خبرهایی می دانند که پیامبر صلی الله علیه و آله به آن بشارت داده، لذا از این جهت در صورتی که ولو یک روایت صحیح در این زمینه وجود داشته باشد اعتقاد و ایمان به آن را واجب می دانند. حمود بن عبدالله تویجری می گوید: «هر چه به طریق صحیح از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسیده و حضرت به آن خیر داده ایمان به آن بر هر مسلمانی واجب است؛
زیرا در راستای اعتراف و شهادت به رسالت اوست، خداوند متعال می فرماید: «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» (۱) احمد بن حنبل گفته است هر آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آله به سند صحیح به اثبات رسیده به آن اقرار و اعتراف می کنیم، و اگر چنین نکنیم امر را بر خدا رد نموده ایم، خداوند متعال در قرآن می فرماید: ( ما آتاکم الرسول فخذوا و ما نهاکم عنه فانتهوا).
موفق ابو محمد مقدسی نیز در کتاب «لمعه الاعتقاد» گفته است: «واجب است ایمان به هر چه که رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن خبر داده و خبر صحیح بر آن دلالت دارد…»(۲).
او در جایی دیگر می گوید: «در وجوب ایمان به خبرهای غیبی تواتر شرط نیست، همان گونه که برخی از اهل بدعتها و متابعینشان چنین گمان کرده اند… بلکه هر خبر غیبی که به سند صحیح از رسول خدا صلی الله علیه و آله ثابت شده ایمان به آن واجب است، خواه آن خبر متواتر باشد و یا واحد، و این قول اهل سنت و جماعت است… آن گاه برای اثبات مدعای خود به آیه ی «نبأ» تمسّک می کند.»(۳)
دکتر محمد احمد اسماعیل مقدم می گوید: «هر حدیثی که به طور صحیح از رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده ایمان به آن بر هر مسلمانی واجب است، و این از لوازم شهادت به نوبت و رسالت پیامبر اسلام است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «امر شده ام که با مردم قتال کنم تا شهادت به لا اله الا الله داده و به من و پانچه را که آورده ام ایمان آورند، اگر چنین کنند خون ها و اموالشان از ناحیه ی من محفوظ بوده و حسابشان بر خداوند است.»(۴)
شافعی می گوید: «هرگاه ثقه ای خبری از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرد آن خبر ثابت است، و هرگز حدیثی را نباید از رسول خدا ترک کرد مگر در صورتی که برای آن مخالفتی وجود داشته باشد».(۵)
و نیز از احمد بن حنبل نقل شده که گفت: هر کس حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را ردّ کند بر لب پرتگاه هلاکت قرار خواهد گرفت.(۶)
سخن بربهاری بر اعتبار احادیث مهدویت
«بربهاری» می گوید: «هرگاه شنیدی که شخصی در اخبار طعن می زند و آنها را قبول نمی کند یا چیزی از اخبار پیامبر را انکار می کند او را در اسلامش متهم ساز، زیرا او کسی است که در مذهب و گفتار پست است…»(۷)
در رابطه ی با احادیث صحیح السند در باره ی حضرت مهدی علیه السلام و ظهور او، روایات فراوانی وجود دارد که در کتاب های اهل سنت به چشم می خورد. از میان آن روایات انبوه تعداد بسیاری را دکتر عبدالعلیم عبدالعظیم بستوی در کتاب خود «المهدی المنتظر فی الاحادیث الصحیحه» نقل کرده و هر کدام را با طرق مختلف آورده و بررسی سندی نموده است و در آخر به درایه ی آنها پرداخته و هر کدام را به نحوی تصحیح سندی نموده است.
اشکال ابن خلدون
بنابر این اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان اهل سنّت، احادیث مربوط به حضرت مهدى را صحیح و مورد قبول مىدانند. اما تنى چند، آنها را رد نموده یا مورد تشکیک قرار داده اند که از آن جمله «ابن خلدون» است. وى مىگوید:
در میان تمام مسلمانان در طول قرون و اعصار مشهور بوده و هست که در آخر الزمان حتماً مردى از خاندان پیامبر ظهور مى کند و دین را تأیید و عدل و داد را آشکار مى سازد، مسلمانان از او پیروى مى کنند، وى بر تمام کشورهاى اسلامى تسلّط پیدا مى کند، این شخص مهدى نامیده شود و ظهور دجال و حوادث بعدى که از مقدمات مسلّم قیامت است، به دنبال قیام او خواهد بود، عیسى فرود مى آید و دجّال را مى کشد یا در قتل دجّال او را یارى می کند و عیسى پشت سر او نماز مىخواند…
گروهى از پیشوایان حدیث، مانند: ترمذى، ابو داود، بزّاز، ابن ماجه، حاکم، طبرانى، ابو یَعْلى احادیث مربوط به مهدى را در کتابهاى خود به نقل از گروهى از صحابه مانند: على، ابن عباس، عبد الله بن عمر، طلحه، عبد الله بن مسعود، ابو هریره، أنس، ابو سعید خُدرى، أُمّ حبیبه، أُمّ سلمه، ثوبان، قره بن ایّاس، على هلالى، عبد الله بن حارث، آورده اند.
ولى چه بسا منکران این احادیث، در سند آنها مناقشه کنند در میان دانشمندان اهل حدیث معروف است که «جَرْح» بر «تعدیل» مقدّم است. بنابراین اگر ما، در بعضى از راویان این احادیث نقطه ضعفى از قبیل: غفلت، کم حافظگى، ضعف یا انحراف عقیده یافتیم، اصل حدیث از درجه اعتبار ساقط مىشود….
وى آنگاه به نقل تعدادى از این احادیث و بررسى وضع راویان آنها پرداخته و برخى از آنها را غیر موثق اعلام نموده و اضافه مىکند:
این است مجموع احادیثى که پیشوایان حدیث درباره مهدى و قیام او در آخر الزمان نقل کرده اند و چنانکه ملاحظه کردید، همه آنها جز مقدار بسیار کمى مخدوش است.
این بود خلاصه و فشرده نظریه ابن خلدون درباره احادیث مربوط به مهدى منتظر – عجل الله تعالى فرجه -.
نقد سخنان ابن خلدون
دانشمندان صاحبنظر و متخصصان علم حدیث اعم از شیعه و سنى، سخنان وى را با دلائل روشن رد کرده و آن را بى پایه دانسته اند. ولى ما، در اینجا به عنوان نمونه خلاصه سخنان «شیخ عبد المحسن عباد»، استاد و رئیس دانشگاه مدینه را نقل مىکنیم:
وى در کنفرانسى تحت عنوان «عقیده أهل السنه والأثر فى المهدى المنتظَر»، در ردّ نظریه ابن خلدون چنین مىگوید:
الف – اگر ابراز شک و تردید در مورد احادیث مهدى از طرف شخصى حدیث شناس بود، یک لغزش به شمار مىرفت،
چه رسد به مورّخانى که اهل تخصّص در علم حدیث نیستند. چه خوب گفته است «شیخ احمد شاکر»:
ابن خلدون چیزى را دنبال کرده است که به آن آگاهى ندارد و وارد میدانى شده است که مرد آن نیست. او در فصلى که در مقدمه خود به مهدى اختصاص داده، پریشان گویى عجیبى کرده و مرتکب اشتباهات روشنى شده است. اصولاً او متوجه نشده است که مقصود محدثان از این جمله که: «جرح بر تعدیل مقدّم است» چیست؟!
ب – وى در آغاز فصل مربوط به مهدى اعتراف کرده است که: در میان مسلمانان در طول قرون و اعصار مشهور بوده و هست که در آخر الزمان حتماً مردى از خاندان پیامبر ظهور مىکند…
با اعتراف به اینکه موضوع قیام مهدى در میان تمام مسلمانان در طول قرون و اعصار امرى مشهور و مورد قبول بوده و هست، آیا صحیح نبود که او نیز این عقیده مشهور را مثل دیگران نپذیرد؟ ایا نظریه وى، با وجود اعتراف به اینکه همه مسلمانان برخلاف او عقیده دارند، نوعى کجروى و تکرروى نیست؟ آیا همه مسلمانان اشتباه کرده اند و فقط ابن خلدون درست فهیمده است؟!
اصولاً این موضوع یک موضوع اجتهادى نیست، بلکه یک موضوع نقلى و غیبى است و جایز نیست کسى آن را با هیچ دلیلى جز با کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) اثبات کند و دلیل مزبور در اینجا نظریه مسلمانان را اثبات مىکند و آنان در این موضوع نقلى داراى تخصص هستند.
ج – ابن خلدون پیش از نقد و بررسى این احادیث مىگوید: «اینک ما در اینجا احادیثى را که در این باره نقل شده، ذکر مىکنیم». و پس از نقل احادیث مىگوید: «این است مجموع احادیثى که پیشوایان حدیث درباره مهدى و قیام او در آخر الزمان نقل کرده اند». و در جاى دیگر مىگوید: «آنچه محدثان از روایات مهدى نقل کرده اند، ما همه را به قدر توان در اینجا آوردیم.
در حالى که وى بسیارى از احادیث مهدى را ناگفته گذاشت است، چنانکه این معنا با مراجعه به کتاب «العرف الوردى فى أخبار المهدى»» تألیف «سیوطى» روشن مىگردد. همچنین او از حدیثى که با سند معتبر در کتاب «المناز المنیف» تألیف «ابن قیم» نقل شده، غفلت کرده است.
د – ابن خلدون تعدادى از این احادیث را نقل و به خاطر بعضى از راویان آنها در سند آنها اشکال مىکند، در حالى که راویان یاد شده، کسانى هستند که «بخارى» و «مسلم» یا حداقل یکى از آنها در صحیح خود از آنها نقل حدیث کرده اند و دانشمندان در سند آنها ایرادى نکرده اند.
ه- ابن خلدون اعتراف مىکند که تعداد کمى از احادیث مربوط به مهدى جاى هیچ نقد و ایرادى از نظر سند ندارد.
بنابراین باید بگوییم: آن تعداد کم که به گفته وى مورد قبول است، براى اثبات مطلب کافى است و بقیه احادیث نیز مؤید آن تعداد خواهد بود.(۸)
پی نوشت :
۱- سوره ی نجم، آیه ۳ و۴٫
۲- اتحاف الجماعه، ج۱، ص۶٫
۳- پیشین، ص۷٫
۴- صحیح البخاری، ج۳، ص۲۱۱، المهدی و فقه اشراط الساعه،ص۲۳-۲۴٫
۵- الردّ القویم علی المجرم الأثیم، ص۲-۳٫
۶- همان.
۷-طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۵٫
۸. گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، ۱۳۹۰ه.ش، ص ۷۰۵.