- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
۳- همدلى و همراهى با همسر
در خلـوتـى ز پیـرم کـافزود بـاد نورش خوش نکته اى شنیدم در وجد و در سرورش
گفتا حضور دلبر، مـفتــاح مشکلاتست خرم دلى که بـاشد، پیوسته در حضورش(۱)
زندگـى دنیا همانند حضـور بر اقیانـوسـى است که در آن گرداب هاى هلاکت آور، امواج سهمگیـن و تندبادهاى وحشت افروز وجـود دارد. گاه فقـر و نـادارى، درد و انـدوه، دلهره و آشفتگـى خـاطـر، پیکـره زندگانـى را لرزه اى سخت می دهـد و آن را دگرگـون می کنـد. یگانه بادبانـى که کشتـى زنـدگـى را از آینـده سختی ها نجات می بخشـد، همکارى، همـدلـى و همراهـى همسـران است. صفاتـى که عطر روح بخـش ایمان و اطمینان قلبى به همراه دارد و رنگى روشـن و چشم نواز از جلـوه هاى زندگانـى معصـومان ـ (علیهم السلام) ـ به خـود گرفته است.
دفتر زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) را که می گشاییـم، چنیـن ویژگى را در افقـى طلایـى و چشمگیر می بینیـم، زندگـى نه ساله اى که هماره با سنگلاخ هاى سختى و آوارهاى بلا و مصیبت همراه بـود و ناموران عرصه بردبارى و شکیبایـى را بی طاقت می نمـود اما فاطمه عزیز و همسر مهربانـش بـا روشناى دل و دیـده و همـدلـى، همـراهـى و همکـارى روزافزون یکایک مشکلات را پشت سر می گذارنـد و با طراوت روحـى و نشاط معنـوى به استقبال حـوادث می رفتند.
روزى که صحابى وارسته؛ سلمان، با دیـدن لباس و شیـوه زنـدگـى حضرت شگفت زده شـده بـود، فاطمه (علیها السلام) به پدر گفت: (یا رسـول الله! سلمان از لباس مـن تعجب کـرده است. سـوگنـد به خداوندى که تـو را بر حق مبعوث کرد، مـن و علـى پنج سال است که چیزى نداریـم به جز پـوست قـوچى که روزها شترمان بر روى آن علف می خورد و شب هنگام آن را فرش خود قرار می دهیـم و نیز بالش (زیر سـر) ما چـرمـى است که اطـرافـش از لیف خـرما درست شـده است.)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که سخنان دختر دلبنـد خـود را شنید، به پاس زحمات او در منزل و در کنار شـوهرش، رو به سلمان نمـوده، با جمله اى ارزش فاطمه را ایـن گـونه بیان فرمـود: (اى سلمان! همانا دختـرم در گـروه پیشگامان و سابقیـن است). (۲)
زهراى مرضیه (سلام الله علیها) افزون بـر مهربانى و ملایمت با انـواع سختی هاى زندگـى، همیشه سعى می کرد با چهره اى رضایت آمیز، شـوهـر خـود را از غبار غم و انـدوه دور نگه دارد و ناملایمات زنـدگـى را بـا او در میان نگذارد. در یکـى از روزها، صبحگاهان علـى (علیه السلام) فرمـود: فاطمه جان! آیا غذایى دارى، تا از گرسنگى بیرون آیم؟
حضرت پاسخ داد: نه، به خدایـى که پدرم را به نبـوت و شما را به امامت برگزید سوگند، دو روز است که در منزل غذاى کافى نداریـم، آنچه بود به شما و فرزندانـم، حسـن و حسیـن دادم و خود از غذاى اندک موجود، استفاده نکردم. امام با تاثر فرمـود: (فاطمه جان! چرا مرا با خبـر نساختـى تا به دنبـال تهیه غذا بـروم.) زهـراى مـرضیه (سلام الله علیها) ادامه داد: (اى اباالحسـن! مـن از پروردگار خـود حیا می کنـم چیزى را که بر آن توان و قدرت ندارى از تـو درخواست نمایـم.)(۳)
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بانـویى سختکـوش و همسرى همراه و همدل بـود. او از پدر آمـوخته بـود که (هر زنـى با شـوهر خـود مـدارا نکنـد و او را به چیزى بکشاند که قدرت و تـوان آن را ندارد، هیچ کار نیکى از او قبـول نخواهد شد و در حالـى خدا را ملاقات خـواهد کرد که خداوند بر او خشمناک است)(۴)
و دیگر سخـن رسـول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را آویزه گـوش خـود کرده بود که: (فاطمه جان! هیچ گاه از پسر عمویت چیزى درخواست مکـن، اگر چیزى پیـش تـو آورد که خـوب، فضل و بخششـى است و اگـر نیاورد، از او سـوال و درخـواست نکـن.)(۵)
امروز تمامى زنان و مردان ما نیز بایـد خـود را در تمامـى ابعاد و بـویژه چنیـن صفات ارزشمنـد و نشاط آفریـن، پیـروى صادق و رهـروى مخلص بـراى آن فـرشته زمینـى نماینـد و از معارف ناب و اصیلـى که اهل بیت (علیهم السلام) در ایـن بـاره به یادگار گذارده انـد، استفـاده هاى شـایان نمـوده و یکایک آنان را در صحنه هاى زندگـى به کار گیرند.
معارفـى که گاه امیـرمومنان بـراى آمـوزش همگان به فـرزنـد خـود، امام حسـن (علیه السلام) می فرمودند: (… زن را در کارهاى او، آنچه مربـوط به وى نیست، صاحب اختیار مگـردان، زیـرا زن هماننـد شـاخه گل است نه مسـوول کارهاى دشوار، احترامـش را به حدى نگه دار که از آنچه مربـوط به او است تجـاوز نکنـد…)(۶)
و یا امام صـادق (علیه السلام) ارزش خـدمـات زنـان را در منزل با بیـانـى زیبـا و شیـوا ایـن گـونه تـرسیـم می نمودند: (هیچ زنى نیست که جرعه اى آب به همسرش بنوشاند، مگر این که ایـن کار بـراى آن زن از عبادت یک سال که روزهایـش را روزه بـاشـد و شبهایـش به عبادت بایستـد بهتر است و خـداوند به پاداش هر جرعه آبى که به همسرش می نـوشاند، براى او در بهشت شهرى می سازد و شصت خطا از خطاهاى او را می بخشد.)(۷)
شایسته است با هـم از شیـوه زندگى یکى از دانش آموختگان مکتب فاطمه (علیها السلام) آشنا شویم تا بدانیـم چنیـن آمـوزه ها را می تـوان در لحظه هاى حیات خـود به کار گرفته؛ روزهایى روشـن از عشق معنوى و آینده اى پر نوید از پاداشى نیکـو بـراى خـود فـراهـم سـازیـم.
یکـى از شـاگـردان و شیفتگان علامه طباطبایى، زندگى استاد فرزانه و مفسر کبیر قرآن، را ایـن گـونه توصیف می کنند: زندگى خانوادگى علامه بسیار باصفا و صمیمیت بـود. در فـوت همسرش اشک بسیارى می ریخت و محزون و متاثر بـود. روزى به ایشان عرض کردم ما صبر و بردبارى را باید از شما بیاموزیـم، چـرا اینچنیـن متاثر هستیـد؟
در جـواب فـرمود: (…مرگ حق است. همه بایـد بمیریـم. مـن براى مرگ همسرم گریه نمی کنم، گریه مـن از صفا و کدبانـوگرى و محبت هاى خانـم است. ما زنـدگـى پـر فراز و نشیبـى داشتیـم و در نجف اشرف با سختی هایـى مواجه می شدیـم که مـن از حوایج زندگى و چگونگى اداره آن بى اطلاع بودم. اداره زندگى به عهده خانـم بود.
در طول مدت زندگى ما هیچ گاه نشد که خانـم کارى بکند که مـن حداقل در دلـم بگویم اى کاش این کار را نمی کرد، یا کارى را ترک کند که مـن بگویـم کاش ایـن عمل را انجام داده بـود! در تمام دوران زنـدگـى هیچ گاه به مـن نگفت چرا فلان عمل را انجام دادى یا چرا ترک کردى!
شما می دانید که کار مـن در منزل است و همیشه مشغول نوشتـن یا مطالعه هستـم. معلـوم است که خسته می شـوم و احتیاج به استراحت و تجـدید نیرو دارم. خانم به ایـن موضوع توجه داشت، سماور ما همیشه روشـن بود و چـاى درست. در عیـن حـال که به کـارهاى منزل اشتغال داشت هـر ساعت یک فنجان چاى می ریخت، در اتاق کار مـن می گذاشت و دوباره دنبال کارش می رفت تا ساعت دیگر… مـن این محبت و صفا را چگونه می توانم فراموش کنم!)(۸)
۴- احترام به شخصیت همسر
اصحاب همگـى پـروانه وار گـرداگـرد وجـود رسـول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حلقه زده بـودند تا از سخنان زیبا و شیرین و دستـورالعمل هاى معرفت آفریـن پیامبر درباره شیوه زندگى و روش برخـورد با همسر بهره جـویند. ناگاه چهره به نـور نشسته رسـول اکـرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه اطـرافیان را به سوى خـود کشانید و سخنان کوتاه و جامع او که به طور شمرده و با آهنگـى زیبـا ادا می شـد، شـروع گـردید:
(بـرادرم جبـرئیل به مـن خبـر داد و همـواره سفـارش زنــان را می نمـود، تا آنجا که مـن گمان کردم براى شـوهر جایز نیست که به زنـش اف بگـوید… شما ـ مردان ـ زنان را به عنوان امانت خدایى گرفته اید. (۹)
بهتریـن شما مردى است که با زنش خوشرفتار باشد و مـن از همه شما بیشتر به زنانـم احترام می گذارم و خوش رفتارترم. مرد مسلمان بعد از اسلام، بهره اى بـرتر از همسرى مسلمان با ایـن صفات نبرده است؛ آنگاه که به او می نگرد مسرت بخـش او و در برابر امرش مطیع و در غیابـش حافظ ناموس خـود و مال شـوهرش باشد. (۱۰)
زنى که به شـوهر خـود اذیت کند ـ و به او احترام نگذارد ـ نماز و هیچ یک از اعمال او به درگاه خدا قبـول نمی شود، اگر چه شب و روز را بـا نماز و روزه بگذرانـد، بـرده آزاد کنـد، مال در راه خدا انفاق نماید، تا آن که شوهرش از دست او راضـى شـود. (۱۱)
هر مردى که به صـورت همسرش یک سیلـى بزند، خـداونـد عزوجل به مالک دوزخ فرمان می دهد او را در جهنـم هفتاد سیلى بزند.)(۱۲) پس از پـایان سخنان رسـول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مـردى خـدمت حضـرت آمـد و عرض کـرد:
همسرى دارم که هر گاه وارد خانه می شـوم به استقبالـم می آیـد و چون خارج می شوم بدرقه ام می کند. زمانى که مرا اندوهگیـن می بیند، می گـوید: اگر براى روزى ـ و مخارج زندگی ـ غصه می خـورى، بدان که دیگرى (خـداوند بزرگ) آن را به عهده گرفته است و اگر براى آخرت اندوهگینـى، خـداوند اندوهت را افزون کنـد ـ تا بیشتـر به آخرت خود بیندیشى.
پیامبـر اکـرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فـرمـود: خـداونـد بـر روى زمیـن عاملانـى ـ و کـارگزارانـى ـ دارد و ایـن زن یکـى از عاملان خــداست و او نصف پاداش شهید را دارد. (۱۳)
از خدا جــوییــم توفیــق ادب بىادب محــروم ماند از لطف رب
بىادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر هـمه آفاق زد(۱۴)
کتاب زندگانى و صحیفه صفات همسران اسـوه را که می نگریـم، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و امیر مـومنان (علیه السلام) را در احتـرام به یکـدیگر در مقامـى برتر و چشمگیرتر می یابیم. زهراى مرضیه از آغازیـن روزهاى کودکى در کنار مادر تا واپسیـن روزهاى زندگـى در خانه پدر، احترام به یکـدیگر را فـرا گرفته بـود و در گفتار و رفتار او، امـواج پـر عظمتى از ادب موج می زد.
روزى که على (علیه السلام) به خـواستگارى فاطمه (سلام الله علیها) رفت، رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، بدون آن که در تصمیـمگیـرى شتاب کنـد و یا نظر دختـر خـود را نادیـده انگارد، نزد زهرا (سلام الله علیها) رفته، ضمـن ارزش و احتـرام بـراى رأى او، در باره چنیـن پیـوند مقدسـى با وى به مشـورت پرداخت.
فاطمه (سلام الله علیها) نیز با شناختـى که از على (علیه السلام) داشت، به پدر احترام شایانى کرده، رو به او نمـود و گفت: یا رسول الله انت اولـى بما ترى؛ اى رسـول خدا! تـو از مـن سزاوارترى که اظهار نظر کنى. (۱۵)
پـس از ازدواج نیز با همیـن شیـوه ارزشمند نسبت به همسرش زندگى می کرد. هر گاه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از شوهر او پرسـش می نمود، فاطمه (سلام الله علیها) بدون آن که شکوه و شکایتـى از علـى (علیه السلام) و زندگـى او داشته باشد، با رویى گشاده و روحـى پر نشاط عرض می کرد: على (علیه السلام) بهتریـن شـوهر است. (۱۶)
هرگاه احتمال ناراحتى همسر خویـش را با سخنان خـود نسبت به تهى بـودن زندگى آنان از غذا، می داد، بـى درنگ اندوهگیـن می شد و می فرمـود: (مـن از خدا آمرزش می طلبـم و دیگر مرتکب ایـن رفتار نخـواهـم شد.)(۱۷)
در صحنه هاى مختلف زندگـى که فاطمه (سلام الله علیها) تصمیـم قطعى بر انجام کارى داشت، چـون از دیدگاه همسر خود آگاه می شد، آن را با کمال تواضع می پذیرفت و ضمـن احترام به سخـن امام (علیه السلام) به گفته او عمل می کرد.
پـس از ماجـراى تلخ سقیفه و انـدوه جـان فـرساى فاطمه (سلام الله علیها)، سـران سقیفه براى جلب افکار عمومى به فکر چاره افتادند تا به گـونه اى از حضرت زهرا (سلام الله علیها) دلجـویى نمایند. اجازه ملاقات از حضرت خواسته و تظاهر به جبران اشتباهات خـود می نمودند. اما فاطمه (سلام الله علیها) در تداوم یک مبارزه منفى و همه جانبه، هر گونه پیشنهادى را ـ براى گفتگـو و یا مصالحه رد ـ می نمود و موضع اعتراض، سکوت و بیزارى خـود را ادامه می داد.
روزى علـى (علیه السلام) وارد منزل شده، رو به همسر رنجـدیده خـود نمـود و فرمود: فاطمه جان! خلیفه و عمـر، پشت در خانه منتظر اجـازه ورود هستنـد، نظر شما چیست؟ و حضـرت زهـرا (سلام الله علیها) با احتـرام خاصـى نسبت به شـوى عزیزش عرض کرد: (علـى جان! خانه، خانه تـو است و مـن، همسـر تـو هستـم، هـر آنچه می خواهى انجام ده!)(۱۸)
این سخـن را فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در حالى بر زبان آورد که هنوز صوت سیلى در گوش هاى او و صـورت نیلى بر پیکر او وجود داشت. در برهه اى دشوارتر از زندگى که مردان مرد، تـوان خـویشتـندارى از دست داده، تنها به هـدف انـدیشیده تا از چنگال مصیبت رهایـى یابنـد، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، خروش و تلاطـم دریاى وجـود خـود را با عبارتـى کـوتاه از همسرش آرامـش بخشید، چشـم ادب بر پیام شوهر گشود و دست احترام بر سینه خـود نهاد و به سـوى خانه حرکت کرد.
ماجرا از آنجا آغاز شـد که علـى (علیه السلام) را به سـوى مسجـد بردنـد تا بـراى خلیفه از او بیعت گیرنـد. در ازدحام جمعیت، عمر، امام (علیه السلام) را با شمشیـر بـرهنه تهدیـد کرد که اگـر با ابابکـر بیعت نکنـى گردنت را می زنـم! در ایـن هنگام حضرت زهرا (سلام الله علیها) بـرآشفت و رو به ابابکر نمود و فرمود:
(سـوگند به خـدا اگر دست از علـى برندارى، مـوى سرم را پریشان می کنـم و گریبان چاک زده، کنار قبر پـدرم رسـول خـدا می روم [و نفـریـن می کنـم].) و به دنبـال سخـن خـود دست حسـن و حسیـــن (علیهماالسلام) را گرفته به سـوى تـربت پـدر حـرکت کرد تا در آنجا نفریـن و ناله خود را سر دهد.
ناگهان على (علیه السلام) رو به سلمان کرده، فرمـود: (سلمان! فاطمه را دریاب، گـویى دو طرف مدینه را می نگرم که به لرزه در آمـد، سـوگند به خـدا اگر فاطمه (سلام الله علیها) مـوى خـود را پـریشان کنـد، گریبان چاک نمایـد و در کنار قبـر رسـول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ناله و نفـریـن سـر دهـد، دیگر مهلتـى بـراى مردم مـدینه باقـى نمی ماند و زمیـن همه آنها را در کام مرگبار خـود فرو می برد.)
سلمان، شتابان و هراسان خـود را به بى بى رسانید و گفت: خـداوند پـدرت را مایه رحمت جهانیان قرار داده است، خـواهـش می کنـم به خانه بـرگـرد و نفـریـن در حق مردم نادان مکـن… علـى (علیه السلام) مـرا فرستاد و فرمـود به شما بگـویـم به خانه بـرگردیـد و از ناله و نفرین خوددارى کنید.
فاطمه (سلام الله علیها) چـون پیام امام (علیه السلام) را شنید فرمـود: (اذا ارجع و اصبر و اسمع له و اطیع)(۱۹) (اکنـون [که شـوهرم و امام مـن، فرمان داده که به خانه باز گردم] می روم، صبر می کنـم، سخـن آن بزرگوار را می پذیرم و از او اطاعت می کنـم.) پـس از آن، چـون شوهر مظلوم خود را نگریست فرمود: (علـى جانم! جانـم فداى جان تـو و جان و روح مـن سپر بلاهاى جان تو. اى اباالحسـن! همواره با تو خـواهـم بـود اگر تـو در خیر و نیکـى به سر می برى، با تـو خـواهـم زیست و یا اگر در سختـى و بلاها گرفتار شدى، باز هم با تو خواهـم بود.)(۲۰)
چنیـن صفت شایسته و اخلاق الهى در تمـامـى زنـدگـى حضـرت زهـرا (سلام الله علیها) وجــود داشت و در لحظه هاى آخر حیات که واپسیـن سخنان خـود را براى همسر بزرگوارش بیان می کرد، با هاله اى از ادب و احترام در آغاز کلام خـود، کنیه علـى (علیه السلام) را که نشان از احتـرام است بـر زبـان جارى می کنـد (یا اباالحسـن) و یا در فراز دیگرى از سخنان خـویـش، بـدون آن که به خـواستههـاى خـود رنگ دستـور و امـر دهـد، (سفـارش و تـوصیه) می نماید (اوصیک) و در جمله اى همراه با عشق و سـوز همسرش را به خـدا سپرده (استـودعک الله) و به تمامـى فرزندان خـود تا قیامت سلام می رساند (و اقرإ على ولدى السلام الى یـوم القیامه).
پی نوشت ها
۱ـ حضـرت آیت الله حسـن زاده آملـى (راه وصال، ص۱۷۹).
۲ـ نک: عوالم المعارف، ج۱۱، ص۱۳۰
۳ـ بحارالانـوار، ج۳۷، ص۱۰۳ و ج۹۳، ص؛۱۴۷ مستـدرک الـوسایل، ج۷، ص؛۲۱۹ فضائل الخمسه، ج۲، ص۱۴۷
۴ـ بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۴۴
۵ـ ر. ک: تفسیـر عیـاشـى، ج۱، ص۱۷۱
۶ـ نهج البلاغه، نـامه ۳۱، فـراز ۱۱۸
۷ـ وسـائل الشیعه، شیخ حـر عاملى، ح۱۴، ص۱۲۳
۸ـ علامه طبـاطبـایـى؛ میزان معرفت، احمـد لقمـانـى، ص۶۷ و ۶۸
۹ـ مستـدرک الـوسـائل، میـرزا حسیـن نورى، ج۲، ص۵۵۱
۱۰ـ ر. ک: رافـى، فیض کاشانـى، ج۳، ص؛۱۱۷ مستـدرک الـوسـائل، ج۲، ص۵۵۰-
۱۱ـ وسـائل الشیعه، ج۷، ص۱۲۵ و ۱۱۶
۱۲ـ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۵۵۰-
۱۳ـ همان، ج۱۴، ص۱۷
۱۴ـ عرفان اسلامـى، حسیـن انصاریان، بحث ادب (با تلخیص فراوان).
۱۵ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۹
۱۶ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳۲
۱۷ـ نهج الحیـاه، محمـد دشتـى، ص۲۱ و ۲۲
۱۸ـ بحـارالانـوار، ج۲۸، ص؛۲۲۷ الاختصـاص، شیخ مفیـد، ص۱۸۱
۱۹ـ نهج الحیاه، ص۱۴۷ و ۱۴۸
۲۰ـ نک: زهره الـریاض، کـوکب الـدرى، ج۱، ص؛۲۵۳ اعیان الشیعه، ج۱، ص؛۲۶۶ دلائل الامـامه، ص؛۴۲ احقاق الحق، ج۱۰، ص۴۵۴
منبع: ماهنامه پیام زن؛ نویسنده: احمد لقمانى