- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
کودک نوازی در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
راهى براى ورود و ارتباط با دنیاى کودکان
برخی می پرسند: برای پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان مان چه شیوه ی ارتباطی پیش گیریم؟ راستی چگونه می توان به دنیای کودکان نفوذ کرد؟ برای نیل بدین هدف، به ابزاری نیاز داریم که برخی بدین قرار است:
الف. همانند کودکان شوید
آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا بزرگسالان، به آسانی می توانند با بچه ها صمیمی شوند و بعضی در این کار، ناموفقند؟ زیرا یکی نمیتواند هنگام همراهی با بچه ها، از بزرگسالی خود اندکی گیرد و کودک شود. و برخی به آسانی می توانند با حفظ شأن بزرگسالى، همچون یکى از کودکان، رفتار کودکانه کنند و با آنها صمیمى شوند.
کودکان خیلى زیرک تر از آن هستند که ما می پنداریم. آنها تا کسى از جنس خودشان نشود او را به جمع خود راه نمى دهند، با وى صمیمى نمى شوند و رازهایشان را با او در میان نمى نهند. شاید در بیان همین راز است که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرموده است: من کان عنده صبىّ فلیتصابِ له؛۱ هر کس کودکى نزد اوست، باید با وى کودکانه رفتار کند.
شاید تعجب آور باشد اگر بشنوید که این روایت پایه تحقیقات چندین ساله مارگارت دونالدسون (پژوهشگر و روان شناس کودک) است. به اعتقاد وى: همه آنچه به پندار ما فراتر از قوّه درک کودک است [اگر به واقع درک آن براى وى محال نباشد] در صورتى که به شیوه و زبان خود کودک بیان شود، به طورى که برایش معنادار باشد، وى از عهده درک آن برخواهد آمد. ۲
بارها رخ می داد که رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) کودکان را بر مرکب خود سوار می کرد و لحظاتى با ایشان هم سخن می شد. جابر بن عبدالله می گوید: روزى نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) رفتم، دیدم آن بزرگوار به زانو خم شده است و دو نوه اش حسن و حسین (علیهماالسلام) را بر دوش گرفته، در اتاق بر روى دست و پا راه می رود و می فرماید: وسیله سوارى شما، خوب مرکبى است و البته شما هم خوب سوارانى هستید. ۳
مرحوم فیض کاشانى می نویسد: هر زمان رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از سفرى باز می گشت و در راه به کودکان برمى خورد، لحظه اى درنگ می کرد و به کسى از اطرافیان می فرمود تا یکایک بچه ها را بلند کند و بر مرکب او بگذارد. بعضى را پشت سر خود و بعضى را جلو می نهاد. هنگامى که بچه ها پس از عبور پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) با هم خلوت می کردند، این خاطره را براى یکدیگر نقل می نمودند و برایشان جالب بود که آن حضرت، براى سوار کردن کودکان، به اصحابش دستور داده است. ۴
ب. رازِ همبازى شدن با بچه ها
بچه هاى خردسال، مفهوم زندگى کردن و زنده بودن را به «بازى» می شناسند. وقتى کسى آنها را از بازى کردن محروم کند، گویا از زندگى کردن، بازشان داشته است و شاید شدیدترین محرومیت براى آنان، همین باشد؛ چنان که امروزه بازى کردن اطفال را یکى از علایم سلامتى جسمى و روحى او برمی شمرند.
حضرت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «دع ابنک یلعب سبع سنین؛۵ بگذار فرزندت تا هفت سال بازى کند».
این سفارش، حکایت از آن دارد که آن رسول برگزیده، بازى را نوعى ابزار سرگرمى و اتلاف عمر نمى داند. هفت سال نخست زندگى، دوره شناخت جهان پیرامون خود است. کودکان در این دوره گویا نه با یکدیگر، که با جهان و پدیده هاى اطراف خود، بازى مى کنند تا آنها را بشناسند، بیازمایند و بدانند که باید با پدیده ها، چگونه برخورد کرد. در همین دوره است که در پى بازى، حسّ بینایى و لامسه آنها بهتر به کار گرفته می شود، ذهنشان قدرت ابتکار و روحشان اعتماد به نفس می یابد.
بازى فرصتى براى متعادل کردن تمایلات عاطفى، آموزش جمعى و عامل تقویت روحیه جمعى است. آنها با بازى می آموزند که چگونه با دیگران رابطه صحیح برقرار سازند، حقوق افراد را مراعات کنند و به فعالیت گروهى بپردازند.
زمانى که این دوره با روش صحیح به بازى سپرى شود و کودک توان نهفته در درون خود را در این دوره بروز داده و از بازى سیراب شده باشد، در بزرگسالى به انجام کارهاى ویژه دوره خردسالى نمى پردازد. رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در همین باره می فرماید: «عرامه الصبىّ فى صغره زیاده فى عقله فى کبره؛۶ جنب و جوش و ستیزه جویى کودک در دوران خردسالى، نمایانگر فزونى عقل و اندیشه او در بزرگسالى است».
زمانى که شما با کودک همبازى می شوید گویا به وى تفهیم مى کنید که شما احساس کودکى اش را درک مى کنید و کارهاى کودکانه اش را بى مقدار و بیهوده نمى دانید. اگر شما با آنها همبازى نشوید و پیوسته به آنان تلقین کنید و هشدار دهید که رفتارهایشان همه بى فایده و جاهلانه است، نه فقط منزلت و جایگاه خود را در ذهن آنان از دست می دهید، در ایشان این باور را تقویت مى کنید که وى فردى بیهوده گرا و بازیگوش است که ارزش خود و عمرش را نمى داند.
باورِ این تلقین نه تنها آنان را از بازى متنفر نمى سازد، ایشان را ناخواسته به بیهوده گرایى سوق می دهد. و به عکس، هر چه بیشتر در بازى آنان شرکت کنید با شما احساس تفاهم و صمیمیت بیشترى مى کنند.
مرحوم علامه مجلسى در ضمن نقل روایتى می نویسد: پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) هر روز با نوهاش حسین (علیه السلام) بازى می کرد. ۷ روزى آن بزرگوار به مهمانى دعوت شده بود و عده اى در راه با ایشان همراه شدند. ناگهان حسن (علیه السلام) را در کوچه دید که بازى می کرد. پیامبر در حضور مردم دوید و کوشید تا وى را بگیرد. کودک به این طرف و آن طرف می دوید و می گریخت و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) را می خندانید. سرانجام حضرت وى را گرفت و پیوسته او را بوسه زد…. ۸
روزى حسین (علیه السلام) در دامن آن حضرت نشسته بود و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) آن قدر با وى بازى کرد و خندید که عایشه به اعتراض گفت: چقدر با او بازى مى کنى!! حضرت فرمود: واى بر تو! چطور او را دوست نداشته باشم، در حالى که او میوه دل و نور چشم من است. ۹
ج. سلام به بچه ها
پنج چیز است که تا پایان زندگى آنها را ترک نمى کنم؛ یکى از آنها سلام کردن به کودکان است. ۱۰
این فرموده حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) است، در عصرى که بزرگسالان براى یکدیگر ارزش و احترامى قائل نبودند و حقوق یکدیگر را مراعات نمى کردند. گویند: آن والا مقام بر کوچک و بزرگ سلام می کرد و در سلام کردن بر همگان ـ حتى به کودکان ـ پیشى می گرفت و به آنان دست می داد و می فرمود: پیوسته در سلام کردن به بچه ها مراقبت دارم، تا پس از من به صورت یک سنّت میان مسلمانان باقى بماند و بدان عمل کنند. ۱۱
زمانى که در پى برخورد با بزرگسالان به آنها سلام کنیم و در ملاقات با کودکان از سلام به آنها دریغ ورزیم ناآگاهانه در روش تربیتى خود دچار تناقض رفتار شده ایم.
ما از یک سو براى آرام کردن کودکان و دعوت آنان به انجام کارهاى خوب و ترک کارهاى بد، به آنها می گوییم که بزرگ شده اند و دیگر نباید رفتار نادرست انجام دهند؛ از طرفى از سلام کردن به آنان دریغ می ورزیم و گویا ایشان را تا این میزان بزرگ نمى شناسیم که سزاوار سلامشان بدانیم. آنان گرچه خردسال باشند این تناقض رفتار ما را درک مى کنند و می پندارند که بزرگسالان پیوسته آنچه به صلاح خود بدانند عمل مى کنند، نه آنچه به واقع صلاح است.
دیگر آن که آنها خوب متوجه می شوند که سلام نشان دهنده وجود ارتباط، تفاهم و صمیمیت است. دو فرد که به یکدیگر سلام نمى کنند یعنى که میان ایشان پیوند عاطفى برقرار نیست. همین احساس در اوّلین برخورد، میان کودک و بزرگسالان فاصله و بیگانگى پدید می آورد.
افزون بر اینها ترک سلام به بچه ها سبب می شود که آنان احساس کنند «نزدیک شدن و به تفاهم رسیدن با بزرگترها دشوار است. بزرگترها دنیاى مخصوص به خود دارند که در آن می توانند با یکدیگر تفاهم برقرار کنند و این زمینه اصلاً براى کودکان فراهم نیست که به دنیاى آنان نزدیک شوند».
نکته پایانى این که: سلام بزرگتر به کودک، عامل احساس امنیت و اعتماد به نفس کودک است. این تواضع بزرگسال، گویى به کودک تلقین مى کند که وى، خود را برتر از کودک نمى داند و حاضر است همه مراتب احترام را به وى تقدیم نماید.
د. ترک تنبیه
هرگاه «تنبیه» به معناى آگاه ساختن، هشیار نمودن و عامل اظهار انزجار از رفتار نادرست دیگرى باشد، باید آن را یکى از ابزارهاى تربیت و پرورش کودکان دانست. اما اگر به معناى «کتک زدن و مجازات کردن» باشد، باید اعتراف کرد که چنین چیزى در رفتار حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) هرگز نسبت به کودکان مشاهده نشد.
از شگفتی هاى زندگى حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) یکى آن است که هرگز هیچ کودکى را تنبیه بدنى ننمود. به راستى، او با کودکان چگونه رفتار می کرد و تربیت شان می نمود که هیچ گاه نیازمند تنبیه بدنى ایشان نشد؟! می نویسند: زمانى که آن حضرت پس از وفات ابوطالب (علیه السلام) و شدت گرفتن فشار قریش به سوى مردم طایف رفت تا شاید حمایت آنان را جلب کند، اهالى طایف، وى را از خود راندند و با تحریک کودکان، از ایشان خواستند که پیامبر را سنگ بزنند.
بچه ها به آن حضرت سنگ می زدند، امّا رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) کمترین واکنشى نسبت به آنان انجام نداد و تنها على (علیه السلام) بچه ها را از آن حضرت دور می نمود. ۱۳
پی نوشت ها
- وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۰۲
- همان، ج ۱۵، ص ۲۰۳
- وى در کتابش (ذهن کودک) این نظریه را به اثبات رسانده است.
- بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۲۸۵
- المحجه البیضاء، ج ۳، ص ۳۶۶؛ رفتار پیامبر با کودکان و جوانان، ص ۵۲
- الکافى، ج ۲، ص ۹۴
- بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۷۸
- همان، ج ۴۳، ص ۲۸۵
- همان، ص ۳۰۶
- همان، ج ۴۴، ص ۲۶۰
- همان، ج ۱۶، ص ۲۱۵
- وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۲۰۹
- بحار الانوار، ج ۱۰۴، ص ۹۹ ؛ به نقل رفتار پیامبر با کودکان و جوانان، ص ۳۱
منبع: فرهنگ کوثر؛ شماره ۵۰؛ نویسنده: یوسف غلامى