- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
بعد از رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم)، دیگران در جایگاه آن حضرت نشستند وعلی(علیه السلام) در حاشیه ماند. با این حال تعداد زیادی از بزرگان صحابه تنها آن جناب را امام برحق می دانستند; حذیفه بن یمان می گفت:
«هر کس که طالب دیدار امیرالمؤمنین برحق است، علی راملاقات نماید.» (۱)
عبدالله بن مسعود می گفت: «در قرآن خلفا چهارتن هستند: آدم،هارون، داوود و علی علیهم السلام » (۲)
این بزرگان کاملا با امامشان در ارتباط بودند ولی تشکل جداگانه ای از سایر مسلمانان نداشتند. اما بعد از قتل عثمان وآغاز خلافت علی(علیه السلام) همان طور که طرفداران بنی امیه شکل حزبی به خود گرفتند و عثمانیان نامیده شدند، شیعیان نیز صف خویش را ازدیگران جدا نمودند و آزادانه تشیع خود را اعلام کردند. ولی این وضع دیری نپایید و با اکمیت بنی امیه، شیعه گری جرمی سنگین به شمار آمد; معاویه طی بخشنامه ای به عمال و فرماندارانش در سراسرکشور نوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند که شخصی از دوستداران علی و خاندان او است، اسمش را از دفتر بیت المال حذف کنید و حقوق ومقرری او را قطع نمایید.» (۳) و با وجود حکمرانی سفاکانی چون: زیاد،ابن زیاد و حجاج بن یوسف، ارتباط شیعیان بارهبرانشان به نهایت درجه کاهش یافته بود. لذا اخباری بدین مضمون به چشم می خورد که بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) تنها چهارتن در کنار امام سجاد(علیه السلام) ماندند. (۴) و شخصی چون سعید بن جبیر به جرم رابطه داشتن با امام زین العابدین(علیه السلام) بالای دار می رود. (۵) تا این که با پایان یافتن قرن اول هجری و شروع دعوت عباسیان وقیامهای طالبیان، وضع عوض می شود و توجه بنی امیه به جای دیگرمعطوف می گردد و شیعیان نفس راحتی می کشند و توان این را می یابندکه با امامانشان رابطه برقرار نمایند که این مطلب درعصر امام صادق(علیه السلام) به اوج خود رسید.
رابطه شیعیان با امام صادق(علیه السلام)
ارتباط شیعیان و مسلمانان را با امام صادق(علیه السلام)، می توان به دونوع کلی تقسیم کرد:
الف رابطه استاد و شاگردی
عده ای از بزرگان شیعه چون هشام بن حکم، محمدبن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن الطاق، مفضل بن عمر، جابربن حیان و… از شاگردان و تربیت شدگان محضر آن حضرت بودند که تعدادشاگردان ایشان را عده ای از محققان و دانشمندان شیعه چهار هزارتن دانسته اند و تنها از جواب سوالهایی که از آن حضرت می شد،چهار صد رساله نگارش یافته است. (۶) بعضی از شاگردان امام صادق(علیه السلام) دارای آثار علمی و شاگردان متعددی بودند، به عنوان نمونه هشام بن حکم سی و یک جلد کتاب نوشته (۷) و جابربن حیان نیز بیش از دویست جلد کتاب در زمینه های گوناگون به خصوص رشته های علوم عقلی، طبیعی، فیزیک و شیمی تصنیف کرده بود. (۸) ابان بن تغلب در مسجدالنبی جلسه درس داشت و آنگاه که وارد مسجدمی شد ستونی را که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) تکیه می داد، برای او خالی می کردند. (۹)
وسعت دانشگاه جعفری
شاگردان امام صادق(علیه السلام) منحصر به شیعیان نبودند، بلکه پیروان سنت و جماعت نیز از مکتب آن حضرت برخوردار می شدند; پیشوایان چهارگانه اهل سنت بلاواسطه یا با واسطه شاگرد امام صادق(علیه السلام)بودند. ابوحنیفه در راس این پیشوایان قرار دارد که به گفته خودش، دو سال شاگرد امام بوده و اساس علم و دانشش از این دوسال است. (۱۰)
شاگردان امام از نقاط مختلف همچون: کوفه، بصره، واسط، حجاز وسایر مناطق و نیز از قبایل گوناگون مانند: بنی اسد، مخارق، طی،سلیم، غطفان، ازد، خزاعه، خثعم، مخزوم، بنی ضبه، قریش به ویژه بنی حارث بن عبدالمطلب وبنی الحسن بودند که به مکتب آن حضرت پیوستند. (۱۱) به گفته ابن حجر عسقلانی، فقها و محدثانی همچون: شعبه، سفیان ثوری، سفیان بن عینیه، مالک، ابن جریح، ابوحنیفه، پسروی موسی،وهیب بن خالد، قطان، ابوعاصم و گروه انبوه دیگری از آن حضرت حدیث نقل کرده اند. (۱۲) امام صادق(علیه السلام) هر یک از شاگردان خود را در رشته ای که با ذوق وقریحه او سازگار بود، تشویق و تعلیم می نمود و در نتیجه هر کدام از آن ها در یک یا دو رشته ازعلوم مانند: حدیث، تفسیر و علم کلام تخصص پیدا می کردند.
کوفه یکی از مهمترین کانونهای تجمع شاگردان امام صادق(علیه السلام) بود;حسن بن علی بن زیاد وشاء که از شاگردان امام رضا(علیه السلام) بوده، نقل کرده که در مسجد کوفه نه صد نفر استاد حدیث مشاهده کردم که همگی از جعفربن محمد(علیه السلام) حدیث نقل می کردند.
ب- رابطه عادی
کلیه شیعیانی که توانستند خدمت امام صادق(علیه السلام) برسند و یا به نحوی با آن حضرت رابطه بر قرار نمایند، جزو شاگردان آن جناب محسوب نمی شوند; زیرا تشیع در این عصر گسترش زیادی یافته و به اکثر قلمروهای اسلامی رسیده بود و شمار زیادی از مسلمانان ازاهل بیت علیهم السلام پیروی می کردند. با توجه به گزارشهای رسیده از آن عصر، روابط شیعیان با آن حضرت را می توان به روشهای زیربیان کرد:
۱- از طریق سفر حج و عمره
سفر مردم به حج که برای توانگران واجب بود، وسیله خوبی به شمارمی آمد، تا شیعیان بتوانند، در مدینه خدمت امام صادق(علیه السلام) برسند واز محضر ایشان بهره مند شوند. همچنین آن حضرت در موسم حج، درمسجدالحرام جلسه درس تشکیل و به سوالات و مسائل شرعی پاسخ می دادند; شیخ مفید نقل می کند در یکی از این جلسات عده ای به ابن ابی العوجاء ملحد پیشنهاد کردند، از امام صادق(علیه السلام) که به قول آنها علامه زمان و دانای روزگار است و مردم اطراف او راگرفته اند. سوالاتی کند و آن حضرت را نزد مردم شرمنده و مفتضح سازد که با پاسخهای عالمانه امام صادق(علیه السلام)، ابن ابی العوجاء،نومید و ناراحت نزد یاران خود برگشت. (۱۴)
۲- سفر جهت تعلیم مسایل شرعی
اگرچه در روزگار قدیم، مسافرت برای تعلیم و یادگیری مسایل عادی کاری دشوار بود، با این حال مواردی در دست است که نشان می دهدبعضی از مومنان برای اخذ یک مسئله فقهی، رنج و مشقت مسافرت طولانی را برخود هموار می کردند; چنان که مرحوم قطب الدین راوندی نقل کرد: «شخصی زنش را سه بار طلاق داده بود و در مورد جوازرجوع، از مطلقات شیعه پرسیده بود، جوابش را داده بودند ولی همسرش راضی نشده، مگر این که از امام صادق(علیه السلام) استفتا کند که دراین هنگام امام صادق(علیه السلام) به دستور خلیفه عباسی در حیره، تحت نظربه سر می برد و مانع ملاقات مردم، با او بودند. لذا آن شخص خودرا به قیافه «خیار فروشی » در آورد و به در خانه امام صادق(علیه السلام)آمد و مسئله اش را پرسید و جواب گرفت.» (۱۵)
۳- برقراری رابطه توسط وکیلان
یکی از مهمترین راههای ارتباط مردم با امام صادق(علیه السلام)، از طریق وکیلان آن جناب بود که این روش از زمان امام صادق(علیه السلام) به جهت گسترش مناطق شیعه نشین توسط ائمه اطهار علیهم السلام مورداستفاده قرار می گرفت. شیعیان نیز توسط این وکیلان وجوهات شرعی خویش را حضور ائمه اطهار علیهم السلام می فرستادند و هم دستورات و مسائل شرعی را از طریق آنان دریافت می نمودند.
پی نوشتها:
۱– بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، منشورات موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۳۹۴ ه .، ج ۳، ص ۱۱۵٫
۲- ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۰۵ ه.، ج ۳، ص ۷۷ و ۷۸٫
۳- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، داراحیاء الکتب العربیه،قاهره، ۱۹۶۱، ج ۱، ص ۴۳ ۴۵٫
۴- شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، معروف به رجال کشی، موسسه آل البیت(علیه السلام) لاحیاء و التراث، قم، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۳۳۲٫
۵- همان، ص ۳۳۵٫
۶- محقق المعتبر، ج ۱، ص ۲۶٫
۷- فتال نیشابوری، روضه الواعظین، موسسه الاعلمی للمطبوعات،بیروت ط ۱،۱۴۰۶ ه .، ص ۲۲۹; طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی،منشورات المکتبه الاسلامیه، ط ۳، ص ۲۸۴٫
۸- ابن ندیم، الفهرست المکتبه التجاریه الکبری، قاهره، ص ۵۱۷۵۱۲٫
۹- اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، دارالکتب العربیه، بیروت، ج ۱، ص ۵۵٫
۱۰- همان، ص ۷۰٫
۱۱- همان، ص ۳۷٫
۱۲- تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر، ط ۱، ۱۴۰۴ ه .، ج ۱، ص ۸۸٫
۱۳- رجال نجاشی، دفتر نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم،ص ۳۹ و ۴۰٫
۱۴- شیخ مفید، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی،کتابفروشی اسلامیه، ص ۵۴۵٫
۱۵- قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ترجمه غلامحسن محرمی، انتشارات جامعه مدرسین، ص ۴۵۹ و ۴۶۰٫
منبع :فرهنگ کوثر – تیر ۱۳۷۹، شماره ۴۰ –