- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
ولادت
آیت الله شیخ محمد فرزند آقا حسین یزدی در سال ۱۳۲۴ه.ق، در احمد آباد اردکان و در خانوادهای مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشود.
تحصیلات
کمتر از ۶سال داشت که جهت فراگرفتن قرآن مجید پای به مکتب گذاشت. به زودی کلام خدا را آموخت. چون درآمد مالی پدرش کفاف مخارج خانوادهاش نمیکرد، نزد شخصی به نام حاج عبدالصمد وکیلی به شاگردی رفته و همزمان با کار، خواندن و نوشتن را نیز فراگرفت.
بیشتر شبها با اجازه صاحب مغازه در همان مغازه میماند تا با فراغت بیشتر به مطالعه ادامه دهد. استعداد سرشار و شوق آموختن سبب شد تا سرانجام به مدرسه علمیه اردکان راه بیابد و پس از طی تحصیلات مقدماتی، جهت ادامه تحصیل راهی یزد شود. با مستمری اندکی که حاج عبدالصمد در اختیارش قرار میداد، توانست در مدرسه عبدالرحیم خان یزد که رونق خاصی داشت، به تحصیل بپردازد. پس از گذشت حدود بیست بهار از زندگیش، رهسپار حوزه علمیه قم شد و در مدرسه فیضیه اقامت گزید و با اشتیاق فراوان به تحصیل و تهذیب نفس پرداخت.
اساتید
۱- حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم
۲- سید محمد حجت کوه کمری
۳- سید محمدتقی خوانساری
۴-سید صدرالدین صدر
۵-امام خمینی(ره)
۶- محمد علی قمی
۷- سید شهاب الدین مرعشی نجفی
۸- سید محمدرضا گلپایگانی.
۹- سید حسین بروجردی طباطبایی. وی در حدود ۱۸سال از محضر آیت الله العظمی بروجردی بهره برد و به درجه
اجتهاد نایل آمد.
در دوران تحصیل بیشتر اوقات با شهید محراب آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی مباحثه میکرد. تا اینکه از مدرسین عالی رتبه حوزه علمیه شد و در صحن بزرگ حضرت معصومه (س)شروع به تدریس کرد.
شاگردان
شاگردان این بزرگمرد به امر تدریس خیلی اهمیت میداد. از این روی شاگردان زیادی در مکتبش تربیت شدند که اکثر آنان هنوز در قید حیات و مایه افتخار حوزه های علمیه اند. بعضی از شاگردان ایشان عبارتند از:
۱- آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی( ره) که بخشی از دروس فلسفه و حکمت را از وی فرا گرفت.
۲- حاج سید عباس خاتم یزدی
۳- محمدتقی مصباح یزدی
۴- شیخ حسین راستی
۵- غلامرضا رضوانی خمینی
۶- حاج سید جعفر کریمی و…
آیت الله فکور از زبان شاگردان و دوستان آیت الله خاتم درباره استاد خود میگوید: ما که در قم بودیم، قسمتی از کتاب رسائل مرحوم شیخ انصاری (ره)در علم اصول و منظومه مرحوم سبزواری در علم فلسفه را از محضر ایشان آموختیم. وی با اهتمام زیادی که به علم فقه و اصول داشت، هرگز فلسفه و عرفان را از نظر دور نمیداشت. تا جایی که میفرمود: من زمانی، آن قدر به مثنوی عارف بزگوار، ملّای رومی، علاقه داشتم، که سالیان درازی تمام اوقات فراغتم را به خواندن آن میگذراندم و لذت میبردم. وی بر اثر تفکّر زیاد در تحقیق مطالب و فهم مسائل، به لقب فکور معروف بودند. آن گونه که مشهور است، حضرت آیت الله حائری( ره) ایشان را به این لقب خواندند.
علاقه زیاد به امام خمینی (ره) آیت الله فکور، نسبت به امام خمینی علاقه زیادی داشت. امام نیز نسبت به وی محبّت خاصی ابراز میکرد. آیت الله خاتم میگوید: وقتی امام( ره) را از ترکیه به نجف اشرف تیعید نمودند، آقای فکور در منزل ما در نجف بود. تا شنید امام به نجف منتقل شدهاند، بی درنگ به دیدن ایشان شتافتند و امام( ره) نیز برای دیدار ایشان به منزل ما آمد، بین آن دو انس و الفت خاصی وجود داشت. آقای فکور اگر احساس میکرد کسی نسبت به امام خمینی (ره)بی مهری میورزد، بسیار ناراحت و رنجیده میشد و میفرمود: امام امت کسی ا ست که از طرف حضرت ولی عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤید است و ما باید در همه اعمال و رفتار، حامی و پشتیبان او باشیم. سخنرانی و منبر با همه فضائل و کمالات و جایگاه بلند حوزوی، خطیب و سخنران خوبی بود. سخنرانیهای او، انقلاب روحی در مردم ایجاد میکرد و همه را مجذوب خود میساخت. بدین جهت، با همه مشاغل علمی به امر تبلیغ دین بسیار اهمیت میداد.
تا سنین پیری، در حد امکان سعی میکرد، در مواقع مناسب برای ارشاد مردم به شهرها و بخشها و روستاهای دور و نزدیک سفر کند و احکام و معارف روحبخش اسلام را به مردم برساند. نه تنها سخنان شیوا و جذاب او، آموزنده بود، بلکه رفتار و اخلاقش نیز الگو قلمداد میشد. میگفت:
برای تبلیغ اسلام و دین به تویسرکان رفته بودم، شخص دیگری از برادران روحانی نیز در آنجا سخنرانی میکرد. سخنرانی و منبر من جلوه خاصی یافته بود. و بیشتر مردم را به خود جلب کرده بود. آن آقا، در بیشتر مجالس به من ناسزا میگفت و توهین میکرد. گاهی میگفت تو ریاکار هستی، تو چاپلوسی میکنی؟!!… امّا نه تنها من هیچ عکس العمل ناهنجاری نشان نمیدادم، بلکه بیشتر نسبت به وی اظهار علاقه میکردم و این رفتار ادامه داشت تا
اینکه روزی به من گفت: فلانی تو چه آدمی هستی! با این همه ناسزاگویی هیچ عکس العملی نشان نمیدهی؟! همین رفتار و اخلاق باعث شد، او کم کم از دشمنیهایش دست بکشد و از دوستانم گردد. دوستی اباعبداللّه و اهل بیت(ع) در ایامی که راه عتبات عالیات باز بود، آیت الله فکور سالی دو مرتبه به کربلا و نجف مشرف میشد، آنگاه هم که راه بسته شد، با زحمات زیادی از بیراهه ها با راهنمایی افراد خاصی خود را برای زیارت عتبات عالیات به نجف و کربلا میرساند و مدتی هم میماند. وقتی به حرم اباعبداللّه (ع)مشرف میشد، ساعتها از حرم بیرون نمیآمد، به گونه ای مجذوب حرم میشد که متوجه هیچ کس نمیشد. عشق و علاقهای خاص به امام حسین (ع)داشت. گاه ساعتها در صحنِ حرم مینشست و گنبد و بارگاه اباعبداللّه را
مینگریست و نمیتوانست از آن دل بکند و به خانه برگردد. خودش میگفت: دوست روحانی متدینی داشتم که مدتی پیش از دنیا رفته بود، آرزو داشتم او را در خواب ببینم و از احوال عالم برزخ سؤال کنم و خبری بگیرم. این را هم میدانستم که بر اساس روایات: در روز قیامت پیامبر (ص)و ائمه معصومین (ع) و…شیعیان را شفاعت میکنند و از آن مهلکه ها نجات میبخشند. آنچه که خود آنها سفارش کردند، این است که برای عالم برزخ فکری بکنید. شفاعت مال روز قیامت است. به این جهت خیلی دلم میخواست بدانم که چه عملی در عالم برزخ به کار میآید و انسان را نجات میدهد؟ تا اینکه شبی او را در خواب دیدم؛ جلو رفتم، دستش را گرفتم و پرسیدم: در عالم برزخ چه عملی ارزش دارد و سبب نجات انسان میشود؟ ابتدا دستش را از من جدا کرد و عقب عقب رفت، دویدم گریبانش را گرفتم و گفتم تا جوابم را ندهی، رهایت نمیکنم. گفت: برای عالم برزخ زیارت اباعبداللّه الحسین (ع)را فراموش نکن .
از دیگر خصوصیات بارز ایشان احترام بسیار به سادات بزرگوار و فرزندان اهل بیت (ع) خصوصا اهل علم آنها بود با تعظیم و تکریم زایدالوصفی با آنها روبرو میشد. زهد و تقوا و احتیاط در مصرف بیت المال آیت الله فکور در تمام کارهایش دقّت و احتیاط داشت، به ویژه در مصرف وجوهات شرعی و اموال بیت
المال بیش از اندازه احتیاط میکرد. بدین سبب با اینکه اموال زیادی از خمس و زکات و کفّارات و هدایا به دستش میرسید، همه را با دقّت خاصی جدا
میکرد و به مصارفش میرساند؛ اما خود زندگی ساده و مختصری که از سطح یک طلبه متوسط نیز پایینتر بود، اختیار کرده بود. لباسش نوعا از پشمی بود که خود تهیه میکرد، بسیار کم غذا میخورد، بیشتر به مطالعه و عبادت و شب زنده داری میپرداخت. تا آخر عمر در خانه اجارهای به سر برد و به خود اجازه نداد که از وجوهات خانهای تهیه کند. با این همه اگر کسی از جهت مادی یا معنوی احتیاجی داشت و به وی مراجعه میکرد، تا سر حد توان در انجام آن تلاش میکرد. چون پدری دلسوز و مهربان، و برادری همدل و چارهساز، با بلندنظری و احترام، نیاز مراجعین را برطرف میساخت و هرگز شخصیت مؤمنین نیازمند را جریحه دار نمیکرد.
حجهالاسلام حاج سید محمد نجفی میگوید: وقتی دخترش را به منزل شوهر بردند، مقداری مُهرِ نان که سهمیه دخترش بود و هنوز مصرف نشده بود، به بیت المال برگرداند. آقای محمدی میگوید: یک وقت طلبه ای از آشنایان ازدواج کرد، ایشان میخواست هدیه ای برای داماد ببرد. امّا این کار ۷یا ۸ماه طول کشید. بعدها به من گفت: هنوز پولی ندارم که چیزی بخرم. کاملا مشهود بود که مایل نیست از وجوهات چیزی بخرد و میخواست از اموال شخصی خودش باشد. بعد از یک سال پولی جمع کرد و یک روفرشی به قیمت ۸ دینار عراقی معادل ۱۶۰تومان خرید و برای وی هدیه برد.
آیت الله فکور با آن همه زهد و تقوا، مردی شیرین سخن بود و مجلس گرمی داشت. آن گونه نبود که چون برخی چهره در هم کشد و گوشه گیری اختیار کند. از نظر اجتماعی و برخورد با مردم به گونهای بود که اگر کسی در جلسهای با ایشان مینشست، مجذوب وی میشد. تواضع بی حد و دل دادن به
حرفهای مردم، سبب محبوبیت وی در دلها شده بود، دیدارش انسان را به یاد خدا میانداخت. استخاره وی با روش خاصی برای مراجعین استخاره میکرد. نوعا جوابهایش درست بود. بدین سبب نیز شهره آفاق گردید و از خارج و داخل برای همین امر به وی مراجعه میکردند. در این باره میفرمود: استخاره غیب نمیگوید ولی مصلحت را بیان میکند. روزهای آخر عمر بر اثر عارضه سرطان در خانه بستری شد، فضلا و طلاب برای عیادتش میآمدند و از سخنان شیرینش بهره مند
میشدند.
وفات
وی با صفا و معنویت، زهد و ورع زندگی را سپری کرد و از وی تنها یک فرزند دختر باقی ماند. بالاخره در روز جمعه هشتم ذیعقده سال ۱۳۹۴دیده از جهان فرو بست و در مقبره شیخان قم، در جوار زکریا بن آدم اشعری، سمت شرقی شیخان، بدن مطهرش به خاک سپرده شد.