- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
دانشمند بلندآوازه شیعه «ابن شهرآشوب» یکى از بزرگمردان تاریخ است که زندگى و آثارش سراسر درس عبرت، معنویّت، شور و شوق والگوى ایمان و تلاش است. او در طول زندگى پربار خویش همواره در راه احیاى مکتب انسان پرور اهل بیت: و رشد و استحکام حوزه هاى علوم اسلامى کوشش فراوانى از خود نشان داد. دانشمندى که در تمام علوم اسلامى مقامى بس بلند به دست آورد و در تربیت شاگرد و تحقیق و تصنیف تا واپسین لحظات زندگى تلاش کرد. حال زندگى او را به اختصار مرور مى کنیم.
میلاد
ابوعبداللَّه محمد بن على بن شهر آشوب سَرَوى مازندرانى معروف به «رشیدالدین» از عالمان بزرگ و معروف شیعه در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجرى است. این فقیه فرزانه در جمادىالثانى سال ۴۸۸ ق. (و به قولى ۴۸۹ ق.) به دنیا [۱] آمد. از اینکه به «ابن شهرآشوب»، پدرش و [۲]جدش نسبت «سَرَوى» داده اند، برمى آید[۳] که اصل این خاندان بزرگ از سارى مازندران بوده است، امّا درباره تولد خود وى که آیا در سارى بوده یا بغداد، نمى توان به یقین اظهار نظر کرد.البته بعضى از محققان تولد «ابن[۴] شهرآشوب» در بغداد را ترجیح داده اند.[۵] جد او شیخ شهرآشوب بن کیاکى، از دانشمندان بزرگ شیعه و از مردم ارى بود که در گروه شاگردان نامى و ممتاز شیخ طوسى (متوفى ۴۶۰ ق.) به شمار مىرفت.[۶] پدرش شیخ على فرزند شیخ شهرآشوب نیز از فقیهان و محدثان فاضل و از دانشمندان بزرگ شیعه محسوب مى شد [۷]که در تربیت فرزند خویش از جان و دل تلاش کرد.
شکوفایى
محمّد رفته رفته همچون دیگر کودکان همسن و سال خود رشد مى کرد و بزرگ مىشد، امّا فرقى که او با دیگران داشت این بود که در دامن خانوادهاى روحانى، دانش پرور و تربیت شناس پرورش مى یافت. او چون به هشت سالگى رسید تمام قرآن را حفظ کرده بود و از این به بعد او را «حافظ» (حافظ قرآن) لقب دادند.[۸] ابن شهرآشوب بعد از فراگیرى قرآن و دروس مقدماتى و ادبى به تحصیل علوم و معارف دینى مثل فقه و اصول، حدیث، رجال، کلام و تفسیر پرداخت. آغاز و انجام تحصیلات عالى او دقیقاً معلوم نیست، امّا همین قدر معلوم است که در نزد پدر و جدّش و بزرگانى چون شیخ طبرسى، عبدالواحد آمدى و قطبالدین راوندى سطوح عالى علم و ادب را گذراند. ولى از آنجا که آن بزرگان هر یک در شهر و دیارى دور از هم زندگى مى کردند به این نتیجه مى رسیم که ابن شهرآشوب در راه کسب علم و معرفت و براى استفاده از محضر دانشوران بزرگ شیعه در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجرى سالها از این شهر به آن شهر و از این دیار به آن دیار در حال مهاجرت و گشت و گذار بوده است.
اساتید
۱. شیخ شهرآشوب (جد بزرگوار وى)[۹]
۲. شیخ على (پدر دانشمندش)[۱۰]
۳. واعظ نیشابورى (متوفى ۵۰۸ ق.) [۱۱]معروف به «صاحب روضهالواعظین» و «فتّال نیشابورى». این عالم بزرگ شیعه را در سال ۵۰۸ ق. در شهر نیشابور به شهادت رساندند.
۴. شیخ ابوعلى فضل بن حسن طبرسى (متوفى ۵۴۸ ق.) مفسر بلند آوازه شیعه و از عالمان و محدثان بزرگ قرن ششم هجرى است کهی[۱۲] داراى تألیفات زیادى چون: تفسیر مجمع البیان و جوامعالجامع، اعلامالورى و… مىباشد.
۵. ابومنصور طبرسى، نویسنده کتاب ارزشمند «الاحتجاج». ابن شهر آشوب در کتاب رجالى خود «معالمالعلماء» به بزرگى از او یاد کرده و درباره آثارش مىنویسد: «استادم احمد بن ابىطالب طبرسى، کتابهاى مختلفى دارد از جمله:الکافى در فقه و…»[۱۳]
۶. قاضى سید ناصحالدین آمُدى (متوفى ۵۵۰ ق.) صاحب کتاب ارزنده «غررالحِکم و دِررُالکلم»[۱۴]
۷. ابوالفتوح رازى (متوفى ۵۵۲ ق.)[۱۵]
۸. عبدالجلیل رازى قزوینى (متوفى۵۶۰ ق.) از علماى بزرگ عصر خود و از اساتید بلند پایه ابن شهرآشوب بود که داراى کتاب معروفى به نام «النقض» مىباشد.[۱۶]
۹. سید ضیاءالدین فضلاللَّه راوندى کاشانى (متوفى۵۶۲ ق.)[۱۷]
۱۰. قطبالدین راوندى (متوفى ۵۷۳ ق.)[۱۸]
۱۱. ابوالحسن على بن ابىالقاسم بیهقى، معروف به ابن فندق (متوفى ۵۶۵ ق.) او مورخ شهیر خطه دانش پرور سبزوار و خراسان و یکى از علماى بزرگ شیعه در قرن ششم هجرى است.[۱۹] ابن شهرآشوب همچنین در محضر گروهى از علماى اهل سنت نیز تحصیل کرده است که مشهورترین آنها عبارتند از: ۱. ابوعبداللَّه محمد بن احمدنطنزى، مؤلف کتاب «الخصائصالعلویه على سائرالبریه»[۲۰] ۲. جاراللَّه زمخشرى معتزلى (متوفى ۵۳۸ ق.)، ابن شهرآشوب در نزد او کتاب«تفسیرکشّاف» و «ربیع الابرار» و «الفایق فى غریبالحدیث» را که همه از تألیفات خود زمخشرى است، خوانده و از این استاد اجازه نقل روایات آن کتابها را نیز گرفته است.[۲۱]
موفقیت
ابن شهرآشوب پس از سالیانى اقامت در حوزه هاى علمیّه ایران و استفاده از محضر دانشمندان و اساتید بزرگ و مسافرتهاى علمى در سرزمین هاى مختلف ایران (مازندران، مشهد مقدّس ، نیشابور، سبزوار، رى ، کاشان ، اصفهان و همدان) در سال ۵۴۷ ق. با کوله بارى از دانش و معنویت از شهر همدان به بغداد عزیمت کرد. وى در بغداد که پایتخت بنى عبّاس[۲۲] و مشهورترین مرکز علوم اسلامى آن روزگار بود و دانشمندان زیادى در آن زندگى مى کرد اقامت گزید و به تدریس علوم و فنون مختلف پرداخت و هم در آن رشته ها کتابها نوشت.[۲۳] ابن شهرآشوب از همان سال هاى جوانى که در ایران و عراق مشغول تحصیل بود، تدریس هم مى کرد. « وى هر علمى از علوم اسلامى را که به حدّ کمال دارا بوده، شروع به تدریس آن علم مى کرد.»[۲۴] با اینکه در زمان ابن شهرآشوب دانشمندان و عالمان بزرگى وجود داشتند که مورد احترام مردم و از جایگاه ویژهاى برخوردار بودند، در این میان ابن شهرآشوب امتیاز و برجستگى خاصّ داشت و مقام علمى و موفقیّت او از دیگران نمایان تر بود. او به هر شهرى از ممالک اسلامى که حوزه علمیه داشت، مىرفت در رأس آنان قرار مى گرفت و کار تدریس و بحث و پرورش شاگردان را به صورت جدّى و چشمگیرترى آغاز مى کرد.
شاگردان
وى زمانى که در شهرهاى بغداد، حلّه و موصل مى زیست و در اواخر عمر که در شهر حلب اقامت داشت و در دیگر شهرهاى اسلامى، شاگردان زیادى تربیت کرد که از این میان به افراد ذیل مى توان اشاره کرد:
۱. علامه سید محمد بن زهره حلبى (متوفى پس از ۵۸۵ ق.)
۲. شیخ جمالالدین ابوالحسن على بن شعره حلّى جامعانى (متفى ۵۸۱)
۳. شیخ تاجالدین حسن بن على دربى
۴. شیخ یحیى بن محمّد سوراوى
۵. یحیى بن ابى طى حلبى
۶. سید کمالالدین حیدر حسینى ابن شهرآشوب یکى از اساتید علم حدیث و اجازه نقل حدیث بوده است. وى از اساتید خویش اجازه نقل روایت داشته و از آنها روایت مىکرده است. از جمله ایشان: شیخ ابومنصور طبرسى، محدث شیخ على ابن شهرآشوب، شیخ شهرآشوب، شیخ ابوعلى فضل بن حسن طبرسى (صاحب تفسیر «مجمعالبیان»)، شیخ جمالالدین ابوالفتوح رازى، قطبالدین راوندى و… مى باشند.
هجرت
اوائل دوران خلافت مستضیئى (۵۴۷. ۵۶۶) ابن شهرآشوب در بغداد بود و مستضیئى در تقویت افکار و گسترش عقاید و اقتدار علماى حنبلى سعى و کوشش مى نمود. رفته رفته فعالیت هاى چشمگیر ابن شهرآشوب از سوى مخالفان نادیده انگاشته مىشد و او را تضعیف مى کردند. از این رو بغداد دیگر مکان مناسبى براى ارائه فعالیت ابن شهرآشوب نبود. وى بغداد را به قصد شهر تاریخى و عالم پرور حلّه ترک کرد و به آن دیار مهاجرت نمود. ابن شهر آشوب در سال ۵۶۷ ق. کرسى درس خود را در حلّه رونق بخشید و شروع به تدریس و تربیت شاگرد نمود و پس از سالیان دراز، حلّه را ترک کرد و به شهر موصل رفت و پس از اقامت زیادى در موصل سرانجام به شهر حلب (شهر ستارگان) هجرت کرد. نویسنده روضات الجنات مى گوید: «علت انتقال ابن شهرآشوب از عراق به شهر حلب آن بود که شهرستان مزبور در آن روزگار مجمع رجال و بزرگان بوده و مردم آنجا هم عموماً با امامى مذهبان بخوبى رفتار مى کرده و به مناسبت اینکه شهرستان حلب تحت نظر آل حمدان بود که امامى مذهب بوده اند… نسبت به علماى شیعه احترام مى کردند.»[۲۵]
آثار جاودانه
ابن شهرآشوب قهرمان عرصه قلم و نگارش بود. او در اکثر علوم اسلامى. اعم از فقه، اصول، کلام، حدیث، تاریخ، تفسیر، رجال و…. تألیفات و تصنیفاتى ارزنده، آموزنده و بىسابقه از خود به یادگار گذاشته که هریک در نوع خود مهمّ و نشانگر نبوغ فکرى و مقام والاى علمى نویسنده آن است؛ آثارى که همواره مورد توجّه و عنایت عالمان و دانشمندان قرار گرفته است. اینک به معرّفى برخى از آثار پر ارج آن دانشمند بزرگ شیعه مى پردازیم:
۱. متشابه القرآن و مختلفه: کتابى است تحقیقى که مؤلف آن را در سال ۵۷۰ ق. در شهر حلّه به پایان برده است.[۲۶]
۲. مناقب آل ابى طالب ۷: ابن شهرآشوب در این اثر گرانقدر مناقب و فضایل چهارده معصوم: را یکایک مورد بحث و شرح قرار داده است.
۳. معالمالعلماء: او در این کتاب کم حجم و پربار پس از برشمارى نام ۱۰۲۱ تن از دانشمندان شرح حال کوتاهى از زندگى آنان و آثارشان را ذکر کرده است.
۴. مثالبالنواصب و شانزده اثر ذیل: المخزونالمکنون فى عیونالفنون،الطرائق فى الحدود والحقائق، مائدهالفائده، امثال فى الامثال، الاسباب والنزول على مذهب آلالرسول،الحاوى، الاوصاف،المنهاج،الفصول فىالنحو،الجدیده، انساب آل ابى طالب، الاربعین حدیثا (در مناقب حضرت فاطمه ۳)، نخب الاخبار،الخصایص الفاطمیه، بیانالتنزیل،الموالید[۲۷]
در عرصه شعر
ابن شهرآشوب در عرصه شعر و ادب نیز حضورى نیکو داشت. اشعار به جا مانده از ایشان بیانگر این است که او شاعرى توانا و زبردست و ادیبى ماهر بود. اشعار او بیشتر حاوى نکات اخلاقى، عرفانى، حکیمانه و مدایح و مناقب اهل بیت. :. بود و در نوشته ها و هم در اشعارش به مخالفان تشیّع پاسخ داده و در این مورد اشعار زیاد سروده است. او اشعار خود را بیشتر در کتاب «مناقب» به مناسبت هاى مختلف آورده و با کمال تأسف هنوز به صورت دیوان یا دفتر شعر، تدوین و تنظیم نشده است. ما در اینجا به عنوان نمونه دو بیت از اشعارش را که در مدح و منقبت ائمه اطهار. :. گفته است مى آوریم: بَعْدَالنبىّ ائمهٌ لِمعاشرٍ و اَئمَتى مِنْ بَعدِهِ اولادُهُ اِنْ کانَ قَدْ شَرُفَتْ بِهِ اصحابُهُ فَبَنُوهُ ما شَرَفُوا وَهُمْ اَکْبادُهُ.[۲۸]. بعد از رحلت پیامبر۹ مردمان را پیشوایانى بود، اما پیشوایان من بعد از آن حضرت، فرزندان اویند.. چرا که اگر اصحاب او به سبب صحابه بودن شرافت یافتند، فرزندان وى، هم این شرافت را داشتند و هم جگرپاره ه اى او بودند.
از نگاه دیگران
گفته ها و اظهار نظرهاى دانشمندان اسلامى چراغى است تا ما در پرتو آن، شخصیت علمى و شأن و منزلت معنوى مردانى چون ابن شهرآشوب را بهتر بشناسیم. پس با گفتار دیگران عظمت روحى و مقام علمى او را به نظاره مى نشینیم: ۱. علامه میر مصطفى حسینى تفرشى (متوفى۱۰۲۱ ق.) نقل مى کند: «رشیدالدین محمد… شهرآشوب، پیشواى طایفه شیعه و فقیه آنان، شاعرى بلیغ و نویسنده بود…»[۲۹] ۲. شیخ ابوعلى حائرى (متوفى۱۲۵۱ ق.) مى نویسد: «ابن شهرآشوب شیخالطائفه است و پایه فضل او گفتگو ندارد.»[۳۰] ۳. شیخ حرّ عاملى (متوفى ۱۱۰۴ ق.) مى گوید: «ابن شهرآشوب عارف به رجال و اخبار و احادیث، شاعر و ادیب و جامع همه خوبی ها بود.»[۳۱] ۴. علامه میرزا حسین نورى (متوفى ۱۳۲۰ ه’.ق) مى نویسد: «فخر شیعه، تاج شریعت، افضل الاوائل و دریاى متلاطم ژرفى که ساحل ندارد، احیاء کننده آثار مناقب و فضائل، رشیدالمله والدینشمس الاسلام والمسلمین ابن شهرآشوب فقیه، محدث، مفسر، محقق و…»[۳۲] ۵. دانشمند رجالى و محقق ملا على قراجه داغى دیزمارى علیارى (متوفى ۱۳۲۷ق.) مى نویسد: «ابن شهرآشوب مازندرانى، پیشواى طایفه شیعه… و نویسنده بود.»[۳۳] چنانکه از کتابهاى نویسندگان برمى آید دانشمندان اهل تسنن آن طور که از ابن شهرآشوب تجلیل و به بزرگى یاد کردهاند، در حق کمتر کسى از علماى شیعه چنین کرده اند. اینک به گفته هاى یکى از آنان اشاره مى کنیم تا از این رهگذر اندکى به شخصیت علمى و قدر و منزلت و شأن او بیشتر پى بریم. صلاح الدین صفدى، یکى از عالمان بزرگ اهل سنت مى نویسد: «محمّد بن على بن شهرآشوب… یکى از سرشناسان شیعه است. او در هشت سالگى قرآن را حفظ کرده بود و در علم اصول شیعه به حد نهایى رسید. وى در علوم قرآنى و مشکلات حدیث و اخبار و لغت و نحو و موعظه در منبر. در زمانى که مقتفى خلیفه عبّاسى در بغداد بود از دیگران تقدم داشت.»[۳۴]
رحلت
سرانجام ابن شهرآشوب ، فقیه فرزانه اهل بیت عصمت و طهارت. :. پس از گذراندن صد سال عمر و حدود هفتاد سال خدمت پرتلاش به تشیّع، با تحصیل، تعلیم و تربیت، تحقیق و ترویج احکام الهى و تحمّل محنت هاى بسیار در راه دین و استحکام حوزههاى علوم دینى و رفع مسائل اجتماعى مردم و مشکلات شخصى زندگى، در شب جمعه ۲۲ شعبان سال ۵۸۸ ق. در شهر حلب به دیار باقى پر کشید و پیکر عزیزش را در نزدیکى شهر در دامنه کوه جوشن، در جوار مرقد حضرت محسن بن ابى عبداللَّه الحسین۷ دفن کردند. اعیان الشیعه، ج۱، ص۸۲٫
پی نوشت:
[۱]. لؤلوهالبحرین، شیخ یوسف بحرانى، ص۳۴۰٫
[۲]. مقدمه کتاب غررالحکم، عبدالواحد آمدى.
[۳]. سَرَوى بر وزن غَرَوى و منسوب به «سارى» مازندران است.
[۴]. دائرهالمعارف بزرگ اسلامى، ج۴، ص۹۰٫
[۵]. علامه سید محمد صادق آل بحرالعلوم مى گوید: از اینکه پدرو جد ابن شهرآشوب در بغداد زندگى مىکردند برمىآید که تولد این دانشمند در بغداد اتفاق افتاده است. (مقدمه معالمالعلماء، ص۳) بعضى از محققان برآنند که ابن شهر آشوب در سارى مازندران به دنیا آمده و مقدمات علوم اسلامى را در آنجا فراگرفته است. (دائره المعارف تشیّع، ج۱، ص۳۳۷).
[۶]. کیاکى کنیه شهرآشوب است (ر.ک: مصفىالمقال فى علمالرجال، آقا بزرگ تهرانى، ص۴۱۵).
[۷]. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج۱، ص۱۰۱٫
[۸]. مقدمه معالمالعلما، ص۳٫
[۹]. دائرهالمعارف بزرگ اسلامى، ج۴، ص۹۰٫
[۱۰]. لؤلوهالبحرین، ص۳۴۷٫
[۱۱]. دائرهالمعارف بزرگ اسلامى، ج۴، ص۹۰٫
[۱۲]. همان، ص۴۶٫
[۱۳]. معالمالعلماء، ابن شهرآشوب، ص۲۵٫
[۱۴]. مقدمه کتاب غررالحکم و دررالکلم، سید جلالالدین اُرموى.
[۱۵]. طبقات مفسران شیعه،عقیقى بخشایشى، ج۲، ص۵۹ و ۶۰٫
[۱۶]. معالمالعلماء، ص۱۴۵٫
[۱۷]. طبقات مفسران شیعه، ج۲، ص۱۴۴٫
[۱۸]. معالمالعلماء، ص۵۵؛الکنى و الالقاب، ج۳، ص۷۲٫
[۱۹]. دائرهالمعارف تشیع، ج۳، ص۵۹۴٫
[۲۰]. ر.ک: معالمالعلماء، ص۱۱۹، رقم۷۹۰٫
[۲۱]. مقدمه معالمالعلماء، ص۸٫
[۲۲]. دائرهالمعارف بزرگ اسلامى، ج۴، ص۹۰٫
[۲۳]. مفاخر اسلام، ج۳، ص۴۹۵٫
[۲۴]. همان، ج۳، ص۵۰۰٫
[۲۵]. روضاتالجنات (ترجمه)، ج۷، ص۲۱۵٫
[۲۶]. متشابهالقرآن و مختلفه، جزء دوم، ص۲۸۷٫
[۲۷]. الذریعه، ج۱۹، ص۷۶؛ ج۲، ۲۳۶؛ ج۲، ص۴۷۶؛ ج۵، ص۹۱؛ ج۱، ص۴۲۶؛ ج۲۳، ص۲۳۳؛ مقدمه معالم العلماء، ص۳۳؛ تنقیحالمقال، ج۳، ص۱۵۷؛ ریحانه الادب، ج۸، ص۵۹٫ [۲۸]. مناقب آل ابى طالب، ج۴، ص۱۴۸٫
[۲۹]. نقدالرجال، ص۳۲۳٫
[۳۰]. منتهىالمقال، ۲۸۳٫
[۳۱]. امل الآمل، ج۲، ص.۲۸۵
[۳۲]. مستدرکالوسائل، ج۵، ص۳۱۰٫
[۳۳]. بهجه الامال فى شرح زبدهالمقال، ج۶، ص۵۱۳٫
[۳۴]. تأسیسالشیعه، آیه اللَّه سید حسن صدر، ص۲۷۲٫
منبع: محمّد رحیم بیگ محمدى اندیان