- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 16 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
دیباچه (جنبش های اسلامی در قرن بیستم)
جنبشهای اسلامی دارای دو بُعد اندیشهای و جامعه شناختی می باشند، برخی صاحب نظران، جنبش ها را از بُعد اندیشه ای و بعضی از بُعد جامعه شناختی بررسی می کنند؛ اما برای مطالعه همه جانبه باید به هر دو بُعد آن پرداخت. چه بسا بتوان واکنش های مسلمانان در دو قرن اخیر را به دو جریان پیروی از تمدّن غرب و جریان احیا و بازسازی تفکّر دینی تقسیم کرد. هدف اصلی جریان اصلاح طلبی دینی در قرن ۱۹ در جوامع اسلامی، عکس العملی در برابر خطر فرهنگی و سیاسی اروپا و رفع سلطه آنان در جوامع اسلامی بود.[۱]
یکی از مهم ترین جنبش های اسلامی که تأثیرات شگرفی بر مصر و چندین کشور اسلامی دیگر نهاد، «اخوان المسلمین» است. این سازمان در شرایطی که مصر از نظر سیاسی، اجتماعی، دینی و اقتصادی در وضعیتی بحرانی قرار داشت، تشکیل گردید و از یکسو برای حاکمیت تعالیم اساسی اسلام در زندگی اجتماعی و سیاسی می کوشید و از سوی دیگر می خواست معتقدات اسلامی را از حالت ایستا و خمودگی خارج نماید.[۲]
شکل گیری اخوان المسلمین
مؤسس اخوان المسلمین، حسن البناء در حدود سال ۱۹۰۰ م در شمال غربی قاهره متولّد شد، بعد از ورود به دبیرستان به عضویت یکی از انجمن های اسلامی درآمد و در این ارتباط سازمان جدیدی به نام انجمن امداد حصافیه را پایه گذاری نمود که دارای دو هدف اصلی «نگهداری و گسترش ارزش های اسلامی» و «دفاع در برابر هجوم میسونرهای غربی» بود. این سازمان الگویی بود که مطابق آن بعدها اخوان المسلمین طرح ریزی گردید. وی در مورد گسست نسل جوان و دانشجویان از فرهنگ خویش وحقایق اسلام بسیار نگران بود و اعتقاد داشت اینده هر ملّت و هر ایدئولوژی در دست نسل جوان، طلبه، دانشجویان و روشنفکران قرار دارد؛ لذا عمده فعالیت های خود را متوجّه این قشرها کرد. وی بر آن بود همان طور که در انقلاب های چپی، کادر انقلابی از طبقه پرولتاریا برمیخیزد، در انقلاب اسلامی نیز برای پیشبرد اهداف باید، مستضعفین را مورد توجّه قرار داد. وی در مساجد، مراکز فرهنگی و عمومی درباره مسائل ایدئولوژیک اسلامی سخنرانی میکرد و کسانی را که تحت تأثیر حرف های وی قرار گرفتند به جلسات خصوصی دعوت می کرد و از همین افراد کادر اصلی را برای سازمان انتخاب می نمود. در سال ۱۹۲۷ م جمعیت شباب المسلمین (سازمان جوانان اسلامی) در قاهره به وسیله برخی دوستان قدیمی وی تشکیل شد. حسن البناء نمایندگی این سازمان و مسؤولیت بخش مجله الفتح، ارگان آن را بر عهده گرفت.[۳]
سازمان اخوان المسلمین در سال ۱۹۲۸م با بیعت حسن البناء و شش نفر از همفکرانشان تشکیل گردید. در ابتدا فعالیت های آنان جنبه نیمه مخفی داشت و برای گسترش جنبش از جزوه، نامه، سخنرانی و ملاقات های شخصی استفاده می کرد.[۴]
دهه ۱۹۲۰ م که حسن البناء جنبش خود را بنیان نهاد، افکار سیاسی اسلام بین اندیشههای سه مکتب در نوسان بود:
۱ ـ عناصر محافظه کار الازهر یا سنّت گرایان که هر گونه سازش یا نوسازی جامعه و دگرگونی دین و مذهب را رد میکردند.
۲ ـ حامیان نوسازی یا شاگردان عبده که هدفشان جامعهای بود که دین و سیاست از هم جدا باشد.
۳ ـ اصلاح طلبان پیرو رشید رضا که خواستار بازگشت به عقاید و اعمال اوّلین نسل از احکام اسلامی بودند، که در این میان حسن البناء به مکتب سوم تمایل داشت.[۵]
فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی حسن البناء را میتوان در سه مرحله بیان نمود؛ مرحله اول از ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۹م که تمام سعی و تلاش وی بر کارهای نظری، سخنرانیها، انتشار مجلات و فراگیر شدن نهضت در کشورهای اسلامی بود؛ مرحله دوم از ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵م که وی به سازماندهی سیاسی جنبش پرداخت و مرحله سوم از ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹م که دوران اثرگذاری اخوان المسلمین در مسائل اساسی مصر بود که با ترور وی در ۱۹۴۹م پایان یافت.[۶]
اهداف حسن البناء
حسن البناء تلاش های خود را در سه مرحله «تبلیغ»، «جذب و سازماندهی» و «مرحله عملی» آغاز نمود.[۷] اصولی که حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از: ۱ ـ «اجتناب از جدال های مذهبی و فرقهای» (از زمانی که جماعت تقریب بین مذاهب اسلامی تأسیس شد حسن البناء و ایت الله قمی در تأسیس آن سهیم بودند همکاری میان اخوان المسلمین و شیعیان برقرار شد که در نهایت به دیدار نوّاب صفوی در سال ۱۹۵۴م. از مصر منجر گردید.[۸] حسن البناء در مراسم حج ۱۹۴۸ با ایت الله کاشانی دیدار کرد و میان آنها تفاهم برقرار گردید و برخی از دانشجویان شیعه که در مصر تحصیل می کردند به جنبش اخوان المسلمین پیوستند)[۹]؛ ۲ ـ «سیاست گام به گام»: در نگاه وی جنبش قبل از آن که به هدف غایی خویش برسد، باید این مراحل را (تبلیغ، بیان و تفسیر؛ عمل و نتیجه گیری) را گام به گام طی نماید؛ ۳ ـ «استفاده از نیروهای مختلف برای تحقق اهداف»؛ ۴ ـ «برپایی حکومت اسلامی»: اخوان المسلمین حکومت را برای خود نمی خواهد، بلکه حامی کسانی میباشد که بتوانند مسؤولیت حکومت را بر عهده بگیرند و قوانین قرآن را اجرا نمایند و اگر چنین فردی پیدا نشد، تشکیل حکومت یکی از برنامههای اخوان المسلمین خواهد بود؛ ۵ ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران».[۱۰]
جنگ جهانی دوم و پیامدهای مصر، روند تصاعدی نفوذ اخوان المسلمین را در مصر گسترش داد، تشکیلات اخوان المسلمین سازمان یافته تر و مواضع سیاسی و ایدئولوژیک آنها منسجم تر گردید. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفته حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابی و مخالف نظام موجود معرفی کرد و پایگاه های توده ای حزب وفد را به سرعت تصرف کرد. بر اثر دسیسه ها و برخی اقدامات خودسرانه که بعضی از افراد در سازمان علیه دولت انجام می دادند، دولت در سال ۱۹۴۸م با سیزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعالیت های تروریستی، توطئه علیه سرنگونی نظام سلطنتی مصر، جمع آوری مهمّات و… سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه ای سازمان یافته در فوریه ۱۹۴۹م ترور گردید.[۱۱]
جانشینان حسن البناء
بعد از ترور بنیانگذار سازمان، دوران بحرانی و مشکلات برای سازمان هویدا گردید و یکی از علل ناکامی سازمان، سیاست طرد و عدم تحمل نظرات در دوره پس از مرگ حسن البناء بود. در سال ۱۹۵۱م حسن هضیبی رسماً به عنوان مرشد عام اخوان المسلمین منصوب گردید.
برخی از اقدامات وی از قبیل تغییر و تحولات در سازمان، ارتباط وی با فاروق، محدود کردن شاخه مخفی اخوان المسلمین و مخالفت وی با خشونت موجب گردید تعارضاتی در سازمان روی دهد.
هضیبی معتقد بود «دین اسلام دین رحمت است نه ترور و خشونت».[۱۲] در این میان سازمان افسران آزاد تصمیم گرفت با سازمان اخوان المسلمین ارتباط برقرار نماید و بین آنان پیمانی منعقد گردید که اخوان المسلمین همه امکانات خود را در اختیار سازمان افسران آزاد قرار دهد و همکاری بین آنها در سال ۱۹۵۱م. به اوج خود رسید، ناصر و گروه وی برای جلب حمایت توده ها بر سازمان اخوان المسلمین تکیه می کردند و در مقابل سازمان هم از طریق افسران آزاد به اسلحه و آموزش نظامی دست می یافت. هواداران اخوان المسلمین مردم را به نفع انقلاب وارد خیابان ها کردند. بعد از پیروزی انقلاب در مصر، تعارضات بین دو طرف پدیدار گردید، اخوان المسلمین از دولت درخواست نمود در جهت اهداف اسلامی، حرکت های خود را در جامعه آغاز کند، ولی ناصر معتقد بود دین باید از سیاست جدا باشد و مذهب رابطه فردی بین انسان و خداست و نباید در امور جامعه دخالت نماید. چون هضیبی با اصلاحات أرضی ناصر مخالفت کرد، ناصر آنان را حامی سرمایه داری معرفی کرد و اعلام نمود اختلاف وی با اخوان المسلمین بر مسأله اجرای اسلام نیست، بلکه موضوع سرمایه داری می باشد؛ ولی حقیقت این بود که ناصر نمی خواست غیر از تشیکلات وی گروه قدرتمند دیگری در کشور باشد.
دولت در ژانویه ۱۹۵۴م. طبق قانون انحلال احزاب، سازمان اخوان المسلمین را منحل و عضویت در آن را غیر قانونی دانست و اتهاماتی به اخوان المسلمین وارد کرد که عبارتند از: سکوت هضیبی پس از انقلاب و عدم حمایت از آن، مخالفت با اصلاحات أرضی، مخالفت اخوان المسلمین با تشکیل گارد ملّی و نیروهای رهایی بخش و ملاقات هضیبی با سفیر انگلستان.[۱۳]
در این زمان سه جناح عمده در اخوان المسلمین وجود داشتند: ۱ ـ جناح اوّل عبدالرحمان البناء برادر حسن البناء که طرفدار حمایت از ناصر بودند. ۲ ـ جناح دوم که هضیبی رهبر آن بود که مخالف سیاست های ناصر بود. ۳ـ جناح سوم که میانه رو و بی طرف بوده و درصدد تفاهم بین جناح ها و دولت بودند.[۱۴]
اخوان المسلمین در مصر به دلیل سوء قصد به جمال عبدالناصر یکبار در ۱۹۵۴م. و یکبار در ۱۹۶۵م. مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند.[۱۵]در ترور ۱۹۵۴م، حسن هضیبی دستگیر شد و حکم اعدام وی به دلیل پیری، به حبس ابد تقلیل یافت. هر چند که وی اصرار می ورزید در این ترور دست نداشته است ولی سازمان مخفی، که جزیی از اخوان المسلمین بود این ترور را انجام داده بود.[۱۶]
اخوان المسلمین دلایل شکست ناصر از اسرائیل در جنگ ۱۹۶۷م را کم توجّهی به مذهب در سیاست های ناصر می دانستند، و این شکست را نشانگر کیفر الهی به دلیل جوّ اختناق در مصر و این که ناصر با یک دولت بی دین (شوروی سابق) متّحد شده بود، معرفی می کردند.
انور سادات در مواجهه با چپی ها، افراد اخوان المسلمین از جمله حسن هضیبی را از زندان آزاد کرد و از آنان برای تهیه پیش نویس قانون اساسی دعوت کرد، ولی چون اخوان المسلمین نتوانست نظرات خود را در قانون اساسی قرار دهد، مبارزات خود را از طریق پارلمان مصر و وسایل ارتباط جمعی پیگیری نمود. بین سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۸م. روابط اخوان المسلمین با سادات مسالمت آمیز بود؛ ولی بین سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۱م براثر انعقاد پیمان صلح مصر و اسرائیل و انقلاب اسلامی ایران این روابط تیره گردید و ترور سادات در سال ۱۹۸۱م به وسیله سازمانی از منشعبین اخوان المسلمین صورت پذیرفت.
بعد از مرگ حسن هضیبی، در سال ۱۹۷۴م شیخ عمر تلمسانی رهبر اخوان المسلمین گردید و بعد از درگذشت وی در سال ۱۹۸۶م حامد ابونصر جانشین وی گردید. وی بعد از انتخاب شدن نامه ای در فوریه ۱۹۸۶م به حسن مبارک رییس جمهور فرستاد و در آن مسائل داخلی و سیاست خارجی کشور مصر را مورد بررسی قرار داد، پیشنهاداتی به رییس جمهور ارائه کرد و از دولت مصر خواست همکاری خود را با اسرائیل متوقف سازد و خواستار بیشتر مشارکت زنان در امور جامعه گردید.[۱۷]
تشکیلات سازمانی اخوان المسلمین
هیأت های رییسی شامل «مرشد عام» که رییس کل جمعیت است، «دفتر ارشاد عام» که مخصوص هیأت اداری جمعیت و راهنمایی آموزش و تبلیع میباشد و «هیأت مؤسسان» که از مجلس شورای عام و مجمع عمومی برای دفتر ارشاد عام تشکیل گردیده است، می باشد.
مرشد عام رییس کل جمعیت بوده، سرپرست دفتر ارشاد عام و رییس هیأت مؤسسان هست؛ دفتر ارشاد عام دارای ۱۲ عضو بوده که از بین اعضای هیأت مؤسسان انتخاب شدهاند. هیأت مؤسسان از اعضای مؤسس جمعیت تشکیل میشود که سابقه آنها در عمل به اهداف جمعیت، از دیگران بیشتر است و وظیفه آن راهنمایی و رهبری در تبلیغ و آموزش و چگونگی پیشرفت کارها و نیز انتخاب اعضای دفتر ارشاد عام و حسابرسی از کارهای جمعیت است. وظیفه دفتر ارشاد عام، بیدار نمودن مسلمانان و التزام به شرکت در جلسات و حفظ اسرار میباشد و در صورت کوتاهی اعضا مورد مؤاخذه قرار می گیرند.
جمیعت اخوان المسلمین بر حسب مناطق و شهرها به شعبههای مختلف تقسیم میشوند که هر کدام از این شعبهها دارای مسؤولی به نام مجلس اداری است که به وسیله مجمع عمومی هر شعبه انتخاب میشود. اخوان المسلمین از نظر اداری به سه بخش اداره شعبه، اداره منطقه و دفتر اداری که هر سه تابع دفتر ارشاد عام هستند تقسیم میگردد.
کمیته های اصلی وابسته به دفتر ارشاد شامل کمیته مالی، کمیته قضایی، کمیته سیاسی، کمیته خدمات، کمیته مسائل فقهی و کمیته آمار می باشد. بودجه جمعیت به وسیله جمع آوری حق عضویت و هدایا و اوقاف فراهم میاید.[۱۸]
اندیشه های اخوان المسلمین
حسن البناء منابع اساسی تعالیم اسلامی را قرآن و سیره رسول اکرم (ص) می دانست و تأکید داشت مردم با تکیه به این دو به کامروایی دست می یابند و خواهان بازگشت به اسلام اصیل بود، نه اسلامی که به مرور زمان در جوامع مختلف براثر نفوذ صاحبان قدرت ابزاری برای دستیابی به منافع آنان علیه مردم عامی شده بود؛ در حالی که اسلام اصیل تمامی عرصه های زندگی انسان را در هر دو جهان مورد توجه قرار می دهد که در این صورت آن را میتوان «مکتب عبادت، وطن دوستی، تمدّن، دین، حکومت، اخلاق و شمشیر»[۱۹] نامید. وی در انتقاد از کسانی که عنوان میکردند نباید وارد مسائل سیاسی گردید، اعتقاد داشت اصولاً هدف اسلام برپایی حکومت اسلامی واستقرار عدالت در جامعه می باشد و بدون ورود به سیاست، دین نمیتواند به اهداف اصیل خود دست یابد؛ اگر ملت ها قصد دارند رستگار شوند باید قوانین اسلامی را با تأکید برارزش های اسلامی اجرا نمایند و اگر دین رسمی کشور اسلام است، تمامی مسائل کشور باید اسلامی باشد و همه نهادهای حکومتی، قدرت خود را باید از اسلام اخذ نمایند.
اخوان المسلمین در ابتدا دارای اهداف ذیل بود:
۱ ـ آزادی مصر در تمامی زمینه ها
۲ ـ آزادی همه سرزمین های عربی
۳ ـ تلاش در راه وحدت جهان اسلام.[۲۰]
در مورد تجاوز به سرزمین اسلامی این اعتقاد وجود داشت که سرزمین اسلامی سرزمین واحد می باشد و تجاوز به هر بخش آن، تجاوز به کل سرزمین های اسلامی میباشد و اسلام تأکید می نماید که خود مسلمانان باید برای سرنوشت نهایی خود تصمیم بگیرند و اگر کسی به سرزمین های اسلامی تجاوز نمود به عنوان غاصب باید با آن مقابله کرد. در این راستا تلاش های فراوان اخوان المسلمین به نفع فلسطینی ها در جهان عرب، با بازدید عبدالرحمن البناء برادر حسن البناء از فلسطین در سال ۱۹۳۵م آغاز گردید و بعدها گروه هایی برای آموزش نظامی وارد فلسطین گردید.[۲۱]
وی اخوان المسلمین را جنبشی برای اصلاح کامل و بازسازی فکری ـ اجتماعی جامعه به عنوان نهضتی برای بازگشت به اسلام واقعی و استقرار کامل جامعه اسلامی میدانست[۲۲] و تأکید ایدئولوژیک اخوان المسلمین بر جهان شمولی اسلام، تأکید به بازگشت به اسلام واقعی و تأکید بر عملی بودن تحقق نظام اسلامی در همه مکان ها و زمان ها می باشد.
عمر تلمسانی دیگر رهبر جنبش، اسلام را مبلغ ایمان، عبادت، عشق به میهن، فرهنگ، قانون وقدرت می دانست که یک سیستم کامل برای اداره تمامی جنبه های زندگی بشر می باشد و تمامی عرصه های زندگی انسان را تحت پوشش و راهنمایی قرار می دهد و به همین دلیل است که مردم برای حل مشکلات خود به سوی اسلام گرایش می یابند. وی در توجیه کسب قدرت از سوی اخوان المسلمین معتقد است: «نخستین حلقه قدرت، مربوط به قدرت ایمان و اعتقاد است، دومین حلقه از وحدت وهمدلی ناشی می شود و سومین حلقه، قدرت به سلاح و نیروی فیزیکی می باشد، اگر قدرت ایمان وجود نداشته باشد و مسلمین در افتراق و پراکندگی به سر برند اتکا به سلاح می تواند به ویرانی و مصیبت بیانجامد، اخوان المسلمین خواستار انقلاب نیست و به کار ایی و سودمندی آن نیز باور ندارد، اخوان قدرت را برای خود نمی خواهد و اگر در میان امّت اسلامی کسی را بیابد که بتواند بار سنگین مسؤولیت حکومت براساس اصول اسلامی را بر دوش بکشد، به سربازی او همّت خواهد بست و از وی حمایت خواهد نمود و اگر چنین فردی را نیابد آنگاه تلاش خواهد کرد تا برنامه خاص خود را عملی کند.»[۲۳]
این سخنان وی که اخوان المسلمین خواستار انقلاب نیست به حکومت مصر امیدواری میداد که اخوان المسلمین قصد ندارد با خشونت به مبارزه با دولت برای دستیابی به اهداف خود اقدام نماید. درحالی که که اسلامگرایان افراطی ریشه همه مشکلات جامعه مصر را در سیستم حکومتی مصر دانسته و خواستار سرنگونی آن بودند. آنان اخوان المسلمین را متهم میکردند اصل جهاد را ترک کرده و به سوی همکاری با دولت گرایش یافته اند. این افراد بعدها از اخوان المسلمین جدا و جنبش های رادیکالی چون جهاد اسلامی مصر را به وجود آوردند.[۲۴] ولی رهبران اخوان المسلمین تأکید داشتند دین رسمی کشور در قانون اساسی، اسلام می باشد. و از سوی دیگر استعمارگران در کشور وجود ندارند که دست به مبارزه مسلحانه علیه آنان بزنند.
عمر تلمسانی معتقد بود اخوان المسلمین مایل است حقیقت اسلام در جهان گسترش یابد. وی مانند بنیانگذار اخوان المسلمین اعتقاد داشت اسلام با هر گونه فرقه گرایی و اختلافات مذهبی مخالف بوده و هدف اصلی اتحاد بین مسلمانان برای دستیابی به اهداف بزرگ تری می باشد.[۲۵]
در حالی که سید قطب یکی از رهبران اصلی بنیادگرایان اسلامی اعتقاد داشت ایمان واقعی به اسلام با تسلیم کامل در مقابل اراده خداوند میباشد و جامعه های موجود جامعه جاهلی است و دارالسلام، جامعه ای است که در آن دولت اسلامی برقرار میباشد و حدود الهی در آن اجرا میگردد. در مقابل تمام سرزمین های که در آن با عقیده یک مسلمان حقیقی مبارزه می کنند و تعالیم اسلام را رعایت نمی کنند، دارالحرب می باشد اگر چه مسلمانان در آنجا زندگی کنند. وظیفه مسلمانان واقعی مبارزه با این وضعیت و تبدیل وضعیت به جامعه اسلامی میباشد و هدف نهایی مسلمانان استقرار حاکمیت خدا در زمین می باشد وی معتقد بود از آنجا که عمل مسلمان همیشه امری بنیادی می باشد، باید در پی تشکیل یک جامعه عقیدتی برآمد هر چند که آن کوچک باشد و اطاعت از حاکم در قوانین اسلامی، به دلیل خود شخص و جایگاه وی در جامعه نیست، بلکه اطاعت از وی ناشی از تبعیتش از قانون الهی می باشد.[۲۶]
حامد ابونصر مانند عمر تلمسانی ضمن مخالفت با خشونت، هدف اصلی اخوان المسلمین در مصر را ایجاد یک دولت اسلامی می دانست که براساس اصول شریعت اداره شود و استقرار حاکمیت الهی به معنی آزادی بشر میباشد، اخوان المسلمین دموکراسی را مورد توجه قرار میدهد و از آن حمایت می کند. آنان گسترش آزادیهای دموکراتیک و استقرار سیستم چند حزبی را برای مصر یک ضرورت می دانند و معتقدند توانایی یک دولت نیرومند در قدرت نظامی و سرکوب مردم نمی باشد، بلکه در آزادی های مدنی و اعتماد مردم به دولت میباشد.
مصطفی مشهور معتقد است تبدیل شدن اخوان المسلمین به حزب به بهبود روابط آن با دولت کمک زیادی میکند و مبارزات انتخاباتی به مردم نشان میدهد که اسلام فقط دین عبادت نیست بلکه تمامی عرصه های زندگی فرد را فرا می گیرد. اخوان المسلمین با استفاده از یک کانال رسمی بهتر می تواند به اهداف اساسی خود دست یابد.[۲۷]
این افکار وگرایش به اندیشه حزبی، با افکار و آرمان های حسن البناء که خواستار منافع کلّی اُمّت اسلامی بود، در تعارض می باشد. رهبران اوّلیه اخوان المسلمین خواستار انحلال همه احزاب سیاسی (به دلیل اینکه ایجاد بسیاری از احزاب براساس اهداف فردی و نه مصالح عمومی میباشد) در مصر بودند.
اخوان المسلمین معتقد بودند الأزهر در راستای اهداف خود در معرفی اسلام به مسلمانان دچار کوتاهی گردیده و به وظیفه واقعی خود عمل نکرده و این قصور منجر به انحراف در عرصه های مختلف در جامعه مسلمین شده است و علّت این ناکامی در تعلیمات و آموزش الأزهر است که به روش قدیمی و سنّتی بوده و پاسخگوی نیازهای مسلمانان امروز نمیباشد. اسلام بیتحرک الأزهر مورد قبول تمامی استعمارگران و حکّام فاسد میباشد.
اخوان المسلمین یکی از عوامل عقب ماندگی و ناکامی جامعه مصر را جدایی دین از سیاست می دانست. به عقیده آنان مبارزه سیاسی باید به عنوان یک وظیفه اساسی برای رسیدن به آرمان های جامعه اسلامی به کار برده شود واسلام فقط برای عبادت فردی نمیباشد، بلکه چارچوب زندگی در اجتماع را مطرح می سازد، فساد و انحراف در جامعه اسلامی ناشی از غفلت در آموزش تعالیم اسلامی و رواج ارزش های بیگانه در جامعه می باشد؛ و راه حل آن بازگشت به اسلام واقعی می باشد، نه اسلامی که قرن ها براثر نفوذ حکام تحریف شده است و اندیشه کسانی که اسلام را فقط یک دین عبادی می دانند، یا کسانی که خواستار جدایی دین از سیاست می باشند، تحت تأثیر از افکار روشنفکران غربی یا افرادی که شناخت درستی از احکام ندارند، است.
هدف نهایی اخوان المسلمین برقراری یک حکومت اسلامی می باشد و در دیدگاه آنها مهم ترین اساس، یک حکومت الهی با محوریت شریعت می باشد؛ البته ایجاد یک کشور مسلمان تنها خواسته اخوان المسلمین نبود، بلکه هدف اصلی آنان، سرنوشت جامعه مسلمین بود. آنان بازگشت به قرآن را یک وظیفه شرعی و برای حفظ جامعه اسلامی در برابر انحرافات می دانستند.[۲۸] علاوه بر قرآن، از سنّت، اجماع، قیاس و آرای مجتهدین هم می توان استفاده کرد، لذا باید مطابق با نیاز زمان احکام را بررسی و تفسیر کرد. آنان درباره جامعیت و قابل اجرا بودن و قوانین الهی در تمام زمان ها و مکان ها، نظرات خاصی داشتند. به طور مثال در مورد بریدن دست دزد معتقد بودند عمل دزد بعد از این که جامعه تمام نیازهای او را فراهم کرد، مستوجب بریدن دست میگردد، نه این که بدون در نظر گرفتن وضعیت جامعه، بتوان حدّ سرقت را جاری کرد، و تا وقتی جامعه اسلامی واقعی وجود ندارد، این قوانین نباید اجرا گردد.
حسن حنفی اندیشمند مصری تحت تأثیر فضاهای فکری دنیای عرب از جمله اخوان المسلمین، واکنش های بارزی در مورد هویت خواهی، عدالت جویی، چپ گرایی اسلامی و چالش با غرب را بیان داشت و بنیادگرایی مبارز جهان اسلام را «گریه مظلومان» دانسته است و اعلام نمود درست نیست غرب به عنوان مرکزیت فرهنگی جهان به حساب اید، مسلمانان باید غرب را مورد بررسی دقیق قرار دهند و معتقد است برای پیشرفت باید برخود آگاهی و زایش درونی و توسعه بومی توجّه کرد «خدا در خویشتن انسان تجلی میکند و آزادی خواهی آدمی، جلوهای از اراده الهی در اوست» و هیچ اندیشه دینی امری مطلق و مقدّس نیست و قابل بررسی و انتقاد مجدد میباشد و انسان ها باید آگاهانه متون دینی را مورد بررسی قرار دهند «اگر خدا را در این نزدیکی و در خویشتن خویش آدمی و در متن هستی، تاریخ، فرهنگ، جامعه و مردمان جلوه کند معرفت دینی هم، معرفت بشری خواهد بود و در عین محدودیت ها و قابل انتقاد بودنش همراه به شرط آزمون، خواهد توانست در جهت اعتلا بخشیدن به زندگی دینداران کارآمد باشد و در نتیجه لزومی ندارد دنبال معرفت دینی مقدّس و نابی باشیم که به طور کلّی از حوزه تاریخ، فرهنگ بشری و دخالت فهم ذهن آدمی بیرون باشد». وی خشونت و تکفیر را رد میکند و بر این اعتقاد است که همه باید با تمام اندیشههای خود در جامعه حضور داشته باشند.[۲۹] به دلیل همین اندیشهها، حسن حنفی به تفکر التقاطی متهم گردید.
براساس سیاست های حسنی مبارک در ایجاد دموکراسی در مصر، به اخوان المسلمین اجازه داده شد به طور محدود در انتخابات شرکت کنند، آنها توانستند کرسی هایی را در پارلمان به دست آورند و وی در سال ۱۹۹۵م عدّه ای از رهبران و کادر اصلی اخوان المسلمین را به علت این که برای مبارزان اسلام گرا پوششی سیاسی فراهم می کند به زندان محکوم کرد. اخوان المسلمین به عنوان کهن ترین سازمان بنیادگرا برای تبلیغ ایدئولوژی خود در بعضی کشورهای عربی پایگاهی برای خود فراهم نمود و تبعیدشدگان اخوان، به هیأت های تبلیغی تبدیل شدند که تلاش هایی را برای ایجاد وحدت در جوامع اسلامی انجام داده اند؛ ولی سازمان های اخوان المسلمین در سایر کشورها، با اخوان المسلمین مصر هماهنگی کاملی ندارند. آنان خواهان بیداری اسلامی در بین مردم در سراسر جهان عرب می باشند.[۳۰]
در جمع بندی کلّی می توان به این نتیجه رسید که جنبش اخوان المسلمین از زمان تشکیل خود تا به امروز دچار فراز و نشیب های زیادی در افکار و آرمان های خود گردیده است. شکل یابی اخوان المسلمین بازتاب شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بود که بر جامعه مصر آن زمان حکمفرما بود (گسترش نفوذ استعمار در کشورهای اسلامی، اوضاع نامساعد اقتصادی و تبعیض های موجود در جامعه) این عوامل بستر مهمّی برای جذب مردم به این جنبش بود؛ در چنین شرایطی اخوان المسلمین به وسیله حسن البناء شکل گرفت که خواهان بازگشت به اندیشه های قرآنی و پرهیز از جدال های فرقه ای و وحدت جامعه اسلامی بود، آنان خواستار نهضتی برای بازگشت به اسلام واقعی برای حل مشکلات جامعه و رها گردیدن از بحران ها بودند. حسن البناء سازمانی به وجود آورد که در نوع خود در میان کشورهای اسلامی بی نظیر بود.
آنان توجه زیادی به محرومان و مستضعفان در جامعه داشتند، امّا این چیز جدیدی نبود، بیشتر نهضت ها، در اکثر کشورها وقتی خواهان گسترش و نفوذ در جامعه می گردند به این پایگاه که از وضعیت موجود ناراضی می باشند اتکا می کنند، ولی هنر اخوان المسلمین این بود که از آنان با گرایش ها، اهداف و آرمان های گوناگون در جهت اهداف خود استفاده نمودند، یکی از شعارهای اساسی اخوان المسلمین عدالت اجتماعی و برقراری حکومت اسلامی در جامعه بود که شعارهای جامعه پسند و آرمانی بود و چون شعارهای آنان در مورد جامعه اسلامی بود فراتر از مصر رفت و توانست در کشورهای اسلامی دیگر هم پایگاه هایی پیدا نماید اگرچه در خیلی از زمینه ها با اخوان المسلمین مصر اختلافاتی داشتند.
پی نوشت:
[۱]. احمد موثقی، جنبش های اسلامی معاصر، (تهران: سمت، ۱۳۷۴)، ص۹۵؛ محمد جواد صاحبی، اندیشه های اصلاحی در نهضت های اسلامی، (تهران: کیهان، ۱۳۷۰)، ص۸ .
[۲]. علی محمد نقوی، مقدمه ای بر نهضت شناسی، (از حسن البناءتا خالد اسلامبولی)، (تهران: موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، ۱۴۰۱ هـ . ق)، ص ۲۳؛ حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، (تهران: امیر کبیر، ۱۳۵۸)، ص ۲۴۱.
[۳]. علی محمد، تقوی، پیشین، ص ۴۹
[۴]. اسحق موسی الحسینی، اخوان المسلمین، ترجمه: سید هادی خسرو شاهی، (تهران: اطلاعات، ۱۳۷۵)، ص ۳۲؛ محمد قطب، بیداری الامی، ترجمه: صباح زنگنه، (تهران: اطلاعات، ۱۳۷۴)، ص ۴۴.
[۵]. بهمن آقایی و خسرو صفوی، اخوان المسلمین، (تهران: رسام، ۱۳۶۵)، ص۱۹.
[۶]. گوهر جنبش اخوان المسلمین باقی خواهد ماند، روزنامه جام جم، ۲۳/۱۱/۷۹.
[۷] . بهمن آقایی و خسرو صفوی، پیشین، ص ۱۹.
[۸] . www.shareh.com/Personalities/076.htm; www.ghadeer.org/SiyASI/J-faddaee/m-140014.htm
[۹] . فتحی شقاقی، جهاد اسلامی، ترجمه: سید هادی خسرو شاهی، (تهران: اطلاعات، ۱۳۷۵)، ص۱۶۸.
[۱۰] . حسن خودران، اخوان المسلمین سمبل گفتمان دینی ایدئولوژیک ـ رادیکال، روزنامه صدای عدالت، ۲۲/۷/۸۰.
[۱۱] . کلیم صدیقی، مسائل نهضت های اسلامی، ترجمه: سید هادی خسرو شاهی، (تهران: اطلاعات، ۱۳۷۵)، ص ۱۷۰.
[۱۲] . اسحاق موسی الحسینی، پیشین، ص ۱۹۹؛ علی محمد نقوی، پیشین، ص ۱۸۸.
[۱۳] . همان، ص ۲۳۴.
[۱۴] . همان، ص ۲۴۱.
[۱۵] . حمید عنایت، اسلام و سوسیالیسم در مصر و سه گفتار دیگر، (تهران: موج، ۱۳۵۰)، ص ۳۰.
[۱۶] . اسحق موسی الحسینی، پیشین، ص ۲۴۸.
[۱۷] . هفته نامه بعث، (قم: مرکز بررسیهای اسلامی)، سال هشتم، شماره های ۳ و ۴، ۲۳ و ۳۰ /۱/۱۳۶۶ و سال هفتم، شماره ۱۱، ۴/۳/۱۳۶۵.
[۱۸] . کمال حاج سید جوادی، پیشین، صص ۳۶ تا ۵۶.
[۱۹] . اسحق موسی الحسینی، پیشین، ص ۱۱۴.
[۲۰] . همان، ص ۱۱۹.
[۲۱] . بهمن آقایی و خسرو صفوی، پیشین، ص ۷۴.
[۲۲] . علی محمد تقوی، پیشین، ص ۶۶.
[۲۳] . استراتژی و اهداف اخوان المسلمین، مصر، روزنامه سلام، ۲۷/۱۲/۷۶ .
[۲۴] . اخوان مسلمین بر سر دو راهی انقلاب یا اصلاحات، نشریه سیاست روز، ۳/۴/۸۰.
[۲۵] . مسائل ایران و انقلاب مصر از دیدگاه مرشد عام اخوان المسلمین، هفته نامه بعث، سال هفتم، شماره ۱۱، ۴/۳/۱۳۶۵.
[۲۶] . هرایر دکمیجان، پیشین، ص ۱۶۵.
[۲۷] . استراتژی و اهداف اخوان المسلمین مصر، پیشین، ص ۳.
[۲۸] . بهمن آقایی و خسرو صفوی، پیشین، ص۱۷.
[۲۹] . حسن حنفی و رویکرد انسان گرایانه به قرآن، مقصود فراستخواه، نشریه فراراه، شماره ۱.
[۳۰] . هرایر دکمجیان، پیشین، ص ۴۰۳.
متن حاضر ترجمه ای است آزاد از مقدمه کتاب «Key Concepts in Politics» نوشته اندرو هیوود «Andrew Heywood»، رئیس مرکز مطالعات و مدیر گروه علوم سیاسی کالج ارپینگتون «Orpington»
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه.
نویسنده: علیرضا هوسمی