- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
ولادت
این فقیه وارسته در سال ۱۳۰۸ هـ. ق صاحب فرزندی گردید که او را محمد نامید. حکمت الهی بر آن تعلق گرفت که این کودک در همان سنین خردسالی از چشمه عطوفت پدری پارسا و فاضل محروم بماند و در غم ارتحال آن مرد خدا، اوقات را سپری کند. گرچه محمد از حضور پرفیض پدر بیبهره گشت، ولی مادرش که بانویی پاکدامن و صالحه بود، مراقبت و کفالت وی را عهدهدار شد و در جهت تربیت و رشد وی از هیچ گونه کوشش دریغ نکرد و در اولین وهله، وی را به مکتب خانهای در کوهستان فرستاد. محمد توانست قرائت و خواندن و نوشتن را بیاموزد. مادر فداکارش وقتی مشاهده کرد این طفل توانایی آن را دارد که مراتب علمی و درجات دانش را بپیماید، تصمیم گرفت او را به حوزه علمیه بهشهر بفرستد.[۱]
اساتید
محمد نوجوان در حوزه علمیه بهشهر، کتاب شمسیّه را نزد شیخ احمد رحمانی و کتاب مطوّل را از محضر شیخ محمد صادق شریعتی نوه شیخ محمد صالح اشرفی ـ و کتاب معالم را نزد حاج آقا بزرگ کردکویی و تنی چند از مدرسان حوزه علمیه بهشهر آموخت. در درس آیه الله حاج سید محسن نبوی اشرفی که در شمار علمای بزرگ مازندران و جامع معقول و منقول بود، شرکت کرد.
آیه الله نبوی در اوایل قرن چهاردهم هجری رهسپار عراق گردید و در درس آخوند خراسانی و آیه الله سید محمد کاظم یزدی و دیگر مشاهیر حوزه علمیه نجف شرکت کرد و پس از اخذ درجه اجتهاد، در سال ۱۳۲۵ هـ. ق به ایران بازگشت و در شهرستان بهشهر ساکن گردید و ضمن تدریس، به رفع مشکلات اجتماعی و حلّ و فصل مسایل مردم پرداخت.[۲]
وی در ماجرای درگیری طرفداران استبداد و حامیان مشروطه، فشارهای زیادی را متحمل گشت و چون ملاحظه کرد آشفتگیهای پدید آمده توسط این دو گروه، فرساینده و مانع تلاشهای علمی او میباشد، به نجف برگشت و تا پایان زندگی در آن جا ماند و به تربیت طلاب پرداخت و سرانجام در روز یکشنبه ۲۷ جمادی الثانی سال ۱۳۷۳ هـ. ق رحلت نمودو در جوار بارگاه امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ و جنب مقبره مسجد خضرا دفن گردید.[۳]
حاج آقا خضر اشرفی، معروف به شریعتمدار استاد دیگر آیت الله کوهستانی در حوزه علمیه بهشهر بوده است. پدر وی، آیه الله شیخ اسماعیل شریعتمدار از علمای بزرگ مازندران به شمار می رفت که در بهشهر میزیست.حاج آقا خضرسال ها در بهشهر به هدایت مردم، اداره امور حوزه علمیه بهشهر، رسیدگی به مشکلات مردم و تألیف آثاری چند در فقه و اصول مبادرت نمود. وی در سال ۱۳۳۶ هـ. ق فوت کرد.[۴]
آیه الله کوهستانی پس از استفاده از دانشوران حوزه علمیه بهشهر، عازم شهرستان بابل (بار فروش) گردید و به مدت ۱۴ ماه در مدرسه کاظم بیک[۵] نزد شیخ احمد گرجی به تحصیل پرداخت.
استاد دیگر وی در حوزه علمیه بابل، آیه الله العظمی ملا محمد اشرفی (۱۲۱۹ ـ ۱۳۱۵ هـ. ق) میباشد. آیه الله اشرفی پس از بهرهمندی از محضر سعید العلمای مازندرانی، به نجف رفت و در درس شیخ انصاری حاضر گردید و پس از کسب فیض از محضر وی و سایر استادان نجف و سامراء، در ۲۱ سالگی به درجه اجتهاد نائل آمد. وی در اندک مدتی، از شهرت بالای علمی و اجتماعی برخوردار گردید و به مقام مرجعیت رسید. مراتب فضل، کمال، زهد، پارسایی، عبادتها و کرامتهایش را شرح حال نگاران در آثار خویش، در حدّ اعلی ستودهاند.[۶] با تلاش وی، حوزه علمیه بابل رونق ویژه و جذابیت خاص به دست آورد؛ به نحوی که دانش پژوهان و تشنگان معارف از نقاط گوناگون به سوی این کانون دانش و ارزش کشیده شدند. درسهای اخلاق، مواعظ ارزنده و نکات هشدار دهندهای که آیه الله اشرفی در بحثهای خود مطرح میکرد، در ساختن شخصیت شاگردانش بسیار مؤثر بود. آیه الله کوهستانی این توفیق را به دست آورد تا از خورشید وجود این عالم فرزانه روح و روان خویش را به انوار ملکوتی و انفاس قدوسی منور سازد.[۷]
ستاره درخشان دیگری که آیه الله کوهستانی از حوزه درسی او استفاده کرد، آیه الله شیخ محمد حسین مازندرانی (۱۲۴۰ ـ ۱۳۴۵ هـ. ق) معروف به «شیخ کبیر» میباشد. شیخ کبیر در حوزههای علمیه قزوین، کربلا و نجف به تحصیل پرداخت و در رشتههای گوناگون علوم اسلامی، تبحری شایسته به دست آورد و در ردیف مجتهدان قرار گرفت. وی به دلیل زهد و تقوای توأم با نبوغ، از مشایخ روایی شیعه گشت. آیه الله العظمی مرعشی نجفی به دریافت اجازه نقل روایت از ایشان مفتخر گردید. نتیجه المقال فی علم الدرایه و الرجال، حواشی بر فرائد الاصول شیخ انصاری، سراج الامه، حدیقه العارفین و تتمیم الدّره فی صلوه الجمعه از آثار اوست.[۸]
آیه الله شیخ نجفعلی، فرزند حسن نوکندی، معروف به فاضل استرآبادی (۱۳۰۵ ـ ۱۳۹۱ هـ. ق) از دیگر استادان آیه الله کوهستانی در حوزه علمیه بابل میباشد. بنابر نظر برخی، آیه الله کوهستانی معالم الاصول را در حوزه علمیه مشهد، نزد وی فرا گرفت. آیه الله استرآبادی پس از بازگشت از نجف اشرف در شهر بابل اقامت کرد و به هدایت مردم پرداخت. آثارش نشانگر دقت نظر، استواری دانش، ژرفای اندیشه، ایمان و تقوای اوست.[۹] سخنان شیوایش چون از اعماق قلبی پاک و درونی تصفیه شده بر میخاست، اثر مفید بر دلها میبخشید. شنوندگان چنان شیفته بیاناتش میشدند که پس از شنیدن سخنرانی او، حتی برای یک بار، مایل بودند همیشه در حضورش باشند.
او از این توانایی برای از بین بردن بدعتها و گناهان استفاده میکرد و با پیگیری مستمر افراد را به امور خیر و افعال شایسته تشویق مینمود و اجتماع را به سوی صلاح و پاکی سوق میداد.[۱۰]
آیه الله استرآبادی به میزان استعداد و نبوغ فکری آیه الله کوهستانی پی برد و بدین سبب، در تربیت و پرورش وی سعی ویژهای از خود بروز داد و با نهایت فروتنی، در کوهستان به دیدار شاگرد خود رفت و مقام علمی و فکری او را ستود.
عزیمت به عتبات
آیه الله کوهستانی در جوار بارگاه امام رضا ـ علیه السلام ـ همراه با توسل به پیشگاه آن حضرت، نزد استادان خود به تکمیل دانستههای خود در فقه و اصول و تهذیب نفس پرداخت. با مجاهدات مستمر و تلاش بیوقفه، در ردیف علمای بزرگ و چهرههای تابناک حوزههای علوم دینی تشیع قرار گرفت. وی به منظور تقویت مبانی اجتهادی خود، به عراق رفت. و هم مباحثهاش، آیه الله شیخ محمد تقی آملی نیز در سال ۱۳۴۰ هـ. ق وارد نجف شد.[۱۱]
آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی حدود ۵۵ سال در عراق اقامت داشت و از محضر زبدگان فقه و اصول استفاده برد و خود از جمله مراجع طراز اول شد. آیه الله کوهستانی جزو شاگردان او بود.[۱۲]
میرزای نائینی که نزدیک به ۴۰ سال از عمر خود را در راه تحصیل و تدریس گذرانده و به مرتبه بالایی از فقاهت رسیده بود، در سال ۱۳۱۶ هـ. ق،وارد نجف شد و به تدریس در مدرسه بکتاشیها پرداخت. پس از مدت کوتاهی، حدود ۳۰۰ نفر از شاگردان ممتاز آخوند خراسانی در درس او حضور یافتند.
درس آیه الله نایینی برای شیخ محمد کوهستانی مشخصات ارزشمندی داشت، زیرا وی با شیوهای جالب تدریس میکرد و افکار تازهای عرضه میداشت و شاگردان خود را به اندیشیدن وادار میکرد.[۱۳]
آیه الله نایینی هنگام اعطای گواهی اجتهاد به آیه الله کوهستانی، از علمای حاضر در جلسه استفتاء خویش، از اجتهاد وی سؤال کرد که همه آنان به اجتهاد و عدالت او شهادت دادند. آیه الله العظمی سید محمود شاهرودی که شاگرد آیه الله نایینی و هم درس آیه الله کوهستانی بود، نیز اجتهاد و عدالت او را تأیید کرد. آیه الله نایینی در اعطای گواهی اجتهاد، بسیار دقیق بود. اجازات صادر شده از ناحیه ایشان، مؤید این است که وی در این خصوص نهایت احتیاط را مبذول میداشت.[۱۴]
آیه الله آقا ضیاء الدین عراقی (اراکی) استاد دیگر آیه الله کوهستانی میباشد. وی از بزرگترین شاگردان آخوند خراسادنی است که پس از مدتی، از برترین مدرسان فقه و اصول گشت.[۱۵]
آیه الله کوهستانی به دریافت اجازه اجتهاد از آقا ضیاء الدین عراقی نایل آمد. در این اجازه، استادش از وی به عنوان عالم، فاضل کامل، علم الهدی، فخر محققان، افتخار اهل تدقیق و غوّاص بحار علوم و مفتاح رموز تحقیق برای عموم مردم نام میبرد.[۱۶]
آیه الله کوهستانی پس از ده سال تحصیل در نجف اشرف و اخذ گواهی اجتهاد، به ایران بازگشت تا اندوختههای علمی و میوه دهها سال گشت و گذار در بوستان معرفت و حکمت و فضیلت را در اختیار مشتاقان معارف ناب قرآن و عترت قرار دهد.
اهتمامی با اهمیت
هنگام بازگشت آیه الله کوهستانی به وطن خویش، ایران به سبب تعدی اجانب و ستم رضاخان، در وضع آشفته و نگران کنندهای به سر میبرد. علما با مشاهده این اوضاع نابسامان به شدت در هالهای از تأثر و رنج روزگار میگذرانیدند. تمامی حوزههای علمیه، مساجد و حسینیهها بسته بود و از اقامه مجالس مذهبی و مراسم دینی به طور جدی جلوگیری میشد، آیه الله کوهستانی به زادگاه خویش برگشت و برای جلوگیری از اجرای نقشههای ضد دینی رضاخان، به آبادیهای گوناگون مسافرت نمود و به ارشاد مردم پرداخت و آنان را از این توطئههای خطرناک، آگاه ساخت. وی در سال ۱۳۱۶ هـ. ق،لنگ احداث حوزه علمیه کوهستان را بر زمین زد و برای تحقق این هدف پاک، بخشی از املاک شخصی خود را که در جنب منزل مسکونیاش قرار داشت، به این امر اختصاص داد و با تلاشی مستمر و توأم با تدبیر و مشی حکیمانه، ۵ دستگاه ساختمان گلی بسیار ساده که هر یک شامل چند حجره بود، برای اسکان طلاب احداث کرد. سرانجام حوزه علمیه کوهستان گشایش یافت. پس از تکمیل بنای مدرسه، آیه الله کوهستانی برای نامگذاری حوزه، به قرآن تفأل زد که این آیه آمد: «قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیرٌ، ممّا یجمعون»[۱۷] و با الهام از کلام وحی، این پنج مدرسه را «فضل»، «رحمت»، «فرح»، «خیر» و «جمع» نام نهاد.[۱۸]
در اندک زمانی، دانش پژوهان علم و فضیلت از هر سو برای تحصیل علوم دینی در این مکان گرد آمدند و بدین ترتیب دوران حیات علمی دینی در مازندران، از روستای کوهستان آغاز گردید.
آیه الله کوهستانی دریافت که به دلیل اختناقهای حاکم وقت، بهتر است خدمات خویش را از همان دهکده کوچک آغاز کند و سختیهای ناشی از جاری کردن این جویبار فضیلت را به تنهایی بر دوش کشد و به پرورش طلاب بپردازد؛ تا آنان با توشهای توأم باتزکیه و به دور از هوای نفس، در مسیر گسترش معارف و علوم اسلامی گام بردارند. بدین گونه حدود ۲۰۰ نفر طلبه در آن جا مشغول تحصیل و پیمودن قلههای رفیع علم و معنویت شدند و روح تشنه خویش را از زمزم کمال آیه الله کوهستانی سیراب کردند.[۱۹]
پیر پارسای کوهستان با دقت کامل، بر تحصیل و تهذیب طلاب نظارت مینمود. او هیچ گاه مدیریت حوزه را به عهده دیگری نگذاشت. وی هرگونه امکاناتی را که در رشد علمی و تزکیه طلاب مؤثر بود، در اختیارشان قرار داد و آنان را به زندگی ساده و حفظ زیّ طلبگی سفارش میکرد. گسترش این حوزه به لحاظ علمی و تدارکاتی و نیز شهرتی که به دست آورد، مرهون حسن مدیریت، صفای باطن و اخلاص آیه الله کوهستانی بود که همچون حکیمی حاذق و درد آشنا، امور طلاب را با فروتنی سامان میداد و هم چون پدری مهربان با آنان رفتار میکرد و با نشاط روحی خویش همگان را در جهت ادامه تحصیل و پیمودن مسیر تزکیه مصمم میساخت. آیه الله کوهستانی در مدرسه تدریس مینمود و شاگردان را به مباحثه علمی، کنجکاوی، پرسش و موشکافی وادار میکرد.
در اندک مدتی، روستای گمنام کوهستان مرکز توجه دانش پژوهان و محل رفت و آمد مشاهیر علمی حوزه، خطیبان خردمند، نویسندگان و محققان عرصههای دینی و اعتقادی قرار گرفت. بسیاری از علمای بهشهر، هزار جریب، نکا، رستم کلا و دیگر مناطق مازندران از جمله افرادی هستند که در این حوزه به مقامات علمی دست یافتهاند.[۲۰]
شاگردان
۱. شیخ علی کاشانی (۱۳۴۹ ـ ۱۳۷۴ هـ. ق).
۲. شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد (۱۳۱۱ ـ ۱۳۶۰ هـ.ش).
۳. آیه الله حاج سید تقی حسینی نصیری (۱۲۸۹ ـ ۱۳۷۳ هـ. ق).
۴. آیه الله حاج شیخ ابوالقاسم رحمانی خلیلی مازندرانی (۱۳۰۲ ـ ۱۳۷۵).
۵. آیه الله حاج شیخ حسین محمدی لائینی هزار جریبی الاصل (۱۳۰۳ ـ ۱۳۷۲ ش).
۶. حاج اسحاق درزیان.
۷. حاج شیخ محمد علی صادقی.
۸. شیخ محمد علی ابراهیم نژادی آکردی.
۹. سید حسن ابطحی.
۱۰. حجت الاسلام سید محمود حسینی.
مبارزه با فساد
آیه الله کوهستانی از مفاسد روز افزون اجتماعی و حرکتهایی که سقوط اخلاقی اجتماع را به دنبال داشت، سخت آزرده خاطر میشد. در زمان طاغوت، در شهر نکا، شخصی در پی احداث ساختمان برای سینما بر آمد. از آن جا که در آن زمان، سینما لانه فساد بود، آیه الله کوهستانی بانی ساختمان را فراخواند، و با شیوه شایسته اسلامی او را منصرف ساخت و در نتیجه، ساختمانی که به منظور ترویج منکرات آماده میشد، به مسجد تبدیل گردید و آیه الله کوهستانی نخستین نماز جماعت را در آن اقامه فرمود. بانی ساختمان به مناسبت این که چنین توفیقی را به دست آورده بود، نام مسجد را «توفیق» نهاد.
محاکم قضایی رژیم پهلوی با مردم بدرفتاری میکردند. رشوه خواری در بین آنان رواج داشت. به شکایات مردم رسیدگی نمیکردند. از این جهت، مردم برای حل اختلافات خود به آیه الله کوهستانی مراجعه میکردند. گاهی منازعات عمیق و پیچیده را که طرفین دعوا از اصلاح آن ناامید میشدند، به آسانی حل و فصل میکرد و بین افراد آشتی برقرار مینمود.[۲۱]
زهد و ساده زیستی
آقا ابطحی مینویسد:
« آیه الله کوهستانی در پرتو ایمان و تقوا، توانست به ملکه زهد و قناعت دست یابد. وی خود را با محرومان شریک دانست و راه غلبه بر فقر را عملاً نشان داد. او با این که میتوانست وسایل زندگی بهتری برای خود فراهم نماید، در کمال سادگی و بدون آلایش به سر برد. در و دیوار منزل قدیمی، لباسهای کرباس، ظروف گلین و فرش حصیری منزل او بیانگر زهد و تقوای او بود.
اگر فردی با آیه الله کوهستانی برخورد میکرد، ابتدا تصور میکرد از اوضاع سیاسی و اجتماعی اطلاعی ندارد وهم چون یک روستایی روزگار میگذراند، ولی او با هوش فوق العاده و تیزبینی شگفتی که از صفای نفس وی نشأت میگرفت، از آینده کشور و حوادث سیاسی آن مطلع میساخت. در نخستین روزی که همراه شهید هاشمی نژاد به منزلش رفتم، ساده زیستی او خیلی مرا جلب نمود. اتاقی که برای پذیرایی میهمانان در نظر گرفته بود، اگر چه بزرگ بود امّا آن را با حصیر مفروش نموده بود و در گوشه آن منبری کوتاه، یک جلد قرآن بزرگ، یک جلد رساله و چند عدد مهر وجود داشت و دیگر چیزی دیده نمیشد، ولی معنویتی شگفت بر آن جا حاکم بود؛ انسان را از توجه به دنیا باز میداشت و متوجه به خدا میکرد. میهمانان هم اغلب از بستگان طلاب مدرسه کوهستان و مراجعین (از قبیل شخصیتهای روحانی و کسانی که برای رفع اختلافات و گرفتاریها به ایشان مراجعه میکردند) بودند. به عادت همیشگی، نماز در مسجد به جماعت خوانده میشد. آن گاه همه به محل اقامت ایشان بر میگشتند و در آن جا منتظر غذا بودند. نوع غذا و پذیرایی به قدری ساده و همراه با صفا و گشادهرویی بود که لذت و گوارایی آن را نمیتوان وصف کرد. برای هر مهمانی یک کاسه آش، آن هم در ظروف سفالین و مقداری نان در سفره قرار میداد که اکثر مهمانان نان را برای تبرک به همراه میبردند.»[۲۲]
بارها افراد خیّر به او پیشنهاد کردند که فرشی برای اتاق پذیرایی منزل او بیاورند؛ ولی ایشان زیر بار نرفت. روزی چند تخته قالی گرانبها به منزلش فرستادند، ولی ایشان آنها را به حسینیه کوهستان انتقال داد و به همان حصیر خشن مازندران اکتفا کرد.
آیه الله کوهستانی زهد و ساده زیستی را با محبت به مردم عجین ساخت. قلب او کانون مهر و عاطفه نسبت به اقشار مختلف جامعه، به ویژه محرومان بود.[۲۳]
وفات
آیه الله کوهستانی در اواخر زندگی پربار خود، به بیماری برونشیت و تنگی نفس مبتلا گردید که این کسالت در سال ۱۳۹۱ هـ. ق به صورت حادّ در آمد. لذا در هشتم شوال همین سال به منظور توسل به حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ به قم عزیمت نمود و در بیمارستان آیه الله گلپایگانی این شهر بستری گردید. با تلاش آیت الله العظمی گلپایگانی از پزشکان متخصص تهران دعوت شد تا برای مداوای آیت الله کوهستانی به قم بیایند. آیت الله العظمی گلپایگانی چند بار به عیادت آیت الله کوهستانی رفت. در این ایام، جمع کثیری از علما، مراجع، مدرسین و طلاب قم به ملاقات این فقیه زاهد رفتند و جویای احوال او شدند.
خوشبختانه با تلاش پزشکان حاذق و توجه و سفارش مؤکد آیت الله گلپایگانی، حال ایشان مساعد گردید و رو به بهبودی نهاد و رهسپار مازندران گردید، امّا چون محل اقامت او در کوهستان به لحاظ امکانات و شرایط مناسب نبود، با نظر جمعی از پزشکان به مدت یک هفته در بیمارستان زارع شهرستان ساری، بستری شد و کسالت ایشان شدت یافت. آیت الله کوهستانی در ساعت ۱ بامداد جمعه، ۸/۲/۱۳۵۱ مطابق با ۱۳ ربیع الاول سال ۱۳۹۲ هـ. ق ندای حق را لبیک گفت و به لقای محبوب شتافت.
پس از تشییع جنازه با شکوه در شهرستان بهشهر و شهرهای بین راه بهشهر ـ مشهد و نیز تشییع باشکوه در مشهد، پیکر پاک او، بنابر وصیتش در جوار مرقد مطهر امام رضا ـ علیه السلام ـ در رواق دار السیاده، به خاک سپرده شد.[۲۴]
پی نوشت:
[۱]. ماهنامه زائر، خرداد و تیر ۱۳۸۰، شماره ۷۹، ص ۴۳.
[۲]. حوزههای علمیه شیعه در گستره جهان، سید علیرضا سید کباری، ص ۵۵۰ و ۵۵۱.
[۳]. فیض عرشی، ص ۳۰۴.
[۴]. همان، ص ۲۹۹ و ۳۰۰.
[۵]. اکنون آثاری از این مدرسه بر جای نمانده و تنها مسجد بزرگ کاظم بیک در مجاورت این مرکز، شکوه معنوی خود را حفظ کرده است. درباره حوزه علمیه بابل، ر.ک: حوزههای علمیه شیعه در گستره جهان، ص ۵۵۵ ـ ۵۵۷.
[۶]. ر.ک: لب الالقاب، ملا حبیب الله شریف کاشانی، ص ۱۰۸؛ فوائد الرضویه، محدث قمی، ص ۶۲۸؛ ریحانه الادب، ج ۱، ص ۱۲۸؛ اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۴۰۷؛ مکارم الآثار، حبیب آبادی،ج ۳، و گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج ۳، ص ۱۶۱.
[۷]. فرزانگان بابل، عبدالرحمن باقرزاده، ص ۷۸ و ۷۹.
[۸]. ر.ک: مستدرکات اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۱۶۱؛ الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج ۲۴، ص ۵۰؛ ریحانه الادب، ج ۲، ص ۴۰۳ و تاریخ مازندران، اسماعیل مهجوری، ج ۲، ص ۱۹۳.
[۹]. فرزانگان بابل، ص ۲۸۳ ـ ۲۸۵.
[۱۰]. فرزانگان بابل، ص ۲۸۸ و فیض عرشی، ص ۲۹۷.
[۱۱]. فیض عرشی، ص ۲۳۱.
[۱۲]. گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۱۴ ـ ۲۱۸ و سید ابوالحسن اصفهانی (دیدار با ابرار، ش ۵۶، ص ۳۴)، محمد اصغری نژاد.
[۱۳]. میرزای نائینی (ندای بیداری)، نور الدین علی لو، ص ۶۷.
[۱۴]. فیض عرشی، ص ۲۳۰ و ۳۰۲.
[۱۵]. شمس الفقهاء، داوود نعیمی اراکی، ص ۳۲ و ۳۳.
[۱۶]. تصویری از متن اصلی اجازه نامه مزبور به خط و مهر و امضای آیت الله آقا ضیاء الدین عراقی در صفحه ۳۰۹ کتاب فیض عرشی درج گردیده است.
[۱۷]. یونس، ۵۷.
[۱۸]. حوزههای علمیه شیعه در گستره جهان، ص ۵۵۱.
[۱۹]. شهید هاشمی نژاد (فریاد فضیلت)، مرتضی بذر افشان، ص ۲۷.
[۲۰]. فیض عرشی، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.
[۲۱]. فیض عرشی، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.
[۲۲]. پرواز روح، سید حسن ابطحی، ص ۱۷۲ ـ ۱۷۳.
[۲۳]. فیض عرشی، ص ۲۵۰.
[۲۴]. فیض عرشی، ص ۲۹۰ ـ ۲۹۲ و نیز مجله زائر، شماره ۷۹، ص ۴۳.
منبع :غلامرضا گلی زواره تلخیص از کتاب گلشن ابرار، ج ۳، ص ۳۸۸