- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
خطّه فارس، بویژه شهر شیراز، با پیشینه درخشان، دین مدارى و فرهنگ و دانش پرورى، در گستره چندین سده، از هنگامى که خورشید تابناک اسلام بر سرزمین ایران تابیدن گرفت، همواره خاستگاه دانشمندان، فقیهان، فیلسوفان، عارفان و شاعران برجستهاى چون: شیخ اجلّ، سعدى شیرازى، لسانالغیب حافظ شیرازى و صدرالمتألّهین بوده است. در سدههاى اخیر نیز این سرزمین، آیت بزرگ خدا، میرزا حسن شیرازى، و آیات عظام شیخ محمّد تقى شیرازى، نجابت شیرازى و شهید محراب سید عبدالحسین دستغیب و صدها شخصیّت برجسته دیگر را به خود دیده، که آوازه کمال و دانش برخى از آنان، دورترین مناطق جهان را در نور دیده است.[۱]
در این نوشتار، کوشش شده تا با یکى از چهره هاى فرهیخته سده اخیر شیراز، که سمبل تحقیق، اخلاق و ژرف اندیشى است، آشنا شویم.
در فرجام سده سیزده هجرى قمرى در سال ۱۲۹۲ در شهر شیراز، که در خانه حاج حیدر، تاجر شیرازى، که در میان مردم به امانت، انصاف و پر هیزکارى، اشتهار داشت کودکى دیده به جهان گشود، که نام محمّد کاظم را برایش برگزیدند. او کودکى را، – تا حدود هشت سالگى – در دامن پر مهر و عطوفت پدرش، در شیراز گذراند و پس از آن، به اتفاق پدرش – که یکى از شیفته گان حضرت سیّدالشهدا(ع) بود – براى زیارت عتبات عالیات، به عراق مشرّف شد و در حدود دو سال، یعنى تا سال (۱۳۰۲ ق) در کربلا، در جوار مرقد مقدس حضرت ابى عبداللَّه بسر برد. محمّد کاظم در این مقطع از زندگى خود، ابتدا به فراگیرى قرائت قرآن پرداخت و سپس نوشتن، و خواندن برخى از کتابهاى فارسى را که در آن عصر، آموزش آن براى کودکان و نوجوانان معمول بود، آموخت.[۲]
بازگشت به وطن
محمّد کاظم در اواخر سال (۱۳۰۲ ق) با همراهى پدرش، راهى زادگاه خود، شیراز شد. در این شهر بود که وى، عملاً شروع به تحصیل و یادگیرى مقدمات علوم اسلامى نمود، و فراگیرى پارهاى از کتابهاى سطح را پشت سر گذاشت. این جوان خوش فکر، با استعداد و پرتلاش، که جدیّت و پشتکار از خصلتهاى ذاتى او بود، کتابهاى مطوّل و معالم الاصول را نزد دانشمند و استاد مشهور حوزه علمیه شیراز، سیّد محمّدعلى کازرونى که در تدریس این کتابها، تخصص ویژه داشت، به پایان برد.[۳]
حوزه علمیه شیراز هماره از عزت ویژهاى برخوردار بوده است. با دقت در مدرسه هایى چون منصوریه و حکیم شیراز که چندین قرن از تأسیس آنها مىگذرد، مىتوان به رونق علم و دانش در این شهر پى برد. ترجمه نگاران در مورد اینکه آیا شخصیت مورد نظر این نوشتار، در این مقطع از تحصیلات خود در شیراز، فقط نزدیک استاد (سید محمد على کازرونى) تحصیل نموده یا اینکه استادان دیگرى هم داشته، سکوت نمودهاند. نیز چگونگى شخصیت سید محمد على کازرونى، در هاله اى از ابهام قرار دارد.
هجرت به کربلا
محمّدکاظم در سال (۱۳۰۸ ق) در شانزدهمین بهار زندگى خویش، در حالى که جان او سرشار از عشق و شیفتگى به فراگیرى دانش دین و مبانى معرفتى اسلام بود، تصمیم به هجرت گرفت. این جوان فرزانه، در را ه وصول به هدف الاهى، لحظهاى درنگ نکرد و به سوى حوزه علمیه کربلا حرکت نمود. وى در آنجا کتابهایى مانند: «شرح لمعه»، «قوانین» و «ریاض المسائل» رانزد، استادان این شهر فرا گرفت؛ امّا در منابع ترجمه این عالم بزرگوار، نامى از استادانش آورده نشده است.[۴]
محمّدکاظم شیرازى به عنوان یک طلبه جوان و درس خوان، در این مسیر مقدّس، جزبه درس و تلاش نمىاندیشید. برخى از بزرگان که او را از نزدیک دیدهاند، مىگویند: او آن چنان غرق در درس و تحقیق و اندیشیدن بود، که هیچ مانعى او را از این کار باز نمىداشت. هیچ کس او را تشویق نمىکرد؛ اما انگیزه او، عشق سرشار او، براى با سواد شدن و فقیه شدن در دین بود و این بزرگوار در همین برهه از عمر خویش بودکه با تمام وجود احساس کرد، در راه و روش طلبگى، باید دانش را همگام با کردار و عمل، فرا گیرد و همان گونه که در راه کسب علم مىکوشد، باید در راه سازندگى و تهذیب نفس نیز، کوشش بیشترى مبذول نماید.[۵]
هجرت در هجرت
در اوائل سده چهارده هجرى قمرى حوزه سامرا که از رونق و جنب و جوش شگفت انگیزى برخوردار بود، حوزه درسهاى دینى بسیار باشکوهى بود که سبب آن، وجود مرجع بزرگ شیعى، آیت الله سید محمد حسن شیرازى معروف به میرزاى بزرگ بوده است. میرزا، از نجف به سامرا هجرت کرد و حوزه درس عظیمى تشکیل داد و برجستهترین دانشوران روزگار، در زمینههاى فقه، اصول، عرفان و حکمت به گرد این وجود با برکت و تابناک جمع شدند.
محمد کاظم در ۲۰ سالگى مجذوب آوازه و شهرت شهر سامرا و حوزه پرشکوهش شد و عزم کرد که به آن شهر هجرت کند، بنابراین از کربلا به سامرا رفت و در محضر همشهرى بزرگ خویش حاضر شد.
با معرفى یکى از شاگردانِ میرزاى شیرازى، محمدکاظم به بیت آن مرجع اوّل جهان تشیّع راه یافت و سیّد، هنگامى که عقل و درایت، و اخلاق و روش و منش اسلامى و رفتار و کردار پسندیده او را مشاهده کرد، او را همانند یکى از فرزندان خود قرار داد، و دستور داد تا تمام لوازم و مایحتاج او را فرآهم کنند و نیازهاى مادّى او را برطرف نمایند. این طلبه با استعداد شیرازى چنان مورد توجّه سید محمد حسن شیرازى قرار گرفت که حتى لباسهاى او را در بیت آن مرجع بزرگ، مىدوختند و چنین بود که محمد کاظم شیرازى در این مقطع از عمرش، از رفتار، اخلاق، دانش و درایت میرزا، درسهاى بزرگى آموخت.[۶]
محمد کاظم، رسائل و مکاسب را نزد دانشور فرزانه، آیت الله شیخ حسنعلى تهرانى فرا گرفت و او از بزرگترین استادان سطح عالى حوزه سامرا و از منظر اخلاق و خصلتهاى دینى، به عنوان یک الگو در زهد و تقوا مطرح بود.[۷]
اینکه ایشان دروس دیگر مانند کفایهالاصول را نزد چه استادى فرا گرفته است، مشخص نیست، به هر حال او پس از اتمام کتابهاى مزبور و فارغ شدن از آنها، درس خارج فقه و اصول را نزد مجتهد معروف حوزه سامرا، میرزا محمد تقى شیرازى، آموخت و از محضر آن استاد فرهیخته و متفکّر بهره مند شد.
محمد کاظم شیرازى حالا از منظر مقام فضل و دانش به مرتبهاى رسیده بود که کتابهاى رسائل و مکاسب را تدریس مىنمود و بر این اساس بود که در حوزه سامرا، ضمن اینکه از محضر میرزا محمد تقى کسب فیض مىکرد، به تدریس نیز مىپرداخت و گروهى از طلاب در محضر درس او حاضر مى شدند.
پیوند و ارتباط او با استاد بزرگش آیت حق، میرزا محمد تقى شیرازى، آنچنان محکم و پایدار شد که تا لحظات آخر عمر با برکت شیخ محمد تقى ادامه یافت.[۸]
رحلت میرزاى شیرازى
در سال (۱۳۱۲ ق)، جهان تشیّع، بلکه عالم اسلام، یکى از بزرگترین مردان خویش را از دست داد، مردى که تبلور عقل، اخلاق، زهد و سیاست بود و جهان در فراق او به سوک نشست.[۹]
بعد از رحلت میرزا، شیخ محمد کاظم شیرازى که چهارده سال بود پدر و خویشاوندان خود را ندیده بود، براى زیارت آنان و خویشان خود، به اتفّاق آیت الله شیخ محمذد ابراهیم شیرازى، که یکى از شاگردان بزرگ میرزاى شیرازى بود، عزم شیراز کرد و چند ماهى در آنجا ماندگار شد. او که اینک به عنوان یک طلبه فاضل و مدّرس دروس سطح در سامرا، مشهور بود، بزرگان شیراز، از او درخواست نمودند که در این شهر بماند و به تدریس و امور فرهنگى بپردازد؛ اما او این پیشنهاد را نپذیرفت و بار دیگر عازم عراق و شهر سامرا شد.[۱۰]
حرکت دوباره به سامرا
محمد کاظم شیرازى که شور دانش طلبى آرامش را از او سلب نموده بود، دوباره به سامرا برگشت، و با جدیّت بیشتر در محضر بزرگان سامراچون: آیت الله سید محمد فشارکى اصفهانى، شیخ حسن على تهرانى و میرزا محمد تقى شیرازى حاضر و از خرمن دانش آنها، بهرهها برد. محمد کاظم در این اواخر فقط در درس آیت حقّ، محمد تقى شیرازى حضور مىیافت و با گذشت زمان، یکى از همراهان و ملازمان ویژه استادش شناخته شد. او در هر دو درس استادش حاضر مىشد چون مرحوم شیرازى دو درس مى فرمود. یکى براى عموم شاگردان، و دیگرى براى شاگردان خاص و ویژه، و همین روش ادامه داشت تا اینکه تحولات سیاسى و اشغال عراق به دست انگلیسى ها میرزا محمد تقى را ناچار کرد که از سامرا به کاظمین برود. شیخ محمد کاظم همراه استاد، به کاظمین رفت و در حالى که زن و بچهاش همراهش بودند، چندین سال در کاظمین زندگى کرد.
او چند سال در صحن مقدّس کاظمین، درس خارج مىگفت، و جمع زیادى از پژوهشگران علوم دینى، و طلبههاى فاضل، در حوزه درس او شرکت مىکردند[۱۱]
شیخ محمد تقى در کربلا
آیت الله محمدتقى، بعد از چند سال اقامت در کاظمین، عازم حوزه کربلا شد و در آنجا رحل اقامت افکند. شاگرد برجستهاش که اینک، به عنوان یکى از برازندهترین مجتهدان مکتب درسى او شناخته مىشد، فراق و دورى استادش را برنتابید و بار دیگر، به همراه خانواده و فرزندان، راهىِ کربلا شد، و دیگر بار، به محضر استادش شتافت و در درسهاى فقه و اصول او شرکت نمود و خودش نیز حوزه درسى مستقّلى تشکیل داد.
در سال (۱۳۳۸ ق) شیخ محمدتقى شیرازى، که در غیرت دینى و مبارزه با استعمار انگلیس، و تحقیق و ژرف اندیشى، از اُسوهاى برجسته فقه، اصول و سیاست اسلامى بود، دیده از جهان فرو بست و جهان اسلام را به سوک نشاند.[۱۲]
آخرین پایگاه دانش
شیخ کاظم شیرازى، این مدرّس برجسته و مجتهد عالیقدر، بعد از رحلت استادش، به سبب اصرار جمعى از بزرگان نجف، به حوزه نجف رفت و بلافاصله حوزه درس او رونق بسزائى یافت و تدریس او شهرت پیدا کرد و در ردیف فقیهان نخبه و اصولین حوزه نجف به شمار آمد.[۱۳]
او در روزگار مرجعّیت جهانى آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى، یکى از نزدیکترین یاران سیّد و از مؤثرترین و مهمترین اعضاى شوراى استفتاء آیت الله اصفهانى بود و جواب بیشتر استفتائاتى که از محضر آیت الله اصفهانى مىشد، توسط شیخ محمد کاظم شیرازى، با خط زیباى او نوشته مىشد و سیّد بعد از مطالعه، آنها را امضا و مهر مىکرد.[۱۴]
یک بار از حضرت آیت الله وحید خراسانى که از مدرسّان حوزه قم و مراجع تقلید است شنیدم که فرمود:
من در اواخر عمر سید ابولحسن اصفهانى، به نجف رفتم و در جلسه شوراى استفتاء آیت الله اصفهانى، بزرگان و برجستگان علمى نجف را دیدم، که یکى از آنان استاد مسلّم فقه و اصول، آیت الله شیخ کاظم شیرازى بود.[۱۵]
شاگردان
علامّه شیخکاظم شیرازى در اثر جدّیت و داشتن استعداد سرشار و اندیشه ژرف، حوزه تدریسش، از مهمترین حوزههاى درس در نجف اشرف بود. گروه زیادى از دانش طلبان، از محضر پر فیض او بهرمند شده و یا از ایشان اجازه روایتى دریافت نمودهاند. اینک نام گروهى از آنان را که در کتابهاى تراجم بدان اشاره شده مىآوریم.
۱ – آیت الله سیّد شهاب الدین مرعشى نجفى، ۲ – علاّمه شیخ محمدتقى جعفرى، فیلسوف شرق در عصر اخیر،
۳ – بانوى مجتهده، بىبى نصرت امین اصفهانى، که در حوزه نجف در درس او حاضر و از استادش اجازه روایت دارد.[۱۶]
۴ – شیخ محمد کرباسى اصفهانى،
۵ – شیخ راضى کاظمینى، که از بزرگان و یکى از امامان جماعت صحن کاظمین بود.
۶ – میرزا حسن حائرى،
۷ – محمدحسین بیرجندى قائنى، که در سالهاى اخیر، در بیرجند از دنیا رفت.
۸ – محمدرضا طبسى، و صاحب کتاب «اثبات الرجعه»
۹ – آیت الله بهاءالدین محلاّتى، که از استادش اجازه اجتهاد داشت.[۱۷]
۱۰ – آیت الله لطف اللَّه صافى گلپایگانى(دام عزهالعالى)
از منظر صاحب نظران
شخصیت علمى و کمالات روحى این فقیه بزرگ و اصولى متبحّر، آن چنان والا بود که تمامى ترجمه نویسان، که در این دانش قلم راندهاند، از او ستایش کرده و مقام شامخ او را ارج نهادهاند. آیت الله سید محمدمهدى اصفهانى، که یکى از عالمان برجسته و از رجال شناسان سده چهاردهم است، در کتاب ارزشمند و ماندگار خود، به نام «احسنالودیعه فى تراجم مشاهیر مجتهدین» نوشته است:
و اتفاقاً تألیف این کتاب، در زمان حیات شیخ محمدکاظم شیرازى، در سال (۱۳۴۸ ق) نوشته شده است. وى درباره مقام رفیع او مى نویسد:
او اینک (در سال ۱۳۴۷ ق) یکى از بزرگترین مجتهدان و فقیهان روزگار ما است. از منظر زهد و تقوا جایگاه بس بلندى دارد. جمعى از عالمان و طلاب حوزه نجف در مجلس درسش حاضر مى شوند. بسیار خوش بیان، داراى خطّ زیبا، تعامل اجتماعى او با مردم و طلاب بسیار نیکو، در گفت و گو و مباحثه با دیگران با انصاف و نیک روش و داراى سیماى تابناکى بود. در مسائل علمى داراى دقّت فراوان بود، با طلاب به گونه یک پدر برخورد مىکرد و داراى ذوق سالم بود.[۱۸]
استاد محمدتقى جعفرى در فضل و کمال استادش مى گوید:
«اولین درس من، خارج درس حاج شیخ کاظم شیرازى بود. آن بزرگوار، از نظر اخلاق، یک مربّى نمونه و متین بود، و بدین سبب درس سازندهاى داشت. ایشان بسیار مورد عنایت آیات و مراجع عظام، به ویژه آیت الله شیخ محمدتقى شیرازى بود. مقدارى از مکاسب و طهارت را در خدمت ایشان خواندم و یک دوره کتاب طهارت را در مدرسه مشهور قوام، درس گفتند.[۱۹]
آیت الله حاج شیخ یحیى انصارى شیرازى براى نویسنده نقل کرد:
«در هنگام رحلت آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانى در سال (۱۳۶۵ ق) تمام عالمان و بزرگان شیراز مانند: آیت الله نورالدین شیرازى و آیت الله بهاءالدین محلاتى که هر دو، از بزرگترین مجتهدان شهر شیراز بودند اعلامیه دادند و در تقلید، مردم را به آیت الله شیخ کاظم شیرازى ارجاع دادند، و هنگامى که این استاد بزرگ شیعه از دنیا رفت، این دو بزرگوار اعلامیه صادر کردهاند و در مسجد وکیل شیراز، جلسه ختم گرفتند، که تمام عالمان شیراز و جمعیت زیادى از مردم، در آن جلسه شرکت داشتند و این نشان دهنده جایگاه برجسته آیت الله شیرازى بود.[۲۰]
صاحب گنجینه دانشمندان مى نویسد:
«آیت الله العظمى شیخ کاظم شیرازى از بزرگان و برجستگان حوزه علمیه نجف بود.[۲۱]
آیت الله انصارى از قول آیت الله شب زنده دار شیرازى، براى نگارنده نقل کرد که:
«مرحوم آیت الله شیخ کاظم، همیشه دو جلد کتاب شرح لمعه دمشقیه در کنار میز مطالعهاش بود. و لمعه را مطالعه مى کرد و مىفرمود: به دلیل فروع فقهى فراوانى که در لمعه هست، مراجعه به آن پرفایده است.[۲۲]
رحلت آیت الله اصفهانى
آیت اللهالعظمى سید ابوالحسن اصفهانى، که مرجعیت او در روزگار خویش تقریباً منحصر به فرد بود، هنگامى که در سال ۱۳۶۵ از دنیا رفت، مسئولیّت مرجعیّت شیعه، به عهدهّ آیت الله شیخ کاظم شیرازى قرار گرفت، و جمع زیادى از فضلا، مردم عراق و ایران و به ویژه خطّه فارس، در امر تقلید به ایشان رجوع کردند.[۲۳]
آیت الله بهاءالدین محلاتى، در منزلت استادش مى گوید:
در میان مراجع، مرجعى که توانسته فرمایشات شیخ انصارى را درک نماید، مرحوم شیخ محمدکاظم شیرازى است. ایشان حاشیهاى بر مکاسب دارند که توسّط نوه ایشان، آقا سید رضى شیرازى، اخیراً چاپ و منتشر شده است.[۲۴]
به هر حال، مرجعیت ایشان چندان طول نکشید، چون بعد از دو سال، پس از رحلت آیت الله اصفهانى، ایشان نیز از دنیا رفت، و مرجعیّت آیت الله بروجردى مطرح شد و جهان شیعه در تقلید به ایشان رجوع کردند.
هجرت به قم
آیت الله محمد کاظم شیرازى، در سال ۱۳۶۶ یک سال قبل از رحلت، به مقصد زیارت مرقد منوّر حضرت امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) عازم ایران شد، دنباله سخن از مرحوم محمد رازى که خود نظاره گر، ورود ایشان به قم بوده، چنین است:
آیت الله شیخ کاظم شیرازى که از مراجع بزرگ نجف است، هنگام ورود به شهر قم، از طرف مراجع تقلید، آیات عظام: بروجردى، حجّت، خوانسارى، صدر، فیض، و گروه زیادى از فضلا و طلّاب، مورد استقبال قرار گرفت، و ایشان به منزل آیت الله فیض قمى وارد شد.[۲۵]
آثار علمى
شیخ محمدکاظم شیرازى، که صاحب اندیشه نیرومند و استعداد خدادادى در فهم مسائل علمى بود، در زمینه اصول و فقه، صاحب آثار فراوانى است، که ترجمه نگاران در شرح حال او چنین یادآورى کرده اند:
«حواشى استدلال بر عروهالوثقى»، «تعلیقه بر رسائل» و تألیف مستقل دیگر در مباحث الفاظ و ادلّه عقلیه، در علم اصول فقه، «تعلیقات بر فرائدالاصول» آیت الله نایینى و «حواشى بر دُرَر» شیخ عبدالکریم حائرى و حاشیه مفصلى بر مکاسب شیخ مرتضى انصارى که به نام «بلغه الطالب فى حاشیه المکاسب».
در میان این آثار، فقط کتاب اخیر، به زینت چاپ آراسته شده و دو جلد است؛ جلد اولش در سال ۱۳۵۶ تمام شده. شیرازى در این کتاب گاهى آرا صاحب مکاسب را توضیح مىدهد و گاهى هم، بدان اشکال مىکند. اما نظرات ابتکارى و ابداعات علمى، که جدید و نو باشد مشاهده نشد؛ و متأسفانه از آثار دیگر ایشان اطلاع در دست نیست و ظاهراً هیچ کدام چاپ نشده است.[۲۶]
فرزندان
شیرازى داراى چند فرزند بود، به نامهاى: میرزا احمد، میرزا محمد و میرزا ابوالقاسم که میرزا ابوالقاسم از فضلاى باتقوابود و چندین سال نزد پدر بزرگوارش درس خواند.
یکى از فرزندانش که میرزامحمد کاظمى مجتهدى شیرازى است، از دانشمندان، ادیبان و مجتهدان مشهور معاصر است. او در سامرا به دنیا آمد و در خدمت پدرش و آقا ضیاءالدین عراقى و شیخ عبدالکریم حائرى در قم ،مدارج علمى را گذراند و از بعضى از آنان مفتخر به دریافت اجازه اجتهاد شد. وى در سال (۱۳۴۹ ق)به قم آمد و در خدمت آیت الله شیخ عبدالکریم به تحصیل پرداخت. این دانشمند گرانمایه شرحى بر صوم شرایع دارد.[۲۷]
هجرت آخرین
آیت الله شیخ محمدکاظم شیرازى، فقیه و اصولى متبحّر و فرهیخته، مرجع نامور شیعه، و معلّم اخلاق، بعد از تحمل سالها رنج و هجرت به شهرهاى مختلف، براى کسب علم و کمال، عاقبت در سال (۱۳۶۷ ق) پس از گذشت ۷۵ بهار از عمر پر برکتش، جان عرشى او از قالب جسم به سوى جانان پر کشید و چشم از این جهان فرو بست. هنگامى که خبر رحلت او در نجف منتشر شد، این شهر یک پارچه سوگوار شد و خیل طلاب، فضلا، مراجع و مردم نجف، در تشییع جنازه اش شرکت کردند.
بعد از اینکه حضرت آیت الله سید جعفر بحرالعلوم، بر پیکر مقدّس او نماز گذارد، در یکى از حجرههاى صحن مقدّس علوى، در جوار مرقد مطهّر مولا و مقتدایش امیرالمؤمنین على(ع)، رخ در نقاب خاک کشید. روحش شاد و راهش پررهرو باد.[۲۸]
پی نوشت:
[۱] دانشمندان و سخن سرایان فارس، محمّدحسین رکن زاده، چاپ، ۱۳۲۷ ش.
[۲] احسن الودیعه، بخش دوم، ص ۲۷۸، چاپ دوم، سال ۱۳۸۸ ق؛ المسلسلات، ج ۲، ص ۱۶۵، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، چاپ سال ۱۴۱۶ ق؛ علماى معاصرین، ص ۲۴۱، چاپ قدیم؛ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج ۴، ص ۲۳۲، چاپ ۱۳۴۰ ش.
[۳] همان. مقدمه بلغه الطالب فى حاشیه المکاسب، چاپ سال ۱۳۷۰ ق
[۴] مقدمه بلغه الطالب فى حاشیه المکاسب، چاپ (۱۳۰۷ ق) ص ۱ و ۲؛ احسن الودیعه، بخش دوم، ص ۲۷۸.
[۵] همان.
[۶] مقدمه بلغه الطالب؛ احسن الودیعه، بخش ۲، ص ۲۷۸.
[۷] همان.
[۸] احسن الودیعه، بخش ۲، ص ۲۷۸؛ المسلسلات، ج ۲، ص ۱۶۵.
[۹] فوائد الرضویه، ص ۴۸۴.
[۱۰] مقدمه بلغه الطالب فى حاشیه المکاسب، سید على شُبّر.
[۱۱] احسن الودیعه، بخش ۲، ص ۲۷۸؛ المسلسلات، ج ۲، ص ۱۶۵؛ مقدمه بلغه الطالب.
[۱۲] احسن الودیعه، بخش ۲، ص ۲۷۹؛ علماء معاصرین، ص ۲۴۱؛ و علماء بزرک شیعه از کلینى تا خمینى ص ۳۸۸، چاپ معارف اسلامى قم، سال ۱۳۶۴؛ داستان هایى از زندگى علما، ص ۸۳، نشر بر گزیده ۱۳۷۲.
[۱۳] مقدمه بلغه الطالب؛ احسن الودیعه، بخش ۲، ص ۲۷۹.
[۱۴] همان.
[۱۵] به نقل از نگارنده مقاله.
[۱۶] بانوى مجتهده ایرانى، ص ۳۶، چاپ دوم، پاییز ۱۳۷۲ ش.
[۱۷] المسلسلات، ج ۲، ص ۱۶۵؛ ماضى النجف و حاضرها، ج ۳، ص ۲۳۷، چاپ ۱۴۰۶ق ؛ مجلّه حوزه، ش ۱۹، ص ۱۵۰، فروردین ۱۳۶۶؛ مردى بزرگ از خطّه فارس، گروه تحقیق حوزه علمیه قم، ص ۱۱۶، چاپ ۱۳۶۷ ش.
[۱۸] احسن الودیعه، بخش ۲، ص ۲۸۰.
[۱۹] مجله حوزه، ش ۱۹، ص ۱۹.
[۲۰] به نقل از نویسنده مقاله.
[۲۱] گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۷۱؛ همان، ج ۷، ص ۲۶۸، چاپ ۱۳۵۲ ش، کتابفروشى اسلامیه تهران.
[۲۲] به نقل، از نویسنده مقاله.
[۲۳] بلغه الطالب.؛ و آیت الله انصارى شیرازى.
[۲۴] مردى از خطه فارس، ص ۱۱۸.
[۲۵] گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۷۱.
[۲۶] المسلسلات، ج ۲، ص ۱۶۷؛ بلغه الطالب فى حاشیه المکاسب، چاپ ۱۳۷۰ ق
[۲۷] دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج ۳، ص ۲۲۶.
[۲۸] المسلسلات، ج ۲، ص ۱۶۷. / مقدمه بلغه الطالب فى حاشیه المکاسب.
ابوالحسن ربّانى سبزوارى