- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
(۱۴۰۵ ه’.ق.)
آیت حدیث پژوهى
محمدعلى رحیمیان
یکى از عالمان بزرگ و فقیهان به نام حوزه علمیه مشهد در قرن چهاردهم، مرحوم آیهاللَّه حاج شیخ على نمازى شاهرودى(قدس سره)، فرزند عالم ربّانى، مرحوم آیهاللَّه حاج شیخ محمد نمازى شاهرودى است.
ولادت
وى در سال (۱۳۳۳ ه’.ق.) مطابق (۱۲۹۴ ه’.ش.) در شهرستان شاهرود دیده به جهان گشود.
خاندان
پدر ایشان عالم ربانى و فقیه صمدانى، زاهد و پارسا و سلمان زمان خود، آیهاللَّه حاج شیخ محمد شاهرودى است. وى فرزند اسماعیل، فرزند محمدخان، فرزند هاشم، فرزند حاتم نمازى سعدآبادى شاهرودى است.
آیهاللَّه نمازى پدر خود را این گونه مى ستاید:
‘… کان ثقه عالماً زاهداً متّقیاً، مروجاً للاحکام الشرعیه و مبلّغاً للشریعه الاحمدیه. آمراً بالمعروف و ناهیاً عن المنکر باذلاً قوّته و قدرته فى ذلک ازید من سبعین سنه…؛ پدرم عالمى عامل و زاهد و پارسایى پرهیزکار و مروج احکام دین مبین و مبلّغ شریعت احمدى، که تمام توان و قدرت خود را در این امر به کار برده و بیش از هفتاد سال از عمرش را در این راه گذاشت.[۱]
وى از جانب مراجع عظام آن زمان، همچون مرحوم آیهاللَّه العظمى سید ابوالحسن اصفهانى (۱۳۶۵ ه’.ق.) و آیهاللَّه سید محمد فیروزآبادى داراى اجازه اجتهاد بود.
در وصف پدر بزرگوار حاج شیخ على نمازى این گونه آمده است:
«پدر وى آیهاللَّه حاج شیخ محمد نمازى شاهرودى (متوفاى ۱۳۸۴ ه’.ق.) از عالمان عامل، و فقیهان متقى و بصیر در دین، و حافظ اخبار و آثار بود، و از عالمان بزرگى چند، اجازه اجتهاد داشت و در تقوا و زهد سرآمد بود، و اوقات خویش را صرف نشر دین و تعلیم مردم مىنمود. وى را علاقهاى ویژه به ساحت قدس رضوى بود چنان که بیش از ۴۰ بار از شاهرود پیاده به زیارت آستان رضوى رفت. از آثار ایشان حاشیهاى بر بحارالانوار و حاشیهاى توضیحى بر نهج البلاغه است.».[۲]
مع الاسف حواشى ایشان بر بحارالانوار و نهجالبلاغه هنوز به زیور طبع آراسته نشده است. وى بسیار متعبد و دوستدار اهلالبیت(ع) بود و بارها به عتبات و بیتاللَّه الحرام مشرف شد. سرانجام در آخرین سحر ماه مبارک رمضان (۱۳۸۴ ه’.ق.)، ایشان در حدود نود سالگى دار فانى را وداع گفت. روحش شاد باد![۳]
تحصیل
وى ادبیات عرب و معانى بیان و منطق و سطوح را در زادگاه خود، نزد والد ماجدش، حاج شیخ محمد نمازى و سایر استادان آن شهر فراگرفت. چون از استعدادى سرشار برخوردار بود، براى شکوفا شدن استعداد خود، رهسپار مشهد مقدس شد و از خرمن فضل و دانش عالمان آن دیار، مخصوصاً حضرت آیهاللَّه العظمى میرزا مهدى اصفهانى(ره) (متوفاى ۱۳۶۵ ه’.ق.) بهرهمند گردید.
وى در سن ۲۲ سالگى به درجه اجتهاد رسید، به گونهاى که فقه استدلالى خود را در همان اوان تدوین نمود.[۴]
او از شاگردان زبده مرحوم آیهاللَّه العظمى آمیرزا مهدى اصفهانى بود. در سفرى که میرزا در سال (۱۳۶۳ ه’.ق.) براى معالجه به تهران مىرود، در بین راه، چند روزى هم در شاهرود، در منزل پدر آیهاللَّه نمازى رحل اقامت مىافکند. در همان ایام، مرحوم آیهاللَّه حاج شیخ محمد نمازى، از میرزاى اصفهانى سؤال مىکند: شیخ على، از نظر علمى به جایى رسیده است؟ مرحوم میرزاى اصفهانى مىفرماید: بله، ایشان مجتهدند.[۵]
آیهاللَّه شیخ على نمازى مىنویسد:
الحمد للَّه الذى وفّقنى للتّشرف بشرف محضره الشریف و الاستفاده من مقامه الکریم مدّه تقرب من خمسه عشره سنه… الخ.
یعنى؛ خدا را سپاس که توفیق تشرف به محضر استادم میرزا مهدى اصفهانى(ره) و استفاده از جنابش را در طول پانزده سال به من عطا کرد…
آرى، او فقه، اصول و معارف را از محضر این عالم ربانى، در طول پانزده سال استفاده نمود و سرانجام بعد از رحلت این استاد گرانقدر، براى تکمیل مدارج علمى، به نجف اشرف هجرت کرد. وى مدتى در جوار مولا امیرالمؤمنین(ع) مقیم شد و با استادان بزرگ فقه و اصول و مبانى آنها آشنا گردید و از محضرشان استفاده کرد. سپس وى براى اداى وظیفه وانجام رسالت تبلیغ، تدریس و هدایت مردم، به مشهد مقدس برگشت و تا پایان عمر بابرکت خود، در جوار على بن موسى الرضا(ع) اقامت گزید، و با کمال جدیّت و کوشش، به انجام وظیفه و تعلیم و تربیت مشغول شد.
مرحوم نمازى در علم تاریخ نیز تبحّر داشت و علاوه بر زبان عربى با زبان فرانسه هم آشنا بود.
از خصوصیات دیگر وى خطّ زیباى اوست. وى کتابهاى خطى خود را با آن مىنوشت. این کتابهاى خطى هم اکنون به خطّ خود ایشان، به یادگار مانده است. امید است خدواند توفیق طبع آنها را به فرزند ایشان حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسن نمازى عطا فرماید.
تألیفات
ایشان بیش از سى اثر علمى از خود به یادگار گذاشته که بعضى از آنها هنوز به زیور طبع آراسته نشده است. آثار ایشان طبق آنچه در کیهان فرهنگى آمده این گونه است:
آثار چاپ شده
۱. مستدرک سفینه البحار؛
این کتاب در ۱۰ جلد و در طىّ سى سال زحمات بىوقفه آیهاللَّه نمازى تألیف شده و عناوین و مطالبى که از مؤلف کتاب سفینه البحار فوت شده در این کتاب تکمیل شده است. این اثر پس از تکمیل، به ارباب علم و ادب تقدیم گردیده است. امتیازات این کتاب: ۱. آدرس مطالب و احادیث به بحارالانوار چاپ قدیم و جدید هر دو، ارجاع داده شده است. ۲. مطالب و مباحث کتاب عظیم «الغدیر» علاّمه امینى و احقاق الحق و کتابهاى دیگر اهل سنت در آن فهرست وار بیان شده است.
۲. مستدرکات علم رجال الحدیث؛
در این کتاب ۸ جلدى، نام هزاران راوى از روات احادیث شیعه و مشایخ حدیث، که در کتابهاى دیگر ذکر نشده آمده است و حتى علامه ممقانى، که مدعى است کتاب رجالش از کتابهاى دیگران بى نیاز است؛ به این اسمها دست نیافته و آنها را نیاورده است.
۳. ابواب رحمت؛
این اثر درباره خداشناسى، پیغمبر شناسى، امامشناسى و فروعات دین و مکارم اخلاق است.
۴. الاعلام الهادیه فى اعتبار کتب الاربعه؛
۵. الاحتجاج بالتاج على اصحاب اللجاج؛
۶. تاریخ فلسفه و تصوف؛
۷. مناسک حج؛
۸. رساله تفویض؛
این رساله در مورد تفویض امور دین و تشریع، از سوى خداى متعال به پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) به نگارش درآمده است.
۹. رساله علم غیب امام علیه السلام؛
۱۰. رساله نور الانوار؛
که شرح خلقت حضرت رسول و ائمه اطهار(ع) است.
۱۱. اصول دین؛
درباره اصول پنجگانه و روایاتى که از خاصه و عامّه، در تصریح نام دوازده امام(ع) آمده است تألیف شده است.
۱۲. ارکان دین؛
۱۳. اثبات ولایت؛
۱۴. قرآن و عترت در اسلام؛
۱۵. زندگانى حبیب بن مظاهر اسدى؛
۱۶. تاریخچه مجالس روضه خوانى و عزادارى؛
۱۷. مستطرفات المعالى؛
این کتاب در علم رجال نگاشته شده و مؤلف شیعه، در آن، رجال ابوعمرو کشى سمرقندى را مرتب کرده و راویان بسیارى را که در آن کتاب نیامده، به آن افزوده است.
آثار خطى
۱۸. روضات النظرات؛
این اثر ده جلدى، موضوعش فقه استدلالى است و شامل ابواب عبادت، مثل صلاه، صوم، حج…و بیشتر ابواب این کتاب در مورد معاملات است، مثل: بیع، حواله، لقطه، صید و ذباحه، ارث و وصیت، نذر، حَلف، حدود، و احکام اراضى.
۱۹. مجموعهاى در طبّ؛
۲۰. معرفه الاشیاء؛ (طّب گیاهى)
۲۱. معارف الهیه؛ (دوره کامل)
۲۲. حاشیه بر تفسیر برهان؛
این اثر مشتمل بر احادیثى است که صاحب تفسیر برهان به آن دست نیافته است.
۲۳. حاشیه بر «رجال» شیخ طوسى و تصحیح آن؛
۲۴. حاشیه بر «رجال» مامقانى؛
۲۵. حاشیه بر «رجال» آیهاللَّه سید ابوالقاسم خویى؛
۲۶. حاشیه بر «بحارالانوار»؛
۲۷. حاشیه بر «حدائق»؛
۲۸. حاشیه بر «جواهر الکلام»؛
۲۹. حاشیه بر «وقایع الشهور»؛
۳۰. حاشیه بر «رساله رجبیّه»؛
رساله رجبیّه تالیف محدّث آیتى بیرجندى، صاحب کتاب معروف «کبریت الاحمر» و درباره آداب اهل منبر تالیف شده است.[۶]
۳۱. بحرالغرائب فى العلوم الغربیه؛
۳۲. رساله آداب سفر آخرت؛
۳۳. رساله تحفه الاحیاء؛
۳۴. رساله فى علاج مرض الوسوسه؛
۳۵. حاشیه بر بصائر الدرجات؛
مرحوم نمازى براى احیاء دین، از هیچ کوششى دریغ نمىکرد و دعوت برادران دینى را سریعاً اجابت مىنمود.
وى آورده است:
به مقتضاى حدیث نبوى(ص): الدال على الخیر کفاعله و احادیث قضاء حاجت مؤمنین، این حقیر فقیر، على بن محمد بن اسماعیل النمازى الشاهرودى، درخواست جمعى از مؤمنین را اجابت نمودم و تعدادى از ارکان، احکام دین را در سلک تحریر آوردم. آن را به: «ابواب رحمت» نامگذارى کردم، امیدوارم استفاده کنندگان، حقیر را فراموش نکنند و براى حقیر دعا و طلب رحمت بنمایند.
باب اوّل که اعظم تمام ابواب است و به عظمت او چیزى نمىرسد، بعد از ایمان به خدا و پیغمبران علیهم السلام اعتقاد به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمّه دین است…[۷]
ایشان در مقدمه کتاب «زندگانى حبیب بن مظاهر اسدى» مىنویسد:
و بعد چنین گوید این بنده بىبضاعت، على بن محمد بن اسماعیل نمازى شاهرودى، که بعضى از خوبان بندگان پروردگار، صاحب فضل و کمال جناب آقاى حاجى میرزا اسداللَّه اسکندرى یزدى دام توفیقه و تأییده از این حقیر درخواست فرمودند که مختصرى از احوالات یگانه شخص برجسته فداییان، سیّد مظلومان، حسین بن على علیه السلام، جناب سیّد ابرار و فخر اخیار حبیب بن مظاهر اسدى را بیان نمایم و با اعتراف به عدم لیاقت خود، اقدام و از پروردگار جهان و خداوند مهربان یارى مىخواهم که مرا اعانت فرماید که خدمتى به این شخصیت بزرگ نمایم.
و ما توفیقى الاّ باللَّه علیه توکلت و هو حسبى و نعم النصیر.
سجایاى اخلاقى
آیهاللَّه نمازى، عالمى اهل عمل و دائماً ملتزم به وظائف شرعى و مقید به نوافل روزانه بود. وى در اقامه نماز، مخصوصاً نماز جماعت اهتمام زیادى داشت، در انجام مستحبات، کوشا، حتّى براى غسل روز جمعه، اهمیت ویژهاى قائل بود.
در خلق و خو و مکارم اخلاق، بىنظیر بود، زهد، تقوا، ورع، و فروتنى او زبانزد همگان بود.
وى واعظى توانا و در نقل احادیث اهل البیت و اقامه مجالس عزادارى و توسل به ذیل عنایات آنان سعى بلیغ داشت.
در مسجدى که ایشان اقامه جماعت داشت (مسجد حاج رجب معروف به مسجد محمّدىها) شبها مرتب مجالس وعظ و سوگوارى برقرار بود. در هنگام روضه خواندن اشکها بر گونههایش جارى، بلکه هر وقت نامى از ائمه(ع)، مخصوصاً امام صادق(ع) برده مىشد با جمله السلام علیکم یا اهل بیت النبوه، زبانش ثناگوى اهلبیت بود.
ایشان بسیار خوش برخورد و خوشخو و با همگان، مخصوصاً فرزندان خود برخورد محترمانه داشت. به صله رحم اهمیت زیادى مىداد و برادران وى، مخصوصاً حاج شیخ اسماعیل نمازى، که از عالمان معروف شاهرود است به او بسیار احترام مىگذاشت.
آیهاللَّه نمازى در مطالعه و تألیف بسیار کوشا بود.
وى در کودکى حافظ کلّ قرآن کریم شد و با استفاده از این حفظ و حظّ وافر، تسلّط کافى بر آیات و تفسیر داشت. ایشان مىفرمود:
سه مرتبه دوره کامل بحارالانوار را، جهت استدراک احادیث سفینه البحار و دو مرتبه جهت استدراک رجال حدیث، مورد مطالعه قرار دادم. حاصل این مطالعات وسیع و دقیق و گسترده، همراه با تتبع در کتاب شریف «الغدیر» و احقاق الحق و کتابهاى دیگر، تألیف دو کتاب بزرگ: «مستدرک سفینه البحار» در ده جلد و «مستدرکات علم رجال الحدیث» در هشت جلد است، که به زیور طبع آراسته شده است.[۸]
مناظرات
از خصوصیات این عالم فرهیخته، تبحّر و مهارت در مناظره با فرقههاى مختلف است. ایشان با تسلّط بر کتابهاى معتبر آنها، به مباحثه و مناظره مىپرداخت و آنها را متقاعد و مجاب مىکرد.
بحثهاى طولانى و مستمر ایشان در ایّام حجّ، در عربستان سعودى، در سالهاى مختلف، آثار بسیار ارزندهاى به دنبال داشت و ثمره این مناظرات و مباحثات، هدایت یافتن عدّه زیادى از مسلمانان پاکستان و هندوستان و کشورهاى دیگر بود.
در نگاه دیگران
ایشان در شناخت حدیث و رجال آن از نوادر روزگار به شمار مىرفت و به تعبیر حضرت آیهاللَّه مرعشى نجفى:
علاّمه نمازى، مجلسىِ زمان خود بود.
خاطرات
فرزند ایشان حاج محمد آقا نوشتهاند:
یکى از دوستان مرحوم ابوى، در فصل تابستان، ما را به باغ خود دعوت نمود، بعد از حضور در باغ و پذیرایى، ایشان داستانى را از مرحوم والد، آیهاللَّه نمازى نقل کرد و ما را بر سر چاهى برد که آبیارى باغ و زمینها توسط آن انجام مىشد.
او این گونه گفت: من در این باغ اقدام به حفر چاه نمودم؛ ولى هر چه کندیم به آب نرسید، در جاهاى مختلف چاه کندیم؛ امّا به ته چاه که مىرسید قلوه سنگهاى بزرگى پیدا مىشد و آب نبود، از این امر خسته و نگران شدم و متحیّر بودم که چه کنم. روزى به عنوان درد دل، خدمت والد شما رسیدم و جریان را بیان کردم، ایشان نسبت به من تلطف کردند و گفتند شما یک ساعت به اذان صبح مانده بیا منزل، تا جواب شما را بدهم. من، همان وقت خودم را به در منزل رساندم، ولى مردّد بودم، زنگ منزل را بزنم یا نه. با خودم گفتم، این موقع شب، ممکن است مزاحمت باشد و زنگ نزدم؛ ناگهان در باز شد و آقا فرمود: من خودم گفتم بیا، چرا زنگ نزدى! سپس ایشان یک کاسه چینى به من داد و گفت: برو سر چاه و پس از اداى نماز، مقدارى آب داخل کاسه بریز و آن را داخل چاه خالى کن، انشاءاللَّه چاه، به آب خواهد رسید. من طبق دستور عمل کردم و صبح همان روز کارگر آوردم، او مشغول حفّارى شد و در همان ابتداى کار، خبر به آب رسیدن چاه را به من دادند. این چاه هنوز هم پس از گذشت سالها، پر آب و مورد استفاده است و من این را از الطاف و عنایات والد شما مىدانم.
رحلت
این عالم ربّانى و خدمتگزار دین و مسلمانان، سرانجام در دوّم ماه ذیحجّه (۱۴۰۵ ه’.ق.) مصادف با (مرداد ۱۳۴۶ ه’ .ش.)، در مشهد مقدّس، دیده از جهان فروبست و پیکر شریف ایشان از کنار مسجد محمّدىها – که امامت جماعتش را به عهده داشت – با شکوه هر چه تمامتر به سوى حرم مطهّر رضوى علیه الاف و التحیه و الثناء تشییع شد و پس از اداى مراسم، در یکى از حجرههاى ضلع شمال شرقى صحن آزادى (صحن نو)، به خاک سپرده شد.[۹] رحمت خداوند بر او و بر همه عالمان باعمل و ربانى، همیشه ریزان باد.[۱۰]
[۱] مستدرکات علم الرجال، ج ۶، ص ۴۶۶، رقم ۱۲۷۲۷.
[۲] مجله کیهان فرهنگى، سالیازدهم،ش۹و۱۰،ص۱۴.
[۳] مستدرکات علم الرجال، ج ۶، ص ۴۶۸.
[۴] کتاب روضات النظرات، فقه استدلالى ایشان و در ۱۰ جلد و در ابواب مختلف فقه «عبادات و معاملات» نگاشته شده است.
[۵] مصاحبه با حاج آقا جلال مروارید، اخوى حضرت آیهاللَّه العظمى حاج حسنعلى مروارید ساکن مشهد. در این سفر حاج آقا جلال و مرحوم شیخ زین العابدین تنکابنى، مرحوم میرزا را همراهى مىکردند و این سفر حدوداً هفت ماه طول کشید.
[۶] کیهان فرهنگى، سال یازدهم، شماره ۹ و ۱۰، ص ۱۵.
[۷] ابواب رحمت، آیهاللَّه شیخ على نمازى، ص ۱۴.
[۸] کیهان فرهنگى، سال یازدهم، شماره ۹ و ۱۰، ص۱۴.
[۹] کیهان فرهنگى، سال یازدهم، شماره ۹ و ۱۰، ص ۱۶.
[۱۰] مخفى نماند که شرح حال این عالم بزرگ، در جلد ۹ گنجینه دانشمندان، ص ۳۸۶، و سیماى شاهرود ص ۱۱۵ به طور مختصر آمده است.