- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
میرزا سیدمحمّد اصفهانى (متوفاى ۱۳۰۲ ه. . ق) فرزند استاد المتألّهین حاج سیدرضى لاریجانى از عرفاى گرانمایه و سخنوران بلند پایه نیمه دوم سده سیزدهم هجرى است.وى به سال ۱۲۵۲ ه. . ق در اصفهان متولد شد و چهار ساله بود که میرزا محمّدجعفر حکیم الهى وى را به تهران برد و با همت و تشویق همو بود که مقدمات علوم حوزوى را در محضر ملامحمّد سیبویّه و ملامحمّدمهدى نجّار به نیکى آموخت و حکمت مَشّاء را از محضر حکیم متألّه میرزا ابوالحسن جلوه فرا گرفت۱.
وى به قول مرحوم عبرت نایینى جمال صورى و کمال معنوى را توأماً دارا و از طبع سلیم و ذوق مستقیم برخوردار بود. در سرودن شعر به دو زبان فارسى و عربى دستى به سزا داشته و در فنون سخن منظوم رقّت لفظ را با دقّت توأم مى ساخته است۲.
وى به مُصاهَرت میرزا محمّدجعفر حکیم الهى نایل مى آید و هنگامى که کمالات او براى ناصرالدین شاه قاجار معلوم مى شود، او را به لقب شمس الاُدَبایى ملقّب مى سازد و سرانجام در سن ۵۰ سالگى به سال ۱۳۰۲ ه. . ق بدرود حیات مى گوید و جنازه او در آستان مبارک حضرت عبدالعظیم(علیه السلام) به خاک سپرده مى شود۳.
میلادیّه خاتم الأنبیاء(صلى الله علیه وآله)
باز از مینو۴ درین گیتى فرو افکند بار *** کاروان نوبهاران با شکوه و اقتدار
راه آوردش ز مینو: حُله هاى رنگْ رنگ *** از براى باغ و بستان، بستهْ بسته بارْ بار
همرهش حورى نژادان صد رَده اندر یمین۵ *** در پى اش غِلمانْ سرشتان، صد گله اندر یسار۶
بر قدومش، باد نوروزى فرو بیزد عبیر *** مقدمش را ابر آذارى، گهر سازد نثار
مریمِ آبستنِ شاخ، از دَم باد ربیع۷ *** در چمن خورْ بچّگان۸ ماهرو بنهاد بار …
نو عروسان چمن را کرد آرایِش، سحاب *** از رخ هر یک زدود از مرحمت گرد و غبار …
کلک نقاش طبیعت بر صحیفه ى باغ و راغ *** سطرها بنوشت ز آیات مبین کردگار
دو ربیعِ سال و مه، کرده قِران چون ماه و مهر *** چون قِران لفظ و معنى، جسم و جان و نور و نار
در نخستین باغ شد خرّم، پس از پژمان شدن *** در دوم شد سرّ پنهان خدایى آشکار
از ربیع سال، جسم این جهان شد با شکوه *** وز ربیع ماه، جانِ این جهان شد با وقار
در نخستین، گشت گلشن روشن از انوار گل *** کاست از زلف شب و، افزود بر روى بهار
در دوم، گیتى سراسر گشت چون خرّم بهشت *** کاست قدر جهل و، افزون شد خرَد را اعتبار …
در ربیع ماه، از بستان وحدت شد پدید *** نوگل باغ نبوّت، وَز جهان بِستُرد۹ خار …
عید نوروز عجم با عید میلاد نبىّ *** گشته زین: یک دهر خرّم، کرده زان مُلک افتخار
غُرّه۱۰ آن روز مولودست، چون مه نوربخش *** طُرّه این روز مسعودست، چون خور۱۱ نور بار
آن ربیع سال آمد، پرتوى از این ربیع *** کاندرین آمد به گیتى علّت این هفت و چار۱۲
ممکنِ واجب نُما و، واجبِ ممکنْ سلَب۱۳ *** از وراى پرده امکان، شد امروز آشکار
شهسوار عرصه امکان، که اندر بزم قرب *** بود یزدان: میزبان و، جبرییلاش: پرده دار
صولتش خوشاند۱۴ از دریاچه ساوه، ترى *** هیبتش بنشاند۱۵ از آذرکده ى برزین، شرار
شد سماوه، از سحاب رحمت او بحر ژرف *** بر شیاطین بسته شد از آسمان راهِ گذار
تا جهان بر پاست، بادا دوستانش را همى *** شاد کامى برقرار و، شادمانى پایدار۱۶
پی نوشت:
۱ . تذکره مدینه الادب، عبرت نایینى، ج ۳، ص ۸۱٫
۲ . همان.
۳ . همان.
۴ . مینو: بهشت.
۵ . یمین: سمت راست.
۶ . یسار: سمت چپ.
۷ . ربیع: بهار.
۸ . خورْ بچّگان: کودکان خورشیدْ رخسار، کنایه از گل هاى با طراوت بهارى.
۹ . بستُرد: پاک کرد.
۱۰ . غُرّه: پیشانى.
۱۱ . خور: محفف خورشید.
۱۲ . هفت و چار: کنایه از هفت آسمان و عناصر چهارگانه: آب، باد، خاک و آتش.
۱۳ . سَلَب:
۱۴ . خوشانْد: خشکانید.
۱۵ . بنشاند: خاموش کرد.
۱۶ . تذکره مدینه الادب، عبرت نایینى، ج ۳، ص ۸۹٫