- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
حسین بن عمر بن یزید از جمله کسانى بود که بر امامت حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام توقّف کرده و پنج امام بعد از آن حضرت را قبول نداشت ، او حکایت کند:
روزى به همراه پدرم نزد امام کاظم علیه السلام رفتیم و پدرم هفت سؤ ال مطرح کرد که حضرت شش تاى آن ها را پاسخ فرمود.
پس از گذشت مدّتى از این جریان ، من با خود گفتم : همان سؤ ال ها را از فرزندش ، حضرت رضا علیه السلام مى پرسم ، چنانچه همانند پدرش پاسخ داد، او نیز امام و حجّت خدا مى باشد.
چون نزد ایشان آمدم و سؤ ال ها را مطرح کردم ، همانند پدرش ، امام کاظم علیه السلام – حتّى بدون تفاوت در یک حرف – پاسخ داد و از جواب هفتمین سؤ ال خوددارى نمود.
و هنگامى که خواستم از محضرش خداحافظى کنم ، فرمود: هر یک از شیعیان و پیروان ما در این دنیا به نوعى گرفتار و دچار مشکلات هستند؛ پس اگر صبر و شکیبائى از خود نشان دهند، خداوند متعال پاداش هزار شهید به آن ها عطا مى نماید.
و من در این فکر فرو رفتم که این سخن به چه مناسبتى بیان و مطرح شد؛ و با حضرت وداع کردم .
بعد از مدّتى به درد پا مبتلا گشتم و سخت مرا آزار مى داد تا آن که به حجّ خانه خدا رفتم و امام رضا علیه السلام را ملاقات کردم و از شدّت درد و ناراحتى پا سخن گفتم و تقاضا کردم دعائى را براى شفا و بهبودى آن بخواند؛ و پاى خود را جلوى حضرت دراز کردم ، فرمود: این پا، ناراحتى ندارد، آن پایت را بیاور.
وقتى پاى دیگر خود را دراز کردم ، حضرت دعائى خواند و لحظاتى بعد، به طور کلّى درد و ناراحتى پایم برطرف شد.(۱)
۱- بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۶۷، ح ۸۸، اثبات الهداه : ج ۳، ص ۲۴۸، ح ۷٫