- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
۷ ـ «یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلاثٍ»۱
خدا شما را در شکم های مادرانتان می آفریند، آفرینشی بعد از آفرینش دیگر در سه تاریکی.
به تدریج سه پرده جنین را در بر می گیرد، این پرده ها عبارتند از: ۱ـ پرده آم نیوس ۲ـ پرده کوریون ۳ـ پرده آل لان توئید.
آم نیوس پرده ای است که از نمو سطح خارجی جنین حاصل می شود و از اطراف توسعه پیدا می کند تا فضائی به نام حفره آم نیوس در پشت جنین به وجود می آورد و آنگاه در حفره آم نیوس مایع زلالی پدید می آید.
پرده کوریون خارج از پرده آم نیوس قرار دارد، و به کمک آن، جنین محفوظ می ماند.
پرده آل لان توئید در ناحیه شکمی جنین است و مربوط به لوله هاضمه آن بوده به جذب غذا کمک می کند، این پرده ها نمی گذارند از ناحیه هوا، نور، آب، باد، و ضربات وارده زیانی به جنین وارد آید و در فاصله میان پرده آم نیوس و جنین مایعی وجود دارد که هرگاه ضربه ای به شکم وارد شود، این ضربه به مایع منتقل می گردد و در آن خنثی و مستهلک می شود.
این است رحمت واسعه حق که همه چیز را فراگرفته، و گوشه ای از آثارش در اوضاع و احوال جنین لمس می شود.
۸ ـ «ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»۲
پس از پایان صورت بندی جنین که خود
دنیای شگفت انگیزی از قدرت خداست، و هنوز بسیاری از حقایق آن به صورت اسرارآمیز مانده، و تاکنون ابزارهای علمی، و افکار قویم به کشف آن دسترسی پیدا نکرده اند، مرحله دمیدن روح می رسد که خود از عجایب بسیار پیچیده است.
حضرت حق به رحمت و اراده اش تحوّل شگفت انگیزتری در جنین پدید می آورد، یعنی جان در او می دمد و جنین مرده را زنده می کند!!
از این پس جنین تعلیم می گیرد که انگشت خود را در دهان بگذارد، و به همین خاطر است که نوزاد بلافاصله پس از تولد می تواند پستان مادر را بمکد!
۹ ـ «وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ»۳
خدا شما را از شکم های مادرانتان بیرون آورد.
داستان تولد نوزاد یکی از شگفت انگیزترین حوادثی است که در دستگاه آفرینش اتفاق می افتد، جنین که ۹ ماه تمام در سکوت و تاریکی، و گرمای مطبوع رحم زندگی کرده، اینک به اراده خدا، و در سایه رحمت حق وارد محیطی جدید که قابل مقایسه با محیط قبل نیست می شود و برای اینکه بتواند خود را با محیط جدید وفق دهد و هماهنگ کند رحمت الهیّه همه نوع استعداد و نیروی لازم را به او بخشیده. او از رحم مادر که دارای حرارتی به میزان ۳۷ درجه است وارد محیطی که حرارتش کمتر یا بیشتر است می شود ولی خود را با محیط جدید هماهنگ می کند، چگونگی این هماهنگی از معماهای علم طب است، از تاریکی قدم به روشنایی می گذارد، و نور خیره کننده دنیای جدید را با چشمان کوچک و لطیفش تحمل می کند، از محیطی مرطوب و لزج به محیطی خشک می آید و خود را با خشکی محیط بلافاصله وفق می دهد، تا پیش از ولادت از راه ناف تغذیه می کرد. اینک با
دهان غذا می خورد و بدون واسطه از هوا تنفس می کند!۴
اینهاست جلوه های رحمت واسعه حق که همه چیز را فرا گرفته، و در این مقام است که انسان باید با تمام وجود به شکر نعمت های بی شمار حضرت دوست برخیزد، و با تضرّع و زاری و ذلّت و مسکنت و زبان حال و قال برای تکمیل سفره مادی و معنویش بگوید:
اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شی ء
لازم است به گوشه ای دیگر، و پرده ای عجیب تر از رحمت واسعه الهیه نسبت به انسان نظر اندازیم، شاید حجاب غفلت را از آئینه دل ما بردارد، و جان ما را به نورانیّتش نورانی کند، و سبب شوق بیشتر در باطن ما به سوی عبادتی خالص گردد، و نفرت ما را از گناه و معصیت تا جائی که به ما مصونیّت بخشد افزون کند.
ماشین مغز انسان از نظر علم حیرت انگیزترین ماشین هاست، و وظائفی را انجام می دهد که پرقدرت ترین ماشین های ساخته بشری از انجام آن ناتوان است.
یکی از وظائف مغز، ثبت و ضبط وقایع گوناگون است که نیروی حافظه را تشکیل می دهد، حافظه انسانی فقط به قسمت کوچکی از مغز ارتباط دارد، برای نشان دادن قدرت حافظه مثالی آورده اند: فرض کنیم مردی پنجاه سال از عمرش گذشته باشد، بخواهد خاطرات خود را بدون کم و زیاد بنویسد، برای درج این خاطرات معادل ۱۶۰ میلیون نسخه روزنامه به قطع بزرگ که در بیست صفحه، و سراسر با حروف ریز چاپ شده باشد نیاز خواهد بود، مکانیسم به یادآوردن خاطرات گذشته از بسیاری از جهات مانند نوارهای ضبط صوت است فرقی که دارد این است که نیروی برق نوارهای مغز از اعصاب بدن تأمین می شود و هیچ گونه احتیاجی به چرخیدن ندارد.
مطابق حساب دقیق، اگر بخواهند ماشینی بسازند که کم و بیش کار یک مغز انسانی را انجام دهد، بایستی دستگاهی دوبرابر بزرگترین ساختمان های جهان تهیه کنند، و برای تهیه نیروی برق آن تمام برق حاصله از بزرگترین آبشار جهانی را به آن اختصاص دهند، و چون ناگزیر لامپ های الکترونی و سیم های این ماشین گرم می شود،باید تمام آب آن آبشار برای خنک کردن آن گراگرد ماشین بگردد! و با این همه کار ماشین اختراعی نخواهد توانست تمام وظائف مغز یک انسان معمولی را از نظر تفکر و اندیشه انجام دهد.
فرمان مکیدن شیر از پستان مادر، از مغز کودک به دو لب صادر می شود، و کودک با خاطری آرام و بدون اشتباه از شیر مادر تغذیه می کند.
در پیکر مادر یک کارخانه شیمیائی اتوماتیک وجود دارد، که خون را به صورت یک غذای بسیار لطیف و سودمند و گوارا تبدیل می کند، که برای تغذیه نوزاد و دستگاه گوارش وی مناسب است.
فرآورده پرارزش این کارخانه در مخزنی به نام پستان جمع می شود، و از نوک پستان به وسیله مکیدن نوزاد بیرون می آید و جزء بدن وی درمی آید.
اندازه حجم نوک پستان با اندازه دهان بچه تناسب دارد، نوک پستان دارای سوراخ های بسیار ریزی است که به وسیله مکیدن کودک باز شده و به طور معمول خودبخود بسته می شود، تا شیر به هدر نرود.
پس از آن که جنین در رحم مادر قدم می گذارد کارخانه شیرسازی سر از خواب برمی دارد و کم کم شروع به کار می کند، هر چه جنین رشد کند فعالیت این کارخانه رو به افزایش می رود، تا در وقت ولادت شیری که با مزاج نوزاد سازگار باشد آماده شود.
پس از ولادت، هر چه کودک بزرگتر شود و دستگاه گوارش وی نیرومندتر گردد این کارخانه در محصول خود تغییراتی می دهد!
این حقایق شگفت انگیز و واقعیات حیرت آور، و فعل و انفعالات و تغییر و تحوّلات که همه و همه در راه بهره وری انسان انجام می گیرد، جز جلوه رحمت خدا، و مهر بی پایان او، و رأفت و لطف فراگیرش چیز دیگری است؟
این انسان است که با دقت و تأمّل، و تفکّر و اندیشه در این امور بهت آور، باید در راه سپاسگزاری از حضرت محبوب قدم بگذارد و هر لحظه برای جلب فیوضات بیشتر و بخصوص فیوضات معنوی دست گدائی به پیشگاه او بردارد و با همه وجود بگوید:
اللهمّ انّی اسئلک برحمتک التی وسعت کلّ شی ء
ریه ها که دستگاه تنفسی انسان است در یک دوره زندگی معتدل در حدود ۵۰۰ میلیون بار عملیات قبض و بسط را انجام می دهند.
در جهاز تنفس صدها هزار غدّه وجود دارد که از آن مایعی چسبنده ترشح می شود، که ذرّات زیان داری که در گرد و خاک وجود دارد، و همراه نفس داخل بدن می شوند جذب می کند.
اگر این مایع نبود، ذرّات مزبور در ظرف چند لحظه لوله های تنفس را می بستند و منجر به مرگ می شد.
در لوله های تنفس موهای بسیار باریکی وجود دارد که آنجا را پیوسته تمیز و پاکیزه می کنند.
این موها در ظرف یک ثانیه ۱۲ بار تمام لوله ها را جاروب می کنند و ذرّات زیان بخش را به جهاز هاضمه می رسانند، در آنجا تأثیر خود را از دست می دهند.
لوله های تنفس ۷۵۰ میلیون کیسه های ریوی را به هوای تصفیه شده می رسانند که در کربن و اکسید خون به اکسیژن حیات بخش تبدیل می شود.
دستگاه تنفس با این حجم کوچک و کار عظیم، و فعل و انفعال حیرت آور یکی از اجزاء
کل شی ء است که رحمت الهیّه آن را فراگرفته و به آن احاطه کامل دارد.
پوست بدن دارای سوراخ های بسیار ریز و ذرّه بینی است که مقداری از تنفس انسان به وسیله آن ها انجام می شود.
اگر این سوراخها بسته شود انسان زنده نمی ماند، پوست دارای غدّه هائی است که ایجاد عرق می کنند، و آن را از بدن بیرون می دهند تا حرارت بدن همیشه منظم باشد و بالا نرود.
پوست دارای غدّه های روغنی است، تا پیوسته موها را و خود پوست را تازه و نرم نگاهدارند. پوست در برابر حمله میکروب های خارجی خط دفاعی کشور بدن است.
پوست سم هایی که در بدن پیدا می شود به وسیله عرق دفع می کند، و در این کار به کلیه ها کمک می دهد.
پوست از بیرون آمدن مایع های سودمند بدن جلوگیری می کند، پوست مرکز حسّ لامسه است همان حسّی که سردی، گرمی، زبری، صافی، شلی، سفتی، کلفتی و نازکی اجسام را به ما گزارش می دهد.
پوست جسمی است که رحمت خدا او را فراگرفته، و اگر اتصال به رحمت خدا نداشت این همه فعل و انفعال سودمند در جهت حیات انسان در آن انجام نمی گرفت.
ای که درد مرا تویی درمان ای که راه مرا تویی پایان
کمر خدمتت به دل بستم هر چه گویی به جان برم فرمان
داده ام تن به خدمت تو به دل داده ام دل به طاعت تو به جان
هر چه خواهی بیار بر سر من یک دمم از درت ولیک مران
به خیال تو زنده است این سر به هوای تو زنده است این جان
گرنه در سر خیال تست مقیم ورنه در جان هوای تست روان
نیستم من به جز تن بی سر نیستم غیر قالب بی جان
نه جهان خواهم و نه جان جانا هم جهان فیض را تویی هم جان
خدای تعالی هنگامی که پیکر انسان را آفرید، از باب محبّت و لطف و رأفت و رحمتش، در برابر دشمنان مهاجم یعنی میکروبها و بیماری ها پنج خط دفاعی برای وی قرار داد.
۱ـ پوست: که سرتاسر بدن را مانند قلعه ای فراگرفته.
۲ـ بافت های لنفاوی: و آنها عبارتند از بافت های پنبه مانندی که زیر پوست بدن قرار دارند و کِرِم رنگ می باشند و گاهی تغییر رنگ می دهند.
این بافت ها در بعضی نقاط بدن ضخیم و در بعضی نقاط دیگر نازک می باشند، اگر دشمن از پوست گذشت با مقاومت نسج های لنفاوی روبرو می شود.
۳ـ پرده های مخاط: پرده مخاط عبارت از پرده ای است که پاره ای از اعضاء را احاطه کرده است، و رنگ آن متناسب با خود عضو می باشد.
بعضی از اعضا مانند قلب دارای دو پرده مخاط می باشند: یکی پرده ای که بیرون قلب را احاطه کرده است، و آن را مخاط خارجی نامند، دیگر آن که در درون قلب است و آن را مخاط داخلی گویند، پرده مخاط وظیفه اش دفاع از عضو است.
۴ـ ترشی معده: اگر دشمن از خطوط مقدم دفاعی بدن گذشت و به درون معده راه یافت، ترشی معده او را نابود می کند.
۵ـ گویچه های سپید: آنها موجودات کروی شکلی هستند که با میکروب های خبیثی که از خطوط دفاعی بدن گذشته اند و داخل خون شده اند به جنگ برمی خیزند تا همگی را به دیار نیستی رهسپار کنند، نکته قابل توجه اینکه این گویچه های سپید با میکروبهای پاک و طیّبی که وارد کشور بدن می شوند همه گونه مساعدت می کنند.۵
مگر نه این است که رحمت الهیّه و رأفت رحمانیّه همه اینها را فراگرفته، که اینگونه بشر را از حوادث و آفات دهر حفظ می کنند، و او را در مسیر حیات با فعل و انفعالات خود یاری می دهند، به راستی انسان چه اندازه مورد رحمت خداست، رحمتی که ظاهر و باطن و ذرّه ذرّه وجود او را فراگرفته و یک لحظه او را تنها نمی گذارد؟!
اللهمّ انّی اسئلک برحمتک التی وسعت کلّ شی ء
گیاهان و منافع شگفت انگیز آنها
شماره گیاهان، و عدد نباتات، و فعل و انفعالات آنها، و ویتامین هایی که در خود دارند، و نقشی که در بقاء حیات و در زندگی انسانها به عهده دارند، کسی جز خدا که به وجودآورنده آنهاست نمی داند، از آنجا که نباتات و گیاهان جزیی از کل شی ء است و رحمت الهیّه ظاهر و باطن همه آنها را فراگرفته به گوشه ای از وجود آنها و نقشی که در خیمه حیات برای بقاء حیات به عهده دارند اشاره می شود.
در هوا مقداری محدود گاز اکسیژن موجود است، اکسیژن مادّه ای است حیاتی که حرارت غریزی بدن انسانها و حیوانات و همه جانداران به آن بستگی دارد، و زندگی انسان و حیوان بدون آن ممکن نخواهد بود.
هنگام نفس کشیدن مقداری اکسیژن وارد ریه ها می شود، و با خون ترکیب می گردد، دستگاه پخش خون آن را به تمام قسمت های بدن می رساند.
اکسیژن، غذا را در سلول های گوناگون بدن با حرارتی ضعیف آهسته و آرام می سوزاند و حرارت غریزی را به وجود می آورد، در اثر احتراق غذا گازهای زهرآگین به نام کربونیک
ایجاد می شود، این گاز در بازگشت مجدد خون به ریه ها با خون داخل آنها شده و از راه تنفّس بیرون رفته جزء هوا می شود.
کار همه جانداران همین است که اکسیژن هوا را می گیرند و گاز کربونیک تحویل می دهند.
در اینجا پرسشی پیش می آید که چرا اکسیژن هوا تمام نمی شود، چون اندازه اش محدود و مقدارش معیّن بوده، و آن مقدار در اثر تنفس میلیاردها انسان و میلیاردها جاندار دیگر در هزاران سال باید تمام شده باشد.
هر فردی از انسان در ۲۴ ساعت در ضمن تنفس به طور معمول ۲۵۰ گرم کربن خالص از ریه بیرون می دهد، اگر مجموع افراد بشر را فرضا سه میلیارد بدانیم در ظرف یک سال، دویست و هفتاد وسه میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تن کربونیک که گازی سمّی است تولید می کنند، تقریبا برابر همین مقدار را جانوران در ضمن تنفّس ایجاد می کنند.
آیا این گاز سمّی که دم بدم به طور تصاعد افزوده می شود به کجا می رود؟
اگر در هوا موجود است بایستی تعادلش با اکسیژن به هم بخورد زیرا اکسیژن پیوسته در حال کم شدن و کربن در حال افزایش است.
پس چرا انسان ها و جانداران همگی زنده مانده اند، و به کام مرگ نیفتاده اند؟!
پاسخ این است که رحمت الهیّه این مشکل را به آسانی حل کرده، و با آسانترین راه انسانها و جانداران را از خطر مرگبار این گاز نجات داده.
او سلسله ای بر موجودات زنده این جهان افزوده که شماره اش برای کسی معلوم نیست.
او تنفّس کننده های زنده دیگری را ایجاد کرده که تنفس آنها درست بر خلاف نفس کشیدن جانداران است.
آنها وقتی نفس می کشند کربن را از هوا می گیرند و اکسیژن تحویل می دهند، در نتیجه تعادل را میان این دو گاز هوا برقرار می کنند.
این موجودات زنده خدمتگزار، سلسله گیاهان هستند، گیاه کربن را در تنه خود نگاه می دارد، و اکسیژن را در هوا ارسال می کند، بخش مهم وجود گیاهان از همین کربن است، گیاه عمل کربن گیری را از هوا به وسیله برگهای خود انجام می دهد!
براساس آیات قرآن، و کلام ملکوتی امام عاشقان امیرمؤمنان در دعای کمیل رحمت الهیّه هر برگی را فراگرفته که این گونه بساط حیات را از خطر نابودی حفظ می کند، و آثار رحمت فراگیر حضرت حق در سبزینه، تنه، شاخ و برگ، و شکوفه ها و گل های گیاهان با چشم سر قابل مشاهده است، آن که نمی بیند بیمار است، و آن که مشاهده نمی کند دچار سرطان جهل و غفلت است. انسان با عقل و شعور خدا داده از انواع سبزیجات و حبوبات و میوه جات برای سلامت بدن، و رفع گرسنگی و لذّت بردن، و ادامه حیات استفاده می کند، و این مجموعه در کارگاه عظیم بدن او به آنچه که مورد نیاز بدن است از قبیل: رنگ، استخوان، پوست، عصب، پی، رگ، خون، مو، ناخن، انرژی، حرارت و… به سبب رحمت الهی تبدیل می شود.
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق رو آری
همه آفاق گلستان بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد
آنچه خواهد دلت همان بینی
بی سر و پا گدای آنجا را
سر به ملک جهان گران بینی
هم در آن پا برهنه جمعی را
پای بر فرق فرقدان بینی
هم در آن سر برهنه قومی را
بر سر از عرش سایبان بینی
دل هر ذرّه ای که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
هرچه داری اگر به عشق دهی
کافرم گر جُوی زیان بینی
جان گدازی اگر به آتش عشق
عشق را کیمیای جان بینی
از مضیق جهات درگذری
وسعت ملک لامکان بینی
آنچه نشنیده گوش آن شنوی
آنچه نادیده چشم آن بینی
تا بجایی رساندت که یکی
از جهان و جهانیان بینی
با یکی عشق ورز از دل و جان
تا به عین الیقین عیان بینی
که یکی هست و نیست هیچ
جز او وحده لا اله الاّ هو
حشرات و حیوانات و نقش آنها در حیات و هستی
از شماره حشرات، و حیوانات، و جانوران خشکی و دریا و پرندگان و خزندگان و منافع عظیم وجود آنها در عالم هستی کسی جز خالق آنها که رحمتش ظاهر و باطن هر یک از آنها را فراگرفته آگاهی ندارد.
رحمت فراگیر او نسبت به همه آنها سبب شده، که آثار بسیار عظیمی از وجودشان آشکار شود، و در این عرصه سودگیری انسان از آنها جایگاه خاصی دارد.
درخت میوه هم نر است و هم ماده، هم گرده دارد که مانند نطفه مرد است و هم تخمک که نشانه مادگی اوست. اگر گرده این درخت میوه، به تخمک آن درخت هم جنس خود نرسد، و اگر گرده آن به تخمک این نرسد هیچ کدام بار نمی دهند.
درختان که راه نمی روند تا با یکدیگر هم آغوش شوند، باد هم در همه جا نیست، حضرت رحمن پرندگانی بسیار ریز به وجود آورده که موسوم به حشراتند. آنان این وظیفه را با بهترین طرز انجام می دهند.
گرده این را به تخمک آن و گرده آن را به تخمک این می رسانند.
شگفتی اینجاست که این مأمورین زبردست اشتباه نمی کنند، گرده سیب را به تخمک هلو، و گرده زردآلو را به تخمک خربزه نمی رسانند، بلکه سیب را به سیب، و هلو را به هلو تلقیح می کنند، عجیب تر این که درختان هم به این حشرات پاداش می دهند. و آن قندی است که در نهاد این درختان برای آن مأموران قرار داده شده، آنها قند شیرین را می خورند و داماد را به عروس می رسانند تا فرزندانشان را به بشر، آری به بشر تحویل دهند، ولی بشر از این همه مهر و از این لطف و رحمت قدردانی نمی کند!
شیر در پستان مادر، در گروه پستانداران برای غذای نوزاد آماده شده.
دانشوران علوم طبیعی که می گویند: هر چیزی در طبیعت به اندازه احتیاج موجود می باشد سخنی است درست.
آری در حیوانات پستاندار، شیر در پستان مادران به اندازه نیاز نوزادان نهاده شده، حتی شماره پستان های مادر با شماره نوزادهای آنها تناسب مستقیم دارد.
«ولی رحمت فراگیر الهی که همه چیز را فراگرفته» از این قانون کلّی که در همه پستانداران جاری است گاو و گوسفند را مستثنی کرده.
ماده گاوها بیشتر از مقدار نیاز نوزادشان شیر دارند، میش ها و بزها نیز شیرشان بیشتر از نیاز برّه ها و بزغاله هاست چرا؟ چون شیر گاو و گوسفند نه تنها غذای نوزادان و شیرخواران آنهاست، بلکه غذای بشر هم می باشد.
شیر گاو برای نوزادان بشر، غذاست، برای شیرخواران بشر، غذاست، برای کودکان بشر، غذاست، برای بشرهای تکامل یافته، غذاست، برای بشرهای در حال رشد، غذاست، برای بیماران بشر، غذاست.
فراورده های شیری یکی از بزرگ ترین احتیاجات غذایی بشر را تأمین می کند، ماده گاوها یکی از کارخانجات سازنده محصولات غذایی برای بشر می باشند.۶
گیاه شناسان می گویند: بیشتر گلها در سر تا سر روز شیره ندارند، بلکه در وقت معیّنی از روز شیره می دهند، و زمان شیره دهی آنها از سه ساعت تجاوز نمی کند، گلها شیره خود را همگی در یک وقت عرضه نمی کنند، پاره ای در صبحگاه، برخی هنگام ظهر، و دسته ای بعد از ظهر شیره خود را در معرض قرار می دهند.
زنبور عسل گیاه شناس است و وقت شناس، گلها را می شناسد و ساعت شیردهی هر گلی را می داند، در همان وقت به سراغ آن گل می رود تا شیره اش را بمکد نه زودتر از آن وقت به سراغ گل می رود نه دیرتر.۷
سپس شیره گل را در کارگاه وجود خود تبدیل به ماده ای شیرین، مصفّی، خوشمزه، انرژی بخش و خوشرنگ می کند که در تمام مواد غذایی جهان بی نظیر و از فاسد شدن مصون است، و علاوه بر همه اینها به فرموده قرآن برای انسانها جنبه درمان از بیماریها دارد «فیه شفاء للناس».
در رابطه با زنبور و زندگی این موجود شگفت انگیز صدها کتاب نوشته شده، که هر ورقش نشانگر رحمت فراگیر حق نسبت به همه شئون این موجود به ظاهر کوچک ولی بسیار بزرگ است. از آغاز پیدایش جهان تاکنون حیوانی را سراغ ندارید که وجودش صد در صد به سود بشر، و هیچ گونه زیانی از ناحیه آن به بشر نرسیده باشد.
بشر از پشم، شاخ، پوست، گوشت، استخوان، خون، روده، کبد، شش، کلیه و کود گوسفند بهره می برد.
گوسفند بشر را نمی گزد، دندان نمی گیرد، پاره نمی کند، لگد نمی زند، سر تا پای وجودش خدمتگزاری به انسان است و بس. گوسفندان سه گروهند: پشمی، گوشتی، شیری.
سودمندترین ارمغان گوسفندهای پشمی برای بشر پشم آنهاست.
ارزشمندترین هدیه گوسفندهای گوشتی برای بشر گوشت آنهاست که شکم بشر را سیر می کند و از گزند گرسنگی محفوظش می دارد.
ارجمندترین سوغات گوسفندهای شیری برای بشر شیر آنهاست، شیر گوسفند برای بشر غذاست، دواست، آب است، شیر سودمندترین نوشیدنی است که تاکنون در دسترس بشر قرار گرفته است.
خوراک طبیعی این سه گروه یکی است، ولی در گروهی تبدیل به پشمی چون حریر، و در گروه دوم تبدیل به گوشت، و در گروه سوم تبدیل به شیر می شود.
انسان با پشم پشمی انواع نخ ها و لباس ها را به وجود می آورد، و از گوشت گوشتی خوراک های گوناگون می سازد، و از شیر شیردهنده اش انواع مواد بسیار مفید لبنی را فراهم می کند.
گوسفند یک جزء ناچیز از «کل شی ء» است، رحمت الهی او را فراگرفته، جلوه آثار رحمت حق در این موجود به اندازه ای است که توضیح وتفسیرش کتاب ها نیاز دارد!!
اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شی ء
پی نوشت ها
۱- زمر، آیه۶٫
۲- مؤمنون، آیه۱۵٫
۳- نحل، آیه۷۸٫
۴ ـ گذشته و آینده جهان، با تلخیص و تصرف ص ۷۰ ـ۵۱٫
۵- نشانه هایی از او، ۱۳۳ ـ ۸۸٫
۶- نشانه هایی از او، ج۱، ص۱۷۴٫
۷- نشانه هایی از او، ج۲، ص۹۲٫
منبع: نشریه پاسدار اسلام؛ شماره۲۴۲؛ حسین انصاریان