- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
دعای کمیل یکی از دعاهای معروف امام علی (علیه السلام) است که آن حضرت به کمیل بن زیاد آموخته بود. دعای کمیل دارای مضامین بسیار بلند و تجلی توحید و اخلاص در برابر خدای متعال از امام علی (علیه السلام) صادر شده است.
عارفان عاشق، و عاشقان عارف، بیدار دلان منصف، و شایستگان به حقایق متصف، جایگاه دعای کمیل را در میان همه دعاها چون جایگاه انسان در میان همه موجودات می دانند، یعنى چنانکه انسان را اشرف خلایق به حساب می آورند،
دعای کمیل اشرف دعاهای على (علیه السلام): افضلُ الاعمالِ أن تَموتَ و لسانُک رَطْبٌ بِذِکر اللّه؛[۱] بهترین اعمال آن است که در حالى بمیرى که زبانت به یاد خداتر و تازه باشد. و از آن تعبیر به انسان الادعیه می کنند.
نظر علامه مجلسی درباره دعای کمیل
نظر و راى دقیق علامه کم نظیر، محقق خبیر و حدیث شناس آگاه حضرت مجلسى بر این است که دعای کمیل بهترین دعا است.
علامه مجلسى در کتاب «زادالمعاد»، به نقل از کتاب «اقبال» سید بن طاوس می نویسد: کمیل گفته: روزى در شهر بصره خدمت مولایم على (علیه السلام) نشسته بودم، سخن از شب پانزدهم شعبان به میان آمد، حضرت فرمود: هر که آن شب را به عبادت زنده بدارد، و دعاى حضرت خضر را بخواند یقینا دعایش مستجاب می شود، وقتى حضرت به منزل بازگشت، خدمتش مشرف شدم، چون مرا دید فرمود: براى چه کارى آمده اى؟ گفتم به طلب دعاى خضر به حضورت آمده ام.
فرمود: بنشین، سپس به من خطاب کرد: اى کمیل هنگامى که این دعا را حفظ کنى در هر شب جمعه یا ماهى یکبار، یا سالى یکبار، یا به عمر یکبار بخوان، خواندن این دعا تو را از شر دشمنان کفایت می کند، یارى می شوى، روزیت می دهند، و گناهانت آمرزیده می شود.
اى کمیل طول مصاحبت و خدمتت سبب شد که تو را به چنین نعمت و کرامتى سرافراز کنم، سپس فرمود بنویس و دعا را به من تلقین فرمود.
آثار اشک خواننده دعای کمیل
خواننده دعای کمیل در شب جمعه پس از رعایت شرایط دعا بهتر است دعا کمیل را به سوى قبله و با بدنى فروتن و دلى خاشع و نیتى خالص و چشمى اشکبار و صدایى محزون قرائت کند، بدون شک دعا با چنین کیفیتى به مقام اجابت نزدیک و ظهور آثارش حتمى است.[۲]
چشم اشکبار در پیشگاه حضرت حق از اعتبارى عظیم و ارزشى والا برخوردار است و اشک چشم و گریه با سوز، سبب آمرزش گناه و خاموش شدن آتش غضب رب و عامل جذب رحمت حق به سوى گریه کننده است.[۳]
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده: چیزى نیست مگر اینکه براى آن پیمانه و وزنى است جز گریه؛ قطره اى از آن دریاهائى از آتش را خاموش کند، هنگامى که چشم به اشک بنشیند، چهره تیرگى و خوارى نبیند و چون اشک روان گردد، خدا آن را بر دوزخ حرام گرداند. به راستى اگر در امتى یکی گریان باشد، همه مورد ترحم قرار گیرند.[۴]
و نیز آن حضرت فرمود: هر دیده اى در قیامت گریان است مگر سه دیده؛ دیده اى که از آنچه خدا حرام کرده بر هم نهاده شده و دیده اى که در راه خدا بیدارى کشیده، و دیده اى که در دل شب از بیم خدا گریسته است.[۵] اگر کسی دعای کمیل را با خلوص نیت و در برابر خداوند متعال بخواند قطعا اشک های او بر گونه هایش جاری می گردد.
شرح «بسم الله الرحمن الرحیم» در اول دعای کمیل
امام علی (علیه السلام) دعای کمیل را با «بسم الله» اغاز نموده است. آغاز دعای کمیل با این کلمه احتمال دارد به سبب چند دلیل باشد:
۱. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت شده که پروردگار فرمود: «کُلُّ أمرٍ ذى بالٍ لَمْ یبدء بِبِسْم اللّه فَهُوَ أَبْتَر؛[۶] هر کار بزرگى که در آن ابتدا به نام خدا نشود، تباه و ضایع است و به محصول و نتیجه نمی رسد.»
۲.از امام ابوالحسن اول (علیه السلام) نقل شده است: «مَا مِنْ أَحَدٍ دَهِمَهُ أَمْرٌ یَغُمُّهُ أَوْ کَرَبَتْهُ کُرْبَهٌ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِلَّا فَرَّجَ اللَّهُ کُرْبَتَهُ وَ أَذْهَبَ غَمَّهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى[۷]؛ هیچ کسی نیست که او را غم و غصهاى فرا گیرد و سر خود را به آسمان بردارد و سه بار بسم الله الرحمن الرحیم بگوید، مگر این که خدا ناراحتیش را برطرف کند، و غصه اش را از میان بردارد ان شاالله»
۳. در حدیثی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: «لَا یُرَدُّ دُعَاءٌ أَوَّلُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم[۸] ؛ دعایى که ابتدایش بسم الله الرحمن الرحیم باشد، مردود درگاه حق نمی شود.»
۴. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زبانه هاى آتش دوزخ را نوزده عدد شمرده اند و فرموده اند: کسى که بخواهد خداى تعالى او را از این نوزده زبانه رهایى بخشد، اشتغال به خواندن بسم الله الرحمن الرحیم که نوزده حرف است پیدا کند، تا خداى مهربان هر حرفى از آن را سپر و حایلى از آن نوزده زبانه قرار دهد.[۹]
۵. از حضرت رضا (علیه السلام) روایت شده که بسم الله الرحمن الرحیم (اسم اعظم حق) از سیاهى چشم به سپیدى آن نزدیک تر است.
بدون شک، اگر دعا (به خصوص دعای کمیل) با اسم اعظم حق شروع شود، یقینا به اجابت می رسد و خواننده اش همراه با خواسته هایش مورد پذیرش حق قرار گیرد.
على (علیه السلام) فرمود: «ذاکِرُ الله فى الغافلینَ کالشجرهِ الخضراء فى وسط الهشیم، و کالدّار العامره بین الرُبوع الخَربه؛[۱۰] آن که در میان غافلان، به یاد خداست مانند درختى سبز و خرم در میان گیاهان خشک و چون خانه اى آباد بین خانه هاى خراب است.
دورنمایى از اشارات و لطائف بسم الله
کلمه اسم بنا به اعتقاد بزرگان علم صرف و نحو، برگرفته از سموّ به معناى رفعت و بزرگى و بلندى و برترى است.
خداى مهربان، لفظ اسم را با اتصال به حرف (با) در این کلام نورانى و اثربخش آورد، تا انسان به هنگام جارى کردنش بر زبان توجه داشته باشد که می خواهد با ذکر اسم دوست به حضرت دوست متوسل شود و بداند که توسل به دوست با جارى کردن اسم او فقط به زبان میسر نمی شود، بلکه تا صفحه دل را از آلودگی هاى اخلاقى و آئینه جان را از ناپاکی هاى معنوى پاک نکند و زبان را به آب استغفار از سخنان یاوه و بیهوده و ذکر اغیار نشوید، روح توسل و زمینه جلوه محبوب بر باطن وجود فراهم نگردد، و به این معناى مهم و حقیقت اهم عنایت داشته باشد که بدون طهارت دل و پاکى جان و اخلاص در نیت و توجه به فقر ذاتى خود، و بی نیازى حضرت دوست، جارى کردن نام مبارکش بر زبان کمال بی ادبى و گستاخى است.
هزار بار بشویم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن کمال بی ادبى است
حضرت حق در برترین مراتب پاکى و تقدس است و انسان خاکى در پست ترین مقام تعلق و تدنس، و این پست ترین مقام، بدون واسطه و سبب از مرحله رذالت به اوج عزت و جلالت ترقى نمی کند. به همین خاطر، خداى مهربان بسم الله را بین خود و انسان وسیله و واسطه قرار داد تا انسان با اتصال به معنا و مفهوم این کلام عرشى و تجلى دادن حقایق آن در جان فرشى، قدم همّت بر نردبان رفعت نهد و زمینه جلوه قابلیت مشاهده جمال و جلال از روزنه غیب بر او فراهم آید.
در کتاب شریف کافى، توحید صدوق، معانى الاخبار و تفسیر عیاشى از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده که هر حرفى از این حروف سه گانه، اشاره به اسمى از اسماء حسنى است: (با) بهاى الهى (سین) سماى الهى است که به معناى بلندى و رفعت نور اوست، و (میم) مجد و بزرگوارى حضرت حق است.
عارفان عاشق و سالکان مجذوب و سوختگان آتش محبت محبوب می گویند: از معانى و مفاهیم ملکوتى و عرفانى و عرشى بسم الله، کسى بهره مند شود که بر بلاى دوست صبر کند و سر و باطن خود را به سلوک در صراط مستقیم فنا مشغول سازد، تا به فضاى نورانى (میم) مشاهده برسد.
کلمه مبارکه الله، اسم جامع و نام کاملى است براى ذات مقدسى که مستجمع همه صفات کمال است. و گفته اند: سه معنا در آن مندرج است:
على (علیه السلام) فرموده است: ثلاثـهٌ من أشدِّ الاعمـالِ: ذِکرُ الله علـى کلّ حالٍ، و مُواسـاهُ الاخوانِ بِالمـال، وانصـافُ النـاسِ مِن نَفسِک؛[۱۱] سه چیز از سخت ترین کارها است: در همه حال به یاد خدا بودن، یارى دوستان با مال و انصاف دادن به مردم از خودت.
۱.دایم ازلى، قائم ابدى و ذات سرمدى است.
۲. عقول و اوهام، در معرفت او متحیر و سرگردانند و ارواح و افهام در طلب او سرگشته و ناتوانند.
۳. مرجع رجوع و بازگشت همه خلایق و موجودات است.
اصحاب لطائف و اشارات گفته اند: الله، اسم اعظم است و اساس توحید بر آن است، و کافر به سبب گفتن این کلمه از پستى کفر به اوج ایمان انتقال یابد، البته در صورتى که نیت صادقانه دلش، گفتار زبانش را بدرقه کند.
کافر با گفتن این کلمه از دنیاى غفلت و ناپاکى، و از عرصه تنهایى و وحشت به دایره هشیارى و پاکى و انس و امنیت درآید. اگر به جاى لااله الا الله، لا اله الا الرحمان یا نام دیگر گوید، از کفر بیرون نیاید و وارد دایره اسلام نشود، رستگارى و فلاح بندگان در گرو ذکر این نام نورانى و کلمه طیبه و اسم عرشى است.
منقبت کمال ذاکران به شرف این اسم، کامل و تمام است، شروع و ابتداى هر کار به آن درست آید، و پایان و اختتام به آن انتظام یابد. استحکام قواعد رسالت به اوست که: محمد رسول الله، و استوارى و تأیید پایه هاى ولایت به آن است که: على ولى الله از خواصّ این اسم آن است که چون الف آن را حذف کنند «لله» باقى می ماند که «لله الامر من قبل و من بعد». و اگر لام اول را بیندازند «له» باقى خواهد ماند که «له الملک و له الحمد». و اگر لام دوم را بیندازند «هو» باقى ماند که دلالت بر ذات دارد، «قل هو الله احد» پس نامى که این همه ویژهگى دارد، اسم اعظم است.
کلمه رحمن ریشه و پایه اش لغت «رحمت» است، و بنا به عقیده بزرگان علم نحو و صرف و آگاهان لغت شناس، صیغه مبالغه است و دلالت بر کثرت دارد. نزد دانشمندان دین و متخصصان معارف الهیه نیز به معناى بخشنده رحمت عام است بر همه موجودات و مخلوقات، بی سابقه خدمت و عبادت. و در زبان اهل کشف و یقین به معناى افاضه وجود و کمالات به کل ذرات به حسب مقتضاى حکمت و تحمل قابلیت است که اگر این افاضه نبودى، نه از وجود خبرى بود نه از کمال اثرى!
اهل بصیرت گفته اند: معناى رحمن اراده حق است به رساندن خیر و دفع شر از همه موجودات.
همه نعمت هاى ظاهرى و باطنى از جهتى جلوه رحمانیت حق است و گوشه اى از این جلوه رحمانى در آیات سوره مبارکه الرحمن بیان شده است:
کلمه «رحیم» به عقیده اربابان علوم عربیت، صفت مشبهه است و از این جهت دلالت بر ثبات و دوام دارد؛ یعنى خدایى که رحمت و مهربانیش همیشگى و ثابت است.
اهل دین گفته اند: رحمت رحیمیه ویژه مردم مومن و صاحبان یقین است که به سبب پذیرش هدایت و رعایت حلال و حرام حق و آراسته بودن به حسنات اخلاقى و سپاس گزارى در برابر نعمت ها سزاوار و شایسته آن شده اند.
در آثار اسلامى آمده که رحمت رحمانیه، به معناى روزى بخشیدن به عموم موجودات و همه انسان ها (چه مومن و کافر، و چه نیک و بد) است. و رحمت رحیمیه به معناى افاضه کمالات معنوى به نوع انسان، و به معناى آمرزش اهل ایمان در دنیا و آخرت است. در رحمانیت و رحیمیت، معناى عافیت مندرج است: یکى عافیت دنیوى، و دیگر عافیت اخروى.
البته رحمت رحیمیه شامل مطیعان است، به قبول حسنات و عبادات، و شامل عاصیان از اهل ایمان است به آمرزش و محو سیئات.
لذا نیکان و نیکوکاران به سبب بندگى، به انتظار نزول رحمتند و بدان و بدکاران به علت نیازمندى و مفلسى و بیچارگى و شرمندگى، امیدوار این موهبتند.
ابن مبارک گفته: رحمان آن است که چون از او درخواست کنى دست گیرد، و رحیم آن که اگر چیزى از او نطلبى خشم گیرد!
عارفى فرموده: رحمان است به روزى دادن به جانداران، رحیم است به آمرزش سیئات اهل ایمان، در رزق و روزى به رحمانیتش اعتماد کن، ولى کسب و تجارت را از دست مگذار که على علیه السّلام فرمود : «الذِکرُ یونسُ اللُّبَّ، و ینیر القَلبَ، و یستنزِلُ الرَّحمَه؛[۱۲] یاد خدا، مونس عقل و روشن کننده دل و فروآورنده رحمت است.
در آمرزش گناهان به رحیمیتش تکیه کن نه بر عمل خود، ولى عمل را ترک مکن که خلاف خواسته حق و همراهى با شیطان است.
گروهى از اهل سر گفته اند: بنده را سه حالت است: اول حالت معدومى که نیاز به هستى داشت، دوم حالت هستى و موجودیت که محتاج به اسباب بقاست، سوم: حالت حضور در قیامت و احتیاج به آمرزش و مغفرت و این سه حال، در این سه اسم مندرج است: الله یعنى مستجمع همه صفات کمال اوست؛ اندیشه کن که چگونه تو را از دیار نیستى و عدم به عرصه هستى و وجود آورد. رحمان اوست؛ بنگر که چگونه اسباب و ابزار بقا و زندگیت را فراهم آورد. رحیم اوست؛ باش تا فرداى قیامت ببینى که تو را در پناه رحیمیت آورد و پرده آمرزش بر گناهانت فرو پوشد.
ذکر این کلام نورانى، و گنجینه فیض ربانى، در تمام اوقات بیدارى و ابتداى هر کارى مطلوب و محبوب است، و گوینده چون با توجه به معانى آن و با خلوص نیت و به قصد توسل به حضرت حق، و به خاطر تصفیه باطن از کدورات مادیات و تعلقات بیجا و رفع تالمات و مشکلات گوید، از آثار عظیمه و فائده هاى ارزنده آن بهره مند شود.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که هرکسی بعد از نکماز صبح و مغرب هفت بار بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوّه الاّ بالله العلى العظیم گوید، خداى متعال او را از هفتاد بلا که از آن جمله برص و جذام و فلج است حفظ کند![۱۳]
در روایت آمده است: هر کس هنگام غذا خوردن بسم اللّه بگوید شیطان هم غذاى او نشود ولى اگر مشغول غذا خوردن شود و از خواندن آن غفلت ورزد، شیطان رفیق او گردد.
نتیجه گیری
در این بخش از شرح دعای کمیل به شرح جمله بسم الله الرحمن الرحیم پرداخته شده است. جایگاه این این جمله و آثار آن از احادیث معصومین (علیهم السلام) نقل و همچنین معانی هریک از کلمات این جمله نیز بیان گردید. گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز هر امری مطلوب و باعث برکت است و به همین دلیل امام علی (علیه السلام) دعای کمیل را با این جمله مبارک آغاز نموده است.
پی نوشت ها
[۱] . ابن ابى الحدید، شرح نهج الیلاغه، ج۲۰، ص۳۴۷.
[۲] . محجه البیضاء، ج۲، ص۲۸۸ ـ ۲۹۵.
[۳] . محجهالبیضاء، ج۲، ص۲۸۸ ـ ۲۹۵.
[۴] . اصول کافى، ج۶، ص۵۴ ـ ۵۶.
[۵] . اصول کافى، ج۶، ص۵۴ ـ ۵۶.
[۶] . این روایت در اکثر کتب تفسیر و منابع حدیث نقل شده است.
[۷] . مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج۹۲، ص۱۵۹، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چ۲، ۱۴۰۳ق.
[۸] . بحار الأنوار، ج۹۰، ص۳۱۳.
[۹] . شعیری محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص ۴۲، نجف، مطبعه حیدریه، چ۱، بی تا.
[۱۰] . ابن ابى الحدید، ج۲۰، ص۳۴۷.
[۱۱] . مستدرک نهج البلاغه، ص۱۶۴.
[۱۲] . غرر الحکم، ج۱، ص۹۵، ح۱۸۸۱.
[۱۳] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۵۳۱،محقق: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ۴، ۱۴۰۷ق.
منبع
نشریه پاسدار اسلام؛ شماره ۲۴۰؛ حسین انصاریان (با تلخیص و منبع یابی)