- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 24 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
عاملى، حسین بن عبد الصّمد
عزالدین حسین بن عبد الصمد عاملى، پدر شیخ بهائى که نسب از حارث بن عبدالله أعور همدانى، صحابى مشهور امیرالمؤمنین علیه السلام مى برد. در سال ۹۱۸ ق در خاندان اهل علم و فضل زاده شد. او از برجسته ترین شاگردان شهید ثانى (۹۶۵ ق) و مروّج اندیشه هاى فقهى او در ایران است. او استادى محقق و ادیب و شاعرى توانمند بود و شاگردان بسیارى در درس وى حاضر مى شدند. مدتى مقام شیخ الاسلامى پایتخت صفویه را بر عهده داشت تا این که در سال ۹۸۴ ق در بحرین درگذشت. از ایشان آثار فراوانى، به ویژه در اخلاق برجاى مانده است؛ مانند: الأربعون حدیثا، نور الحقیقه و نور الحدیقه.[۱]
۱. أربعون حدیثاً فى مکارم الأخلاق [۲]
این کتاب به دنبال سنّت حسنه تدوین چهل حدیث (اربعین نویسى) که از اواخر سده دوم در زمینه هاى گوناگون اخلاقى، اجتماعى، عقاید و احکام آغاز شده بود، شکل گرفت.[۳] این کتاب متشکل از چهل حدیث مسند و تعداد ۱۸۵ حدیث مرسل است و در مجموع ۲۲۵ روایت اخلاقى در زمینه حسن خلق و مکارم اخلاق در آن گردآورى شده که در نهایت فصاحت و بلاغت و در درجه بالایى از انشا و تعبیر قرار دارد.
۲. نور الحقیقه و نور الحدیقه[۴]
این کتاب به زبان عربى اثر دیگر نویسنده در علم اخلاق است و کتابت آن، در شعبان ۹۴۵ ق، پایان یافته است. این کتاب، از آثارى است که باعث انتقال میراث کهن امامیه از جبل عامل به ایران شده است. مطالب این کتاب در بیست و دو باب و هر باب، در چندین فصل، تنظیم شده است.
نویسنده در تدوین مطالب کتاب، از کلمات حکمت آمیز حکما و فلاسفه امم، ملل، قومیت ها، مذاهب و عقاید مختلف نیز استفاده نموده است؛ از جمله حکماى قبل از اسلام، مانند: اقلیدس، اردشیر، بزرگمهر، لقمان، پادشاه چین و هند، قیصر و اسکندر و همچنین مشاهیر و حکماى اسلامى، از جمله: امام على علیه السلام، سلمان فارسى، عبدالله بن مسعود، صهیب بن سنان، ابن زبیر، عدى بن حاتم، ابن عباس، ابوالأسود دئلى، عبدالله بن عمر، سفیان ثورى، یحیى بن خالد و فضل بن سهل.
عناوین ابواب این کتاب عبارت اند از: عقل، علم، کتابت و عوارض خط، الفاظ پیچیده و رازآلود، مذمت دنیا، ادب نفس، زبان، صدق و کذب، کتمان سر، مشورت، کبر و عجب، حلم و غضب، صبر و جزع، سخا و بخل، حسن خلق، حیا، مصاحبت و رفاقت، مزاح و شوخى، حسادت، طیره و تفأل، آرزو و امیدوارى و مرگ.[۵]
عیناثى، محمدبن محمد
سید محمدبن محمدبن حسن حسینى مشهور به ابن قاسم عیناثى عاملى (قرن ۱۱ ق) عالمى فاضل، صالح، ادیب، شاعر، زاهد و عابد بود. مادربزرگ مادرى ایشان، دختر شهید ثانى بوده است.[۶] ایشان کتب متعدّدى نوشته است همچون «الاثنى عشریه فى المواعظ العددیه» که گاه با نام «المواعظ العددیه» معرّفى مى شود و به آداب النفس اشاره دارد.
۱. المواعظ العددیه [۷]
مؤلف این کتاب را با شیوه اى نو، تنظیم کرده است. روایات و گفتار بزرگان در باب مواعظ اخلاقى را به ترتیب عددى، در یک مقدمه و دوازده باب- هر باب شامل دوازده فصل- و خاتمه اى گردآورى نموده و تألیف آن را در سال ۱۰۶۸ ق، به پایان رسانیده است.[۸]
این کتاب چند ویژگى دارد: اول این که علاوه بر احادیث به سخن حکما و بزرگان نیز اشاره کرده و در بعضى از ابواب کتاب، فصلى مجزا به سخن آن ها اختصاص داده است. دوم این که در هر باب با احادیث پیامبر صلى الله علیه و آله شروع نموده و همچنین بین اخبارى که از شیعه و اهل سنت رسیده، تمایز قائل شده و هریک را در فصلى مجزا برشمرده است؛ حتى احادیثى را که شیعه و سنى هر دو نقل کرده اند در بابى مجزا ذکر نموده و نام آن را«فیما رَوَته العامه و الخاصه» گذاشته است. پاورقى هاى کتاب، بیشتر مربوط به ذکر اسانید کتاب است. این کتاب به دلایل مختلف مورد توجّه اهل فضل بوده و بر آن حاشیه نوشته یا آن را تلخیص یا تحریر کرده اند.[۹]
۲. آداب النفس [۱۰]
این کتاب حاوى مطالبى ارزشمند در علم النفس است و نشان از تسلط و آزاداندیشى نویسنده در مسائل اخلاقى دارد. رویکرد غالب نویسنده در این کتاب استفاده از روایات و تلاش براى تبیین و توضیح هرچه بیشتر آن ها است. نویسنده این کتاب را در دو جزء نگاشته است. جزء اول کتاب مشتمل بر یک مقدمه و چهارده فصل است. مقدمه در نفس و قواى آن و فضایل و اقسام آن است. چهارده فصل دیگر به ترتیب عبارت اند از: ترغیب به طاعات و زهد در دنیا، عزلت و خلوت، همنشینى با صالحان و انس به اخلاق نیکو، آداب نفس از جمله عفت، تقوى، زهد، ورع، اشیاى متفرقه، شکر، معارف و سعادات نفسیه، آداب النفس، آداب سفر، مواعظ، عجب، موت، تواضع و تکبر، حیات و وفا.
جزء دوم دوازده فصل و یک خاتمه دارد که به ترتیب عبارت اند از: خوف و رجا، فقر و جوع، حرص و أمل، مخالفت با نفس در شهوات، غضب و حلم، اصلاح نفس، خیر و شر، اسباب شرور، کمیت انواع خیرات و شرور، معاشرت با اخوان الصفا، ماهیت ایمان و خصال مؤمنین، آداب دعوت إلى الله. خاتمه کتاب نیز درخصوص نفس و آنچه در باب آن گفته شده است.
عاملى، محمدبن حسن
شیخ محمدبن حسن بن على بن حسین معروف به شیخ حُرّ عاملى، از محدثان و فقهاى امامیه در قرن یازدهم هجرى است. وى در هشتم رجب سال ۱۰۳۳ ق در روستاى مشغرى از توابع جبل عامل دیده به جهان گشود. نزد والد و عمویش، جد مادرى خویش شیخ عبدالسلام بن محمد، شیخ حسین ظهیرى، صاحب معالم و دیگر بزرگان دانش هاى اسلامى را فراگرفت و در رمضان سال ۱۱۰۴ ق درگذشت [۱۱] و در صحن شمالى بارگاه امام رضا علیه السلام دفن شد. حر عاملى داراى تألیفات گران قدر فراوانى است که مهم ترین آن ها اثر گران بهاى وسائل الشیعه است.
وسائل الشیعه (کتاب العشره و کتاب الجهاد)
در کتب رجال و تراجم، هر جا از شیخ حر عاملى نامى برده شده، با مدح و ستایش فراوانى درباره کتاب گران بهایش، یعنى وسائل الشیعه همراه بوده است.[۱۲] وسائل، دومین کتاب از واپسین جوامع روائى معروف شیعه به شمار مى رود که در آن ۳۶ هزار روایت از معصومین علیهم السلام درباره احکام شرعى و فقهى در پنجاه موضوع در طول بیست سال گردآورى شده است. این اثر داراى یک مقدمه، ۵۱ کتاب و یک خاتمه مفصل است که هر کتاب شامل چند باب کلى و هر باب شامل چند باب دیگر است. به علاوه این کتاب به دلیل اهمیت و جایگاهش، داراى شروح، معاجم، تلخیص و ترجمه هایى است. یکى از ابوابى که تاکنون مستقل ترجمه و منتشر گردیده باب العشره از وسائل الشیعه است [۱۳] که مربوط به اخلاق بوده و آداب معاشرت در سفر و حضر را در ضمن ابوابى چنین برمى شمارد؛ همچون: لزوم معاشرت با مردم از طریق اداى امانت، باب استحباب گرامى داشت دوستان و نصیحت کردن آنان، باب دوست یابى و خو گرفتن با دوستان و پذیرفتن اعتراض آنان. علاوه بر کتاب العشره، نویسنده در کتاب الجهاد نیز به تناسب، از جهاد اکبر و اخلاق بحث کرده است. او در این بخش بسیارى از فضایل اخلاقى همچون صبر، تواضع، انصاف و عدل و نیز رذائل اخلاقى همچون غضب، حسد، تکبر و ظلم را ذکر کرده و با بیان روایات در توضیح آن ها کوشیده است.
گلستانه، محمد
سیدعلاءالدین محمّد گلستانه اصفهانى (م ۱۱۰۰ ق)، فاضل زاهد، جامع کمالات دینى و دنیوى فرزند شاه سیدابوتراب محمّد على قاضى حسینى اصفهانى است. از تاریخ تولّد و ایام جوانى و تحصیل او، اطّلاعى در دست نیست. از استادانش فقط علّامه محمّدباقر مجلسى را مى شناسیم که داماد خانواده آن ها نیز بوده است. او در اواخر عمرش از عالمان موجّه و مورد توجّه مردم و حاکمان صفوى در اصفهان به شمار مى رفته، به طورى که دو بار به وى سمت وزارت پیشنهاد شده؛ ولى وى از شدّت پارسایى و تقوا، از پذیرش آن، خوددارى ورزیده است.
او روزگار خود را با شرح و تفسیر احادیث معصومان علیهم السلام سپرى مى کرده است. وى یک شرح مفصل (حدائق الحقائق) و یک شرح کوتاه (بهجه الحدائق) بر نهج البلاغه و شرحى مفصل بر خطبه همام و شقشقیه دارد؛ اما اثرى که در مجموعه آثار متعدد او مى درخشد کتاب منهج الیقین است. وى در سال ۱۱۰۰ یا ۱۱۱۰ ق، در اصفهان، از دنیا رفت.[۱۴]
منهج الیقین [۱۵]
این کتاب شرح فارسى، مزجى و مفصلى از حدیث اول روضه کافى، نامه امام صادق علیه السلام به یارانش است؛ نامه اى که امام در آن تکالیف شیعیان را در مسائل مختلف دینى و اجتماعى، مشخّص کرده؛ به همین دلیل، در برخى مصادر از آن به «وصیت امام صادق علیه السلام» نیز تعبیر شده است. مؤلف، بر آن بوده که مضامین نامه را براى فهم عموم مردم، شرح دهد. به همین منظور، او به شیوه خطابى با نثرِى روان هر قطعه از نامه، را ترجمه کرده و سپس، مضامین آن را در اغلب موارد با استشهاد به آیات و روایات، توضیح اندکى داده و از آوردن متن اصلى روایات و سند آن ها و استناد به کلام فلاسفه و عارفان و شعر، خوددارى کرده است.
مجلسى، محمدباقر
محمدباقر مجلسى ملقب به علامه مجلسى و مجلسى دوم، کوچک ترین پسر مولا محمدتقى مجلسى مشهور به مجلسى اول، در ۱۰۳۷ ق در اصفهان چشم به جهان گشود. وى از کودکى نبوغ سرشار داشت و شیفتگى زیادى به تحصیل علوم از خود نشان داد و از پدر دانشمند خود و نیز از شیخ عبدالله بن جابر عاملى، پسر عمه پدرش استفاده شایانى برد.[۱۶] برجسته ترین استاد وى در علوم نقلى والد مکرمش بوده؛ چنان که مهم ترین استاد او در علوم عقلى آقا حسین خوانسارى شمرده شده است. علامه محمدباقر مجلسى پس از آن که در علوم مختلف مهارت یافت، نهایتاً گمشده خود را در علوم آل رسول و احادیث خاندان عترت و طهارت علیهم السلام یافت. بر این پایه، همت او معطوف به دو عمل شد: اول، تدوین و تنقیح و ترتیب احادیث و دوم، شرح و تفسیر احادیث. وى به اشارت پدر، در کتاب هاى متعدد خود، دو مجموعه روایى عظیم الکافى و التهذیب را از میان اصول اربعه حدیث شیعى، شرح کرد. مشهورترین اساتید اجازه وى- که از آن ها اجازه روایت گرفته، نه آن که لزوماً شاگردشان بوده باشد- عبارت اند: از مولا محمدتقى مجلسى (م ۱۰۷۰ ق)، ملا صالح مازندرانى (م ۱۰۸۰ ق) و شیخ حر عاملى (م ۱۰۹۶ ق). علامه مجلسى به درخواست شاه سلیمان صفوى در سال ۱۰۹۸ ق، سمت شیخ الاسلامى حکومت ایران را پذیرفت و تا آخر عمر در این مقام باقى ماند و در سال ۱۱۱۰ ق
(یا ۱۱۱۱ ق) در ۷۳ سالگى در اصفهان درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد.[۱۷]
از علامه مجلسى نزدیک به ۶۶ اثر بر جاى مانده که از این میان، سیزده اثر به زبان عربى و ۵۳ اثر به زبان فارسى نگاشته شده است. برخى از مهم ترین آثار عربى وى عبارت اند از: بحار الأنوار، مرآه العقول فى شرح أخبار آل الرسول (شرح کتاب الکافى ثقه الاسلام کلینى)، ملاذ الأخیار فى فهم تهذیب الأخبار (شرح کتاب تهذیب الأخبار شیخ طوسى) و تعدادى از مهم ترین آثار فارسى وى عبارت اند از: زاد العباد، حیات القلوب و جلاء العیون.
۱. بحارالانوار
بیشتر احادیث اخلاقى کتاب شریف بحارالانوار در مجلدات ۶۴ تا ۷۶ بیان شده که در این جا به اختصار موضوعات آن را بررسى مى کنیم. جلدهاى ۶۴، ۶۵ و ۶۶ به مباحث مرتبط با ایمان، کفر، اسلام و تشیع و ابواب آن ها اختصاص پیدا کرده است. فضایل و رذائل اخلاقى که تابعى از ایمان و کفر هستند در مجلدات ۶۷ تا ۷۶ در ضمن احادیث مرتبط مطرح شده اند. عمده موضوعات اخلاقى که در جلد ۶۷ بحار بیان شده عبارت اند از: عدالت، چیستى و حقیقت کمال انسان، محبت و دوستى خدا، درجات و مراتب نفس، معناى جهاد اکبر، اطاعت و فرمانبرى از خداوند و از رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام، یقین، صبر، نیت و شرایط آن، اخلاص، تقوى و صفات و علائم متقین، زهد و پارسائى و مراتب و درجات آن، بیم و امید و حسن ظن به خدا. همچنین در جلد ۶۸ موضوعات و مباحث مختلفى تحت عناوین زیر مطرح شده است: شکر، توکل، انجام واجبات و دورى از محرمات، عجب و خودپسندى، وفاى به عهد و نذر، عفت، سکوت، تفکر و اندیشیدن، شرم و حیاء، وقار و متانت، غیرت و شجاعت، اسراف، حسن خلق، حلم، عفو و بخشش. در جلد ۷۰ پس از ذکر احادیث مرتبط با ایمان و کفر، رذائل اخلاقى از جمله حب دنیا، غفلت، حرص و آرزوهاى دراز، کبر، حسد، غضب، سوءخلق و بخل در ضمن احادیث مربوطه بررسى شده اند. در جلد ۷۱ و ۷۲ بیشتر به احادیث مرتبط با حوزه اخلاق و آداب اجتماعى پرداخته شده و موضوعاتى از جمله حقوق مؤمنین، آداب معاشرت، حقوق والدین، حقوق همسایگان، آداب دوستى، احسان و نیکى به دیگران، انصاف و عدل، رفق و مدارا، خیرخواهى، استغنا، امانتدارى، تواضع، تهمت، غیبت، سخن چینى و فریبکارى مطرح شده است. جلد ۷۳ به آداب اسلامى، جلد ۷۴ و ۷۵ به مواعظ و حکم قرآن کریم و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام و جلد ۷۶ به معاصى و گناهان کبیره اختصاص یافته است؛ بنابراین مجلدات اخلاقى بحار الأنوار، تقریبا تمام حوزه هاى اخلاق بندگى، فردى و اخلاق اجتماعى را پوشش مى دهند؛ البته در مورد اخلاق خانواده، در این مجلدات احادیث کمترى به چشم مى خورد که بیشتر تحت عناوینى همچون غیرت، حقوق والدین و فرزندان و تأمین معاش خانواده مطرح شده اند. در ادامه برخى از مبانى و دیدگاه هاى اخلاقى ایشان را به اختصار بررسى مى کنیم.
۲. مبانى و دیدگاه هاى اخلاقى علامه مجلسى
الف) تجرد نفس
علامه مجلسى انسان را مشتمل بر نفس و بدن دانسته و اصالت انسان را به نفس ناطقه که هر شخصى به کلمه «من» از آن یاد مى کند، مى داند.[۱۸] وى بر این نکته تأکید مى کند که نفس همان حقیقتى است که محل علوم و ادراکات و کمالات است و بدن را تدبیر مى کند و مشتمل بر قواى گوناگون و ابعاد گسترده اى است و به همین دلیل، نفس ناطقه، اشرف نفوس موجود است.[۱۹] از نگاه علامه مجلسى درباره تجرد و عدم تجرد نفس ناطقه دو قول وجود دارد:
- نفس ناطقه جسم لطیف، نورانى و ملکوتى است که به بدن تعلق دارد و با آن در ارتباط است و فرشتگان هنگام قبض روح آن را اخذ مى کنند.[۲۰]
- نفس ناطقه مجرد و از ماده و از ویژگى هاى آن پیراسته است. این نفس چنان که فلاسفه بر این باورند پس از مرگ باقى است و اگر به بدن تعلق نمى گرفت بدون بدن نیز مى توانست وجود داشته باشد.[۲۱]
ب) قواى نفس
علامه مجلسى در تفسیر «ماء عذب» و «ماء اجاج» قواى نفسانى انسان را بررسى مى کند. ماء عذب کنایه از قوایى است که درون انسان نهفته است و او را به خیر و نیکى فرامى خواند؛ مانند قوه عاقله و در مقابل منظور از اجاج، قوایى است که انسان را به امور شهوانى و خواسته هاى دنیوى و لذات جسمانى فرامى خواند؛ بنابراین در مجموع مقصود از ماء عذب و ماء اجاج این است که انسان ها قواى مختلفى دارند و البته برخى از آنان از قواى خیر و برخى از قواى شر وجودى شان تبعیت مى کنند.[۲۲]
از منظر علامه مجلسى، نفس داراى پنج قوه ادراکى ظاهرى و پنج قوه ادراکى روحانى و باطنى و نیز داراى قواى محرکه باعثه و قواى محرکه فاعله است. قواى ادراکى ظاهرى همان پنج حس بینایى، شنوایى، بویایى و چشایى و بساوایى هستند و قواى ادراکى باطنى عبارت اند از: حس مشترک، خیال، متخیله، حافظه و وهمیه. قواى محرکه باعثه همان قوه شهویه و غضبیه است که براى کسب لذت و براى به دست آوردن امر نافع و مطلوب یا براى کسب غلبه و دفع امر مضر، قواى محرکه فاعله را به حرکت درمى آورند. قواى محرکه فاعله هم عبارت اند از قوایى که عضلات را تحریک کرده، آن ها را به حرکت درآورده، نفس را به انجام دادن اعمال بدنى وادار مى کنند.[۲۳]
ج) طبع اولى انسان
درباره مقتضى طبیعت اولیه انسان، علامه مجلسى با توجه به تحلیل روایات مختلف، بر این عقیده است که انسان ها بنابر طبیعت اولیه شان به بدى و شر گرایش بیشترى دارند؛ چراکه به صورت ذاتى مى خواهند از همه جهات آزاد و براى برآوردن تمایلات حیوانى و خواهش هاى نفسانى خود مانعى نداشته باشند و در صورتى که خداوند انسان را به حال خود واگذارد و او را به خیر و نیکى دعوت نکند و براى هدایت و راهنمایى اش پیامبران الهى را مبعوث نکند، او تمایلات خویش را ارضا مى کند، هرچند به فساد و خونریزى بینجامد؛ بنابراین، از نظر علامه طبیعت انسانى اگر شر هم نباشد، در طبیعت آدمى شر بر خیر غلبه دارد؛ از سوى دیگر از دیدگاه علامه مجلسى انسان به گونه اى سرشته شده که به سوى خداوند گرایش و تمایل دارد و براى او معرفت و ارتباط با حضرت حق فطرى است و از همین رو، به آسانى و سادگى دین را مى پذیرد.[۲۴]
د) اخلاق ذاتى یا اکتسابى
از نظر علامه مجلسى، صفات و ملکات راسخ در نفس انسان دو گونه اند؛ ذاتى و اکتسابى. اخلاق ذاتى عبارت است از اخلاق و صفاتى که طبیعت و ساختار وجودى هر انسانى اقتضاى آن را دارد؛ ولى آن بخش از اخلاق که با اندیشه و ممارست و تمرین به دست مى آید، اکتسابى است.[۲۵]
از نگاه علامه آنچه در آیات و روایات مبتنى بر آفرینش انسان ها از طین، حمأ مسنون، طین لازب آمده است، بر همین تفاوت انسان ها در طبایع و اوصاف دلالت مى کند.[۲۶] وى مى نویسد: باید توجه داشت که آن ملکات نفسانى طبیعى و ذاتى انسان ها نیز با تمرین و ممارست قابل تغییر مى باشد؛ مثلًا شخصى که بالطبع بخیل مى باشد، مى تواند با تمرین و تکرار ملکه سخاوت را در خویش به وجود آورد و همه انسان ها به تحصیل فضایل مکلف اند.[۲۷]
بنابراین از نظر علامه هر چند ممکن است برخى از صفات اخلاقى ذاتى باشند، انسان مى تواند از طریق مجاهدت و تلاش و تکرار عمل، ملکات و صفات اخلاقى را در خود به وجود آورد.
ﮬ) حسن فعلى و فاعلى
از نگاه علامه مجلسى در نظام اخلاق اسلامى، رفتار انسان در صورتى اخلاقى و ارزشى است که انگیزه فاعل از انجام دادن آن، به دست آوردن رضاى الهى باشد و در غیر این صورت، آن عمل نصاب ارزش را ندارد.[۲۸] البته نیت این نیست که انسان هنگام انجام دادن فعل بگوید این کار را براى رضاى خداوند انجام مى دهم یا آن را به قلب خود خطور دهد؛ بلکه نیت در حقیقت آن چیزى است که فاعل را براى انجام دادن فعل برمى انگیزاند و او را به تلاش وامى دارد؛ بنابراین انگیزه فاعل باید رضاى خداوند باشد و قلب او را به اطاعت خداوند برانگیزاند و کنار قرب الهى انگیزه دیگرى نداشته باشد. از دیدگاه علامه مجلسى نکته اى که نباید از آن غافل شد این است که شخصیت و شاکله آدمى رفتار او را به منصه ظهور مى نشاند و به همین دلیل انگیزه و نیت هر انسان برخاسته از شاکله و شخصیت اوست و چون شاکله ها و شخصیت ها متفاوت و متنوع اند، انگیزه ها و نیات نیز مختلف هستند.[۲۹]
و) فضیلت هاى برتر
علامه مجلسى با توجه به آیات و روایات مختلف، به تبیین فضایل اخلاقى، که راهى براى دستیابى به سعادت هستند، پرداخته است. جلد اول و دوم کتاب شریف بحارالانوار به مباحثى در مورد عقل و علم و جهل اختصاص داده شده که خود بر اهمیت فضیلت علم و دانش دلالت دارد. از نگاه مجلسى با توجه به روایات، کمال دین در طلب دانش و دانش زمینه کسب کردارهاى نیک است. دانش داراى فضایل بسیار است: سرش تواضع، چشمش برکنارى از حسد، گوشش فهم، زبانش راستى، حافظه اش بررسى، دلش خوش بینى، عقلش سبب شناسى امور، دستش مهربانى، همّتش سلامت، پایش دیدار دانشمندان، سلاحش سخن نرم و دل نشین، شمشیرش خشنودى، کمانش نرم رفتارى، سپاهش گفت وگو با دانشمندان، ثروتش ادب و پس اندازش اجتناب از گناهان است.[۳۰] سایر فضایل همچون اعضا و قواى ظاهرى و باطنى علم اند و به عبارتى مى توان گفت: علم و دانش فضیلتى است که سرچشمه تمام فضایل انسانى است.[۳۱]
علامه مجلسى با الهام از روایات یکى از برترین فضیلت هاى انسانى را شکیبایى و صبر برمى شمارد. از دیدگاه علامه صبر آرمانى است بلند که همه رفتار و صفات انسان را تحت تأثیر قرار مى دهد و در هر عرصه و زمینه نام و عنوان خاصى به خود مى گیرد. صبر در میدان نبرد به نام زیباى شجاعت نامیده مى شود و در عرصه طاعت و فرمان بردارى از خداوند به نام صبر در طاعت و در زمینه امساک کلام، رازدارى نام دارد. صبر در برابر کسى که بر آدمى خشم گیرد، کظم غیظ است و در عرصه سیاست و امور اجتماعى شرح صدر نامیده مى شود.[۳۲] علامه در مجلد ۶۴، ۶۵، ۶۶ به تفصیل درباره فضیلت ایمان و اسلام و در سایر مجلدات این کتاب شریف از سایر فضایل و مکارم اخلاقى، مانند عشق به خدا، توحید، اخلاص، شکر، ذکر و… سخن به میان آورده است که به علت گستردگى، ذکر آن ها در این جا میسر نیست.
نورى، حسین بن محمد تقى
میرزا حسین بن محمد تقى بن میرزا محمد على (یا على) نورى طبرسى، معروف به محدث نورى، محدث و رجالى بزرگ شیعه در هجدهم شوال سال ۱۲۵۰ یا ۱۲۵۴ در روستاى «ومن» یکى از روستاهاى نور مازندران در خانواده اى اهل علم دیده به جهان گشود. در محضر بزرگانى چون علامه شیخ العراقین، آقا شیخ عبدالحسین تهرانى و شیخ مرتضى انصارى بهره هاى فراوان برد. او در تقوا، کمالات نفسانى، حسن محاضره، سرعت کتابت، کثرت حافظه، شدت عبادت و موثق بودن در حدیث و کوشش در تبلیغ و نشر آثار ائمه معصومین علیهم السلام شهره بود. وى پدر زن شهید شیخ فضل الله نورى است. او در جمادى الاخر سال ۱۳۲۰ در نجف اشرف دیده از جهان فروبست و در صحن مطهر امام على علیه السلام در باب القبله به خاک سپرده شد.[۳۳] محدث نورى داراى شاگردان فاضل [۳۴] و تألیفات ارزشمندى است. مشهورترین و بزرگ ترین تألیف او مستدرک الوسائل است.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل [۳۵] (کتاب العشره و الجهاد)
این کتاب که به اختصار به مستدرک نیز معروف است، یکى از آثار حدیثى مهم شیعه و جزء کتاب هاى چهارگانه متأخر است که مؤلف، روایاتى را که در دسترس شیخ حر عاملى نبوده و در وسائل الشیعه نیامده، به ترتیب فقهى ابواب وسائل الشیعه در طول زمان ۲۴ سال گرد آورده است. نویسنده این کتاب را مستدرک الوسائل نامید؛ چراکه این جامع حدیثى ارزشمند بیش از ۲۳ هزار حدیث دربردارد و درواقع تکمله و تتمه وسائل الشیعه است. نگارش مستدرک در سال ۱۳۱۹ ق و در سه مجلد بزرگ به پایان رسیده است.
جلد اول آن: ۲۰۱۱ باب، ۸۸۶۵ حدیث؛ جلد دوم: ۲۰۵۲ باب، ۹۸۱۹ حدیث؛ جلد سوم: ۱۳۶۳ باب، ۴۸۳۰ حدیث. بخش اعظم این کتاب با عنوان «خاتمه مستدرک» دربرگیرنده شرح حال و تراجم احوال برخى از علماى حدیثى امامیه و مشایخ اجازه و روایت مؤلف است. نویسنده همچون صاحب وسائل الشیعه به مناسبت در «کتاب العشره» و «کتاب الجهاد»، احادیث مربوط به آداب معاشرت، جهاد با نفس و اخلاق را شرح داده است.
تویسرکانى، محمد نبى بن احمد
محمد نبى بن احمد تویسرکانى، محدث اخلاقى و فقیه اصولى در رود آور تویسرکان به دنیا آمد. او شاگرد ملا حسن (حسین) على بن نوروز على تویسرکانى (م ۱۲۸۷ ق) است. در اصفهان نزد بزرگان آن سامان درس آموخت و اجازه هاى متعدد فقهى و حدیثى اخذ کرد. او بیش از دقت هاى عمیقى که در اصول داشت، در شناخت حدیث و تتبع در روایات و دسته بندى و شرح آن ها دقت مى ورزید. کتاب «لئالى الأخبار» ثمره شش سال پایانى عمر او است که کتابى مفید و جامع در سیر و سلوک متشرعانه است. او حدود سال ۱۳۲۰ ق در تهران بدرود حیات گفت و در جوار حضرت عبدالعظیم حسنى در شهر رى به خاک سپرده شد.[۳۶]
لئالى الأخبار[۳۷]
این اثر را مى توان از بهترین کتب اخلاقى دانست که با بهره بردن از آیات قرآن کریم و روایات شیعه، مباحث مختلف اخلاق اسلامى را بیان کرده است. این کتاب فاقد مقدمه و مشتمل بر متن و خاتمه است. متن کتاب، در ده باب تدوین شده که هر باب مشتمل بر عناوین متعددى است. مؤلف، در بیان مطالب و مباحث از آیات و روایات و اشعار فارسى
و عربى فراوانى کشکول وار استفاده کرده و در بیان مباحث اعتقادى از لفظ «لؤلؤ» استفاده نموده و سخن و کلام خود را با لفظ «أقول» بیان مى کند.
اما مباحث مهم ابواب این کتاب قساوت قلب، موجبات قساوت قلب، ذکر سلوک و سیره معصومین علیهم السلام، راه هاى تزکیه نفس و تصفیه و پاکى قلب، فضیلت فقر، مفاسد درخواست از خلق، فراموشى، فضایل حلم، عفو و گذشت مردم، حسن خلق، تواضع، مدارا با مردم، اصلاح بین مؤمنین، نماز، معاد، فضایل شیعیان، مقام و منزلت مؤمن هنگام مرگ، عظمت عرش الهى، عظمت و بزرگى ملائکه، قصص مختلف از زندگى انبیا، قصصى از قرآن، تولد و کنیه ها و معجزات ائمه علیهم السلام است. این کتاب فاقد ذکر منابع، مصادر و پاورقى است.[۳۸]
مامقانى، عبدالله
شیخ عبدالله مامقانى [۳۹] فقیه جامع و محدّث رجالى فرزند آیت الله شیخ محمد حسن [۴۰] در تاریخ ۱۲۹۰ ق، در شهر نجف اشرف، زاده شد. نزد پدر و شیخ غلامحسین دربندى و شیخ حسن خراسانى شاگردى نمود.[۴۱] از وى، تألیفات بسیارى، بالغ بر ۴۸ کتاب و رساله به جاى مانده است. مرآه الرشاد و مرآه الکمال دو اثر ارزشمند اخلاقى او است. وى بعد از سال ها تحصیل، تحقیق، تدریس و تألیف در ۶۱ سالگى در ۱۳۵۱ ق، روح پرفتوحش به عالم بقا پر کشید.
۱. مرآه الرشاد[۴۲]
مرآه الرشاد فى الوصیه إلى الأحبه والذریه والأولاد[۴۳] مشتمل بر آداب و سنن و مکارم اخلاقى، به زبان عربى است. مؤلف درباره انگیزه نگارش اثر خویش، مى نویسد:
چون مشخص نیست اجل چه زمانى به سراغ انسان مى آید… بر خود ترسیدم که مرگ فرارسد و ثمره عمرم محمدحسین را تربیت نکرده باشم؛ ازاین روى بر آن شدم این اثر را به عنوان وصیت نامه اخلاقى، تربیتى و آموزشى براى فرزند خود و مؤمنان بنگارم تا مایه کمال و صلاح دنیا و آخرت آنان باشد.
این کتاب با مقدمه اى شامل توضیحات مختصرى درباره کتاب از محقق و مؤلف، آغاز و مطالبى در پنج فصل، به این ترتیب تنظیم شده است: ضرورت و روش استحکام اعتقادات (اصول خمسه)؛ پرهیز از معصیت و ترغیب به مکارم اخلاق و اوصاف پسندیده مانند حفظ زبان، تفکر، صبر و سخاوت؛ تفسیر و ترغیب به زهد و توسل و اکرام به والدین و اهمیت کسب دانش و در آخرین فصل، به مسائلى مربوط به امر معاش، مسکن، لباس، زن و بچه و تربیت اولاد اهتمام ورزیده و فرزندش و همه مسلمان را در این طریق، هدایت کرده و کتاب را به پایان برده است. نویسنده از فرزندان خود خواسته است در هر هفته یا ماه، به این کتاب مراجعه کنند و الا از سوى پدر عاق خواهد بود.[۴۴]
۲. مرآه الکمال [۴۵]
مرآه الکمال لمن رام درک مصالح الأعمال، با موضوع آداب و اعمال و مستحبات ایام سال یا اماکن و مزارات است. مؤلف، انگیزه این تألیف را این گونه بیان مى کند: فقها اهتمام به بیان واجبات و محرمات دارند و کمتر به آداب اعمال و مستحبات و مکروهات پرداخته اند به نحوى که بسیارى از آن ها فراموش شده است، پس براى سهولت کسانى که دوستدار کمال و طالب درک مصالح اعمال هستند کتاب را تألیف نمودم.
کتاب در سه جلد تدوین شده که مشتمل بر دو مقدمه، متن و خاتمه است. متن اثر مشتمل بر دوازده فصل و هر فصل حاوى «مقام» هایى است که هر مقام خود مشتمل بر عناوین متعددى است. خاتمه کتاب نیز در شش مقام ذکر شده است. فصول دوازده گانه آن بدین ترتیب است: آداب ولادت، آداب لباس، آداب و مستحبات مسکن و مسجد، آداب خوردن و آشامیدن، آداب خواب و بیدارى، آداب طهارت و پاکى و نماز. جلد دوم کتاب، با فصل هفتم با این عنوان آغاز مى گردد: تنظیفات و تزیینات؛ آداب نکاح، آداب کسب و کار و رزق و روزى و آداب معاشرت. جلد سوم کتاب، شامل دو فصل است: آداب قرائت قرآن، ذکر، دعا و توسلات؛ آخرین فصل کتاب درباره اسباب صحت و سلامت، آداب مرض و بیمارى و آداب احتضار و موت، غسل، تشیع، کفن، دفن و عزادارى است. خاتمه کتاب نیز درباره آداب متفرقه مانند: فقر، هم و غم، فراموشى، جنون، زیادى عمر، قساوت قلب و عقل است که خواننده مى تواند روایات سودمندى را در این بخش ملاحظه کند.
مشکینى، على اکبر
على اکبر فیض معروف به مشکینى در سال ۱۳۴۰ ق- ۱۳۰۰ ش، در روستایى از توابع بلوک مشکین و در خانواده اى متدین و اهل علم چشم به جهان گشود. او در درس خارج فقه و اصول استادان مشهور دوره خود مانند آیات عظام بروجردى، محقق داماد و به ویژه امام خمینى شرکت کرد. سال ها به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال داشته است. درس اخلاق او از دروس مشهور حوزه علمیه قم بوده است. از وى آثار و مقالات بسیارى در فقه، اصول، اخلاق و… منتشر شده است. وى در ۱۴۲۶ ق مردادماه ۱۳۸۶ ش، در ۸۶ سالگى از دنیا رفت.[۴۶]
۱. تحریر مواعظ العددیه[۴۷]
این کتاب با ۲۱ باب که هر باب، داراى فصول مختلفى است در حقیقت تلخیص و تنظیم جدیدى از المواعظ العددیه اثر محمدبن محمد عیناثى است.[۴۸] سرفصل هاى کتاب، سرفصل هاى همان کتاب است؛ اما مؤلف روش عیناثى را تا احادیثِ بیش از هفتادتایى ادامه داده است. چینش ابواب این کتاب به این صورت درآمده است: باب اول پندهاى یگانه، باب دوم پندهاى دوگانه… باب شانزدهم شانزده خصلت حکمت آمیز، باب هفدهم تاسى ام و باب سى ام تا چهلم و باب چهلم تا پنجاهم، باب پنجاهم و بالاتر، باب هفتادم و بالاتر تقسیم شده و در هر بخش فقط احادیثى آمده که شماره مطلب آن، هم عدد، با شماره آن بخش است؛ براى مثال «باب المواعظ الرباعیات» شامل پندهاى چهارگانه اى مانند این است: «چهار خصلت است که هر کسى شامل آن باشد از دکتر و دارو، بى نیاز است…». این کتاب توسط آقاى احمد جنتى با عنوان «نصایح» به فارسى ترجمه شده است.[۴۹]
ابوطالب تجلیل، فرزند میرزا على اکبر در سال ۱۳۴۵ ق در تبریز چشم به جهان گشود و در هشتاد و هشت سالگى (۱۴۲۹ ق) دار فانى را وداع گفت.[۵۰] پدرش مردى زاهد بود. در طول تحصیل، از محضر عالمان بسیارى مانند آیات عظام: علامه طباطبائى، حجت، بروجردى و امام خمینى بهره برد. از او که فقیهى بنام بود، بیش از چهل کتاب در فقه، اصول، کلام، حدیث، رجال و اخلاق به جا مانده است. به دستور آیت الله بروجردى به بازنویسى کتاب وسائل الشیعه مبادرت ورزید. از نقاط ویژه زندگى سیاسى او در قبل از انقلاب، ارسال حدود هزار و هفتصد نامه به دوستان و آشنایان و افراد مذهبى بود که آنان را به قیام عمومى و مبارزه با رژیم پهلوى و پذیرش جمهورى اسلامى فراخواند.[۵۱]
۲. معجم المحاسن و المساوئ
این کتاب در نوزده جلد به زبان عربى، در حقیقت، دائرهالمعارفى است در موضوعات و عناوین اخلاقى که برگرفته از قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام است. در این کتاب مى توان با عناوین خوبى ها و بدى ها در همه حالات فردى، اجتماعى، رابطه با خدا، روابط با اقوام و خویشان، رابطه با فرزندان، رابطه با سایر صنف هاى مختلف اجتماعى در مقاطع و زمان هاى مختلف و در حالات گوناگون آشنا شد. محتویات آن براساس حروف الفبا در دو بخش تنظیم شده است. بخش اول، عناوین محاسن و بخش دوم عناوین مساوى را دربر دارد.
فهرست مطالب کتاب، در پایان هر جلد بیان شده است. در جلد نوزدهم، فهرست عناوین محاسن و عناوین مساوى، فهرست تألیفات مؤلف و مختصرى از زندگى مؤلف بیان شده است. این کتاب به همت مؤسسه نشر اسلامى جامعه مدرسین، ابتدا در یک جلد شامل ۵۶۰ صفحه در سال ۱۳۹۱ ق و سپس در نوزده جلد در سال ۱۴۱۷ ق در قم به چاپ رسید.
احسان بخش، صادق
شیخ صادق احسان بخش تولمى رشتى، امام جمعه رشت، فرزند غلامرضا در سال ۱۳۰۹ ش (۱۳۵۱ ق) در روستاى لیفشاگرد رشت به دنیا آمد. پدرش مردى متدین، شب زنده دار و علاقه مند به روحانیت بود. در سال ۱۳۲۱ به قم رفت از جمله شاگردان آیات عظام بروجردى، امام خمینى، گلپایگانى، لنگرودى و علامه طباطبائى بود. هم زمان در دانشکده معقول و منقول موفق به اخذ سه لیسانس شد. در سال ۱۳۶۱ ش، ترور و به سختى مجروح شد و در چهاردهم خرداد ۱۳۸۰، دیده از جهان فروبست. وى در صحن مصلاى بزرگ رشت به خاک سپرده شد. از وى ۵۱ کتاب در زمینه هاى حدیث، فقه، تفسیر، تاریخ و اخلاق به چاپ رسیده است.[۵۲]
آثار الصادقین
از مهم ترین آثار وى مى توان به «آثار الصادقین» اشاره کرد که ۴۶۵۰۰ حدیث در ۳۵ مجلد تدوین شده است. آنچه مدّ نظر مؤلّف بوده، تنظیم احادیث پیامبر (صلى الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) بدین شکل بوده است که موضوعات مستقلى انتخاب شده و سپس احادیث، به ترتیب الفبایى- موضوعى، همانند کتاب سفینه البحار، تنظیم گردد. در آغاز هر موضوع، ابتدا آیات مناسب با آن ذکر شده و سپس، احادیث مرتبط با موضوع (به همراه ترجمه فارسى آن ها) آمده است. براى هر حدیث، دو شماره در نظر گرفته شده، یک شماره مسلسل و دیگر، شماره ویژه هر موضوع. منابع و مصادر حدیث هم در ابتداى حدیث، کنار شماره آن، ذکر شده است. مؤلّف، همه احادیث را براى استفاده عموم، ترجمه کرده است. این مجموعه، توسط دارالصادقین، در قم، در سال هاى ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۶ ش، و آخرین مجلّد، در سال ۱۳۷۶ ش، به چاپ رسیده است.[۵۳]
حکیمى، محمدرضا
محمّدرضا حکیمى فرزند عبدالوهاب در سال ۱۳۱۴ ش در مشهد زاده شد. از محضر عالمانى عامل همچون ادیب نیشابورى، سیدمحمّدهادى میلانى، شیخ هاشم و شیخ مجتبى قزوینى کسب علم کرد و با بزرگانى همچون علّامه امینى مأنوس بود. با اکابر فرهنگ و ادب، یار گشت. نثر شورانگیز او بى تردید، از نمونه هاى فاخر نثر فارسى معاصر است که حیرت و تحسین اهل نظر را به همراه داشته است.[۵۴] تألیفات فراوان و تعلیقات او نشان دهنده جایگاه علمى ایشان در شناخت حدیث، تاریخ و اصول نقّادى است. وى از اندیشمندان مکتب تفکیک شناخته مى شود.
الحیات (جلد ۱۱ و ۱۲)
«دائرهالمعارفى اسلامى، علمى، پژوهشى که روش زندگى فردى و اجتماعى آزاد و پیشرو را ترسیم مى کند و انسان هاى سراسر جهان را به پى ریزى یک نظام مردمى شایسته فرامى خواند».[۵۵] گویاترین تعریف درباره این کتاب شاید همین جمله باشد که در صفحه اول کتاب «الحیاه» نقش بسته شده است.
این دائرهالمعارف دوازده جلد دارد که نگارش آن در سال ۱۳۵۳ ش آغاز شده و آخرین جلد آن در سال ۱۳۹۴ ش منتشر شد و هدف از تألیف آن، پاسخ دادن به دردهاى بشر از نگاه اسلام، به ویژه در مسائلى مانند فقر، مالکیت، بیکارى و کارگرى بوده است.[۵۶] در مجلدات نخستین، تلاش شده الگوهاى عملى تبیین شود و جلدهاى پایانى، بیشتر به دنبال تبیین مبانى نظرى است. نقدها و نظراتى درباره این کتاب منتشر شده است.[۵۷]
در جلد یازدهم به عبادت و آثار تربیتى آن، دعا و تربیت، آثار پیروى از معصوم (علیهم السلام) تربیت و بهداشت و اخلاق پرداخته شده و در جلد دوازدهم اخلاق و اصول کلى، سلوک شرعى و روش هاى آن و ارتباط اندام وار احکام اسلامى مورد بحث قرار گرفته است.
برازش، على رضا
علیرضا برازش در سال ۱۳۳۴ ش در تهران به دنیا آمد. ایشان داراى مدرک کارشناسى ارشد رشته «علوم قرآنى و حدیث» از دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران است. او مؤلف بیش از صد عنوان کتاب (بیش از پنجاه هزار صفحه کتاب) و برنده سه دوره کتاب سال جمهورى اسلامى ایران است.[۵۸]
جامع الاحادیث
یکى از کارهاى ارزشمند محدثان بزرگ، خلق موسوعه هاى بزرگ است. علیرضا برازش با همت بلند، کار خود را در همین جهت با تألیف «مجمع الأنوار» آغاز کرد و سپس با طرح کامل ترى با عنوان «جامع الأحادیث» آن را به کمال رساند. در این طرح بیش از هشتصد عنوان کتاب حدیثى در محدوده کار قرار دارد تا بتواند فهرست واره اى از میراث فرهنگى تشیع در زمینه حدیث ارائه دهد.
برازش در پى آن است که همه روایات درباره یک موضوع را تنها از میان منابع معتبر حدیث شیعى استخراج و تدوین کرده تا جزئى ترین لایه ها، تبویب و فصل بندى کند و به تشنگان معارف اهل بیت عصمت علیهم السلام عرضه نماید تا معارف ناب اسلامى را با برداشت مستقیم از آیات و روایات بشناسند.
تاکنون مجموعه پنج جلدى جامع الاحادیث شامل موضوعاتى مانند صبر، توبه و شکر به همت نشر امیرکبیر تهران در سال ۱۳۹۲ ش منتشر شده و جامع الاحادیث مغفرت، گناه، کبر، حرص، حسد، معرفت، عقل، علم، ایمان، اخلاق و عمل نیز در دست تألیف است.
تفاوت بارز این کتاب با کارهاى مشابه، در گستره روایات مورد استناد و استخراج زیرموضوع و تبویب بسیار جزئى احادیث است؛ درواقع استخراج بیشترین حدیث درباره یک موضوع، به نحوى است که حتى مطالعه فهرست تفصیلى هر جلد از این مجموعه مى تواند خواننده را تا حدى زیادى با آن آشنا کند.
براى مثال در باب شکر در اصول کافى سى حدیث، در بحارالانوار ۸۷ حدیث، در میزان الحکمه هم ۸۷ حدیث در ۲۳ باب نقل شده؛ ولى در جامع الاحادیث ۴۵۸۹ حدیث با ۲۰۸۵ موضوع فرعى نقل شده است. البته قابل ذکر است که به علت موضوع بندى هاى خاص، تقریباً نیمى از این احادیث تکرارى است.
پی نوشت:
[۱]. همو، أعیان الشیعه ج ۲۶، ص ۲۲۶- ۲۷۰؛ مامقانى، تنقیح المقال ج ۱، ص ۳۳۲؛ جعفریان، رسول،« احیاى یک رساله فقهى: شیخ حسینبن عبدالصمد و نماز جمعه»، مجله حکومت اسلامى، ش ۳۲، ص ۲۶۳- ۲۹۵.
[۲]. مشخصات کتابشناختى این اثر: عاملى( پدر شیخ بهایى)، حسینبن عبدالصمد، أربعون حدیثا فى مکارم الأخلاق، تصحیح حسین على محفوظ، بیروت، نشر دار الأضواء، ۱۴۱۹ ق.
[۳]. عاشورى، چهلحدیث نویسى و حدیث( الاربعین)، فصلنامه علوم حدیث، ش ۱۴، ص ۳۵.
[۴]. عاملى( پدر شیخ بهایى)، حسینبن عبدالصمد، نور الحقیقه و نور الحدیقه، تحقیق: محمدجواد حسینى جلالى، تهران: نشر فکر، ۱۳۸۷ ش؛ رحمتى، حسینبن عبدالصمد حارثى و کتاب نور الحقیقه و نور الحدیقه، کتاب ماه دین، ش ۸۱، ص ۲۴.
[۵]. اگرچه این کتاب به رویکرد تلفیقى تعلق دارد، با توجه به معرفى مؤلف در این بخش، معرفى این کتاب نیز در همین جا انجام شد.
[۶]. عیناثى، آداب النفس، ص ۱۴.
[۷]. مشخصات کتابشناختى این اثر: المواعظ العددیه، أحادیث و حکم و مواعظ، عیناثى، محمدبن محمد، قم، طلیعه النور، ۱۳۸۴ ش، چ اول.
[۸]. آقابزرگ طهرانى، الذریعه، ج ۱، ص ۱۱۹.
[۹]. براى مثال: مواعظ العددیه، على، مشکینى اردبیلى، تحقیق على احمدى میانجى، قم: دفتر نشر الهادى، ۱۴۰۶ ق.( معروف به تحریر مواعظ العددیه).
[۱۰]. مشخصات کتابشناختى این اثر: عیناثى، سیدمحمد، آداب النفس، تهران، منشورات مکتبه المرتضوى، ۱۳۸۰ ق.
[۱۱]. حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ص ۳۵، مقدمه.
[۱۲]. امینى، الغدیر، ج ۱۰، ص ۳۴.
[۱۳]. مشخصات کتابشناختى این اثر: فارابى، محمدعلى و عباسى یعقوب، آداب معاشرت از دیدگاه معصومین علیهم السلام، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى، ۱۳۷۹ ش.
[۱۴]. خاتون آبادى، وقایع السنین و الأعوام، ص ۵۴۶.
[۱۵]. مشخصات کتابشناختى این اثر: گلستانه، علاءالدین محمد، منهج الیقین، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۷ ش، چاپ اول.
[۱۶]. افندى اصفهانى، ریاض العلماء، ج ۵، ص ۴۰.
[۱۷]. احمدپور و دیگران، کتابشناخت اخلاق اسلامى، ص ۲۶۷ و ۲۶۸.
[۱۸]. مجلسى، بحار الانوار، ج ۵۷، ص ۲۷۱؛ ج ۵۶، ص ۲۹۰.
[۱۹]. همو، ج ۵۷، ص ۲۷۱- ۲۷۰.
[۲۰]. همو، ج ۵۸، ص ۲۶.
[۲۱]. همو، ص ۱۰۴.
[۲۲]. همو، ج ۶۴، ص ۹۵.
[۲۳]. همو، ج ۵۸، ص ۲۶۱- ۲۷۷.
[۲۴]. همو، ج ۶۵، ص ۳۱۸.
[۲۵]. همو، ج ۶۸، ص ۳۸۲.
[۲۶]. همو، ج ۲۵، ص ۹.
[۲۷]. همو، ج ۶۷، ص ۳۷۱.
[۲۸]. همو، ج ۶۷، ص ۱۸۶- ۱۹۳.
[۲۹]. ر. ک: همو، ج ۶۷، ۲۳۷.
[۳۰]. ر. ک: همو، ج ۱، ص ۱۷۵.
[۳۱]. همو، ج ۱، ص ۱۱۷.
[۳۲]. همو، ج ۱، ص ۶۸- ۶۹.
[۳۳]. امین، اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۱۶۷؛ خوئى، معجم رجال الحدیث، ج ۱۵، ص ۲۴۳- ۲۴۷.
[۳۴]. مانند شیخ عباس قمى و شیخ آقا بزرگ تهرانى.
[۳۵]. مشخصات کتابشناختى این اثر: مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نورى، حسینبن محمدتقى، بیروت، لبنان، مؤسسه آل البیت: لاحیاء التراث، ۳۰ ج، ۱۴۰۸ ق.
[۳۶]. انصارى، مقاله: محدثان نامآور، کتاب یادمان تویسرکان( مقالات برتر دو همایش پیشینه و توانمندى تویسرکان، قم: بىجا، ۱۳۸۵ ش، ص ۳۶.
[۳۷]. مشخصات کتابشناختى این اثر: تویسرکانى، محمدنبىبن احمد، لئالى الأخبار، العلامه- قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق.
[۳۸]. شیخ جعفربن شیخ باقر محبوبه، این کتاب را اختصار نموده و آن را المختار من لئالى الأخبار نامیده است.( آقابزرگ طهرانى، الذریعه، ج ۱۸، ص ۲۵۷).
[۳۹]. مامقان، بخش کوچکى از توابع شهر تبریز و در هشت فرسخى آن قرار دارد.
[۴۰]. از مراجع بزرگ تقلید که مقلدان بسیارى در سال ۱۳۱۲ ق، در ترکیه، قفقاز و ایران بهویژه در نواحى آذربایجان و تهران داشت.
[۴۱]. مامقانى، مقیاس الهدایه فى علم الدرایه، ص ۱۷- ۱۹.
[۴۲]. مشخصات کتابشناختى این اثر: مامقانى، عبدالله، مرآه الرشاد، بیروت، لبنان، دار الزهراء، ۱۴۱۲ ق، چاپ ششم. این کتاب، به همت فرزند فاضل مؤلف، شیخ محیىالدین مامقانى، تحقیق و حاشیهنگارى شده است.
[۴۳]. همو، ص ۱۴.
[۴۴]. همو، ص ۱۶، مقدمه.
[۴۵]. مشخصات کتابشناختى این اثر: مامقانى، عبدالله، مرآه الکمال لمن رام درک مصالح الأعمال، ۳ جلد، قم، ایران، انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۵ ش، چاپ پنجم.
[۴۶]. جمعى از پژوهشگران، گلشن ابرار، ج ۶، ص ۴۷۲- ۴۸.
[۴۷]. مشخصات کتابشناختى این اثر: المواعظ العددیه، على المشکینى الأردبیلى، تحقیق: على الأحمدى المیانجى، قم، دفتر نشر الهادى، الطبعه الرابعه، ۱۴۰۶ ق.
[۴۸]. ر. ک: معرفى المواعظ العددیه، محمدبن محمد عیناثى.
[۴۹]. مشخصات کتابشناختى این اثر: مشکینى اردبیلى، على، نصایح و سخنان چهارده معصوم علیهم السلام و هزار و یک سخن، ترجمه احمد جنتى، قم، ایران، نشر الهادى، ۱۳۸۲ ش. در پیشگفتار آن آمده:« اصل این کتاب بهنام نصایح است که سالها پیش به طبع رسیده بود. در این مجموعه با اضافاتى سودمند تقدیم مىگردد».
[۵۰]. تجلیل، معجم المحاسن و المساوى، ج ۱۹، ص ۳۲۳.
[۵۱]. صالح، جامعه مدرسین از آغاز تا کنون، ص ۶۷.
[۵۲]. احسانبخش، خاطرات صادق، دوماه نامه آئینه پژوهش، شماره ۶۸، خرداد و تیر ۱۳۸۰ ش، ص ۲۱.
[۵۳]. وفایى( مرتضى)، تاریخ حدیث شیعه از آغاز سده چهاردهم هجرى تا امروز، ص ۷۶.
[۵۴]. ادیب نیشابورى، حکیمىِ نوزده ساله را« متنبّىِ جوان» لقب داد.
[۵۵]. حکیمى( محمد رضا)، الحیاه،( ترجمه: احمد آرام)، ج ۱، ص ۱.
[۵۶]. همو.
[۵۷]. رسول جعفریان، الحیاه را در جهت رهایى از التقاطهاى چپ و راست دانسته، ابراهیم فیاض آن را در ادامه نهضت پالایش دین از اسلام تاریخى قلمداد کرده و سید حسن اسلامى، کتاب را تحت تأثیر تفکر چپ در ایران دانسته است!( ر. ک: مجله مهرنامه، شماره ۴۶ بهار ۱۳۹۵، ص ۲۳۱- ۲۴۸).
[۵۸]. برازش، علیرضا، مصاحبه با نشریه علوم حدیث، ش ۲۵، پاییز ۱۳۸۱، ص ۱۳۹.
منبع: کتاب نقش عالمان شیعه در گسترش علم اخلاق.
نویسنده: مهدى علیزاده و جمعى از محققان.