- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
وهابیت جریانی است که بیش از ۳۰۰سال از عمرشان نمیگذرد، این جریان پس از هزار و یکصد سال از شکلگیری مذاهب فقهی و کلامی در حوزه اهل سنت به وجود آمده است و کسانی که در عقبه ظهور این جریان بودهاند و آن را هدایت و کارگردانی میکردهاند، اهداف خاصی را در نظر داشتهاند و آن چه از برخی منابع تاریخی و همچنین عملکرد وهابیت در حدود سیصد سال بدست میآید این است که این فرقه از بیرون جعرافیای جهان اسلام طراحی شده و اشخاصی در درون جهان اسلام دانسته یا نادانسته مجری آن بودهاند.
زیرا پس از شکلگیری تمدن عظیم اسلامی و افول آن توسط حمله مغول و نابودی همه دستاوردهای علمی و فرهنگی مسلمانان که پس از ۵۰۰ سال دو باره جهان اسلام در یک جهش علمی قرار میگرفت و با تجربهای که از میراث گذشته داشت میخواست پایههای تمدن نوین اسلامی را با توجه به ظرفیتهای که در خود مسلمانان بود بنا کنند، این واقعیت را استعمار انگلیس به خوبی درک کرده بود و میخواست با طرحی توسط خود مسلمانان در نطفه خفه نماید، لذا با جریانسازیهای متعدد مانند «وهابیت»، «بهائیت» و «قادیانیه» و…مسلمانان را به خودشان مشغول کرد که تا حدود موفق بودند.
بنابر این بی تفاوتی جریان وهابیت را در برابر دشمن اصلی مسلمانان یعنی صهیونیست غاصب که با دسیسه انگلیس و غرب ۶۰ سال است که قبله اول مسلمانان و سر زمینهای فلسطین را به اشغال خود در آوردهاند، در این نگاه باید دید. وهابیت که اصول و مبانی شان بر تکفیر و تقابل با مسلمانان بنا نهاده شده و تمام سعی و تلاش شان در اختلاف افکنی در میان مسلمین و ترور و ارهاب شخصیت علمی و فرهنگی جهان اسلام است، دیگر نه فرصت مقابله با بیرون را دارد و نه چنین چیزی در عقاید و باورهای آنان جا دارد، از اینرو میبینیم که آنان نه تنها در برابر جنایتهای رژیم صهیونیستی هیچ اقدامی نمیکنند، بلکه در راستای اهداف دشمنان اسلام و صهیونیستها حرکت نموده و همسو با آنان در برابر حزب الله و مقاومت گام بر میدارند،
در همین راستا یکی از نویسندگان وهابی در نقد حزب الله میگوید:«حزب الله الشیعی اللبنانی: حزب الله أم حزب الشیطان؟» ذیل این عنوان تا امکان دارد به حزب الله و نصر الله ناسزا میگوید و تهمتها و افترآتی را به ایشان نسبت میدهد[۱] که هیچ کسی با توجه به عملکرد که حزب الله باور نمیکنند، اما در برابر عملکرد و جنایتهای صهیونیستهای غاصب که هر روز مردم فلسطین و لبنان را به خاک و خون میکشند، سکوت معنا داری دارد، این سکوت و بی تفاوتی و در برخی موارد حمایت وهابیت از صهیونیست بیانگر ماهیت این جریان را به گونهای تبیین میکند و از سوی مسلمانان آگاه با دقت پیگری میشود.
افزون بر بی تفاوتی وهابیت در برابر رژیم صهیونستی و حمله بر حزب الله لبنان و به طور بر کلی مقاوت مسائلی دیگری نیز وجود دارد که رابطه بین یهود و وهابیت را تا حدودی روشن میسازد:
یکی مسائل که پژوهشگران بدان نپرداخه و کمتر مورد توجه قرار دادهاند، نسب «ابن تیمه» است که با فهم ریشه نسب او، میتوان از دلیل و انگیزه ظهور چنین فردی و به تبع آن چنین فرقهای مطلع شد. ابن تیمیه بر خلاف انچه که معروف است بر گرفته از «تیما» است، تیما سرزمین یهودیان در شمال مدینه بود.[۲]
در واقع اینان یهودیانی بودند که برای یافتن پیامبر اسلام(ص) وارد مدینه شده و در شمال این شهر استقرار یافته بودند. در نتیجه اصل و نسب ابن تیمیه حرانی، به همان یهودیان شمال مدینه باز میگردد. از اینرو میبینیم که بین افکار که ابن تیمیه و اندیشههای یهود تشابهات زیادی دیده میشود که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱. جسمانیت خداوند
به نقل از ابن تیمیه میخوانیم: «در کتاب خدا، سنت رسول الله و همچنین گفتار صحابه نیامده است که خدا جسم نیست. نفی و اثبات جسمانیت خداوند، بدعت است و هیچ کس جسمانیت را نه اثبات کرده و نه رد کرده است!»[۳]
به نقل از کتاب مقدس: «موسی و هارون و ناداب و ابیهو با هفتاد نفر ازبزرگان اسرائیل از کوه بالا رفتند؛ خدای اسرائیل را دیدند. به نظر میرسید زیر پای او فرشی از یاقوت بود به شفافی آسمان گسترده شده. هر چند بزرگان اسرائیل خدا را دیدند، اما آسیبی به ایشان وارد نشد. آنها در حضور خدا خوردند و آشامیدند.[۴]
۲. نزول خداوند به روی کره زمین
ابن تیمیه میگوید: «هر شب خداوند به آسمان دنیا فرود میآید و میگوید: آیا کسی هست که مرا بخواند و من اجابتش کنم و طالب مغفرتی هست من او را ببخشم و این کار را تا طلوع فجر انجام میدهد!» او میگوید: «کسی که نزول خدا از عرش را منکر شود یا به تأویل برد، بدعتگذارِ گمراه است!» [۵]
با توجه به این سخن ابن تیمیه در مورد نزول خداوند به روی کره زمین در کتاب مقدس نیز شاهد همین ادعا هستیم. به نقل از تورات: هنگامی که ابراهیم در بلوطستان ممری سکونت داشت، خداوند بار دیگر بر او ظاهر شد. شرح واقعه چنین است: ابراهیم در گرمای روز بر در خیمه خود نشسته بود. ناگهان متوجه شد آن سه مرد به طرفش میآیند. از جا برخاست و به استقبال آنها شتافت. گفت: «ای سروران تمنا میکنم اندکی توقف کرده در زیر سایه این درخت استراحت کنید؛ من میروم و برای شستن پاهای شما آب میآورم.[۶]
ناصر السعید نویسنده کتاب «تاریخ آل سعود» در مورد «محمد بن عبدالوهاب»، مؤسس فرقه وهابیت چنین می نویسد: «پدر بزرگ محمد بن عبدالوهاب، یک یهودی به نام «سلیمان قرقوزی» بود که از ترکیه به حجاز مهاجرت کرده بود» همچنین در مورد خاندان سعودی که نزدیک به سه قرن از تشکیل دولتشان میگذرد چنین میخوانیم
«نام جد یهودی خاندان آل سعود که خود را به مسلمانی زد، مردخای بن ابراهیم بن موسی از یهودیان بصره بود»[۷]
دلایل و مستندات دیگری نیز از ارتباط فرقه وهابیت با یهود و رژیم غاصب اسرائیل وجود دارد که بی تفاوتی و بعضاً حمایت این فرقه را با اسرائیل تبیین میکند.
پی نوشت:
[۱] . الشیعه هم العدو فاحذرهم، شحاته محمد صقر، مکتبه دار العلوم، البحیره (مصر)، ص ۱۵۴.
[۲] . قاموس الکتاب المقدس، هاکس، مجمع الکنائس الشرقیه، سوم، مکتبه المشغل – بیروت بإشراف رابطه الکنائس الإنجیلیه فی الشرق الأوسط، ص ۲۲۸.
[۳] . الفتاوى الکبرى لابن تیمیه، تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی الدمشقی، دار الکتب العلمیه، اول، ۱۴۰۸هـ – ۱۹۸۷م، ج ،۵، ص ۱۹۲
[۴] . عهد عتیق، سفر خروج، فصل ۲۴، آیه ۹ و ۱۰.
[۵] . مجموع الرسائل الکبری، ابن تیمیه، دار إحیاء التراث العربی، رساله یازدهم، صفحه ۴۵۱
[۶] . سفر پیدایش، باب ۱۸ آیات ۳ تا ۵.
[۷] . تاریخ آل سعود، ناصر السعید، ص ۳۵.بی تا، بی جا، بینا.