- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
عهد امامت به همه فرزندان محسن حضرت ابراهیم(علیه السلام) رسیده است، یعنى همه انبیاء و اولیاء الهى که از نسل آن حضرتاند امام نیز هستند، اگرچه در قرآن به امامت بسیارى از انبیاء ابراهیمى چون موسى، عیسى یا رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) تصریح نشده است، بنابراین با اطمینان مىتوان گفت تمام فرزندان و ذریه محسن و صالح آن حضرت از اسماعیل(علیه السلام) و اسحاق(علیه السلام) تا موسى(علیه السلام) و عیسى(علیه السلام) و حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله) و از آن وجود مبارک تا ذخیره عالم، حجه بن الحسن المهدى(عج) به مقام امامت رسیدهاند. در ادامه دلایل شباهت حضرت ولیعصر(عج) به حضرت موسی(علیه السلام) خواهیم پرداخت.
موسی (علیه السلام) : دوران حملش مخفی بود.
قائم (علیه السلام) : نیز همین طور، دوران حملش مخفی بود.
موسی (علیه السلام) : ولادتش مخفیانه انجام شد.
قائم (علیه السلام) : نیز ولادتش مخفیانه انجام شد.
موسی (علیه السلام) : از قومش دو غیبت داشت که یکی از دیگری طولانی تر بود، غیبت اول از مصر بود و غیبت دوم هنگامی که به سوی میقات پروردگارش رفت، مدت غیبت نخستین بیست و هشت سال بود، چنانکه در روایت شیخ صدوق در کمال الدین به سند خود از عبدالله بن سنان آمده که گفت : شنیدم، حضرت ابی عبدالله صادق (علیه السلام) می فرمود : در قائم (علیه السلام) سنتی از موسی بن عمران هست. عرضه داشتم : سنتی که از موسی بن عمران در او هست چیست ؟ فرمود : مخفی بودن ولادتش وغیبت از قومش. گفتم : موسی بن عمران (علیه السلام) چند وقت از قوم و اهلش غایب بود؟ فرمود: بیست و هشت سال. [۱] و مدت دومین غیبت چهل شب بود، خداوند متعال فرموده : ( فتم میقات ربه اربعین لیله ) [۲] ؛ که میقات (وعده گاه ) پروردگارش چهل شب به پایان رسید.
قائم (علیه السلام) : نیز دو غیبت داشته یکی از دیگری طولانی تر ـ چنانکه گذشت ـ.
موسی (علیه السلام) : خداوند تعالی با او سخن گفت و چنین فرمود : ( انی اصطفیتک علی الناس برسالاتی و بکلامی فخذما اتیتک و کن من الشاکرین ) [۳] ؛ همانا من به وسیله رسالتها و کلام خودم تو ار بر مردم برتری دادم پس آنچه به تو دادم بگیر و از سپاسگزاران باش.
قائم (علیه السلام) : نیز همین طور، خداوند متعال با او سخن گفت هنگامی که آن حضرت را به سراپرده عرش بالا بردند، چنانکه در بحار از حضرت ابو محمد عسکری (علیه السلام) آمده که فرمود : هنگامی که پروردگار من مهدی این امت را بهمن موهبت فرمود، دو فرشته فرستاد، او را به سراپرده عرش بردند تا اینکه او را در پیشگاه خداوند عزوجل نگهداشتند، از جانب خداوند خطاب آمد : مرحبا به تو ای بنده من ؛برای یاری دینم و آشکار نمودن امر و راهنمایی بندگانم، ( برگزیده شده ای ) سوگند خورده ام که به ( خاطر ) تو بگیرم و به (راه) تو بدهم و به تو ببخشایم و به تو عذاب کنم. [۴]
موسی (علیه السلام) : از قوم خود و دیگران از ترس دشمنانش غایب شد، خداوند عزوجل می فرماید : (فخرج منها خائفا یترقب ) [۵] ؛ پس از آن (دیار) ترسان و نگران بیرون رفت.
قائم (علیه السلام) : نیز از ترس دشمنان از قومش و غیر آنها غایب شد.
موسی علی نبینا و آله و علیه السلام وقتی غایب شد، قومش در منتهای رنج و فشار و مشقت و ذلت واقع شدند، که دشمنانشان پسران آنها را می کشتند و زنانشان را زنده می گذاشتند. قائم (علیه السلام) : نیز شیعیانش و دوستانش در زمان غیبتش در منتهای سخن و فشار و ذلت می افتند ( تا خداوند کسانی را که ایمان آورده اند پاک کند و کافرین را هلاک سازد ) [۶]
در کمال الدین از حضرت باقر (علیه السلام) در بیان شباهت حضرت قائم (علیه السلام) به جمعی از پیغمبران آمده است که فرود: و اما روش موسی (علیه السلام) ترس مداوم و طول غیبت و پنهان بودن ولادت و رنج و زحمت شیعیان بعد از او بر اثر آزار و خواری که از دشمنان ببینند تا آنگاه که خدای عزوجل ظهور حضرتش را اجازه دهد و او را یاری کند و بر دشمنش تایید نماید. [۷]
و در بحار از شیخ نعمانی به سند خود از امیرالمومنین (علیه السلام) روایت شده که فرمود : این شیعه روزی بیاید که مانند بزهایی باشند که شیر درنده نداند روی کدامیک از آنها دست بگذارد، عزت آنها از دست رفته و احترامی برایشان نمانده و تکیه گاهی نداشته باشند. [۸]
و در همان کتاب از امالی شیخ از امیرالمومنین (علیه السلام) آمده که فرمود : زمین پر از ظلم و ستم خواهد شد تا جایی که ا حدی کلمه الله را جز مخفیانه نگوید، سپس خداوند متعال قوم صالحی را خواهدآورد که آن را پر از قسط و عدل نمایند چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. [۹]
و در همان کتاب در علامات زمان غیبت در حدیثی طولانی از امام صادق (علیه السلام) آمده که فرمود :.. و مومن را اندوهناک، ذلیل و خوار خواهی دید و ببینی که مومن جز در دلش نتواند باطل را انکار نماید، و ببینی که دوستمان ما را به دروغ نسبت دهند و شهادتشان را نپذیرند، و ببینی که حکمران به خاطر کافر، مومن را خوار نماید. [۱۰]
و از امیر المومنین (علیه السلام) در بیان حال شیعیان در آن زمان آمده :
و الله آنچه آرزو دارید نخواهد شد. تا اینکه باطل جویان هلاک ؛ و جاهلان از هم گسیخته شوند و تقوی پیشگان در امان بمانند [۱۱] ـ که بسیار کمند ـ تا جایی که برای هر یک از شما جای پایی نماند، و تا آنجا که از مردار نزد صاحبش هم در نظر مردم بی ارزش تر شوید. [۱۲]
و در حدیث دیگری آمده که در آن روزگار مومن هر شب و روز تمنای مرگ خواهد کرد. [۱۳]. و اخبار در این باره بسیار است. ولی بدترین احوال، زمان خروج سفیانی است، که در بحار از کتاب غیبت شیخ طوسی به سند خود از عمر بن ابان کلبی از حضرت صادق (علیه السلام) آورده که فرمود : گویا سفیانی ـ یا نماینده سفیانی ـ را می بینم که در رحبه کوفه رحل اقامت افکنده، و سخنگوی او در میان مردم اعلام کند : هر کس سر یکی از شیعیان علی (علیه السلام) را بیاورد، هزار درهم جایزه دارد. پس همسایه بر همسایه خود حمله می برد و می گوید : این از آنها است، و سر از بدنش جدا می کند و هزار درهم می گیرد، و البته امارت و حکومت شما در آن روز جز به دست زنازادگان نخواهد بود، و گویا من آن نقابدار را می بینم، عرض کردم، نقابدار کیست ؟ فرمود : مردی از شما است که معتقدات شما را قائل شوید او نیست مگر زاده حرام. [۱۴]
می گویم : خروج سفیانی از جمله علائم حتمی پیش از ظهور حضرت قائم ـ عجل الله فرجه ـ می باشد، چنانکه روایات بسیاری در این باره آمده است، او از نوادگان بنی امیه ـ لعنهم الله تعالی ـ می باشد و نامش عثمان به عیینه (عنبسه ) است.و از امام صادق (علیه السلام) روایت است که فرمود : پسر هند جگر خوار از وادی یابس خروج می کند، او مردی میان بالا، با صورت وحشتناک و جمجمه ضخیم و آبله آور می باشد. [۱۵]
تفصیل مطالب در بحار و غیر آن مذکور است.
مویس (علیه السلام) هنگامی که قومش در بیابان سرگردان و گم شدند و در ان حال سالها بسر بردند، هرگاه فرزندی بر ایشان متولد می شد، پیراهنی بر او بود به قامت خودش ـ مانند پوست بدن ـ این را طبرسی در مجمع البیان نقل کرده است. [۱۶]
قائم (علیه السلام)، برای شیعیانش در عصر ظهور همین امر خواهد بود،چنانکه در کتاب المحجه از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود : وقتی قائم ما بپاخیزد زمین به نور پررودگارش روشن می گردد، و بندگان از نور خورشید بی نیاز می شوند و شب و روز یکسان می گردد، و مرد در زمان آن حضرت هزار سال عمر کند و هر سال برایش پسری متولد شود، و دختری برایش متولد نگردد، پیراهنی به قامتش او را می پوشاند و هر چه بزرگتر شود آن پوشش نیز بزرگتر می گردد، و به هر رنگی که بخواهد می شود. [۱۷]
موسی (علیه السلام)، بنی اسرائیل منتظر قیامش بودند، چون که به آنها خبر داده شده بود که فرج آنها به دست او است.
قائم (علیه السلام) نیز شیعیانش منتظرش هستند، زیرا که به آنها خبر داده اند که فرجشان بر دست آن حضرت است، و در حرف فاء مطالبی که بر این معنی دلالت داشت، گذشت : خداوند تعالی ما را از شیعیان و منتظران و مدافعان و فدائیان آن حضرت قرار دهد، مولف گوید :
فیارب عجل فی ظهور امامنا و هذا دعا للبریه شامل
پروردگارا در ظهور امام ما تعجیل فرمای و این دعا به سود همه بندگان است
موسی (علیه السلام) : خداوندمتعال دربارهاش می فرماید : ( و لقد اتینا موسی الکتاب فاختلف فیه ) [۱۸] ؛ ما به موسی کتاب را دادیم پس در ان اختلاف شد.
طبرسی در مجمع البیان گفته : منظور این است که قومش در آن اختلاف کردند یعنی در صحت کتابی که بر او فرود آمد. [۱۹]
قائم (علیه السلام) : نیز همین طور، در کتابی که با اوست ـ که امیر المومنین (علیه السلام) جمع کرده روایتی است که در روضه کافی به سند خود از حضرت ابوجعفر باقر (علیه السلام) درباره آیه ( و لقد آتینا موسی الکتاب فاختلف فیه ) [۲۰] ؛ ما به موسی کتاب را دادیم پس در آن اختلاف شد.
آمده که آن حضرت فرمود : در آن اختلاف کردند همچنان که این امت در کتاب اختلاف نمودند، و در کتابی که با قائم هست نیز اختلاف خواهند کرد تا جایی که مردم بسیاری آن را منکر خواهند شد، که آنها را پیش می کشد و گردنشان را می زند. [۲۱]
و در بحار از شیخ طوسی به سند خود از حضرت امام صادق (علیه السلام) مروی است که فرمود : اصحاب موسی به نهری آزمایش شدند و این همان است که خداوند تعالی می فرماید : ( ان الله مبتلیکم بنهر ) [۲۲] ؛ همانا خداوند شما را به نهر آبی خواهد آزمود.
اصحاب قائم (علیه السلام) نیز به مانند آن مبتلا خواهند شد. [۲۳]
موسی (علیه السلام) : خداوند متعال او را عصایی عنایت فرمود، و آن را معجزه آن جناب قرار داد.
قائم (علیه السلام) : به همان عصا اختصاص یافته است،چنانکه در کمال الدین از حضرت ابو جعفر باقر (علیه السلام) آمده که فرمود : عصای موسی از آن آدم بود، سپس به شعیب رسیده بود، و آنگاه به موسی بن عمران رسید، آن عصا نزد ما است و من آن را پیشتر دیده ام سبز رنگ است به همان وضعی که از درختش گرفته شده، و اگر استنطاق شود سخن میگوید، برای قائم ما (علیه السلام) آماده شده، به وسیله آن همان کارها را انجام دهد که موسی انجام می داد، و هر چه مامور شود انجام می دهد،و هر کجا افکنده شود با زبان خود نیرنگ های دشمنان را بر می گیرد. [۲۴]
و فاضل مجلسی در مجلد سیزدهم بحار به نقل از کتاب بصائر الدرجات همین روایت را آورده و در آن آمده است : برای قائم ما (علیه السلام) آماده شده تا هر آنچه موسی (علیه السلام) انجام میداد با آن عصا انجام دهد , و آن می ترساند و آنچه نیرنگ و جادو کنند می بلعد، و آنچه امر شود انجام می دهد و به هر سوی که رو کند خدعه ها را می گیرد ( و خنثی می کند )، دولب ـ یا دو سر ـ دارد یکی در زمین و دیگری بالا که بین آنها چهل ذراع است، با زبان خود نیرنگهای، دشمنان را بر میگیرد. [۲۵]
نظیر همین روایت را ثقه الاسلام کلینی در کافی آورده است. [۲۶]
و در کتاب تذکره الائمه منسوب به فاضل مجلسی ـ که هنوز نسبتش برایم ثابت نشده ـ از محمد بن زید کوفی روایت است که امام صادق (علیه السلام) فرمود : مردی از اهل فارس به نزد حضرت قائم (علیه السلام) می آید و از او معجزه موسی (علیه السلام) را در خواست می کند، پس آن حضرت عصا را می افکند و به صورت اژدها در می آید. آن مرد می گوید : این سحر است، پس عصا ـ به امری شبیه امر موسی (علیه السلام) ـ آن مرد را می بلعد.
تذکر
اینجا مناسب است درباره آن عصا و اوصاف آن مطالبی بیاوریم : عالم فاضل بزرگوار مجلسی در مجلد پنجم بحار از کتاب عرایس المجالس ثعلبی نقل کرده که گفت : در نام عصا اختلاف است، ابن جبیر گفته : اسمش ماشاء الله است، و مقاتل گفته : نامش نفقه است , و بعضی : غیاث، و بعضی دیگر : علیق گفته اند.
و اما وصف آن وحوائجی که در آن برای موسی (علیه السلام) بود : آگاهان به علم گذشگان چنین گفته اند : عصای موسی دو سر داشت که بیخ هر کی از آنها گژی داشت و نیزه آهنینی در انتهایش بود، پس هر گاه موس (علیه السلام) شب هنگام به بیابانی وارد می شد و مهتاب نبود، دو سر عصا تا آنجا که چشم کار می کرد روشنایی می داد، هر گاهبا کمبود آب مواجه می شد ن را درچاه وارد می کرد که تا ژرفای چاه امتداد می یافت، وسر آن مانند دلو می شد، و هر وقت به غذا نیاز داشت، با عصای خود به زمین می کوفت خوردنی ها از آن بیرون میآمد، و چنان بود که هرگاه میوه ای اشتها می کرد آن را در زمین می نشاند، پس غنچه های همان درختی که موسی اشتها کرده بود در آن ظاهر می شد و همان موقع میوه می داد. وگفته می شود که : عصای موسی ازچوب بادام بود، هرگاه گرسنه می شد آن را در زمین می نشاند برگ و میوه می داد، و از آن بادام می خورد، و هر گاه با دشمن خود مقائله می کرد بر دو شاخه عصا دو مار آشکار می شد که به هم نبرد میکردند، عصا را بر کوه سخت ناهموار می زد و نیز به درختها و خارها و یگاهها می زد راه باز می شد، و هر وقت می خواست از رودی بدون کشتی عبور کند عصا را بر آن میزد،راه وسیعی برایش باز می شد که در آن می رفت.
و آن حضرت ـ که درود خداوند بر او باد ـ گاهی از یک شاخه عصا شیر می نوشید و از دیگرش عسل، و چون دراه خسته می شد بر آن می نشست که به هر کجا می خواست بدون دویدن و پا زدن او را می رساند، و نیز راه را نشانش می داد و با دشمنانش مقاتله می کرد، هنگامی که موسی (علیه السلام) به بوی خوش نیازمند می شد، از آن عصا بوی خوشی بیرون می زد تا جایی که لباسهای او را خوشبو می کرد، اگر در راهی بود که دزدانی داشت که مردم از آنها ترس داشتند،عصا با او تکلم می کرد وبه او میگفت: به فلان سمت راهت را تغییر ده، به وسیله آن برگهای درختان را بر گوسفندان خود فرو می ریخت ، با آن درندگان و مارها و حشرات را از خود دفع می کرد، چون به سفر می رفت آن را بر گرده می نهاد و سائل و لباس و غذا و آب و… را به آن می آویخت…. [۲۷]
تا آخر آنچه ذکر کرده که آوردن آنها لزومی ندارد , و این مقدار را که آوردیم برای این بود که این عصا در این زمان متعلق و مخصوص به مولا و آقای ما حضرت مهدی صولات الله علیه می باشد، چنانکه اخبار حاکی از این امر می باشد.
و در مجلد سیزدهم بحار به نقل از نعمانی به سند خود از حضرت ابی عبدالله صادق (علیه السلام) آمده که فرمود : عصای موسی چوب آس و از درخت بهشتی است که وقتی خواست به سوی مدین برود جبرئیل آن را برایش آورد، و آن عصا با تابوت آدم در دریاچه طبریه است نه می پوسند و نه تغییر می یابند، تا آنکه قائم (علیه السلام) آنها را هنگام قیامش بیرون آورد. [۲۸] موسی (علیه السلام) با ترس از مصر فرار کرد، خداوند عز وجل به نقل از او می فرماید : (ففررت منکم لما خفتکم ) [۲۹] ؛ پس آنگاه که از (کیفر ) شما بیمناک شدم از شما گریختم.
قائم (علیه السلام) : از ترس اشرار، از شهرها گریخت و در بیابانهای بی آب و علف مسکن گزید، با وجود این به نزد مردم می آید، و در میان آنها راه می رود و از احوالشان با خبر می شود درحالی که آنها حضرتش را نمی شناسند ـ چنانکه گذشت ـ.
هنگام ظهورش نیز به خاطر ترس از سفیانی از مدینه فرار خواهد کرد. دلیل بر آن روایتی است که در بحار و غیر آن از حضرت ابو جعفر باقر (علیه السلام) منقول است که درباره سفیانی ـ لعنه الله ـ فرمود : و سفیانی گروهی را به مدینه می فرستد پس مهدی (علیه السلام) از آنجا به سوی مکه فرار می کند به امیر ارتش سفیانی خبر می رسد که مهدی (علیه السلام) به سوی مکه رفته، لشکری در تعقیب آن حضرت می فرستد ولی به آن جناب نمی رسند، تا اینکه قائم (علیه السلام) هراسان و ترسان ـ به روش موسی بن عمران ـ وارد مکه می شود و امیر ارتش سفیانی در بیابان بیداء فرود می آید، و جارچی از سوی آسمان به آن بیابان خطاب می کند که : « یا فقط سه نفر از آنها باقی می ماند که خداوند چهره هایشان را به پشت باز می گرداند، و آنها از قبیله کلب هستند، و درباره آنها این آیه نازل شده : ( یا ایها الذین اوتو الکتاب آمنوا بما نزلنا مصدقا” لما معکم من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها ) [۳۰]
ای کسانی که کتاب به ایشان داده شده، به آنچه فرو فرستاده ایم و تصدیق کننده نشانه هایی است که همراه شما است ایمان آورید پیش از آنکه چهره هایی رامحو کنیم آنگاه به پشت سر باز گردانیم.
موسی (علیه السلام) : خداوند دشمنش ـ قارون ـ را به زمین فرو برد چنانکه خداوند عزوجل می فرماید : (فخسفنا به وبداره الارض) [۳۱] ؛ پس او وخانه اش را در زمین فرو بردیم.
قائم (علیه السلام) : نیز ـ چنانکه گذشت ـ خداوند متعال دشمنانش ـ لشکر سفیانی ـ را به زمین فرو خواهد برد.
موسی (علیه السلام) : چون دستش را بر می آورد، می درخشید و سفیدی آن بینندگان را خیره می ساخت…. [۳۲]
قائم (علیه السلام) : نوش می درخشد تا جایی که مردم از نور آفتاب و ماه بی نیاز شوند که ان شاء الله تعالی در بحث نور آن حضرت مطالبی در این باره خواهد آمد.
موسی (علیه السلام) : از سنگ برایش دوازده چشمه جوشید.
قائم (علیه السلام) نیز، در بحار به نقل از نعمانی به سند خود از حضرت ابو جعفر باقر (علیه السلام) آمده که فرمود : هرگاه قائم (علیه السلام) ظهور نماید باپرچم رسول الله e و انگشتری سلیمان و سنگ و عصای موسی قام خواهد کرد، پس دستور می دهد که منادی آن حضرت اعلام کند که : هیچ کس از شما آب و غذا و علوفه بر ندارد .اصحاب آن حضرت می گویند : می خواهدما و چهار پایانمان را از گرسنگی و تشنگی بکشد ! پس آن حضرت حرکت می ند اصحاب هم در خدمتش حرکت می کنند، و اولین منزلی که فرود میآید به سنگ می زند از آن غذا و آب و علوفه بیرون می آید، پس از آن می خورند و می آشامند و چهار پایان را نیز علوفه می دهند تا در پشت کوفه به نجف برسند. [۳۳]
و در کمال الدین از آن حضرت (امام باقر (علیه السلام) ) آمده که فرمود : چون قائم (علیه السلام) از مکه خروج نماید،سخنگوی آن حضرت بانگمی زند : احدی خوردنی و آشامیدنی با خود برندارد، وبا خود سنگ موسی بن عمران را بر می دارد که بار شتری است وهیچ منزلی فرود نیایند مگر آنکه از آن سنگ چشمه ها برآید، پس هر که گرسنه باشد سیر و هر که تشنه باشد سیراب خواهد شد، چهار پایانش هم سیر وسیراب میشود تا اینکه به نجف در پشت کوفه فرود آیند. [۳۴]
می گویم : ثقه الاسلام کلینی (رحمه الله) دراصول کافی نظیر همین روایت را از امام صادق از پدرش (علیه السلام) بااندک تفاوتی آورده است. [۳۵]
چون قائم (علیه السلام) در مکه قیام کند و بخواهد به کوفه برود، سخنگوی آن حضرت ندا می کند : کسی از شما خوردنی و آشامیدنی بر ندارد، و آن حضرت سنگ موسی بن عمران را ـ که از آن دوازده چشمه جوشید ـ با خود بر می دارد، پس به هیچ منزلی فرود نیاید مگر اینکه آن را نصب فرماید وچشمه ها از آن جوشد پس هر که گرسنه باشد سیر و هر که تشنه باشد سیراب می گردد و همین توشه آنها خواهد بود تا به نجف برسند ـ پیشتر از کوفه ـ و چون به آنجا فرود آیند آب و شیر از آن پیوسته جاری خواهد بود، هر که گرسته باشد سیر و هر که تشنه باشد سیراب می گردند. [۳۶]
موسی (علیه السلام) : فرعون برای رسیدن به او افراد بسیاری را کشت , ولی آنچه خدا خواست همان شد.
قائم (علیه السلام) : نیز، فرعونهای زمان ائمه اطهار (علیه السلام) به منظور قتل حضرتش چه بسیار از فرزندان پیغمبر e را کشتند، چنانکه در کمال الدین از امام صادق (علیه السلام) ضمن حدیثی طولانی در بیان شباهت آن حضرت به موسی (علیه السلام) چنین آمده : وقتی فرعون مطلع شد که زوال و نابودی حکومتش بر دست او ( موسی ) است دستور داد کاهنان را حاضر کنند، پس آنها او را بر نسب براندازنده حکومتش دلالت کردند، و اینکه آن شخص از بنی اسرائیل است، پس پیوسته دستور میداد که شکم زنان باردار بنی اسرائیل را پاره کنند تا آنجا که بیست و چند هزار نوزاد را کشت ولی نتوانست به موسی دست یابد، زیرا که خداوندتبارک و تعالی او راحفظ کرد. و همین طور بنی امیه و بین العباس وقتی دانستند که سقوط سلطنت و ریاست امرا و جبارنشان بهدست قائم ما خواهدبود،به دشمنی ما پرداختند و شمشیرهای خود را در کشتن آل رسول (علیه السلام) و نابود کردن نسل آن حضرت به کار گرفتند به طمع اینکه به قتل قائم (علیه السلام) دست یابند. البته خداوند عز وجل نمی پذیرد که امر خود را برای یکی از ستمکاران فاش نماید.مگر اینکه نور خود را به کمال رساند هر چند که مشرکین را خوش نیاید. [۳۷]
این حدیث طولانی است که در بخش هشتم خواهد آمد.
موسی (علیه السلام) : خداوند در یک شب امرش را اصلاح فرمود.
قائم (علیه السلام) : خداوند در یک شب امرش را اصلاح خواهد کرد. چنانکه در کمال الدین از حضر امام جواد (علیه السلام) در وصف حضرت قائم (علیه السلام) روایت شده که فرود : و به تحقیق که خداوند تبارک و تعالی امراو را در یک شب اصلاح خواهد کرد، همچنان کهامر کلیم خود موسی (علیه السلام) را در یک شب اصلاح خواهد کرد. چنانکه در کمال الدین از حضرت امام جواد (علیه السلام) در وصف حضرت قائم (علیه السلام) روایت شده که فرمود : و به تحقیق که خداوند تبارک وتعالی امر او را در یک شب اصلاح خواهد کرد، همچنان که امر کلیم خود موسی (علیه السلام) را در یک شب اصلاح فرمود که برای بر گرفتن آتش برای خانواده اش رفت ولی در حالی که به پیغمبری و رسالت مبعوث شده بود بازگشت. [۳۸]
و ان شاء الله این حدیث به طور کامل در بخش هشتم خواهد آمد.
موسی (علیه السلام) : خداوند متعال به منظور امتحان قومش ظهور آن حضرت را تاخیر انداخت تا کسانی که گوساله پرسیدند از کسانی که خدای عزوجل را پرستیدند جدا شوند.
قائم (علیه السلام) نیز خداوند به همین منظور ظهورش را به تاخیر انداخته است، که مطالبی در این باره گذشت.
پی نوشت:
[۱] کمال الدین ۱ / ۳۴۰
[۲] سوره اعراف، ایه ۱۴۲
[۳] سورهاعراف، آیه ۱۴۴
[۴] بحار الانوار، ۵۱ / ۲۷
[۵] سوره قصص، آیه ۲۱
[۶] سوره ال عمران، آیه ۱۴۱
[۷] کمال الدین، ۱ / ۳۲۷
[۸] بحار الانوار، ۵۱ / ۱۱۴
[۹] بحار الانوار، ۵۱ / ۱۱۷
[۱۰] بحار الانوار، ۵۲ / ۲۵۷ , ۲۵۸
[۱۱] منظور از هلاکت و امان، در اینجا در امر دین است نه دنیا. (مترجم)
[۱۲] الزام الناصب. ۲۲۹ چاپ جدید، ۲ / ۳۰۳
[۱۳] الزام الناصب. ۲۲۹ چاپ جدید، ۲ / ۳۰۳
[۱۴] بحار الانوار، ۵۲ /۲۱۵
[۱۵] بحارالانوار، ۵۲ / ۲۰۵
[۱۶] محمع البیان، ۱ / ۱۱۷
[۱۷] المحجه، ۱۸۴ـ ۱۸۵
[۱۸] سوره هود،آیه ۱۱۰
[۱۹] مجمع البیان، ۵ / ۱۹۸
[۲۰] سوره هود،آیه ۱۱۰.
[۲۱] روضه کافی،۲۸۷
[۲۲] سوره بقره،آیه ۲۴۹
[۲۳] بحار الانوار، ۵۲ / ۳۳۲
[۲۴] کمال الدین،۲ / ۶۷۳
[۲۵] بحار الانوار، ۵۲ / ۳۱۸
[۲۶] کافی، ۱ /۲۳۱
[۲۷] بحار الانوار، ۱۳ / ۶۰
[۲۸] بحار الانوار، ۵۲ / ۳۵۱ و غیبت نعمانی، ۲۳۸
[۲۹] سوره شعرا،آیه ۲۱
[۳۰] بحارالانوار، ۵۲ / ۳۲۸
[۳۱] سوره قصص،آیه ۸۱
[۳۲] سوره اعراف،آیه ۱۰۸
[۳۳] بحار الانوار، ۵۲ / ۳۵۱ و غیبت نعمانی، ۲۳۸
[۳۴] کمال الدین ن۲ / ۶۷۰.
[۳۵] کافی، ۱ /۲۳۱
[۳۶] خرایج، ۱۱۰٫
[۳۷] کمال الدین،۲ / ۳۵۴
[۳۸] کمال الدین،۲ / ۳۷۷