- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
غلامرضا گلیزواره
یاران برجسته امام کاظم (علیهالسلام) تداوم امامت را براى رهبرى جامعه اصل مسلم اسلامى دانسته و در برابر امواج انحرافى که خلفاى خلافکار و فرقههاى گوناگون پدید میآوردند، مقاومت میکردند.
در زیر تنى چند از این مردان بزرگ به اجمال معرفى میشوند:
یونس بن عبدالرحمن
وى در اعتقاد به امامتحضرت موسى بنجعفر چنان روشنبین و استوار بود که کوچکترین نرمش و یا لغزشى را در مقابل منحرفان روا نمیشمرد و در برخورد با فرقههایى چون واقفیه، موضع قاطعى داشت. او در پرتو انوار درخشان هفتمین و هشتمین فروغ امامت از چهرههاى درخشان جهان تشیع و شخصیتى ارزنده به شمار میرود.
حضرت امام رضا(علیهالسلام) او را سلمان زمان خود دانسته و عموم علمای شیعه، تقوا و پاکى وى را ستوده و مقام علمى و فقهی وى را تصدیق کرده و روایاتش را بدون هیچگونه شبههاى پذیرفتهاند. او روز گار خود را غالبا با تالیف کتاب میگذراند و سى کتاب در زمینههاى گوناگون علوم اسلامى نوشته است. (۱)
محمد بن ابی عمیر
در میان شیعیان و جامعه تسنن از چهرههاى محبوب و عابد و پارسا محسوب میشود. (۲) او روایاتى از امام هفتم نقل کرده که در آنها امام را با کنیه ابااحمد مخاطب قرار داده است. (۳) وى ۹۴ جلد کتاب در مباحث مختلف علمی، دینى و فقهى به رشته تحریر درآورد و مجموعه روایاتى که نقل کرده به ۶۵۴ حدیث میرسد. طی چهار سالى که در زندان بود، نگاشتههاى وى از بین رفت و بعدها با تکیه بر حافظه و آنچه به راویان دیگر انتقال داده بود، روایت میکرد.
سرانجام محمد بنابیعمیر مورد خشم دستگاه خلافت عباسى قرار گرفت; زیرا هارون اعتقاد داشت اسرار فعالیت سیاسى و مبارزات مخفی شیعیان و اسناد ارتباط آنان با پیشواى هفتم در اختیار اوست.
کشى به نقل از فضل ابنشاذان گفته است: «درباره ابنعمیر نزد خلیفه سعایتشد، او را دستگیر کرده و از وى خواستند نام شیعیان و کسانى که با موسى بنجعفر علیهما السلام در ارتباط هستند به دستگاه خلافت تحویل دهد، وى امتناع کرد و از افشاى نام رابطین با امام اجتناب نمود، دژخیمان او را در میان دو چوب قرار دادند. و براى اقرار گرفتن از نامبرده صدتازیانه بر بدنش زدند و چون از مقاومت دلیرانهاش خسته شده و به خشم آمدند بیش از صدهزار درهم وى را جریمه کرده و تمام اموالش را مصادره کردند.» (۴)
محمد بن مفضل بن عمر جعفی
محمد را باب امام کاظم(علیهالسلام) نامیدهاند; او رابط میان مردم و حضرت بود و فرزند مفضل است، که امام صادق(علیهالسلام) توحید معروف خویش را به وى املأ فرمود.
محمد بنعلی بننعمان; کنیهاش ابوجعفر و لقب او مؤمن طاق بود – چون مغازهاش در کوفه زیر طاقى قرار گرفته بود – از بزرگان اصحاب امام ششم و امام هفتم است. وى توان آن را داشت که با هر مخالفى بحث کند و بر وى غالب گردد. (۵)
حسن بن محبوب
از راویان بزرگ است که فقهاى شیعه در صحت احادیث او اجماع و خودش را توثیق کردهاند. او نزد امام هفتم و امام هشتم از احترام زیادی برخوردار بود و از ارکان عصر خویش به شمار میرفت، شیعیان اهل بیت از اطراف و اکناف دنیاى اسلام به نزدش رفته و از فضل و دانش وى خصوصا در فقه بهره میگرفتند، تالیفات و تصنیفات وى را شیخ طوسى در فهرستخویش ذکر نموده است.
ابوعبدالله بن یحیى کاهلى اسدی
از اصحاب امام کاظم(علیهالسلام) است که نزد آن حضرت محترم بود و علماى رجال او را با منزلت و فضل میدانند. حضرت موسى بنجعفر خطاب به علی بنیقطین که در دستگاه هارون نفوذ سیاسى داشت، فرمود: از کاهلى اسدى و خاندانش صیانت کنید. من بهشت را برایتان ضمانت میکنم. وى هم قبول کرد و ابنیقطین زندگى او و خاندانش را تامین میکرد. (۶)
ابان بن عثمان بجلی
اهل کوفه بود و گاهى هم در بصره سکونت داشت. شیخ طوسى وى را از اموالیان بجیله میداند. گروهى از بصریان همچون ابوعبیده از وى حدیث نقل کردهاند. ابان با حضرت موسی بنجعفر علیهما السلام ارتباط داشته و در کتابهایش از آن حضرت روایاتى نقل کرده است. (۷)
عبدالله بن جندب
بجلى و کوفى است او منزلتى بلند نزد امام هفتم داشت و وکیل آن حضرت به شمار میرفت، امام رضا سوگند یاد کرد که; عبدالله بنجندب مورد رضایتخدا و رسول الله صلى الله علیه و آله و از مخبتین ماست. (۸)
هشام بن حکم
پرورشیافته مکتب امام صادق(علیهالسلام) بود. او به خاطر دشمنى با بنیعباس سالها مخفیانه زندگى میکرد و امام ششم او را نگهبان و گواهیدهنده بر راستى خویش میدانست. بارها از سوی امام کاظم(علیهالسلام) براى انجام کارهاى شخصى یا عمومى به عنوان وکیل تعیین شد. هارون که در پی فرصتى بود تا هشام را به قتل برساند، جلسهاى با حضور دانشمندان وابسته در منزل یحیى بر مکى ترتیب داد و خود از پشت پرده به نظاره نشست، هشام با همه فراست و شجاعت، به آنچه اعتقاد داشت اعتراف کرد و از آن جلسه گریخت و از بغداد به کوفه رفت و در منزل بشیر که از شیعیان معروف بود وارد گردید. او دانشمندى برجسته، متکلمى بزرگ و داراى بیانى شیرین و رسا بود. (۹)
صالح بنواقدى
طبری میگوید: خدمت امام موسى کاظم(علیهالسلام) رسیدم، حضرت فرمود: هارون تو را زندانى میکند و در باره من از تو میپرسد، بگو او را نمیشناسم و آنگاه که به زندان افتادى تو را آزاد میکنم. و همینگونه هم شد. او با کمک امام به طرز شگفتانگیزى از زندان به مازندران (طبرستان) رفت. صالح بنواقدی میگوید: چون به دیار خویش برگشتم، به خدا سوگند نه کسى از من خبر گرفت و نه از زندانى بودنم کسى جویا شد. (۱۰) او به برکت کرامت امام از چنین دسیسهاى رهایی یافت و توانست مدتها در طبرستان به دفاع از حریم امامتبپردازد و با روى ولایت را پاسدارى نماید.
صفوان بن یحیی
زمانى که صفوان فرزند یحیى به رشد عقلى رسید و علوم عقلى را از پدر خویش فرا گرفت، در حوزه درس امام کاظم(علیهالسلام) حاضر شده و از بیانات قدسى آن فروغ آسمانى بهرهمند گشت. او از فقیهان، محدثان و متکلمان کمنظیر است. علاوه بر مقام شامخ علمی، جایگاه والایى در زهد، تقوا و عبادت داشت. صفوان را یکى از وکیلان و نایبان خاص امام دانستهاند و میگویند او ضمن جمعآورى و جوهات شرعی، ماموریتخطیر نشر روایات اهل بیت و دایتشیعیان و مبارزه با خطوط انحرافى و التقاطى آن عصر را بر عهده داشت. (۱۱)
علی بن یقطین
از دوستان و علاقهمندان امام موسی(علیهالسلام) بود، در دستگاه هارون به مقام وزارت رسید. چندین مرتبه خواست از این مقام استعفا بدهد، ولى حضرت مخالفت کرد. وى براى ارتباط با امام و کمک به شیعیان و حمایت از محبان آل عترت که در فقر و نادارى بسر میبردند، از ماموران مخفى استفاده میکرد، اسماعیل بنسلان و فلان بنحمید از آن جملهاند که فرزند یقطین آنان را احضار کرد و گفت دو مرکبسوارى تدارک دیده و از طریقی غیر از راه معمول بروید تا به امام هفتم برسید و نامه و مبالغى که میدهم تحویل آن حضرت به نحوى دهید که کسى متوجه نشود. (۱۲)
ابن بزیع
از اعیان و رجال شیعه و شاگردان امام کاظم(علیهالسلام) است. طبق دستور امام در تشکیلات بنیعباس شغل مهمى داشت و از مشاورین خاص دستگاه خلافت به شمار میرفت. امور تعدادى از شیعیان جهان اسلام توسط وی اصلاح گشت. او به نیازمندان پناه میداد و عاشقان اهل بیت را از گرفتارى میرهانید. (۱۳)
یعقوب بن داود
مردى با ایمان، پاکسرشت و نیکوکار بود. به دلیل برخوردارى از شهامت و روحیه مبارزاتى به اتفاق برادرانش در قیام ابراهیم فرزند عبدالله بنحسن شرکت کرد و به همین دلیل دستگیر و زندانى گردید و تا آخر خلافت منصور در حبس به سر برد. با روى کار آمدن مهدى عباسى آزاد شد. این بار بعقوب تلاشهاى خود را در حمایت از خاندان عصمت و طهارت و توسعه اقتدار شیعیان به صورت نفوذ در دستگاه حکومت و قبضه کردن پنهانى قدرت ادامه داد و سرانجام به پست وزارت رسید. به این ترتیب توانستبسیارى از مناصب مهم تحت قلمرو خلافت اسلامى را به علویان و سادات و برخى شیعیان تفویض کند. این وضع دشمنان را نزد خلیفه عباسى به سعایت و مذمت از وی واداشت و مهدى عباسى را به این موضوع تهدید کردند که سراسر کشور اسلامى در دستیعقوب و شیعیان است و با انقلابى سریع میتواند بساط حکومت تو را سرنگون کنند. تبلیغات زهرآگین دشمنان کار خود را کرد و موجب برکناری یعقوب و زندانى شدن او گردید. (۱۴)
پی نوشتها :
۱- جامع الرواه; محمد بنعلى اردبیلی، ج ۲، ص۳۵۶ -۳۵۷ و نیز الکنى و الالقاب، محدث قمی.
۲- فهرستشیخ طوسی، ص ۲۶۵٫
۳- معجم رجال حدیث، ج ۱۴، ص ۳۰۱٫
۴- این واقعیت در رجال نجاشی، ص۲۲۹ و رجال کشی، ص ۵۹۱ آمده است.
۵- رجال کشی، ص۱۸۶٫
۶- راویان امام رضا(علیهالسلام) در مسند الرضا، ص ۳۶۱٫
۷- همان، ص ۱۵٫
۸- منتهى الامال، ج ۲، ص۲۷۶٫
۹- رجال نجاشی، ص ۳۰۵ و رجال کشی، ص۲۶۹٫
۱۰- بحارالانوار، ج ۴۸، ص۶۷٫
۱۱- در مورد وى بنگرید به کتاب صفوان بنیحیی، شکوه ایمان، محمد اصغرینژاد.
۱۲- بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۳۵٫
۱۳- رجال نجاشی، ص ۲۵۵٫
۱۴- پیشواى آزاده; مهدى پیشوایی، ص ۵۵٫
منبع :دانشنامه رشد