- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
هنگامی که حضرت موسی بن جعفر(علیهم السلام) در حال رفتن به زندان بغداد میگوید: «خدایا! میدانم زاد راهی جز «عشق» تو نیست». این پیوند «عرفان» با «سیاست» است. بی شک اهل بیت عصمت (علیهم السلام) آیین فکر کردن را به ما آموخته و گفته اند: تفکر این است که مثلاً انسان به سرزمین یا خانه های ویران شده برسد و بگوید: «أیْنَ ساکِنوک؟ أین بانوُکَ؟»[۱] این فکر، انسان را متنبّه میکند و این مثال است؛ وگرنه خانه های آباد هم از نسلی به نسلی و از دستی به دست دیگر منتقل میشود. اگر چه خانه های ویران، پیام گویاتری دارند وگرنه هر چه از مسیر دیدگان انسان میگذرد، عامل پند و نصیحت است.
اقتصاد کار؛نفی اقتصاد مصرف
از تأکیدات مهم اسلام به انسانها، آن است که در هیچ زمانی از زندگی خود، از کار و تلاش باز نایستند. انسان، همواره باید در عرصههای مختلف زندگی ـ که بخشی از آن، تلاش برای تأمین نیازهای اقتصادی و معیشتی است ـ به صورتی جدّی و مستمر کوشش کند تا در پرتو چنین تلاشها و زحماتی، جامعه دینی، هم از جهت فردی به صلاح دست یابد و هم از جهت اجتماعی به اهداف عالی خود نایل شود.
لذا انسان تا نفس دارد، باید کار کند و در جامعه اسلامی، هر کسی به تناسب استعداد و قابلیتی که دارد، باید تلاش و کوشش کند.
کشاورز در تولید محصولات زراعتی، صنعتگر در تولیدات صنعتی، معلم در آموزش و محقق در تألیف و نگارش، همگی باید دائماً همه همّت خود را برای انجام کمّی و کیفی وظایف خویش به کار گیرند و به معنای واقعی تا توان دارند، کار کنند.
از سوی دیگر، همانگونه که مردم ـ طبق تعالیم الهی ـ به تلاش در عرصه تولید، امر و ترغیب شدهاند، از کمکاری و سستی نیز منع شدهاند؛ به گونهای که فرد بیکار با عدم فعالیت خود در جامعه اسلامی، افزون بر آنکه در سلامت روانی خانواده و محیط زیست سالم تأثیر سوء دارد، بزرگترین تهدید و بدبختی در نظام آفرینش را (غضب الهی) برای خود فراهم میکند؛ چنانکه امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: «إن الله لیبغض العبد الفارغ»[۳]؛ خداوند، به بنده بیکار خشم میورزد.
در روایات اهل بیت(علیهم السلام)، رخوت و سستی از منفورترین خصوصیات اخلاقی بشر شمرده میشود که بر اساس آن، هم دنیای فرد از رونق میافتد و هم آخرت او تباه میشود. حضرت موسی بن جعفر(علیه الصلاه و السلام) در این باره میفرماید: «إیاک و الکسل و الضجر فإنهما یمنعانک من حظک من الدنیا و الآخره»[۴]؛ از تنبلی و بیحوصلگی بپرهیزید که این دو شما را از بهرهمندی از دنیا و آخرت، منع میکند.
انسان تا زنده است باید به وسیله کار و تلاش خویش برای جامعه مفید باشد. کاری که به عهده و در توان اوست باید آن را به نحو احسن انجام دهد، خواه کشاورزی، دامداری، صنعت یا کارهای فرهنگی و علمی. بیکاری نه مطلوب جامعه و نه مورد رضایت خداوند است. از این جهت انسان بیکار اگر دعا کند نیایش وی مستجاب نمیشود. هر چند مقدار کاری که از یک جوان برومند توقع میرود و از سالمند انتظار نمیرود، ولی با ملاحظه توان جسمی و فکری افراد همگان موظف به کار هستند.
البته روایات زیادی در این رابطه هست که نگاه فراگیر به آنها میتواند بیان کننده ارزش فوقالعاده کار و تلاش، در مکتب اسلام باشد؛ امّا با همه این تأکیدات، عدهای میخواهند برخورد مثبت دین را با تلاشهای فردی و جمعی مردم برای تحصیل امور مادی زندگی، انکار کنند. آنان برای این کار به تأکیدات قرآنی و رواییای استناد میکنند که در آنها مؤمنان از «دنیا طلبی» منع، و به دوری از مظاهر دنیوی و دلبستگی به آنها امر شدهاند.[۵]
پیوند دین و سیاست در مکتب امام کاظم(علیه السلام)
در بسیاری از ادعیه آمده است که ذات اقدس الهی محجوب نیست و انسان خود را با «گناه» محجوب میکند: «و أنک لا تحتجب عن خلقک إلاّ أن تحجُبهم الأعمال دونک».[۶] این سخن، در «دعای ابوحمزه ثمالی» است، از اینرو رنگ عرفان دارد؛ ولی در سخنان امام هفتم(علیهالسلام) هم هست؛ آنجا که عرفان را با سیاست هماهنگ، و طریقت و حقیقت را با سیاست همسو کرده است: «و قد علمتُ أن أفضل زاد الرّاحلِ إلیک عزم إراده یختارک»[۷]؛ خدایا! در سیر به سوی تو ره توشه لازم است و من به یقین میدانم این ره توشه فقط «اعتماد به تو» است. این سفر، سفری نیست که انسان با خواندن کتاب و یا با اندیشه و استاد دیدن بتواند طی کند، بلکه رهتوشه آن فقط «جزم نظری» و «عزم عملی» است؛ آنگاه میفرماید: «و قد ناجاک بعزم الإراده قلبی»[۸]؛ خدایا! من هم با تمام هستیام تو را میخواهم؛ قلبم با عزمی فولادین و وهن ناپذیر با تو مناجات کرد.
این جملات حضرت امام کاظم(علیهالسلام) «عرفان» آمیخته با «سیاست» است، چون مربوط به زمانی است که عازم زندان بغداد بوده است، گاهی عارفی در شب قدر قرآن بر سر مینهد و میگوید «خدایا! من تو را میطلبم»، و زمانی زاهدی در سایه مسجدی مناجات میکند و میگوید «خدایا! من تو را میطلبم»، که این هر دو طریقت منهای سیاست است؛ امّا هنگامی حضرت موسیبنجعفر(علیهماالسلام) در حال رفتن به زندان بغداد میگوید: «خدایا! میدانم زاد راهی جز «عشق» تو نیست». این
«عرفان» با «سیاست» است.
انقلاب امام خمینی(علیه السلام) منبعث از آموزه های امام کاظم(علیه السلام)
این سخن را امام معصوم(علیهالسلام) فرمود و در بین شاگردان امامان معصوم(علیهمالسلام) جز حضرت امام خمینی(قدسسره) کدام شاگردی بوده است که این «سیاست» را با «معرفت» هماهنگ کرده باشد؛ با این جملات تبعید شود؛ با این نیایشها به زندان برود و با این راز و نیازها اهانت ببیند؟ این همان راه امام هفتم(علیهالسلام) است که فرزند برومندش امام خمینی(قدسسره) پیموده است.
اگر انسانهایی در سوگ او اشکها ریخته و نالهها میکنند و عدّهای بیهوش میشوند، برای آن است که وی بُعد فلسفی خود را با عرفان تقویت، و عرفان را با سیاست هماهنگ کرد و همان راهی را رفت که جدّش رفت و همان رهآوردی را آورد که جدّش موسی بن جعفر(علیهماالسلام) آورد. اکنون اگر شما دومین را نشان دارید، ارائه دهید تا درباره او نیز اینگونه سخن برانیم.[۹]
زندگی مسالمت آمیزدر سایۀ تعاملات میان ادیانی
بدیهی است همه اعضای خانواده جهانی در قلمرو حقوق اسلامی جای دارند و هر سه عضو خانواده جهانی دارای حقوق ویژه خودند، از لحاظ نظری، قرآن کریم خانواده جهانی را به سه بخش تقسیم می کند. سه عضو این خانواده عبارتند از: مسلمانان، موحِّدان غیر مسلمان، و مُلحِدان. اکنون خانواده جهانی دارای این هر سه عضو است و قرآن برای همه آنها پیامی ویژه دارد و حقوقی خاص برایشان قائل است.
لذا قرآن، همانگونه که برای این هر سه عضو پیام ویژه دارد، به مسلمانان نیز دستور می دهد که حقوق خاص آن دو عضو دیگر را محترم شمارند. حتّی داد ورزی نسبت به ملحدان را تشویق می کند:
(لا یَنْهیکُمُ الله عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلوکُمْ فِی الدّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِن دیارِکُمْ أن تَبَرُّوهُم و تُقْسِطُوا إلَیْهِم إنَّ الله یُحِبُّ المُقْسِطینَ) [۱]
[خداوند شما را باز نمی دارد که دادگری و نیکی کنید نسبت به آنها که با شما نبرد دینی نکرده اند و از خانه هاتان بیرونتان نرانده اند. به راستی خداوند دادگران را دوست دارد.][۱۰]
اصولاً دستور بنیادین اسلام این است که مسلمانان نسبت به خانواده جهانی به چشم احترام و وفا بنگرند و تنها به کسانی پشت کنند که آنان را زیر فشار سیاسی و اجتماعی قرار داده اند. امام کاظم (علیه السلام) فرموده است:«أحْسِن مُجالَسَهَ مَنْ جالَسْتَهُ وَ لَوْ کانَ یَهُودیّا»[با هر کس همنشین شدی، حقّ همنشینی را رعایت کن، حتی اگر وی یهودی باشد.]
به همین دلیل، در زمینه رفتار سیاسی نیز مسلمانان تعلیم یافته اند که هرگز پیمان شکنی نکنند و تا زمانی که طرف دیگر بر عهد خود پایدار است، آنان نیز عهد خویش را محترم شمارند:(فما اسْتَقامُوا لَکُم فَاسْتَقیمُوا لَهُم)[۱۱] [تا زمانی که آنان به پیمانشان وفادارند، شما نیز وفادار باشید.]
مشورت در سیرۀ امام کاظم(علیه السلام)
سیره انسانهای کامل معصوم، مانند پیامبران و امامان معصوم(علیهمالسلام) همراه با مشورت بوده است،[۱۲] «حسن بن جهم» میگوید: نزد امام رضا(علیهالسلام) بودیم که از پدر آن حضرت (امام کاظم (علیهالسلام)) سخن به میان آمد. امام رضا(علیهالسلام) فرمود: چه بسا پدرم با سیاهی از سیاهان (غلام) خود مشاوره میکرد، با آنکه عقل هیچ کس با عقل وی برابری نمیکرد. برخی به او میگفتند: [تو با آن درایتت] با چنین کسی مشاوره میکنی؟ میفرمود: چه بسا خداوند اگر بخواهد حق را بر زبان او جاری میکند؛ آنگاه امام رضا(علیهالسلام) فرمود: بسی اتفاق میافتاد که آنها در مشاوره نظری میدادند و پدرم به آن عمل میکرد: کنّا عند أبی الحسن الرضا (علیهالسلام) فذکرنا أباه (علیهالسلام) فقال: کان عقله لا یوازن به العقول و ربّما شاور الأسود من سودانه. فقیل له (علیهالسلام): تشاور مثل هذا؟ قال (علیهالسلام): إن الله تبارک و تعالی ربّما فتح علی لسانه. قال (علیهالسلام): فکانوا ربّما أشاروا علیه بالشیء فیعمل به من الضیعه و البستان.[۱۳]
لیکن باید در نظر داشت مشاوره معصوم با دیگران از سر نیاز به اندیشه آنان نیست، بلکه ممکن است به یکی از ادله زیر (بر سبیل مانعه الخلوّ) نخواهد که همه جوانب مسئلهای را با فکر خود حلّ کند:
مشورت، اصلی عقلایی و قرآنی است و انسان معصوم (پیامبر یا امام) برای سنّت شدن این اصل بدان اقدام میکند.
مشورت، تکریم دیگران و شخصیت دادن به آنهاست.
مدیر شایسته زیر مجموعه خود را به گونهای اداره میکند که به او متکی نباشند تا در نبود وی بتوانند روی پای خود بایستند و خود را اداره کنند، وگرنه با رفتن یا مرگ آن مدیر، آن مجموعه نیز متلاشی میشود. این مقصودْ به دست نمیآید جز با دخالت دادن افراد در امور گوناگون، بنابراین مشورتْ پرورش دهنده استعدادهاست و سبب میشود که افراد جرأت تصمیمگیری و جسارت قیام و اقدام پیدا کنند.
تصمیم همراه با مشاوره مقبولیت بیشتری دارد و افراد برای اجرای آن مسئولیت بیشتری حس میکنند. در حقیقت، مشاورهْ دخالت دادن افراد در تعیین سرنوشت خود و نوعی تقسیم مسئولیت و خطرپذیری است.[۱۴]
سخن آخر
بدیهی است اسلام از حرص و طول اَمل و تکاثر و مانند آن نهی کرده است[۱۵] لذا کسانی که در دنیا اهل اَمَل و عمل هدایت به صراط مستقیم نباشند، در جهان آخرت زبان به (یا لیتنی اتّخذتُ مع الرّسول سبیلاً) میگشایند،[۱۶] بنابراین، طول امل اگر منشأ تکاثر شود، مذموم است و اگر منشأ کوثر باشد، ممدوح است و به دیگر سخن، نهی از طول امل، مانع تکاثر است؛ نه مانع برنامه ریزی در جهت تأمین نیازهای امّت اسلامی که کوثر و ممدوح است. امام کاظم (علیهالسلام) سخنی دارد که ناظر همین حقیقت است: «إعمل لدنیاک کأنّک تعیش أبداً و اعمل لاِخرتک کأنّک تموت غداً»؛ [۱۷]برای دنیایت طوری عمل کن که گویا برای همیشه میخواهی زندگی کنی و برای آخرتت به گونه ای عمل کن که گویا فردا خواهی مُرد.[۱۸]
فهرست منابع:
[۱] کافی، ج ۲، ص ۵۴، باب التفکر، ح ۲، مبادیاخلاقدرقرآنْ – صفحه ۲۲۰٫
[۲] همان.
[۳] وسائلالشیعه، ج ۱۷، ص ۵۸٫
[۴] اصول کافی، ج ۵، ص ۸۵٫ اسلام و محیط زیست صفحه ۲۳۹٫
[۵] اسلام و محیط زیست – صفحه ۲۳۸
[۶] مصباح المتهجد، ص۵۲۵، دعای ابو حمزه ثمالی.
[۷] اقبال الاعمال، ص۱۸۵ (فی دعاء یوم المبعث النبوی).
[۸] اقبال الاعمال، ص۱۸۵ (فی دعاء یوم المبعث النبوی). بنیان مرصوص امام خمینی (ره)صفحه ۱۰۸٫
[۹] بنیان مرصوص امام خمینی (ره) – صفحه ۱۰۷٫
[۱۰] فلسفه حقوق بشر – صفحه ۱۵۰٫
[۱۱] سوره توبه، ۷٫
[۱۲] تسنیم، جلد ۱۶ – صفحه ۱۵۷٫
[۱۳] المحاسن، ج ۲، ص ۴۳۷، ح ۲۵۱۷؛ بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۱۰۱، ح ۲۵ [ادب فنای مقربان جلد۵ْ – صفحه ۴۲۶].
[۱۴] .ادب فنای مقربان جلد۵ – صفحه ۴۲۸٫
[۱۵] .انتظار بشر از دینْ – صفحه ۲۲۷٫
[۱۶] .تسنیم، جلد ۱ْ – صفحه ۵۳۴٫
[۱۷] من لا یحضره الفقیه، ج۳۳، باب المعایش والمکاسب، ص۱۵۶٫
[۱۸] انتظار بشر از دینْ – صفحه ۲۲۸٫