- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در مورد سیره امامان (علیهم السلام) باب سخن را گشودیم و فصولی از کلیات این بحث را تقدیم کردیم، هرچند مناسب بود مباحثی دیگر نیز در مدخل این بحث دراز دامن مطرح شود، لیکن مقتضای مجله بیش از این نبود و اینک به یاری خداوند اولین فصل بحث پیرامون سیره امامان (علیهم السلام) را با بحث از سیره سیاسی مولی علی (علیه السلام) می گشاییم. بدان امید که خوانندگان محترم مجله پاسدار اسلام با دقتی فزون تر به این سلسله مقالات عنایت کنند و نظریات خویش را ارسال دارند. انشاء الله.
ابعاد گسترده شخصیت امام علی (علیه السلام)
از امام علی (علیه السلام) گفتن کار آسانی نیست! آن چنان که از قرآن گفتن! و عجیب این دو همراهند!
پیامبر بزرگ (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛(۱) علی با قرآن است و قرآن با علی (علیه السلام) و این دو تا قیامت از هم جدا نخواهند شد».
این همراهی ابعاد گوناگونی دارد. قرآن عمیق است؛ بطون دارد و هر کسی را یارای رسیدن به عمق آن نیست. (۲)
علی (علیه السلام) هم چنین است! علی شناسی کار آسانی نیست. برای شناخت علی (علیه السلام) باید از خدا شروع کرد؛ به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و از او به علی (علیه السلام)!(۳) قرآن کتاب همیشه قرون و اعصار است. کوثر همه نسل هاست. همه تشنه کامان معارف را در هر دوره سیراب می سازد.(۴)
غور در دریای معارف امام علی (علیه السلام) این قرآن ناطق همین ویژگی را دارد. او امام همه عصرهاست و الهام از او و سیره اش تنها راه نجات است. قرآن اندکی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بگذار بهتر بگویم در زمان حضرتش! مهجور و مظلوم (۵) شد و همین سرنوشت را قرآن ناطق علی (علیه السلام) یافت (۶) و (۷)….
بر این اساس ما تشنه کامان سفره معارف امام علی (علیه السلام)، لب تشنه ای هستیم که در کنار دریای ناپیدا کرانه ای نشسته ایم و می خواهیم به اندازه ظرفیت اندکمان از این دریا بهره گیریم. امید که مولا مدد کند تا همین اندک را برگیریم و بهره فراوان در زندگی بیابیم.
در این سلسله مقالات، تنها به بررسی یک بعد از ابعاد گسترده سیره مولا؛ یعنی بعد سیاسی آن می پردازیم و اگر مجالی بود به یاری خداوند در آینده ابعاد دیگر را مورد بحث قرار می دهیم. در بررسی سیره سیاسی مولا باید به عنوان مبادی بحث سه موضوع را پی گیریم:
۱ – مقصود از سیره سیاسی؛
۲ – سیاسی بودن مولا؛
۳ – سیاست از دیدگاه امام علی (علیه السلام).
مقصود از سیره سیاسی
در مقاله «سیری در سیره سیاسی امامان» معنای لغوی و اصطلاحی سیاست را آوردیم. در این جا به اجمال می گوییم که مقصود ما از سیره سیاسی، روش سیاسی آن حضرت است. ما در این بحث در پی پاسخ به این سؤالات هستیم:
۱ – موضع امام علی (علیه السلام) در دوره بعثت و هجرت چگونه بود؟ سیره سیاسی حضرت در این دوره (که مولا در مسند رهروی نشسته و بهترین رهرو راه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و به معنای دقیق کلمه یک سرباز فداکار است) چه بوده است؟
۲ – موضع امام در دوره ۲۵ ساله سکوت چه بود؟ اولا، سکوت حضرت به چه معنی است؟ آیا به معنای انزوای کامل از جامعه ست یا به معنای کنار کشیدن از مبارزه مسلحانه و غیر آن با دستگاه خلافت؟ ثانیا، فلسفه سکوت حضرت چه بود؟ گاه در سخنان حضرت سخن از «نداشتن یاور است» و گاه سخن از «وحدت مسلمین» جمع بین این دو چگونه است؟
بی تردید همان گونه که در قرآن نمی توان تناقض یافت.(۸) در گفتار قرآن ناطق هم نمی توان تناقضی دید و اگر ظاهری چنین یافت شد باید خود را و درک خود را تخطئه کنیم نه قرآن و علی (علیه السلام) را. به هر حال این بحث باید در سیره سیاسی مطرح شود.
ثالثا، همکاری های مقطعی که مولا در برخی از بحران ها با دستگاه خلافت داشت چه در ناحیه مشاوره، و چه در بعد عملی (حل مشکلات فرهنگی و سیاسی) چه توجیهی دارد و چه الهامی از این سیره می توان گرفت؟
۳ – سیره حکومتی حضرت چگونه بود؟ برنامه هایش در ابعاد مختلف چه بود؟ نحوه رفتار حضرت با مخالفان فکری حکومتش چگونه بود؟ با مخالفان توطئه گر چگونه برخورد کرد؟ در مورد بیت المال چه رفتاری داشت؟ قاطعیت ها و نرمش های مولا کجا و چگونه بود؟
معیارهای مولا در نصب و عزل ها چه بود؟ راز به کار گماردن برخی از افراد ناصالح یا ابقای آنها در مسؤولیت چه بود؟ آیا اینان از آغاز ناصالح بودند؟ یا بعدا به انحراف کشیده شدند؟ چه شیوه هایی امام در عزل کارگزاران داشت؟ با کارگزاران صالح ناتوان چگونه رفتار می کرد؟ با کارگزاران متخلف به اصطلاح اداری! چه رفتاری داشت؟ با کارگزاران خائن و چپاولگر بیت المال چگونه برخوردی داشت و… ؟
ما بررسی این مجموعه مباحث را «سیره سیاسی» می نامیم. روشن است در این بررسی تمام سر و کارمان با روش هست، روشی که الهام گرفته از مجموع زندگی مولاست؛ به دیگر عبارت، ما در این بحث در پی زندگی نامه سیاسی مولا نیستیم که حضرت در چه زمانی حکومت را به دست گرفت؟ در چه تاریخی نبرد جمل (ناکثین) اتفاق افتاد و… اینها سیر سیاسی زندگی مولاست.
ما در پی سیره و روشی هستیم هرچند در این راستا «سیر زندگی حضرت» متن است و حتما باید مورد استفاده قرار گیرد، ولی در سیره سخن از استنباط، نتیجه گیری و دریافت روش از «سیره» است!
سیاسی بودن مولا علی (علیه السلام)
گفتیم که از سیاست دو برداشت شده است: یکی برداشت سیاست بازان حرفه ای همیشه ادوار تاریخ که سیاست را به معنای شیطنت، تفسیر می کنند و آن را مسلخ ارزش های الهی و انسانی قرار می دهند. این یک برداشت است که ساحت مردان خدا از آن دور است و حاشا که اولیای الهی در این وادی قرار گیرند!
برداشت دوم، برداشت مردان خداست که سیاست را به معنای تدبیر و تمشیت امور بندگان خدا و موضع گیری درست و صحیح در بحران ها می دانند این در متن زندگی مردان خداست. امام علی (علیه السلام) سیاسی است با این برداشت! گو این که برخی در دوره خود حضرت، او را «غیر سیاسی» می دانستند و دلیلش آن بود که روش مولا و برداشت او از سیاست، برداشت اول نبود، او با مکر، حقه بازی، فریب کاری مخالف بود و دشمنانش اینها را سیاست می دانستند.
مولا خود تصویر عموم مردم را از سیاست در دوره خود چنین بیان می فرماید: «… و لقد اصبحنا فی زمان قد اتخذ اکثر اهله الغدر کیسا و نسبهم اهل الجهل فیه الی حسن الحیله مالهم قاتلهم الله؛ همانا ما در روزگاری به سر می بریم که بیشتر مردم، بی وفایی (خیانت، حیله گری) را زیرکی می دانند و نادانان آنها را اهل تدبیر می خوانند خداشان کیفر دهد، چرا چنین می پندارند؟»
در این سخن مولا تصویر عمومی مردم را از سیاست «حقه بازی و فریب می داند» در قسمت دیگری از همین خطبه، می فرماید: مردان خدا نیز راه مکر را می دانند، لیکن دین خود را زیر پا نمی گذارند و همین اساسی ترین مانعشان برای پوییدن یاست شیطانی است:
«… قد یری الحول القلب وجه الحیله و دونه مانع من امر الله و نهیه فیدعها رای عین بعد القدره علیها و ینتهز فرصتها من لاجریحه له فی الدین؛ (۹)… گاه بود که مرد آزموده و دانا از چاره کار آگاه است، اما فرمان خدا وی را مانع راه است و با این که قدرت بر انجام آن دارد آن را به روشنی رها می سازد ولی آن کس که از گناه و مخالفت فرمان خداوند پروا ندارد از همین فرصت استفاده می کند…».
مولا در این قسمت از سخن در حقیقت «سیاست الهی» را تفسیر کرده است. سیاستمداران خدایی، «خدا محورند» و از او پروا دارند و موضع گیری های خویش را در این محدوده تنظیم می کنند هرچند به ضررشان باشد.
مولا در سخنی دیگر «مصداق مجسم» سیاست شیطانی؛ یعنی معاویه را ترسیم می کند و می فرماید: «و الله ما معاویه بادهی منی ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهی الناس؛ به خدا سوگند! معاویه زیرک تر از من نیست، لیکن شیوه او پیمان شکنی و گنهکاری است و اگر نیرنگ و پیمان شکنی ناپسند و ناشایسته نبود من زیرک ترین بودم!»
«ولکن کل غدره فجره و کل فجره کفره و لکل غادر لواء یعرف به یوم القیامه؛ لیکن هر پیمان شکنی گناهکار است و هر گناهی نوعی کفر است، در قیامت هر غدار و مکاری را پرچمی است که به آن شناخته می شود».
در ذیل این سخن مولا «سیاست الهی» خود را تبیین می فرماید که: «و الله ما استغفل بالمکیده و لا استغمز بالشدید؛(۱۰) به خدا مرا با فریب غافلگیر نتوانند کرد و با سخت گیری ناتوانم نتوانند شمرد».
مفهوم این سخن آن است که سیاستمدار الهی فریب کار نیست، ولی فریب هم نمی خورد! سیاستمدار الهی اهل مکر نیست، ولی مکرناپذیر است و این همان است که در روایات ما از آن به «کیاست» و «فراست» و «فطنه» تعبیر شده است.
سیاست علی (علیه السلام) سیاست پای بندی به قرآن و موازین انسانی بود و سیاست معاویه پشت پا زدن به تمام ارزش ها و همین مرز بین سیاست الهی و سیاست شیطانی است. سیاست علی (علیه السلام) در جنگ ها، سیاست پیامبر بود؛ هدایت، نصیحت، ارشاد و آن گاه برخورد. او آغازگر جنگ نبود و پیش از آغاز جنگ سربازانش را سفارش به رعایت ارزش های الهی می کرد:
شما آغاز کننده نباشید. فراریان را تعقیب نکنید، مجروحان را به قتل نرسانید (این سفارش عمومی مولا بود به استثنای برخی از جنگ ها که فلسفه آن را در مقالات آینده بیان خواهیم کرد.» (۱۱) ولی روش معاویه روش همه ستمگران تاریخ بود. برای او تنها پیروزی مطرح بود، هرچند به قیمت زیر پا گذاردن تمامی ارزش های الهی و انسانی باشد.
جورج جرداق گوید: «ان الذین قالوا علی لا یعرف السیاسه یریدون من علی ان یکون معاویه بن ابی سفیان و یابی علی الا ان یکون ابن ابی الطاب؛(۱۲) آنها که می گویند علی سیاست را نمی شناسد می خواهند علی (علیه السلام) العیاذ بالله، همانند معاویه باشد! و مثل او عمل کند در حالی که علی (علیه السلام) علی است او به شیوه الهی خود عمل می کند و بس!».
بر این اساس علی سیاستمدار است و به یاری خداوند طی این سلسله مقالات به اثبات خواهیم رساند که تنها مواضع حق و صائب در دوره هایی که مولا زیست، مواضع او بود. او آن جا که جای فداکاری و ایثار بود، سمبل ایثارگران بود و آنجا که جای نرمش و سکوت قهرمانانه بر اساس تکلیف بود، سکوت کرد و به هنگامی که به عنوان تکلیف شرعی قدرت به دست گرفت آن را در مسیر احیای ارزش های الهی به کار برد و الگویی ارزشمند برای حکومت الهی در طول تاریخ شد، اما افسوس که تشنگان قدرت نگذاشتند که حکومت الهی این ولی بزرگ خداوند شیفته خدمت به بندگان خدا، ادامه پیدا کند، افسوس!
سیاست از دیدگاه مولی علی (علیه السلام)
سیاست به معنای صحیح آن در متن دیانت قرار دارد و اصولا دینی که عهده دار سعادت دنیا و آخرت انسان است نمی تواند چنین نباشد؛ به دیگر عبارت، نمی توان هیچ دین از ادیان الهی را از سیاست جدا دانست.
این منطق که «کار قیصر را به قیصر واگذارید و کار پاپ را به پاپ!» (۱۳) و یا «دو شمشیر وجود دارد که در دست یک نفر قرار نمی گیرد یک شمشیر، قدرت سیاسی است و باید در دست قیصر قرار گیرد و یک شمشیر، قدرت مذهبی است و باید در دست پاپ قرار گیرد».(۱۴) نمی تواند منطق یک پیامبر بزرگ خداوند باشد، و این مظلومیت مسیح (علیه السلام) است که مکتبش این چنین دچار تحریف شده است و به تعبیر امام (ره):
«مذهب مسیح را هم مسخ کردند، مذهب مسیح مسخ شد. هرگز نمی شود که دعوتش این باشد که فقط عبادت کنید». (۱۵)
جالب اینجاست که برخی از روحانیان متفکر مسیحی نیز این نظریه را در مورد مسیحیت رد کرده اند «توماس اکونیاس» (۱۲۷۴ – ۱۲۲۵م) متفکری که در دوره قرون وسطای اروپا می زیسته گوید: (جدایی حوزه مادی و معنوی) در آیین مسیح امکان پذیر نیست، زیرا طبق احکام و شعائر مسیحیت نیل به رحمت ابدی با رشته های گسست ناپذیری به تحصیل فضایل اخلاقی پیوند خورده است… به عبارت دیگر دولت و مذهب هر دو در کسب فضایل اخلاقی برای اعضای خود علاقه ای مشترک دارند. (۱۶)
مکتب اسلام که خاتم ادیان است، مدعی است و به حق این ادعا را دارد که تمامی نیازهای مادی و معنوی بشر را در بستر اداره جامعه تامین می کند. این مکتب در این زمینه هیچ چیزی را فروگذار نکرده است. در روایت صحیحه حماد از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «ما من شی ء الا و فیه کتاب او سنه»(۱۷)؛ هیچ چیزی (مورد نیاز) نیست مگر آن که کتاب و سنت در آن زمینه سخن دارند.»
در روایت دیگر حضرت فرمود: «ان الله تبارک و تعالی انزل فی القرآن تبیان کل شی ء حتی والله ما ترک الله شیئا یحتاج الیه العباد حتی لا یستطیع عبد یقول لو کان هذا انزل فی القرآن الا و قد انزله الله فیه؛(۱۸) خداوند در قرآن «بیان» هر چیز را فرو فرستاده تا آن جا که به خدا سوگند چیزی را از احتیاجات بندگان فروگذار نفرموده و تا آن جا که هیچ بنده ای نتواند بگوید ای کاش در قرآن آمده بود جز آن که خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است».
آری ممکن است ما را توان استنباط از کتاب و سنت نباشد و نتوانیم اسلام عزیز را آن چنان که هست عرضه کنیم این ضعف ماست نه ضعف اسلام! امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فی کتاب الله عزوجل ولکن لاتبلغه عقول الرجال؛(۱۹) هیچ امری نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر داشته باشند، جز آن که برای آن در کتاب خدا ریشه و بنیادی است، ولی عقل های مردم به آن نمی رسد».
یک نگاه سریع و گذرا به مجموعه قوانین اسلام زنده ترین شاهد مدعای فوق است، و عجیب است که کسانی مدعی تبیین دین باشند و این معارف را جدا از آن پندارند و بگویند:
«گرچه در احادیث و کلمات پیامبران توصیه هایی در زمینه های مختلف زندگی وجود دارد خطبه های نهج البلاغه و نامه های حضرت امیر (علیه السلام) ضمن آن که شامل خداشناسی، دین شناسی و تعلیم و تربیت است. نسبت به اخلاق و روابط اجتماعی و مسائل حکومتی و اداره حکومت عنایت وافر دارد، اما آنان علاوه بر وظایف رسالت و امامت، معلم و مصلح و موظف به خدمت و اعمال صالح بودند… تعلیماتی که از این نظرها داده اند در عین ارزنده و ممتاز بودن جزء دین و شریعت محسوب نمی شود و مشمول «ان هو الا وحی یوحی» نمی گردد». (۲۰)
این سخن بی تردید ناشی از عدم نگرش عمیق به دین، و درک نادرست از آن است سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام) زنده ترین شاهد نظریه همراهی دین و سیاست روش این دو بزرگوار هم در دوره بعثت هم در دوره هجرت و روش مولا علی (علیه السلام) در دوره ۲۵ ساله سکوت و دوره حدود چهار سال و اندی حکومت، از ادله برجسته مدعای فوق است و به تعبیر زیبای امام راحل (ره):
«شعار سیاست از دین جداست، از تبلیغات استعماری است که می خواهند ملت های مسلمان را از دخالت در سرنوشت خویش باز دارند در احکام مقدس اسلام بیش از امور عبادی در امور سیاسی و اجتماعی بحث شده است روش پیامبر اسلام نسبت به امور داخلی مسلمین و امور خارجی آنها نشان می دهد که یکی از مسؤولیت های بزرگ شخص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مبارزات سیاسی آن حضرت است.
شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و نیز حسین – علیه السلام – و حبس و شکنجه و تبعید و مسمومیت های ائمه (علیهم السلام) همه در جهت مبارزات سیاسی شیعیان علیه ستمگری ها بوده است و در یک کلمه مبارزه و فعالیت های سیاسی بخش مهمی از مسؤولیت های مذهبی است». (۲۱)
اگر تشکیل حکومت و اداره این حکومت گسترده سیاست نباشد، پس سیاست چیست؟ اگر برخورد قاطع و انقلابی با مخالفان توطئه گر سیاست نباشد، پس سیاست چیست؟ اگر ارائه بهترین برنامه برای اداره حکومت عدالت گستر اسلامی سیاست نباشد، پس سیاست چیست؟ سیره مولا خود شاهد بینش الهی اوست که حضرت سیاست را از دیانت جدا نمی دانست.
از دیدگاه مولی کسی شایستگی ریاست را دارد که «حسن سیاست» داشته باشد، روش خوب سیاسی زمینه ساز ریاست است، ریاستی که در سایه آن حق احیا، و باطل از بین برود.
مولا فرمود: «من حسنت سیاسته وجبت طاعته؛(۲۲) آن کس که سیاست نیکو داشت اطاعتش واجب است».
«من حسنت سیاسته دامت ریاسته؛(۲۳) آن کس که سیاست نیکو داشته باشد ریاستش دوام خواهد یافت».
در سخن دیگر مولا اولین گام ورود در سیاست الهی را «سیاست و تربیت خویش» می داند فرمود: «من ساس نفسه ادرک السیاسه؛(۲۴) آن کس که خویش را سیاست و مدیریت کند، سیاست را درک کرده است».
مرحوم محقق خوانساری، در توضیح این جمله می گوید: «سیاست رعیت» به معنای امر و نهی کردن ایشان است و واداشتن ایشان در آن چه صلاح ایشان در آن باشد و مراد این است که کسی که سیاست نفس خود کند برسد به مرتبه ای که سیاست قوم خود کند و در فرمان او باشند».(۲۵)
سیاستی که در کلام مولا معمولا به کار رفته مرادف با حکومت و مردم داری است؛ به عنوان نمونه مولا فرمود: «جمال السیاسه العدل فی الامره و العفو مع القدره؛ (۲۶) زیبایی سیاست عدالت در حکمرانی و گذشت از موضع قدرت است».
سیاست مطلوب مولا را همین دو اصل تشکیل می دهد «عدل، عفو» و خود این چنین عمل کرد. از دیدگاه مولی سیاست صحیح و درست مایه ثبات جامعه است: «حسن السیاسه قوام الرعیه؛(۲۷) سیاست نیکو برپا دارنده رعیت است».
از مصادیق «حسن سیاست» تدبیر درست جامعه و کناره گزیدن از ریخت و پاش و اسراف است: «حسن التدبیر و تجنب التبذیر من حسن السیاسه؛(۲۸) نیکویی تدبیر و دوری گزیدن از اسراف از نیکوئی سیاست است».
اینها برخی از کلمات مولی در زمینه سیاست است. نمی توان توجیهی برای این واژه جز اداره درست جامعه داشت و همه جا مولا سخن از «حسن سیاست» دارد که همان سیاست الهی است و رهنمودهای حضرت برای هدایت جامعه به این نوع سیاست است. در مقابل آن «سوء سیاست» است که همان سیاست شیطانی است که معاویه و دار دسته اش همین سیاست را معتقد بوده و به همین عمل می کردند.
بدین ترتیب هم گفتار و هم رفتار رسول گواه زنده عینیت سیاست با دیانت است. به یاری خداوند در مقاله آینده به بحث پیرامون اولین بخش سیره سیاسی مولا می پردازیم. انشاء الله.
پی نوشت ها ۱) المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۲۴؛ نورالابصار، ص ۹۳؛ کنزل العمال، ج ۱۱، ص ۶۰۳؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۳۴ والصواعق المحرقه، ص ۷۲ (به نقل از قادتنا، ج ۳، ص ۲۵). ۲) مولا علی (علیه السلام) فرمود: القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق، قرآن ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد (بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۲۰۶). ۳) مضمون دعایی که در مفاتیح الجنان آمده است. ۴) مضمون روایتی از امام رضا (علیه السلام) که فرمود:… لان الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض الی یوم القیامه… خداوند قرآن را برای زمانی و مردم خاص قرار نداده، بر این اساس قرآن همیشه نور است و تا روز قیامت طراوت و تازگی خویش را حفظ خواهد کرد. (بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۴۵). ۵) فرقان (۲۵) آیه ۳۰. ۶) میزان الحکمه (ده جلدی) ج ۱، ص ۲۲۲. ۷) در مورد قرآن می خواستند با جار و جنجال از جاذبیت آن بکاهند (فصلت (۴۱) آیه ۲۶). قرآن ناطق علی (علیه السلام) هم همین ابتلا را یافت، با تبلیغات وسیع می خواستند چهره نورانی مولا بر مردم پوشیده بماند، بهانه جوئی ها در مورد قرآن بسیار بود: زخرف (۴۳) آیه ۳۱، یونس (۱۰) آیه ۱۵. در مورد علی (علیه السلام)) هم همین بهانه جوئی ها بود و… ۸) نساء (۴) آیه ۸۲. ۹) نهج البلاغه، خطبه ۴۱. ۱۰) نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۳۳۸ (باب المکر والغدر و الخدیعه) ؛ مرآه العقول، ج ۱۰، ص ۳۱۹ و شرح ملا صالح، ج ۹، ص ۳۷۱. ۱۱) در این زمینه ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه، ج ۱۰، از ص ۲۱۲ تا ص ۲۲۳ به تفصیل سخن گفته است. ۱۲) فی ظلال نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۵۸. ۱۳) انجیل متی، باب ۲۲، آیه ۲۱. ۱۴) انجیل لوقا، باب ۲۲، آیه ۳۸. ۱۵) صحیفه نور، ج ۵، ص ۱۶۷. ۱۶) خداوندان اندیشه سیاسی (مایکل فاستر) ج ۱۰، قسمت ۲، ص ۴۵۱. ۱۷) اصول کافی، ج ۱، ص ۵۹ (باب الرد الی الکتاب والسنه، حدیث ۴). ۱۸) همان، حدیث ۲. ۱۹) همان، ص ۶۰، حدیث ۶. ۲۰) مهدی بازرگان، خدا، آخرت، هدف بعثت انبیا، کیان، شماره ۲۸، ص ۵۵. ۲۱) صحیفه نور، ج ۴، ص ۳۳. ۲۲) غرر و درر با شرح مرحوم خوانساری، ج ۵، ص ۲۱۱. ۲۳) همان، ص ۲۹۴. ۲۴) همان، ج ۵، ص ۲۰۹. ۲۵) همان. ۲۶) همان، ج ۳، ص ۳۷۵. ۲۷) همان، ص ۳۸۴. ۲۸) همان، ص ۳۸۵.منبع: پاسدار اسلام؛ مهر ۱۳۷۶؛ شماره ۱۹۰؛ ص ۲۴