- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 24 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
الف. سیره امام کاظم (ع) در تولید
با مطالعه در رفتارهای اقتصادى امام کاظم (ع) مى توان به اصول کلى در زمینه تولید دست یافت. بى شک، آنچه در اینجا ذکر مى شود تمام اصول کلى حاکم بر رفتار امام نیست، بلکه مهم ترین اصول در سیره امام در تولید مى باشد:
۱. تلاش در عرصه تولید:
در اسلام، به کار و تلاش اقتصادى اهمیت فراوانى داده شده است. آیات و روایات فراوانى در اهمیت و ضرورت کار و تجلیل از مقام کارگر نقل شده اند. سیره عملى پیامبران و اولیاى الهى نیز این بوده است که بار زندگى خود را شخصا به دوش مى کشیدند و هیچ گاه براى تأمین ضروریات زندگی، خود را نیازمند و وابسته به دیگران نمى کردند.
این امر بیانگر نوع نگرش امام به دنیا و رابطه آن با آخرت است و بر اندیشه هاى انحرافى زهد مآبانه، که کار و تولید را در تضاد با کمالات معنوى و مصالح اخروى مى دانستند یا افکار باطل ارباب مآبانه، که کار را وظیفه افراد پست و پایین جامعه مى دانند خط بطلان مى کشد.
امام کاظم (ع) مى فرماید: «اِنّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ لِیبغضُ العبدَ النوّامَ الفارغَ»۱
خداوند از فرد پرخواب و بیکار متنفّر است. از این رو، به یکى از یارانش، که کاسب و فروشنده بود، مى فرماید: «اُغدُ الى عزِّک»؛۲ صبح زود به سوى عزّت خود بشتاب. منظور حضرت همان کسب و تجارت است. عزّت انسان در سایه تلاش او در جهت تولید به دست مى آید. در روایتى دیگر، امام ارزش کار را این گونه بیان کردند: «مَن طَلَب هذا الرزقَ مِن حِلّه لِیعودَ بِه على نَفسِهِ و عیالِه کانَ کالمجاهدِ فى سبیلِ اللّه»؛۳ هر کس در طلب روزى از راه حلال اقدام کند تا خود و خانواده اش را تأمین نماید مانند کسی است که در راه خدا جهاد کرده است.
از این رو، امام کاظم (ع) با تمام مشکلات و مسئولیت هاى طاقت فرساى اجتماعى و سیاسى و فرهنگى خود، در عرصه کار و تلاش اقتصادى کوشا و فعّال بود و ـ همان گونه که ذکر شد ـ در کنار کارگران و غلامان به کشاورزى مى پرداخت و به آن افتخار مى کرد.
۲. برنامه ریزى در امور اقتصادی:
قطعاً انجام مسئولیت هدایت و رهبرى فکرى جامعه و پرداختن به عبادت و امور معنوی، زمانى با تلاش های اقتصادى قابل جمع خواهد بود که انسان برنامه ریزى دقیق و معقولى براى زندگى خود داشته باشد. اینکه امام بزرگوار شیعیان، هم در صحنه فرهنگى و هم عرصه اقتصادی فعّال و پرتلاش حاضر است، به دلیل اعتقاد و عمل به اصل برنامه ریزى در زندگى است. امام کاظم (ع) در مورد برنامه ریزى و مدیریت زمان و نقش آن در زندگى انسان مى فرماید:
«اجتهدوا فى اَن یکون زمانکم اربعَ ساعاتٍ: ساعهٌ لمناجاهِ اللّه و ساعهٌ لامرار معاشٍ و ساعهٌ لِمعاشرهِ الاخوانِ و الثُقّات الذینِ یَعرفونَکم عُیوبَکم و یَخلصونَ لَکم فى الباطنِ و ساعهٌ تخلونُ فیها للذّاتکِم فى غیر محرَّمٍ و بهذهِ الساعهِ تقدرونَ على الثلاثِ ساعاتٍ… .» ۴
۳. تأکید بر عوامل صحیح و مشروع تولید
:آنچه در سیره اقتصادی امامان و از جمله امام کاظم (ع) بیش از همه چیز مورد تأکید است، اهمیت دادن به عوامل صحیح و مشروع تولید مى باشد. امام هرگونه توسعه اقتصادى و پیشرفت در تولید را تأیید نمى کند، بلکه محور فعالیت هاى اقتصادى را قانون شرع معرفى مى کند و هرگز از دایره احکام و موازین شرع خارج نمى شد. امام کاظم(ع) به یکى از یاران خود مى فرماید: «یا داود اِنَّ الحرامَ لا نمى و اِن نَمى لَم یُبارَک فیه و ما انفَقهُ لَم یُوجر علیه و ما خلفّهَ کان زادهُ اِلى النّارِ»؛۵ اى داود، حرام رشد و توسعه نمى یابد و اگر رشد یافت، برکت در او نیست و هر چه از آن انفاق شود، اجر داده نمى شود و هر چه از آن باقى بماند، وسیله اى است براى رفتن انسان به جهنم.
(در بخش اصلاحات اقتصادى امام و مبارزه با مفاسد اقتصادی، نمونه هایى از سیره عملى امام در اهمیت دادن به عوامل صحیح و مشروع تولید بیان خواهند شد).
۴. حمایت از تولیدکنندگان:
امام کاظم (ع) علاوه بر آنکه خود پیش گام در عرصه تولید و تلاش اقتصادى بود، از تولیدکنندگان نیز حمایت مى کرد. کمک هاى فراوان امام به آسیب دیدگان و ورشکستگان و قرض داران، که زندگی اقتصادى آن ها به دلیل مشکلات طبیعى مختل شده بود، در همین زمینه قابل تفسیرند.
شخصى مى گوید: در نزدیکى مدینه صیف کارى داشتم. موقعى که فصل برداشت محصول نزدیک شد، ملخ ها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بده کار بودم. نشسته بودم و فکر مى کردم، ناگاه امام موسى بن جعفر(ع) را دیدم که در حال عبور از آنجا بود و مرا دید، فرمود: چرا ناراحتی؟ عرض کردم: به خاطر اینکه ملخ ها کشاورزى مرا نابود کرده اند. حضرت فرمود: چه قدر ضرر کرده ای؟ عرض کردم: یکصد و بیست دینار با پول دو شتر، حضرت به غلام خود فرمود: یکصد و پنجاه دینار به او بده، سى دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وى تحویل بده.
آن مرد مى گوید: وقتی این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم: وارد زمین شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شد و دعا نمود. سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود: «تمسّکوا ببقایَا المصائِب»؛ از بازماندگان مشکلات محکم نگه دارى کنید.۶
بدین سان، امام به مسئولان و افراد جامعه مى آموزد که چگونه به افراد آسیب دیده کمک کنند. امام در کمک به کشاورزى که زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمایه اى که از دست داده بود، مقدار سودى نیز که انتظار داشت، به او مى پردازد، ضمن اینکه حمایت معنوی خود را نیز اعلام مى دارد و براى آن کشاورز دعا مى کند و با ذکر روایتى از پیامبر، او را مشمول هدایت فکرى و معنوى خود قرار مى دهد.
نمونه دیگر، کمک امام کاظم (ع) به بکّار قمى است که مغازه اش مورد سرقت قرار گرفت. امام توسط على بن حمزه کیسه پولى براى بکّار فرستاد. بکّار مى گوید: کیسه را باز کردم، چهل دینار در آن بود و ثروت از دست رفته ام را نیز محاسبه کردم، چهل دینار بود.
۵. دفاع و حفاظت از حقوق مالى خود:
در اسلام، مال یک ودیعه الهى معرفى شده است که از جانب خداوند در اختیار بشر قرار گرفته: (وَ آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِى آتَاکُمْ… .) (نور: ۳۳) از این رو، حفظ مال و نعمت هایى که خداوند به انسان عطا کرده، همانند حفظ جان بر هر انسانى واجب است. اسلام جان و مال انسان مسلمان را محترم مى شمارد و به هیچ کس اجازه نمى دهد متعرّض اموال دیگران شود و آن را غصب نماید.
در سیره معصومان:
نمونه هاى بسیارى از حفاظت و دفاع از حقوق مالى شان به چشم مى خورد. بارزترین دفاع مالى از سوى یگانه دختر رسول خدا(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) صورت گرفت که براى باز پس گیرى «فدک»، که حق مسلّم ایشان بوده تلاش بسیار کرد. در مورد امام صادق(ع) نیز نقل شده است که داود بن على (فرماندار مدینه) معلّى بن خنیس (غلام امام صادق(ع)) را کشت و اموالش را غصب کرد. امام (ع) بر او وارد شد، در حالى که از شدت ناراحتى عبایش بر زمین کشیده مى شد، آن گاه او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: غلام مرا کشتى و مال مرا گرفتی! آیا ندانستى که مرد در مصیبت فرزند و دوست مى خوابد، ولى در مورد ربودن و غصب مال به خواب نمى رود. سپس فرمود: آگاه باش! به خدا تو را نفرین خواهم کرد. داود به ریشخند گفت: آیا مرا به نفرین خود تهدید مى کنی؟ آن گاه امام صادق (ع) به خانه برگشت و پیوسته آن شب را به دعا و نماز گذراند. ساعتى نگذشت که صداى شیون برخاست و گفتند داود بن على مرده است.۷
در زندگانى امام کاظم (ع) موارد متعددى یافت مى شوند که امام از حق مسلّم مالى خود دفاع و حفاظت کرد و آن را از غاصبان مطالبه نمود.
زمانى امام کاظم (ع) بر مهدى عبّاسى وارد شد و دید که او ردّ مظالم مى کند. امام نزد او آمد و پرسید: چرا آنچه را از راه ستم از ما گرفته شده است، برنمى گردانی؟ مهدى پرسید: آن چیست؟ امام ماجراى فدک را توصیف کرد. مهدى گفت: حدود آن را مشخص کن تا برگردانم. امام حدود فدک را به تفصیل بیان کرد. خلیفه گفت: «هذا کثیر، فانظُر فیه»؛ یعنى این مقدار زیاد است، درباره آن فکر مى کنم.۸ طبیعى بود که مهدى عبّاسى چنین کارى را انجام ندهد؛ زیرا افزون بر آنکه او محکومیت کسانى را که مانع از بازگرداندن فدک به اهل بیت شده بودند، مى پذیرفت، واگذارى آن به امام مى توانست امکانات مالى فراوانی را در اختیار امام قرار دهد که این به نفع حکومت نبود. نظیر این جریان در زمان هارون نیز تکرار شد و حضرت فدک را مطالبه نمود و هارون از دادن آن خوددارى کرد. در مورد دیگرى هارون امام را به دربار خود احضار کرد. امام او را مورد سرزنش و توبیخ قرار داد که چرا سادات و هاشمیان و شیعیان را فراموش کرده اى و حقوق آن ها را پرداخت نمى کنی؟۹
علاوه بر این موارد، چند مورد جزئى دیگر نیز در تاریخ زندگانى امام کاظم (ع) ثبت شده اند که نشان مى دهند امام بر حفظ اموال خود حسّاس بود و از غصب اموالش توسط افراد جلوگیری مى کرد:
روزى امام در باغ خود مشغول جمع آورى خرماهاى نخلستان بود که متوجه شد یکى از غلامان مقدارى از خرماها را به بیرون از باغ پرتاب مى کند تا بعداً به دور از چشم امام آن ها را براى خود بردارد. امام نزد او آمد و پرسید: آیا گرسنه ای؟ گفت: خیر. امام فرمود: آیا عریانی و نیاز به لباس داری؟ (یعنى آیا فقر مالى تو را به چنین کار زشتى واداشته است؟) او گفت: خیر. حضرت فرمود: پس چرا خرماها را بیرون انداختی؟ عرض کرد: وسوسه شدم، چنین کارى بکنم. آن گاه امام به او فرمود: خوش آمدى و آنچه بیرون انداختى مال تو! ۱۰
این روایت به روشنی بیانگر کنترل و نظارت امام بر اموال خود و عملکرد کارگرانش مى باشد، گرچه برخورد کریمانه حضرت که منجر به اخراج آبرومندانه آن غلام شد، نیز درخور توجه است.
در مورد دیگرى روزی امام کاظم (ع) سوار بر قاطرى در حرکت بود. ناگهان مردى از قبیله «همدان» پیش آمد و راه را بر امام بست و افسار قاطر را در دست گرفت و ادعاى مالکیت آن را کرد. امام از قاطر پایین آمد و به غلام خود فرمود: زین قاطر را بردار و قاطر را به او بده. آن مرد گستاخانه ادعاى مالکیت زین را نیز کرد. امام به او فرمود: دروغ مى گویی؛ زیرا من بر مالکیت زین دلیل و بیّنه دارم، اما خود قاطر را تازه خریده ام، شاید حرف تو صحیح باشد و تو مالک قاطر باشی. بدین سان، امام از حق مسلّم مالى خود، که بر آن دلیل و شاهد داشت، کاملا دفاع کرد و اجازه نداد به راحتى مورد غصب قرار گیرد، اما از مالى که مشتبه به حرام بود، پرهیز کرد.
ب. سیره امام کاظم (ع) در مصرف
هدف نهایى همه تلاش ها و کوشش هاى اقتصادی، مصرف است. هر کس درآمدى کسب مى کند یا سرمایه اى مى اندوزد هدفش آن است که سطح مصرف کنونى یا آینده خود یا دیگران را بالا ببرد. اما انسان ها در الگو و انگیزه مصرف متفاوت هستند. برخى هدف نهایى از مصرف را تنها اشباع هر چه بیشتر تمایلات و ارضاى کامل نیازهاى جسمى و غریزى انسان مى دانند و فراتر از آن هدفى نمى شناسند. اما اسلام سعى دارد انسان را به گونه اى بسازد که تمام حرکات و فعالیت هایش او را به هدف نهایى آفرینش، که قرب الهى است، نزدیک گرداند. با تأمّل در سیره معصومان(ع)، مى توان به الگوى صحیح و موردنظر اسلام ـ البته با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان و اوضاع اجتماعى و اقتصادى جامعه اى که امام در آن زندگی مى کرد ـ نزدیک شد.
در این بخش، به مهم ترین موارد مصرف، که همواره مورد ابتلاى انسان ها هستند و از شاخصه های اقتصادى افراد محسوب مى شوند اشاره مى شود تا معلوم گردد امام کاظم (ع) چگونه مصرف مى کرد:
۱. لباس:
در مورد لباس و پوشش امام کاظم (ع) روایات متعددى وجود دارند:
ـ یونس مى گوید: ابوالحسن(ع) را دیدم که طیلسان آبى پوشیده بود.۱۱
«طیلسان» پارچه ای بوده که بر شانه ها مى انداختند و از آن ها مانند باشلقى که به پشت افکنند، آویزان مى شد. طیلسان گویا بلند بود که سر و شانه ها و پشت را به گونه ردا مى پوشاند. با آنکه طیلسان نشانه قاضیان و فقیهان بود، اما مردم دیگر هم از آن بهره مى گرفتند.۱۲
سلیمان بن رشید از پدرش نقل مى کند که ابوالحسن(ع) را دیدم که درّاعه (بالاپوش) سیاه و طلیسان آبی پوشیده بود.۱۳
«دراعه» روپوش گشادی است با آستین هاى باز شده از جلو و بیشتر آن را از ابریشم مى بافتند و با سوزن دوزى متکلّفى مى آراستند.۱۴
محمدبن على مى گوید: ابوالحسن(ع) را دیدم که قلنسوه (کلاوه سرپوش) پوشیده بود و ابریشمى با آسترى از جنس سور به تن داشت.۱۵
در زمان عباسیان کلاه دراز، که شاید از ابریشم پرداخته مى شد و با نام «قلنسوه طویله» خوانده مى شد، رایج گشت. پیش از آن در زمان امویان، حتى قبل از آن «قلنسوه معمول» یا کوتاه مانند عرقچین یا فینه بود که با پوست یا پارچه درست مى شد.۱۶
احمدبن ابى نصر مى گوید: شخصى از امام رضا(ع) پرسید: آیا مى توان با لباسى که ملحم با ابریشم و پنبه است (یعنى تار و پود آن را ابریشم و پنبه تشکیل داده) و ابریشم آن بیش از نصف لباس را گرفته، نماز خواند؟
امام در جواب فرمود: اشکالى ندارد و ابوالحسن امام کاظم(ع) جامه و روپوشى این چنینى داشت.۱۷
حمیرى در قرب الاسناد روایت مى کند که امام کاظم (ع) به فرزندش امام رضا (ع) فرمود: «لباس بپوش و خود را زیبا جلوه بده؛ زیرا على بن الحسین (ع) جبّه اى از خز مى پوشید که پانصد درهم ارزش داشت و مطرفى با جنس خز داشت که پنجاه دینار قیمت آن بود و این آیه را تلاوت مى کرد: (قُل مَن حَرَّم زینَهَ اللّهِ الّتى اَخرجَ لِعبادِه و الطّیباتِ مِن الرزقِ…)»۱۸
با این همه، روایاتی وجود دارند که نشان مى دهند حضرت لباس هاى ساده مى پوشید؛ از جمله:
ـ شقیق بلخى نقل مى کند که در ایّام حج، در منزل قادسیه مشغول تماشاى مردم بودم، ناگاه جوانى را دیدم خوش سیما، ضعیف و سبزه که روى لباس خود لباسى از پشم پوشیده بود و به خود پیچیده بود و در پاهاى او نعلینى بود… در ادامه روایت، آن شخص را امام کاظم (ع) معرفى مى کند.۱۹
ابن ابى الحدید نیز در توصیف امام کاظم (ع) مى نویسد:
«و أین انتم عن موسى بن جعفرِ بن محمّد و أین انتم عَن على بن موسى الرضا لابسُ الصوفِ طولَ عمرِه مع سعهِ اموالِه و کثرهِ ضیاعهِ غلاتِه».۲۰
این گفتار ابن ابى الحدید که امام کاظم (ع) و امام رضا(ع) را پوشنده لباس هاى پشمینه و صوفیانه در طول عمرشان معرفى مى کند با بسیارى از روایات تاریخى دیگر ـ که پیشتر ذکر شدند ـ در تعارض است، ضمن اینکه ابن ابى الحدید اذعان دارد که امام در وضعیت مالى و اقتصادى مناسبى به سر مى برد؛ مزارع و باغ هاى فراوان داشت و صاحب اموال بود، ولی لباس هاى فقیرانه مى پوشید!
۲. مرکب:
روایات تاریخى نشان مى دهند که آن حضرت از مرکب هاى گوناگونى استفاده مى کرد، اما عمدتا مرکب سواری ایشان، قاطر بود که در آن زمان مرکب متوسطى محسوب مى شد.
ـ زمانى که هارون الرشید از حج برمى گشت، برخى از بزرگان و رجال مدینه به استقبال او رفتند. امام کاظم (ع) نیز همراه ایشان بود و سوار بر قاطرى بود. ربیع نزد امام رفت و گفت: این چه مرکبى است که با آن به استقبال خلیفه آمده ای؟ (منظور او این بود که در این شرایط، باید از مرکب مجلّل ترى استفاده مى کردی.) امام در جواب فرمود: خوبى قاطر آن است که سوارش نه در خویشتن کبر و نخوت احساس مى کند و نه زبونى و مذلّت و بهترین امور حد وسط آن هاست.۲۱
حمّاد بن عثمان مى گوید: امام کاظم (ع) را دیدم که از مروه برمى گشت، در حالى که سوار قاطری بود… .۲۲
ابن طیغور متطبّب مى گوید: امام کاظم (ع) از من پرسید: چه مرکبى سوار مى شوی؟ گفتم: الاغ. فرمود: آن را چند خریده ای؟ گفتم: سیزده دینار. امام فرمود: این اسراف است که الاغى را به سیزده دینار خریده اى و اسب بارى غیراصیل (برذون) را رها کرده ای. گفتم: خرج برذون از خرج الاغ بیشتر است. حضرت فرمود: آن مقدار آذوقه که الاغ را کفایت مى کند برذون را نیز کافى است. مگر نمى دانى کسى که مرکبى را آماده کرده است تا به وسیله آن امور ما را اجرا کند و دشمنان ما را پریشان سازد در حالى که منسوب به ماست (شیعه ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده مى سازد و به او شرح صدر مى دهد و به آرزویش مى رساند و علاوه بر این، آن مرکب کمک خوبى براى حوایج او خواهد بود.
۳. منزل:
امام کاظم (ع) در شهر مدینه صاحب منزل بود، ولى متأسفانه روایت هاى تاریخى چندان گزارش دقیق و تصویر روشنى از وضعیت منزل امام به دست نمى دهند. اساسا مورّخان به توصیف و تبیین قصرهای با شکوه و مجلل خلفاى عبّاسى بیشتر راغب بوده اند تا به بیان منزل کوچک و محقّر ائمه بزرگوار شیعه:. از این رو، کمتر گزارشى از جزئیات زندگى امامان براى ما نقل شده است، در حالى که اخبار دقیق و جزئى فراوانى حتى از اندرونى و حرم سراى سلاطین در دست هستند.
با این همه، در چند روایت به وضع منزل امام اشاره شده است:
ـ حسن بن زیّات مى گوید: نزد ابوالحسن(ع) رفتم، در حالى که حضرت در اتاقى که با پرده و فرش آراسته شده بود، حضور داشت. فرداى آن نزد ایشان رفتم. حضرت در اتاقى بود که در آن جز سنگ یزه و شن نبود. آن گاه امام نزد من آمد، در حالى که جامه اى خشن پوشیده بود. حضرت، که گویا از تعجب من آگاه شده بود، فرمود: اتاقى که دیروز دیدى اتاق من نبود، اتاق همسرم بود.۲۳
ـ محمّد بن عیسى از ابراهیم بن عبدالحمید نقل مى کند که نزد امام کاظم (ع) رفتم در اتاقى که حضرت در آن نماز مى خواند، چیزى جز سبد (از لیف خرما) و قرآن و شمشیرى که به دیوار آویزان بود، قرار نداشت.۲۴
ـ معمّر بن خداد مى گوید: امام کاظم (ع) خانه اى خرید و به غلام خود دستور داد تا به آن خانه نقل مکان کند و فرمود: خانه تو کوچک و تنگ بود. او به امام عرض کرد: آن خانه براى پدرم بود و من به همان اکتفا کرده بودم. امام فرمود: اگر پدر تو نادان بود تو لازم نیست مثل او باشی.۲۵
ـ حسین بن عثمان روایت مى کند که آن حضرت را دیدم که ساختمانى ساخت، سپس آن را خراب کرد.۲۶
۴. غذا:
روایاتى که در مورد غذاى آن حضرت نقل شده، حاوى نکات ارزشمندى است؛ از جمله اعتدال و میانه روى در مصرف غذا، توجه به فایده و کیفیت غذا، استفاده صحیح و به موقع از غذاها، شیوه استفاده و نگه دارى غذا، علاقه نشان دادن به نوع خاصى از غذا و… .
ـ لقانى مى گوید: امام کاظم (ع) را در مکّه دیدم که شخصى را فرستاد تا برایش گوشت گاو بخرد، سپس امام گوشت ها را تکه تکه کرد و خشکاند تا کم کم از آن ها استفاده کند.۲۷
ـ در روایت محمّدبن بکر نیز آمده است که وقتى براى گرفتن کمک مالى نزد امام در مزرعه اش رفتم حضرت از من با گوشت خشک تکه تکه شده پذیرایى کرد.۲۸
ـ موفق مدینى از پدرش نقل مى کند که روزى نزد امام کاظم (ع) رفتم، امام مرا براى نهار نزد خود مهمان کرد. موقعى که سفره غذا را آوردند، بر سر سفره سبزى نبود. امام شروع به خوردن نکرد و به غلام خود فرمود: آیا نمى دانى که من بر سر سفره اى که سبزى نباشد غذا نمى خورم. سپس به غلامش فرمود سبزى بیاورد. غلام سبزى آورد، آن گاه امام شروع به خوردن کرد.۲۹
ـ معتب مى گوید: روزی امام کاظم (ع) به من فرمود: برایم ماهى تازه تهیه کن؛ چون تصمیم دارم حجامت کنم. معتب مى گوید: ماهى را خریدم و نزد امام آوردم. امام فرمود: بخشى از آن را بپز و بخش دیگر آن را کباب کن. سپس امام نهار و شام خود را از آن تناول کرد.۳۰
ـ یونس بن یعقوب مى گوید: امام کاظم (ع) را دیدم که تره را در آب مى شست و مى خورد.۳۱ (در روایات دیگرى نیز از امام نقل شده است که امام سبزى و میوه را در برنامه غذایى خود گنجانده بود که به خاطر اختصار از ذکر آن خوددارى مى شود.)
ـ فضل بن یونس مى گوید: روزى مهمان امام کاظم (ع) بودم، ظرف غذایى آورد و نان را زیر آن ظرف گذاشته بودند. حضرت با مشاهده این وضع، فرمود: نان را گرامى بدارید و آن را زیر ظرف قرار ندهید! سپس به غلام خود فرمود تا نان را از زیر ظرف خارج کند.۳۲
ـ موسى بن بکر مى گوید: امام کاظم (ع) بسیارى از اوقات، پیش از خوابیدن شرینى (شیرینى طبیعی) تناول مى کرد و مى فرمود: اگر کسى ده درهم داشته باشد و با آن شیرینى بخرد، اسراف نکرده است.۳۳ و مى فرمود: «نحنُ نحبُّ الحلو»؛۳۴ ما شیرینى را دوست داریم.
نقل است که امام کاظم (ع) هیچ گاه بدون خوردن شام نمى خوابید؛ حتى اگر به خوردن یک لقمه غذا هم بود، شام را ترک نمى کرد و مى فرمود:
«اِنَّه قوّهٌ لِلجسمِ».۳۵
۵. عطر و زینت:
حسن بن جهم مى گوید: نزد ابوالحسن(ع) رفتم. آن حضرت صندوقچه اى نزد من آورد که در آن مشک بود و فرمود: بردار، من مقدارى از آن را برداشتم. امام دوباره به من تعارف کرد که بردار و لباس هایت را معطّر کن. من دوباره مقدار کمى از آن برداشتم و به جامه خود زدم. باز امام فرمود: بردار و لباست را معطّر کن. آن گاه فرمود: امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «لا یأبى الکرامهَ الاّ حِمارٌ»؛۳۶ کرامت و بخشندگى را رد نمى کند، مگر الاغ. عرض کردم منظور از «کرامت» چیست؟ فرمود: عطر، پشتى و چند چیز دیگر.
ـ نیز از حسن بن جهم نقل است که براى امام کاظم (ع) صندوقچه اى که در آن عطر و مشک بود و از آبنوس بود، آوردند که در آن جعبه هایى از عطر قرار داشت که مخصوص زنان بود.۳۷
ـ موسى بن بکر مى گوید: امام کاظم (ع) را دیدم که با شانه اى از جنس عاج موهایش را شانه مى کرد و آن شانه را من براى او خریده بودم.۳۸
از حسن بن جهم نقل است که بر امام کاظم (ع) وارد شدم، در حالى که دیدم حضرت با رنگ سیاه خضاب کرده بود.۳۹
على بن مهران مى گوید: نزد امام رفتم، دیدم آن حضرت انگشترى در دست دارد که نگین آن از فیروزه است و روی آن نقش «للّه الملک» بود.۴۰
۶. غلامان:
از جمله مصارف عادى و معمولى در عصر امام کاظم(ع) خرید غلام و کنیز بود که عمدتا اسراى جنگى بودند. امامان نیز گاه از بازار برده فروشان غلامان و کنیزانى خریدارى مى کردند و پس از یک دوره تعلیم و تربیت اسلامی، آن ها را آزاد مى کردند و گاه بدون آنکه آن ها را نگه دارى کنند، آزاد مى کردند. آزادسازى بردگان سیره و سنّت همه معصومان بود و اسلام به این امر بسیار سفارش نموده است.
ابن ابى حمزه مى گوید: نزد امام کاظم (ع) بودم، سى نفر غلام حبشى براى حضرت خریده بودند و نزد حضرت آوردند. یکى از غلامان با زبان خود سخنى گفت و امام (ع) با همان زبان به او پاسخ داد. غلام تعجب کرد و همه آن ها که حضور داشتند نیز تعجب کردند. امام به آن غلام فرموده بود: «من پولى در اختیار تو مى گذارم، به هر یک از غلامان هر ماه سى درهم پول بده.»۴۱
نکته جالب توجه در این روایت تعیین مقرّرى و مزد براى غلامان است که در آن زمان کمتر کسى این کار را انجام مى داد و این بیانگر نوع نگرش امام به مسئله بردگان بود.
ـ هشام بن احمر روایت کرده است که تاجرى از غرب وارد مدینه شد و کنیزانى براى فروش با خود آورده بود. امام موسى بن جعفر(ع) یکى از آن ها را خریدارى کرد و امام على بن موسى الرضا(ع) از او متولد شد.
ـ نکته دیگر آنکه همه یا بیشتر همسران امام موسى کاظم (ع) کنیز بودند.
۷. اکرام و اطعام:
آنچه در اسلام بیش از خوردن اهمیت دارد، خوراندن و اطعام کردن است. به مسلمانان توصیه شده است تا به مناسبت ها و بهانه هاى گوناگون سفره اطعام خود را براى دیگران پهن کنند. بارزترین تجلّیگاه سخاوت و کرامت ائمّه اطهار(ع) اطعام و اکرام آن هاست که سیره همیشگی ایشان بوده.
امام موسى بن کاظم (ع) به مناسبت تولد یکى از فرزندان خود ولیمه اى ترتیب داد. در این ولیمه سه روز تمام مردم مدینه را غذا داد (نوع غذایى را که حضرت ولیمه داد فالوذج ذکر کرده اند که حلوایى بوده که با آرد و آب و عسل تهیه مى شده.) ظرف ها را در مساجد و بازار مى گذاشتند و هر کس هر چه مایل بود تناول مى کرد. به حضرت اعتراض کردند، حضرت در جواب فرمود: خداوند هر چه به پیامبران دیگر داده است به حضرت محمد(ص) هم داده، و اضافه نیز داده است، به سلیمان(ع) فرمود:
هذا عطاؤُنا فامنُن او اَمسِک بغیرِ حسابٍ (ص: ۳۹)
و به حضرت محمّد(ص) فرمود:
وَ ما آتاکُم الرّسولُ فخذوهُ و مانَهاکُم عَنه فانتَهوا (حشر: ۷)
آیا این سفره ساده ای که براى عموم مردم بدون هیچ تبعیض و تفاوتى پهن شده با سفره هاى رنگین و پر زرق و برق خلفاى عبّاسی، که تنها براى چاپلوسان و درباریان پهن مى شد، قابل مقایسه است؟
اصول کلی حاکم بر سیره امام کاظم (ع) در مصرف
از آنچه تاکنون در مورد سیره امام در مصرف بیان شد، مى توان اصول کلى و راهبردى از رفتارهاى اقتصادی امام را به دست آورد. بدیهى است آنچه در اینجا به اختصار بیان مى شود تنها چند اصل مستفاد از سیره عملى امام است و با مطالعه در گفتار و سخنان آن امام و دقت در سبک زندگى ایشان، مى توان اصول مهم دیگرى را نیز به دست آورد.
۱. اعتدال گرایى
مهم ترین اصل اسلامی در زمینه مصرف، اعتدال گرایى و پرهیز از افراط و تفریط است. اساسا «اقتصاد» به معناى اعتدال و میانه روى است که در زمینه مصرف نمود بیشترى دارد. اسلام به تلاش در عرصه تولید و قناعت در عرصه مصرف توصیه مى کند. امام علی(ع) در مورد نوع لباس افراد متّقى از واژه «اقتصاد» استفاده مى کند؛ مى فرماید: «و ملبسهم الاقتصاد»؛۴۲ یعنى لباس افراد با تقوا معتدل و میانه است. امام کاظم (ع) نیز در مورد اقتصاد و اعتدال در مصرف مى فرماید:
«مَن اقتصدَ و قَنع بقَیتْ علیه النعمهُ مَن بذر و اسرف زالت عَنه النعمهُ»؛۴۳
هر کس اقتصاد و اعتدال را رعایت کند و قانع باشد نعمت بر او باقى خواهد ماند و هر کس اسراف کند نعمت از دستش خواهد رفت.
نوع لباس، مرکب، منزل و غذاى حضرت نمونه اى عالى از اعتدال و میانه روى بود و در برخى موارد، امام تصریح مى کرد که علت انتخابش، معتدل بودن آن بوده است. براى نمونه، وقتى به نوع مرکب امام، که به استقبال خلیفه رفته بود، اعتراض کردند، امام در پاسخ فرمود: قاطر مرکب متوسطى است و «خیر الامور اوسطها.»۴۴
در مورد غذا نیز حضرت مى فرماید: «لَو اَنَّ الناسَ قصدوا فِى الطعام لاستقامت اَبدانهُم»؛۴۵ اگر مردم در خوردن غذا اعتدال را رعایت کنند بدن هاى محکم و استوارى خواهند داشت. امام از پرخورى نهى مى کند و مى فرماید: «اِنَّ اللّه یُبغضُ البطنَ الّذى لا یَشبُع»؛۴۶ خدا از شکمى که سیر نمى شود متنفّر است، ولى به ترک غذا با انگیزه هاى زاهدانه نیز اعتراض مى کند و با کسانى که غذاهاى حلال را برخود حرام کرده اند، برخورد مى کند. امام هیچ گاه بدون خوردن شام نمى خوابید و به این امر توصیه مى کرد.
نوع لباس امام بر خلاف تصور برخى که فکر مى کنند امامان مى بایست لباس هاى کهنه و فقیرانه بپوشند بسیار معتدل و میانه بود. امام اهل پشمینه پوشى نبود و خود را فقیر نشان نمى داد؛ همان لباسى را مى پوشید که افراد عادى جامعه او مى پوشیدند.
در اینجا مناسب است به این سؤال پاسخ داده شود که علت تفاوت سیره و روش امام کاظم (ع) با برخى دیگر از ائمّه از جمله امیرالمؤمین علی(ع) چیست؟ چرا امام علی(ع) لباس هاى وصله دار و کم قیمت مى پوشید و غذاهاى ساده تناول مى کرد، اما امام کاظم (ع) چنین روشى را در مصرف انتخاب نکرد؟
این سؤال بارها از سوی محققان جواب داده شده است: تفاوت هایى که در سیره اقتصادى امامان دیده مى شوند، همچون تفاوت هایى که در سیره سیاسى و اجتماعى امامان وجود دارند، ناشى از شرایط اجتماعى و اقتصادى جامعه اى اند که امام در آن زندگى مى کند یا وضعیت مالى که امام داشته است. براى نمونه، اگر امیرالمؤمنین علی(ع) در دوره اى از زندگى خود، لباس هاى فقیرانه مى پوشید و غذاهاى سخت تناول مى کرد، دلیل آن مسئولیت حاکمیت جامعه بود که بر دوش آن حضرت نهاده شده بود و حضرت به عنوان حاکم جامعه اسلامى بر خود لازم مى دانست که خود را در سطح ضعیف ترین و فقیرترین افراد جامعه قرار دهد. خود حضرت در این باره مى فرمود: «اِنّ اللّه جَعَلنى اماما لخلقِه، ففرضَ علّی التقدیرُ فى نفسى و مطعمى و مشربى و ملبسى کضعفاءِ الناسِ کَى یقتدى الفقیرُ بِفقرى و لا یَطغَى الغنى غنا…»۴۷
پس این شکل از زهد و ساده زیستى مخصوص مسئولان و حاکمان جامعه اسلامى است تا ضعفا و فقراى جامعه رهبر و حاکم خود را الگو قرار دهند و ثروتمندان از ثروت خود سوءاستفاده نکنند و به تجمّل گرایى و دنیاپرستى سوق نیابند.
علاوه بر این، شرایط اجتماعى و اقتصادى جامعه اى که امام علی(ع) در آن زندگى مى کرد بسیار متفاوت با جامعه اى بود که امام کاظم (ع) و سایر ائمّه اطهار(ع) در آن زندگى مى کردند. در عصر امام علی(ع) به دلیل شرایط سیاسى و نظامى حاکم بر جامعه، بیشتر مردم در فقر و تنگ دستى زندگى مى کردند و دولت اسلامی، که درگیر جنگ ها و نزاع هاى داخلى بود، فرصت حل معضلات اقتصادى و توسعه و پیشرفت را نیافته بود.
امام صادق(ع) به مردی که به ایشان اعتراض کرد چرا مانند امام علی(ع) لباس زبر و خشن نمى پوشد، فرمود:
همانا على بن ابى طالب(ع) آن لباس را زمانى مى پوشید که بدنما نبود و اگر آن لباس را این زمان مى پوشید، انگشت نما مى شد. پس بهترین لباس هر زمان، لباس مردم آن زمان است.۴۸
۲. پرهیز از زهد فروشى و تصوّف گرایى در مصرف
اسلام طرفدار رهبانیت و زهدهاى کاذب نیست. پیشوایان دین اسلام نیز هیچ گاه خود را از نعمت هاى حلال و مواهب الهى بى سبب محروم نمى ساختند و با کسانى که براى تأمین سعادت آخرت، دنیا را ترک مى گفتند مخالفت مى کردند. امام همواره مى فرمود:
«لیس مِنّا مَن ترکَ دُنیاه لآخرتهِ و لا آخرتَهُ لِدُنیاه»؛
از ما نیست کسى که دنیا را به خاطر آخرتش ترک کند و آخرتش را به خاطر دنیایش.
امام به برخى افراد که قیافه هاى زاهدانه به خود مى گرفتند و غذا را بر خود حرام مى کردند، مى فرمود:
«لیس الحمیّه اَن تَدع الشى ءَ اَصلا لاتأکُله و لکنَّ الحمیه اَن تأکلَ مِن الشى ءِ و تحفف»؛ ۴۹
غیرت و شجاعت اخلاقی به این نیست که انسان ترک غذا کند و هیچ نخورد، بلکه غیرت آن است که انسان بخورد، ولى اسراف نکند.
در مورد دیگری، شخصی به حضرت عرض کرد که مردم چقدر تعجب مى کنند و شگفت زده مى شوند از کسى که لباس خشن مى پوشد، غذاى سخت مى خورد و خشوع مى کند! امام فرمود:
آیا نمى دانى که یوسف(ع)، پیامبر و فرزند پیامبر بود، او قباهایى از دیباج، که دکمه هاى طلایی داشت، مى پوشید و در مجالس فرعون مى نشست و حکم الهى را بیان مى کرد، در حالى که حرام خداوند حرام است، چه کم باشد و چه زیاد. خداوند فرموده است:
قُل مَن حَرَّمَ زینَهَ اللّه الّتى اَخرجَ لِعباده و الطیباتِ مِن الرّزقِ. (اعراف: ۳۲) ۵۰
به خوبى روشن است که امام سعى مى کرد تا افکار باطل برخى از افراد زهدمآب را که به نام «دین» و «تأمین آخرت» دنیا و مواهب آن را بر خود و دیگران حرام مى کردند و زهدهاى کاذب را تشویق و ترویج مى نمودند، اصلاح کند، وگرنه همان مقدار که امام از زهدفروشى پرهیز مى کرد و آن را نفى مى نمود، از تجمّل پرستى و گرایش به زرق و برق دنیا و آخرت گریزى نیز نهى مى کرد.
از این رو، امام همواره به روحیات ابوذر اشاره مى کرد و اصحاب را به تأسى از روح دنیاگریزى و آخرت گرایى ابوذر تشویق مى کرد:
«رَحِمَ اللّهُ اباذَر فلقد کانَ یقول: جزى اللّه الدنیا عَنّى مذّمهً بعدَ رغیفین مِن الشعیرِ، اَتغدّى باَحدِهما و اَتعشى بالآخَرِ و بعد شملتى الصوف اَئتزرُ بِاَحدهما و اَتردّى الاخری…» ۵۱
در حقیقت، امام به محتوا و روح رفتار ابوذر توجه داشت، نه شکل خاص رفتارى که شاید اختصاص به وضع و شرایط خاص ابوذر داشت.
۳. توجه به معیارهاى عقلایى در مصرف
در راستاى دو اصل قبل، این اصل نیز از سیره عملى امام استفاده مى شود که در مصرف، باید معقول عمل کرد؛ یعنى باید معیارهاى عقلى و عقلایى را در نظر گرفت و به تعبیر دیگر، الگوى مصرف باید کاملا علمى و سنجیده باشد. بى توجهى به علم و عقل در مصرف، انسان را به بیراهه مى کشاند. براى نمونه، امام به فردى که به خاطر ارزان و کم خرج بودن، الاغ را به عنوان مرکب خود انتخاب کرده بود، اعتراض کرد و فرمود: این اسراف است که انسان سیزده دینار بابت الاغ بدهد و مرکب متوسط دیگرى مثل برذون را رها کند، در حالى که خرج هر دو یکى است و برذون کارآیى بیشترى دارد، علاوه بر اینکه متناسب با شئون اجتماعى افراد است.۵۲
در مورد دیگری، اسحاق بن عمار از امام کاظم (ع) پرسید: آیا کسى که ده لباس دارد، اسراف کرده است؟ امام فرمود: خیر، داشتن ده لباس اسراف نیست، بلکه اسراف آن است که لباس حفظ خود را (لباس مخصوص مجالس، که براى حفظ شخصیت و آبروى اجتماعى مى پوشی) در جاهاى کثیف استفاده کنی.۵۳
امام به کسى که منزل کوچک و تنگى براى زندگى خود انتخاب کرده بود، در حالى که توان تهیه و استفاده از منزل بزرگ تر و وسیع تر را داشت، اعتراض کرد و فرمود: اگر پدر تو نادان بود، دلیلی ندارد تو هم مثل او باشی.۵۴
امام همواره مى فرمود:
«مِن فراهه الرجلِ اَن یکونَ دوابّه سِمانا و سمعتُه یقول: ثلاثهٌ مِن مَروّه: فراههِ الدابّه و حُسنُ وجهِ المملوکِ و الفرسُ السری»۵۵
حضرت نشانه های خوش بختى و رفاه انسان را در دنیا داشتن مرکبى چالاک و منزلى وسیع و مملوکى زیبا ذکر مى کند. این ها بیانگر توجه اسلام به نیازهاى مادى انسان است. چنین است که اسلام دینى جامع و کامل است و عمل به آن تضمین کننده خوش بختى دنیا و آخرت.
نمونه دیگرى که نشان مى دهد امام در مصرف معیارهاى علمى را در نظر مى گیرد، انتخاب نوع غذاست. امام با علم و آگاهى فوق العاده خود، به خواص و فواید میوه ها و غذاهاى گوناگون آشناست و طبق علم خود عمل مى کند. از این رو، در برخى موارد، از غذاهاى خاصى استفاده مى کرد؛ مثلا، وقتى مى خواست حجامت کند، پیش از آن گوشت ماهى مصرف مى کرد که در عملیات خون سازى در بدن بسیار مؤثر است.
۴. رعایت شخصیت و شئون اجتماعى افراد در مصرف
حفظ آبرو و شخصیت اجتماعى انسان همواره مورد توجه اسلام بوده است. توصیه هایى که اسلام در مصرف دارد بیشتر براى حفظ شخصیت و اقدام اجتماعى افراد است. اسلام مسلمانى را که در چشم دیگران حقیر و پست جلوه کند، نمى پسندد. امام در مورد فلسفه پوشیدن لباس، به این مسئله توجه کرده و فرموده است: هر گاه یکى از شما لباس جدیدى مى پوشد، دست خود را روى لباس بکشد و بگوید: «الحمدُ للّه الذى کسانى ما اُوارى به عورتى و اَتجمَّلُ بِه بینَ النّاسِ…»۵۶ سپاس خدا را که زشتى هاى مرا پوشاند و لباسى داد که خود را بین مردم زیبا جلوه دهم.
حضرت فلسفه پوشیدن لباس را رعایت حجاب و پوشاندن زشتى ها مى داند، علاوه بر آن، لباس را وسیله زیبا جلوه دادن انسان در مقابل دیگران معرفى مى کند. انسان با پوشیدن لباس، خود را برای دیگران زیبا و مورد پسند جلوه مى دهد. قطعا روابط اجتماعى آن گاه که بر محور محبت و احترام متقابل صورت گیرند، با دوام تر خواهند بود و از راه کارهاى ایجاد محبت، رعایت زیبایى و جمال ظاهرى و بهداشت جسمانى است، به شرط آنکه افراط و تفریط صورت نگیرد.
در مورد دیگرى امام به حسن بن مختار مى فرماید: براى من قلنسوه (کلاه، سرپوش) درست کن و آن را مصنوعی درست نکن؛ چون آقایى مثل من لباس مصنوعى نمى پوشد. (اعمل لى قلنسوهً، لاتکون مصنعهً فَاِن السید مِثلى لایَلبسُ المَصنعَ).۵۷
در موارد دیگرى امام به شیعیان خود خطاب مى کند که
«یا معشرَ الشیعهِ اِنّکم قومٌ عاداکم الخلقُ فتزیّنوا لهم بما قَدّرتم علیه…»؛
اى شیعیان! شما دشمنان زیادى دارید. پس در مقابل دشمن، خود را حقیر جلوه ندهید، بلکه با سیادت و آقایى در جامعه ظاهر شوید و تا آنجا که مى توانید، خود را زیبا و وجیه نشان دهید. ۵۸
گاه پوشیدن لباس های کثیف و مندرس یا استفاده از مرکب هاى پست در حالى که انسان قادر به تهیه نوع برتر آن است، موجب مى شود که انسان در چشم دیگران حقیر و نامقبول جلوه کند و نتواند مسئولیت و رسالت اجتماعى خود را به خوبى ایفا کند.
امام به یکى از یارانش به نام عبداللّه جبلى کنانی، که یک ماهى در دست گرفته بود و در کوچه و بازار در حال حرکت بود، فرمود: آن را بینداز، چون من ناپسند مى بینیم که شخص بزرگوارى چون تو چنین کار حقیرى انجام دهد.۵۹
۵. توجه به انگیزه هاى مثبت در مصرف
مهم تر از خود مصرف، انگیزه مصرف است. وجه تمایز مکتب هاى اقتصادى در انگیزه هاى تولید و مصرف است: اینکه چرا انسان باید این همه تلاش و فعالیت داشته باشد و چگونه و چرا باید مصرف کند؟
در روایاتى که قبلا ذکر شدند، توجه امام به انگیزه هاى صحیح و مثبت مصرف بیان شد؛ مانند آنچه امام در هنگام پوشیدن لباس نو فرمود، یا آنچه به یکى از شیعیان فرمود که عبارت از حفظ آبرو و شخصیت اجتماعى بود.
امام به یکى از شیعیان خود فرمود:
مگر نمى دانى کسى که مرکبى آماده کرده است تا به وسیله آن امور ما را اجرا کند و دشمنان ما را پریشان سازد در حالى که منسوب به ماست (شیعه ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده مى سازد و به او شرح صدر مى دهد و به آرزویش مى رساند و علاوه بر این، آن مرکب کمک خوبى براى حوایج خود او خواهد بود. ۶۰
بنابراین، در انتخاب مرکب، علاوه بر نیازها و حوایج شخصی، باید امور دیگرى همچون مشارکت اجتماعى و فرهنگى را در نظر گرفت، قطعا اقتصادى که در خدمت مکتب و دین انسان باشد با ارزش تر خواهد بود.
پى نوشت:
۱ ـ جعفر الهادی، الشئون الاقتصادیه فى نصوص الکتاب والسنه، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین، ۱۴۰۳ق، ص۷۳.
۲ ـ عزیزاللّه عطاردی، مسند الامام الکاظم(ع)، مشهد، کنگره جهانى امام رضا(ع)، ۱۴۰۹ق، ج ۲، ص۳۵۹.
۳ ـ همان، ص۴۲.
۴ ـ حسین بن شعبه حرّانی، تحف العقول، ترجمه احمد جنّتی، تهران، علمیه اسلامیه، ص ۴۸۱.
۵ ـ جعفر الهادی، پیشین، ص ۲۹۳.
۶ ـ خطیب بغدادی، پیشین، ج ۱۵، ص۱۶.
۷ ـ شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص۱۸۴.
۸ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص ۱۵۶.
۹ ـ همان، ص۱۳۱.
۱۰ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۱۳۱.
۱۱ ـ محمّد مناظر احسن، زندگى اجتماعى در حکومت عبّاسیان، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، علمى ـ فرهنگی، ۱۳۶۹، ص۶۱.
۱۲ ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج ۶، ص۶۴۸.
۱۳ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۴۹.
۱۴ ـ محمّد مناظر احسن، پیشین، ص۵۴.
۱۵ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۴۱.
۱۶ ـ محمد مناظر احسن، پیشین، ص۵۴.
۱۷ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۲۹.
۱۸ ـ محسن امین، المجالس السنیّه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۳ق، ج ۲، ص۳۷۲.
۱۹ ـ ابن صبّاغ، الفصول المهمّه، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۰، ص۲۲۳.
۲۰ ـ ابن ابى الحدید، پیشین، ج ۱۵، ص۲۷۳.
۲۱ ـ شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص۲۳۴.
۲۲ ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج ۸، ص۸۶.
۲۳ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۲۸.
۲۴ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۱۰۰.
۲۵ ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج ۶، ص۵۲۵.
۲۶ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص ۴۰.
۲۷ ـ همان، ص۶۸.
۲۸ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۱۰۲.
۲۹ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۸۱.
۳۰ ـ همان، ص۷۷.
۳۱ ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج ۶، ص۳۴۱.
۳۲ ـ همان، ص۳۰۴.
۳۳ ـ همان، ص۶۴.
۳۴ ـ همان.
۳۵ ـ همان، ص ۲۸۸.
۳۶ ـ همان، ص۵۱۲.
۳۷ ـ همان، ص۵۱۵.
۳۸ـ همان، ص۴۸۸.
۳۹ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۲۴.
۴۰ ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج ۶، ص ۴۷۲.
۴۱ ـ قطب الدین راوندی، پیشین، ج ۱، ص۳۱۲.
۴۲ـ باقر شریف قرشی، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۵ / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۱۱۰.
۴۳ ـ محمد دشتى و کاظم محمدی، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۶ق، ص ۱۰۶۱.
۴۴ ـ جعفر الهادی، پیشین، ص ۴۶۲.
۴۵ ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۴۸، ص۸۶.
۴۶ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۶۸.
۴۷ ـ همان، ص۶۹.
۴۸ ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج ۲، ص۲۷۲.
۴۹ ـ همان، ص۲۷۴.
۵۰ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص ۶۸.
۵۱ ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج ۶، ص۴۵۳.
۵۲ ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص۱۳۴.
۵۳ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۵۵.
۵۴ ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاه، کویت، مکتبهالالنین، ج ۴، ص۳۲۲.
۵۵ ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۶، ص۵۲۵.
۵۶ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۲۳.
۵۷ ـ على بن عیسى اربلی، پیشین، ج ۲، ص۷۷۰.
۵۸ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۴۹.
۵۹ ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج ۶، ص۴۸۰.
۶۰ ـ همان، ص۴۸۱.
۶۱ ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج ۳، ص۲۴.