- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
ولادت
سید نادربحرفرزند سید برات على واعظ درسال۱۳۵۹ هجرى قمرى (حدود ۱۳۱۶شمسی)در« بغاوی» هنگام کوچ نمودن پدرش از« سنگچارک» به«سرپل» افغانستان متولد شد،
تحصیلات
پس ازسپری شدن دوران کودکى خواندن ونوشتن راآموخت،بعد که پدرش درشهر«مزارشریف» اقامت گزید وی شروع به تحصیل نمودوصرف،مقدمات وسیوطى را نزد روحانى محل خواند، بعدشرح جامى را نزد یک مولوى ازبرادران اهل تسنن که درادبیات بسیارمسلط بوده خواند که مولوى وقتی استعداد وزکاوت آقاى بحررامى نگرد،کوشش مى کند که وى باید درس بخواند وبعد در مدرسه « چهار محله » نزد جناب آقاى شیخ سلطان ترکستانى میاید ومدت پنچ سال آنجا مشغول تحصیل بوده که موفق مى شود تاسطح را درآنجا فرا بگیرد. وسپس جهت تکمیل دروس وپیمودن مراحل بالاى علمى درسال ۱۳۸۰ هجرى قمرى رهسپار حوزه نجف اشرف مى گردد.
درنجف اشرف
مرحوم آقای بحر درحوزه نجف،سطوح عالى را نزد اساتید مشهور ومنحصر به فرد حوزه خواند،بعد به فلسفه رو آورد وبراثرتلاش وکوشش درکنار استعداد عالى موفق شد با فلسفه وعرفان آشناشود،وبعد به درس خارج فقه واصول شرکت جست وى نزدیک به ۱۵-۱۶ سال درحوزه نجف ماند،مدام مشغول تحصیل تدریس ونوشتن بود،اوکه درجلسه درس خارج مى رفت به گوش دادن اکتفا نمى کرد،خوب زحمت مى کشید،تتبع وتحقیق مى نمود، آن را یاد داشت وپاکنویس مى کرد وباطلاب فاضل وباسواد به مباحثه وتبادل افکار می پرداخت،که براثرآن زحمات وتلاش ها بود که با اصول استنباط واجتهاد آشنا شد . جناب آقای بحردرکنارتحصیل، تدریس هم داشت، که توانست درطول اقامت درنجف ازسیوطى تاشرح لمعه وقوانین و….. را چندین دوره خصوصى وعمومى درس بدهد.
بازگشت از نجف
جناب آقای بحر درسال۱۳۵۴ شمسى به وطن بازگشت ودرشهر« مزارشریف » اقامت گزید،وچون پس از ارزیابى وضع فرهنگى مردم به این نتیجه رسید که : اولا: دولت نمى خواهد ملت باسواد وبیدارشوند. ثانیا : هرچه تحول فکرى درجامعه پدیدآمده وهراندازه مردم ازفرهنگ اسلام واحکام دینى خویش مى دانند، بیشتر براثر سعى وتلاش روحانیت بوده است. بنابراین جامعه نیاز به روحانى متعهد وباسواد دارد. لذا بیش ازهرچیز همت خویش رادر تربیت طلاب متدین وروشن به کارانداخت وشروع به تدریس نمود . مدتی رادرمنزل ودرحسینه که پدرش ساخته بود( تکیه آقاسید برات) به تدریس پرداخت وسپس دربیرون شهر، زمینى را براى مدرسه خرید وباهمیارى مردم آن را ساخت وبه اندازه ظرفیت آن،طلبه پذیرفت ومشغول تربیت وتدریس بود . اوهمیشه محصلین علوم دینى را تشویق به تحصیل، کوشش وتحقیق مى نمود،وهدفش این بود که روحانیون باسواد، با تقوا تحویل اجتماع دهد ونمى خواست به بهانه داشتن طلبه وشاگرد خودش عنوانى کسب نماید و….
حوصله تدریس
افراد زیادی هستند که سواد وقدرت علمى دارند واگر بخواهندازعهده تدریس کتابها بیرون می شوند،ولى حال وحوصله گفتن چند درس وحتى یک ودودرس را ندارند، لذا پس از یک عمر زحمت وخون جگرخوردن آخر الامر فرد بى خاصیت از کاردرمیایند. ازویژگی وخصوصیت جناب آقاى بحر این بود که بسیار پشت کار داشت وعلاقه مند به تدریس بود که هرچه درس مى گفت اظهار خستگى نمى کرد. علاوه برآن،برخلاف بسیارى علماء که میزان سواد شان بالا است کتاب هاى ابتدائى را درس نمی گویند وتدریس آنها را مخالف شأن خویش مى شمارند ایشان مانند مرحوم علامه استاد مدرس (قدس سره) هرکتاب درسى را که نیاز به آن را احساس مى نمود یا طلبه ها تقاضای تدریس آن را مى کردند آن را درس مى داد ونمى گفت چه طور من کتاب سیوطى یا شرح جامی وحاشیه درس بگویم. وبه عبارت دیگربراى او تدریس وطلبه پرورى اصل وهدف بود، نه کتاب درسى .
تبلیغ وافشاگری
گرچه تبلیغ، امربه معروف ونهى ازمنکر، وظیفه همه مسلمانهاست که همدیگررا از دست زدن به کاری خلاف بازدارد وبه عمل خیر سفارش نماید، ولى مسؤلیت روحانیت به خاطر آگاهى وآشنائی شان بادستورات شرع بیش ازدیگران است که مردم را باتبلیغ شان ازگمراهى وضلالت به راه راست وصراط مستقیم هدایت نمایند. علاوه براین وظیفه، رسالت دیگرى را که یک مبلغ متعهد به دوش دارد این است که باید موقعیت وزمان را درک کند وبفهمد که دراین وقت مطرح نمودن چه بحث وچه موضوع لازم، ضرورى ومفید براى اسلام وجامعه است . با کودتای مارکسیستى در افغانستان همه روحانیون ومبلغین مى دانستند وظیفه شان افشاء ماهیت کمونیست ها مى باشد تامردم فریب شعارهاى فریبنده آنها را نخورند، ولى خیلى ها به خود اجازه نمى دادند سخنى که به « سبیل رفیق ها » بر بخورد ،بزنند درچنین شرایط،ازمعدود روحانیونى که داغ وصریح برضد کمونیست ها سخن مى گفت درسخنرانی برمردم اتمام حجت نمود،جناب آقاى بحربود. وى درماه محرم ۱۳۵۷ ش وقبل از آن،چنان بر رد مارکسیسم صحبت مى کرد وازانگیزه وهدف قیام سید الشهداء (ع) مطالب حیاتى بیان مى داشت که گوئى در کشور افغانستان نیست ویامارکسیست ها که با شعار « حکومت پرولتاریا» آزادى مردم را سلب کرده اند برسرقدرت نیستند. بدین کیفیت آقاى بحررسالت خویش را درزمینه تبلیغ همیشه وبه خصوص درآن برهه حساس این گونه انجام دا د. خوشا به حالش ، بسا افرادى که نان را به نرخ روزخوردند ونه تنها برضد دولت حرف نزدند که مطالبی مفید وبه نفع دولت نیزگفتند، حتى در بعضى مجالس آنها نیز شرکت ورزیدند ولى این ها مانع دستگیرى شان نگردید. وبه طور قطع آنها درزندان پشیمان شدند وتأسف خوردند که چرا مانند آنهائى که صریح بر ضد دولت موضع گرفتندوبى پرده سخن هاى لازم را گفتند آنها نیز چنین نکردند و…. وهمین طور است کسانى که امروز براى اسلام وانقلاب کارنمى نمایند ودرفکر زندگى خود هستند فردا نادم خواهند گردید که حیف عمر ما سپری شد وکارى براى اسلام وانقلاب اسلامى ننمودیم که آن وقت افسوس هاوتأسف ها به درد نخواهد خورد.
تالیفات
جناب آقای بحرکه نوشته هاى متعدد درموضوع هاى مختلف درسی، تقریرات درس خارج ومعارف اسلامی داشت به خاطرناامید بودن ازچاپ آنها،همانگونه خطى گذاشته است. آنچه در کتاب « المؤلفون الافغانیون المعاصرون»که در۱۸ سال قبل (سال ۱۳۸۹ هجرى قمرى ) نوشته شده درباره تألیفات ایشان نوشته اند که تقریرات درس خارج فقه واصو ل آیه ا… العظمی خوئى را در۹ جزء تنظیم کرده اند که چهار جزءآن تقریرات درس اصول را بنام مناهج الاصول وپنج جلد تقریرات درس فقه را به نام مبانى الفقه نام گذارى نموده است. بعد از آن تاریخ هم ایشان نوشته هایى به عنوان شرح یاحاشیه برکتاب هاى درسى ودرابعاد معارف اسلامى داشته اند که دراین اواخر یکى ازبستگانش مى گفت از مرحوم آیه ا… بحر نزدیک بیست جلد کتاب خطى به جاى مانده است
وفات
منبرهاى داغ، پرشور، آگاهى بخش وانقلابى آقاى بحر،دولت وابسته به روسیه را برسردوراهى قرار داده بود، دولت که ازسویى مى خواست جرأت وجسارت را ازهمه به خصوص از روحانیت سلب کند، صلاح نمى دانست افرادى مانند « بحر» رااجازه دهد که این گونه برضدآنها صحبت نماید، ازطرف دیگر چون که ازملت مى ترسیدند وهمیشه تکرارمى کردند«مامسلمان زاده ایم»نمی خواست کارى ازخود شان سرزند که ملت را به خود بدبین ودشمن نمایند. متحیربودند درباره« بحر»وامثال او چه تصمیم بگیرند،که وجوداورا در« مزار» وامثال اورا درجاهای دیگر تحمل نتوانستند ودستوردستگیریش را صادر نمودند،که جناب آقاى بحر را در۱۳ محرم ۱۳۵۷ ش دستگیر نمودند وبه زندان انداختند.