- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 18 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
آیت الله سیدعلی علوی اختری درخشان بود که در آسمان خونین تشیع پرتوافشانی کرد و لحظه ای از انجام خدمات علمی و اجتماعی باز نماند. او با دلسوزی و از راه خطابه های خردمندانه، علاقه مندان را به وظایف دینی و مسؤولیت های شرعی آشنا می ساخت و در تبیین اندیشه های اسلامی و نشر فرهنگ اهل بیت (ع) صادقانه تلاش می کرد. او استادی محقق و دانشمندی مبارز با تالیفات و تصانیف فراوان بود که متاسفانه موقعیت علمی و ابعاد مجاهدت های سیاسی و فکری اش نزد بسیاری از دوستداران علم و فرهنگ و اندیشه پوشیده مانده است. این نوشتار در صدد است با رعایت اختصار روزنه ای به زندگی سراسر تلاش وی بگشاید.
نیاکان نام آور
نسب این شخصیت علمی با ۳۷ واسطه به حضرت علی ابن ابی طالب (ع) می رسد و به همین دلیل به «علوی» معروف شده است. سلسله نسب وی را حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) در کتاب خطی خود (مشجرات سادات آل رسول) به صورت زیر استخراج و تنظیم فرموده است:
سیدعلی، فرزند حسین، فرزند مرزا فرزند ابی القاسم، فرزند عبدالرزاق، فرزند جلال، فرزند کمال، فرزند جمال، فرزند علی مرتضی، فرزند فخرالدین، فرزند سعدالدین مرتضی، فرزند فخرالدین محمد، فرزند امیر، فرزند عمادالدین، فرزند معین الدین، فرزند شمس الدین، فرزند امیر، فرزند شمس الدین، فرزند مرتضی، فرزند علی، فرزند عزالدین یحیی، فرزند محمد ابی الفضل، فرزند ابی القاسم علی، فرزند عزالاسلام محمد، فرزند ابی الحسن المطهر، فرزند ابی الحسن علی الزکی، فرزند سلطان محمدشریف، فرزند ابی القاسم علی، فرزند محمد، فرزند حمزه قمی، فرزند احمدالرخ، فرزند محمد، فرزند اسماعیل دیباج، فرزند محمدالارقط، فرزند عبداللّه باهر، فرزند امام زین العابدین، فرزند حسین، فرزند علی بن ابی طالب (ع) (۱).
از اوایل خلافت آل بویه که نقابت سادات ایجاد شد و کسانی به عنوان نقیب برای رسیدگی به امور علویان انتخاب شدند، اجداد آیت الله علوی نقابت گروهی از سادات را در شهرهای مختلف عهده دار شدند. ازجمله؛ ابی القاسم علی، حمزه قمی، سلطان محمد شریف (مزارش در خیابان چهارمردان قم در محله ای به نام اوست) و ابی الحسن مطهر که نقابت علویان و سادات قم و ری را بر عهده داشتند. امامزاده یحیی(۲) که در تهران (سرچشمه) مدفون است، جد بیستم آیت الله علوی و «علی مرتضی» از نیاکان او است که جزو علمای طراز اول کاشان به شمار می رفت و بر لوح آرامگاه او، در محله قدمگاه، نگاشته اند: «وفات یافت مرتضی اکرم اعظم علی بن سیدفخرالدین… تا حضرت امام زین العابدین: و نیز تاریخ فوتش ۱۱ ذیقعدهالحرام ۹۵۶ هق است.»
پدر این عالم از سادات جلیل و با کرامت کاشان بوده و در مزار «فیض کاشانی» مدفون است. جدش میرزا نام داشته ولی در زبان عربی به «مرزه» معروف شد. او پس از جنگ جهانی دوم، از نجف اشرف به کاظمین رحل اقامت افکند و پس از عمری طولانی و سراسر پرهیزگاری و نیک نامی وفات یافته و در جوار بارگاه امیرمؤمنان علی (ع) دفن شد. پدرش حسین عمر خود را در همسایگی بارگاه حضرت امام موسی بن جعفر (ع) و امام جواد (ع) در کاظمین سپری کرد و مؤسس هیأت کاشانیان آن دیار بود که اکنون این هیأت به نام «موکب الامامین» مشهور است، وی در ششم شوال المکرم، سال ۱۳۹۱ هق و در هفتادو پنج سالگی وفات یافت و در آرامگاه ویژه در «وادی السلام نجف» آرمید.
ولادت
آیت الله علوی در روز دوم محرم الحرام سال هزارو سیصدو چهل و شش هق برابر با دوم مردادماه سال هزارو سیصدو شش هش در خانواده ای که به فضل و تقوی اشتهار داشتند، در محله «امّ النومی» کاظمین پا به عرصه وجود نهاد(۳)، گرچه ولادت این کودک برای والدین موجی از شعف و شادی پدید آورد، ولی بیماری سختی که وی را دچار شد، موجب نگرانی خانواده اش گردید. شدت کسالت او به اندازه ای بود که کودک را به مرگ نزدیک ساخت. سیدحسین در این ایام که همزمان با ماه محرم و صفر بود، به دلیل برنامه ریزی برای هیأت عزاداران و شرکت در مراسم سوگواری برای خامس آل عبا حتی شب ها هم کمتر به خانه می آمد، لذا عموی طفل به او خبر می دهد که کودک شما در آستانه مرگ است و سید حسین می گوید: شما او را نزد پزشکی ببرید. من ناگزیرم در هیأت باشم، اما دکترها درمانی برای این کودک نیافتند و تنها به برکت وجود مقدس حضرت امام حسین (ع) به طرز شگفتی سلامت خود را بازیافت.
شوق دانش اندوزی
از همان آغاز کودکی اشتیاق به فراگیری دانش دینی در سیمایش هویدا بود. برای آموختن قرآن نزد «ملاخانمی» رفت و تا قبل از سن ده سالگی مقدمات را نزد وی یاد گرفت. سپس به صحن شریف کاظمین انتقال یافت و به خدمت شیخی از اهل شیراز که خواندن و نوشتن را یاد می داد، رسید. این فرد یا ذوق با قلم نی و دوات و لوح فلزی مشق می داد و بنا به اظهار آیت الله علوی از سرلوحه های مشقش این بود:
قلم گفتا که من شاه جهانم
قلم زن را به دولت می رسانم
پس از مدتی به محضر «شیخ رمضان منجم» رسید و مقدمات پاره ای از دانش های دینی را نزد وی فراگرفت. در اوقات فراغت دفاتر و کتب شعری چون، کلیات جودی و خزائن الاشعار را می خواند و از این راه ذوق مطالعه خویش را بروز می داد. گاه اهل خانه را جمع می کرد و برایشان از کتب مرثیه اشعار می خواند و چنان سوز و گدازی در بین آنان ایجاد می کرد که شنوندگانش زار زار می گریستند. او به همراه پدر به مجالس ارشاد و روضه خوانی می رفت و هر کتابی که به دست می آورد، مطالعه می کرد تا آن که «شیخ حامد واعظی» وی را به شاگردی دعوت کرد. استاد درس را به وقت طلوع آفتاب و در صحن مقدس کاظمین در ایوان غرفه «آیت الله سیدمهدی خراسانی» قرار داده بود و سید در رشته های صرف، نحو، منطق، کلام، فقه، اصول، حساب، علوم قرآنی، تجوید، تفسیر و برخی علوم اجتماعی آگاهی هایی به دست آورد. سیدعلی ضمن تحصیل کار می کرد تا مخارج روزمره را به دست آورد و از سهم امام (ع) یا سادات استفاده نکند. او تا بعد از نیمه های شب به درس و بحث اشتغال داشت و آنقدر در این زمینه تلاش می کرد که برخی از نزدیکان به پدرش گفتند: فرزندت را نصیحت کن، زیرا زیاده روی در مطالعه او را از نعمت بینایی محروم خواهد ساخت، چرا که بعد از نیمه شب وقتی از زیر بالکن منزل استادش عبور می کنیم، متوجه مباحثه او با استادش می شویم. وقتی پدر این موضوع را به او انتقال داد، در جواب شنید: العالم خیر من الجاهل؛ نوم العالم خیر من عبادهالجاهل(۴)…
تحصیل، تدریس و مشایخ اجازه
آیت الله علوی با تذکر حاج شیخ حامد واعظی هیات حسینی را که مدت ها از سوی عوامل رژیم وقت عراق تعطیل شده بود، در سال ۱۳۷۰ ه و بازگشایی کرد. با اجازه پدرش سیدحسین و با کمک برخی خویشاوندان هم زمان به تدریس روی آورد. نخست در منزل و سپس در برخی اماکن دینی مشغول درس گفتن شد تا اینکه آیت الله حاج سیداسماعیل صدر از نجف اشرف به کاظمین آمد و در مسجد هاشمی به انجام وظایف شرعی پرداخت. آن مرجع تقلید وقتی سیدعلی علوی را فردی شایسته، کاردان و با لیاقت تشخیص داد، وی را به نیابت خود در نماز و تدریس طلاب برگزید. آیت الله علوی ضمن انجام این برنامه ها فقه، اصول، تفسیر قرآن و دروس اخلاق را از آیت الله «سیداسماعیل صدر» فراگرفت. تا آن که به دلیل فشار دولت عراق از کاظمین به نجف اشرف هجرت کرد و در آنجا به تکمیل درس و تدریس و تألیف پرداخت و از محضر آیت الله العظمی «سیدمحسن حکیم» بهره برد. در این زمان سیدعلی به چهل سالگی رسیده بود و مرحوم آیت الله حکیم در سال ۱۳۸۷ هق وکالت و نمایندگی خود در بغداد . حی طارق را به آیت الله علوی سپرد. سید در آن دیار گذشته از نماز، تدریس، تربیت طلاب و تألیف، خدمات اجتماعی دینی مهمی انجام داد(۵).
یاد آور می شود که مرحوم علوی توسط سیداسماعیل صدر لباس روحانیت به تن کرد.
از شخصیت های دیگری که آیت اللّه علوی در برابرشان زانوی ادب بر زمین سایید، احمد امین (صاحب کتاب التکامل فی الاسلام) سیدجعفر مرعشی، شیخ محی الدین مامقانی(۶)، سیدشهاب الدین نجفی مرعشی و سیدمحمدرضا گلپایگانی را می توان نام برد، البته وی از برخی اساتید مذکور، اجازه روایت داشت. آیت اللّه سیدمحمد هادی میلانی نیز از مشایخ اجازه او بود. آیت الله میلانی در بخشی از متن اجازه مزبور نوشته است: «فقد استجازنی ذخرالایام حجهالاسلام السید علی العلوی الحسینی دامت ایامه فی روایهالحدیث فاجزته ان یروی عنی جمیع ما صحت لی روایته بحق اجازتی عن مشایخی العظام(۷)».
آیت الله العظمی گلپایگانی در صدور اجازه نقل روایت برای آیت الله علوی از وی به عنوان، عالم جلیل، حبر نبیل، ذخرالکلام و حجهالاسلام الحاج سیدعلی العلوی الحسینی الکاشانی الکاظمی نام برده است. علامه محقق سیدمرتضی عسکری نیز به او اجازه نقل حدیث داده و با عنوان های؛ «صاحب فضیلت، عالم عامل، مروج شریعت سید مرسلین، به بیان و بنان، صاحب تصانیف سودمند و مجالس موعظه و ارشاد مفید» یاد کرده است(۸). آیت الله شیخ محمدرضا طبسی نیز از دیگر مشایخ اجازه او است(۹).
تشکیل خانواده
وقتی سیدعلی به سن پانزده سالگی رسید، پدرش از او خواست تا جهت اجرای سنت محمدی (ص) با دختر عمویش ازدواج کند. وی پذیرفت و ثمره این پیوند، سه فرزند به نام های؛ ضیاءالدین، عبدالصاحب و محسن بود که سومی سقط شد. و دو فرزند دیگر و مادرشان نیز بعد از آن وفات یافتند.
این پیوند، بیش از هشت سال طول نکشید. سید بعد از آن با دختر مرحوم؛ سیدمحمد حسینی نجفی، که به تقوی و دیانت مشهور و در اداره جلسات و انجمن های مذهبی مهارت ویژه ای داشت، ازدواج کرد و از آن زمان بنا به اظهار خود آیت الله علوی در امور اجتماعی و فرهنگی بیش از گذشته توفیق به دست آورد؛ زیرا همسرش او را همراهی می کرد. نتیجه این پیوند مبارک، پنج فرزند پسر و چهار فرزند دختر بود. از فرزندان وی، محسن سقط شد. عزیز و عاصم در دوران کودکی فوت کردند.
حجهالاسلام حاج سیدعادل علوی؛ صاحب تالیفات متعددی بود که از جمله آنها می توان به کتابهای «الحق و الحقیقه بین الجبر و التفویض»، «احکام دین اسلام»، «لمحهٌ من حیاهالامام القائد» (شرح حال امام خمینی)(۱۰)، «همه با هم به سوی خدا»، «السعید و السعاده بین القدماء والمتأخرین(۱۱)»، «اسلام ویژه نوجوانان و دانش آموزان» جلد اول با عنوان وظایف دینی چاپ شده است، «القصاص علی ضوءالقرآن و السنه» (تقریری از مباحث خارج فقه آیت الله العظمی نجفی مرعشی)، «رسالات اسلامیه»، با عنوان، فرعی؛ «دروس الیقین فی معرفه اصول الدین» (در چهار مجلد و حاوی بحث های گوناگون در قلمرو فرهنگ اسلامی)(۱۲) اشاره کرد.
حجهالاسلام والمسلمین سید عمادالدین علوی؛ امام جماعت مسجد علوی و صاحب کتاب، «القانون فی الحدود» بود.
ثقه الاسلام سیدعارف علوی کتابهای، «رمضان ماه خدا» و «جرقه ای از فلسفه قیام امام حسین (ع) » را نوشته است.
سید عامر علوی در مصاف با رژیم پهلوی لحظه ای آرام نگرفت و چون تحت تعقیب ساواک بود، از شهری به شهر دیگر می رفت تا آن که در شهر مقدس مشهد، به دلیل سخنرانی افشاگرانه و آتش زدن پرچم او را دستگیر و روانه زندان کردند و پس از شکنجه های زیاد آزاد شد. این جوان در سن ۲۱ سالگی به همراه برادرش عقیل پانزده ساله و دو خواهر شانزده و دوازده ساله اش با پیکان سواری در بیست و یکم بهمن ماه ۱۳۵۷ (چند روز به پیروزی انقلاب اسلامی مانده) عازم مسجد جمکران بود و بر اثر تصادفی مشکوک (گفته اند ساواک آن را پدید آورده بود) به طرز فجیعی کشته شد، و در قبرستان بقیع قم دفن شدند(۱۳). از نامه سرگشاده ای که آیت الله علوی به چهار فرزند جوانش نوشته است، چنین برمی آید که سانحه مزبور در روح و روان آیت الله علوی تأثیری بسیار عمیق گذاشت و او را به شدت در غم و حزنی جانکاه و دلخراش فرو برد. چنانچه در شعری سرود:
چارگل پرپر شد از گلزار من
ای خدا اندوه و غم شد کار من
عامرم رفت و عقیل و دختران
رس به فریاد دل افکار من(۱۴)
از طرف حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، در حسینیه خود در شب جمعه ۱۸ ربیع الاول سال ۱۳۹۹ به مناسبت درگذشت چهار تن از فرزندان آیت الله علوی مجلس ترحیمی برگزار شد(۱۵).
مسافرت ها
آیت الله علوی برای آشنایی با تاریخ و جغرافیای شهرها و موقعیت فرهنگی کشورها از نقاط گوناگونی بازدید به عمل آورد و در این سفرها بر اندوخته های علمی و نگرش اجتماعی خویش افزود. او از تمامی شهرهای عراق دیدار کرد و با مردم و برخی مشاهیر در دفاع از مذهب تشیع گفتگو کرد. بنابه آنچه خود می گوید، از دوسوم جاهایی که بازدید کرده بود کتابهای زیادی به کتابخانه های عمومی، مدارس و مساجد یا مانند آن به نام «کتابخانه های عمومی الامام علی ابن الحسین (ع) در مسجد علوی قم و بغداد (حی طارق)» آثار خود را اهدا کرد. در سال ۱۳۸۷ هق به همراه آیت الله العظمی سیدمحسن حکیم به حج مشرف شد و نقاط مختلف حجاز را بازدید کرد. او در این باره می نویسد:
«یادم نمی رود شبی که در حرم مطهر قدسی حضرت خاتم الانبیاء محمد (ص) ، با علمای بزرگ مصر، سودان، لیبی، یمن، الجزایر و دیگر ممالک اسلامی به جنب ایوان صفه در جوار مرقد مطهر رسول اکرم (ص) برخورد کردم که در میان آنان زیدی، مالکی، شافعی، حنفی و حنبلی بود. بحث هایی به میان آمد. از ترجیح مذاهب اسلامی و سجود بر تربت حسینی، به سرنهادن عمامه سیاه، صحیح بودن حدیث ثقلین مشکلات مربوط به خلافت در صدر اسلام و این که چرا در زیارت حضرت صدیقه طاهره (س) جمله «مظلومه مهضومه» وجود دارد، آیا چه کسی به او ستم نموده است؟ و نیز کلامی در دولت بنی امیه و بنی عباس به میان آمد، پس از ساعت ها به حمداللّه و به برکت مرقد شریف پیامبر اکرم (ص) با پیروزی کامل در مناظرات و احتجاجات بر آنان فائق آمدم و موفق شدم و همه حاضرین در برابر مذهب اهل بیت (ع) تسلیم گردیدند و ماالنصر الاّ من عنداللّه»
او سفری به سوریه کرد و در شام مرقد عمه اش؛ حضرت زینب (س) ، حجرین عدی و جایگاه اصحاب کهف را زیارت کرد و با بزرگان از علما و شعرا نیز دیداری داشت، و در شهر حلب مجالس سخنرانی و سؤال و جواب با حضور دانشمندان ترتیب داد، و برخی مؤسسات خیریه را از نزدیک ملاحظه کرد. در کشور لبنان نیز عده ای از اعلام و مساجد عظیم و مشهور را زیارت نمود و از شهرهای طرابلس، رقّه، حسکه و شهرهای بزرگ و کوچک سوریه و لبنان دیدار کرد. در این سفر با بعضی از اعاظم علمای سنی در خصوص رشد فکری جامعه و غنای فرهنگی جوامع اسلامی بحث هایی به میان آمد. آیت اللّه علوی در ضمن بازدید از مساجد، اماکن فرهنگی و کتابخانه های عمومی تعدادی از تالیفاتش را نیز به این مراکز اهدا کرد(۱۶).
در میدان مبارزه
حضور پرتحرک آیت الله علوی در صحنه های مبارزه با دولت های جور و ستم در عراق و ایران او را به عنوان عالِمی مجاهد در بین مشتاقان معرفت معرفی کرد.
وی در شب هفتم محرم سال ۱۳۸۲ هق، در صحن مطهر حرم کاظمین (در عراق) پس از خطبه ای بلیغ که طی آن نظام حاکم بر عراق را به باد انتقاد گرفت، قصیده ای سرود و حکومت «عبدالکریم قاسم» را که با کودتا روی کار آمده بود، محکوم کرد. جمعیت انبوهی که در صحن حضور داشتند، با شنیدن سخنان و اشعار آتشین او برای مبارزه با ستمگران تحریض شدند و به این ترتیب چند ماه شعله انقلاب در کاظمین و برخی نواحی اطراف روشن ماند. شدت بیانات ایشان به حدی بود که او را دستگیر نمودند و پس از چهار ماه به اعدام محکوم کردند. مرحوم آیت الله سیدمحسن حکیم که از این وضع ناراحت شده بود، خواستار آزادی سیدعلوی شد و در تقاضای او چنین جملاتی به چشم می خورد: «السعیدالعلوی جزء من کیاننا یصینا ما أصابه» (آقای علوی از ما است. آنچه به او برسد از بلاها بر ما نیز وارد می شود.) و به این وسیله از اعدام رهایی یافت. وقتی از زندان بیرون آمد، عوامل حکومتی از ترس اینکه سید با حمایت مردم انقلاب پدید خواهد آورد، در غذایش سم ریختند، ولی به خواست خداوند زنده ماند و هم چنان در راه خدمت به جامعه تشیع قدم برداشت(۱۷).
در زمان عبدالسّلام عارف؛ طاغوت عراق، به مبارزه با رژیم منفور و از راه قلم، خطابه و شعر به افشای ماهیت پلیدش پرداخت. در «جامع هاشمی» کاظمین قصیده ای پرشور و انقلابی سرود و طایفه طاغوتی عبدالسلام را شرور و مخالف دین و ارزشها معرفی کرد و با روی کار آمدن نظام عفلقی در عراق، مبارزات سیاسی اش شکل جدی تر و خشن تری گرفت و در همین زمان بود که در ششم ذیقعده سال ۱۳۹۱ هق به همراه خانواده به ایران تبعید شد و در قم مقدس سکونت گزید و مورد توجه علما و مراجع واقع شد(۱۸).
در ایران نیز اوضاع سیاسی و اختناق حاکم وی را آسوده نگذاشت و در محافل و مجالس گوناگون به انتقاد از شرایط خفقان زای ایران پرداخت، در تظاهرات میلیونی مردم این سامان، بر ضد نظام دیکتاتوری، شرکت کرد و بعد از پیروزی انقلاب مشتاقانه به دیدار رهبر کبیر انقلاب شتافت و از انفاس قدسی آن اسوه فضایل برخوردار شد.
مسجدی که به همت ایشان بنا گردید، پادگانی برای تجهیز جوانان و سلحشوران به شمار می رفت و جالب این که شخصا همراه جوانان به آموزش های تاکتیکی نظامی پرداخت و برای یاری رساندن به محرومان، از طریق جهاد سازندگی، برای امور عمرانی و خدماتی به آبادی های اطراف قم می رفت(۱۹).
به موازات این برنامه ها در مساجد اعظم و امام حسن عسکری (ع) قم و برخی محافل دیگر به تدریس فقه، اصول و دیگر علوم اسلامی پرداخت و اداره جلسات تفسیر قرآن کریم را عهده دار شد. او کفایهالاصول آخوند خراسانی را به شیوه ای جالب و مورد فهم طلاب تدریس می کرد و شرح مبسوطی بر کفایه نوشت(۲۰). او در ضمن تدریس درس خارج آیت الله مرعشی را نیز غنیمت شمرد و چنان ارتباط بین آن دو برقرار شد که آن فقیه فقید نسبت به آیت اللّه علوی عنایت ویژه ای داشت.
فعالیت های فرهنگی اجتماعی
خدمات اجتماعی و فرهنگی آیت الله علوی، به شرح ذیل است:
الف: در عراق (بغداد) و کاظمین
۱ . تأسیس هیئت «موکب العبیدی» در مسجد عبیدی.
۲ . بنای مسجد «الجامع العلوی» در سال ۱۳۸۸ که بعدها حسینیه ای به آن ملحق کرد.
۳ . کتابخانه «مکتبهالامام علی بن الحسین (ع) العامه» در الجامع العلوی.
۴ . تاسیس موکب الکاشانیین در کاظمین.
۵ . بنای ساختمان «مدرسهالعلوی الدینیه» در سال ۱۳۷۶ هق که جنب مسجد است.
۶ . تأسیس موکب «حی طارق» در الجامع العلوی.
۷ . چاپ چندین جلد کتاب در حوزه فرهنگ تشیع.
ب: در شهر مقدس قم
۱ . تأسیس «هیأت علوی» قم در ذی حجه ۱۳۹۱ ه.ق.
۲ . احداث ساختمان مسجد علوی (بنای آن در ۱۷ صفر سال ۱۳۹۳ گذاشته شد.)
۳ . تأسیس کتابخانه عمومی «الامام علی بن الحسین» در مجاورت مسجد علوی.
۴ . ایجاد «مجمع الآثار» که عتیقه های اهدایی و نذورات اثری و باستانی مسجد در آن حفاظت می شود.
۵ . تاسیس «هیأت مسجد علوی» در بیست و پنجم محرم الحرام سال ۱۳۹۴ هق.
۶ . احداث «مسجد بنی هاشم» قم در میدان امام خمینی در ۲۸ محرم الحرام ۱۳۹۸ هق(۲۱).
در عرصه پژوهش
آیت الله علوی در نگارش آثار و تغذیه فکری جامعه به مقتضیات زمان و اوضاع روزگاری که در آن به سر می برد، توجه داشت و می کوشید کتابهایی به رشته تألیف درآورد که پاسخگوی نیازهای جامعه باشد و برخی معضلات و نابسامانی ها را تذکر دهد. او با تسلطی که به منابع علوم اسلامی داشت، موفق شد آثاری درخور جامعه ای که در آن می زیست، اعم از عراق و ایران تالیف کند.
فهرست آثار ایشان (اعم از مطبوع و مخطوط) به شرح ذیل است:
الف: آثار چاپ شده
۱ . الامر بالمعروف والنهی عن المنکر؛ با اشراف عادل علوی.
۲ . الاثرالخالد فی الولد والوالد
۳ . دروس و حلول فی شرح کفایهالاصول (دو مجلد چاپ شده و هشت مجلد بقیه مخطوط).
۴ . دیوان علوی (سه مجلد).
۵ . العفاف علی مذبح التبرج (عنوان عفت بر کشتارگاه تبرج ترجمه و چاپ شده است).
۶ . زندگی نامه خود نوشت، با عنوان «ترجمهالمولف بقلمه» به تقاضای آقای مصطفی فیض کاشانی.
۷ . العمل الجهادی (اخلاق).
۸ . الکلمهالطیبه (اخلاق).
۹ . زکوهالفطره (رفعه).
۱۰ . الفارق (فقه و اخلاق).
۱۱ . اختر لنفسک (اخلاق).
۱۲ . الاصول الثلاثه (علم کلام).
۱۳ . محاضرات فی اصول الدین (علم کلام).
۱۴ . یادآوری (اخلاق فارسی).
۱۵ . مخطوط کتاب الارث (فقه).
۱۶ . رستگاران (فارسی) در اخلاق.
۱۷ . سوداگران (فارسی) در موضوع اخلاق.
۱۸ . تربیت از نظر قرآن و سنت (مجموعه درس های او در مسجد علوی).
۱۹ . الرافد (اخلاق و معارف اسلامی).
۲۰ . لباب معالم الدین (اصول).
۲۱ . پیک رحمت (اخلاق به فارسی).
۲۲ . باء بسمله (فضائل به فارسی).
۲۳ . پاسخ اندیشه های جوانان (ج اول و دوم اخلاق) به زبان فارسی.
۲۴ . کتابخانه (فارسی).
۲۵ . راهنمایی قرآن کریم (فارسی در اخلاق).
ب: آثار در دست چاپ، آماده چاپ و یا مخطوط
۲۶ . الجنسان.
۲۷ . مقتطفات العلوی (ادبیات و شعر).
۲۸ . دلبند نفس.
۲۹ . ندای آسمان (جزء اول).
۳۰ . دروس و حلول (مجلدات سوم تا دهم).
۳۱ . منتخب حوادث الایام فی الاسلام (چهار جزء).
۳۲ . پاسخ اندیشه های جوانان (از چاپ سوم به بعد).
۳۳ . تفسیرالامام الصادق (ع) (در ۳ جزء).
۳۴ . سخنان ماه مبارک.
۳۵ . الخیروالسعاده.
۳۶ . اشک و آه (فارسی)(۲۲).
سروده های سبز
آیت الله علوی در برپایی مجالس سوگواری برای ائمه کوشا بود و در سنین جوانی (حدود ۲۴ سالگی) از این که در هیأت حسینی باید اشعار تازه ای خوانده شود و چنین توانایی را ندارد، نگران بود. شبی در عالم رویا خدمت حضرت امام حسین (ع) رسید. آن بزرگوار فرمود: چه می خواهی؟ گفت: شعر. امام اشاره ای به طاقچه ای کرده و فرمود: برو آن چه می خواهی آنجا است.
سید صبح آن روز زبان به شعر گشود و اولین قصیده ای که به فارسی سرود با این مطلع بود:
باز مرا محنتی آمد به یاد
مسموم کین گشت امام جواد
به همین منوال به زبان عربی و فارسی شعر می سرود و در ضمن با اساتید این فن از جمله، حاج ملاعبدالحسین کاظمی و بقیه شاعران کاظمین، کربلا و نجف اشرف و حتی شهرهای دیگر ارتباط برقرار کرد. نوحه سرایان برای دسته جات اشعار زیادی که به زبان عربی محلی بود، از ایشان می گرفتند و در هیأت می خواندند. قصیده ایی که در سال ۱۳۸۲ هق خواند، آنقدر برای رژیم وقت خطرناک بود که ایشان را تا مرز اعدام کشانید(۲۳). محمد شریف رازی می نویسد:
«آیت الله علوی دارای طبع روان و ذوق سرشاری می باشد و در این فن گوی سبقت از اقران خود ربوده و اشعار شیوایی به عربی سروده که در خواننده و شنونده ایجاد شور و طرب می کند و حقا اگر شعر چنین وضعی نداشته باشد، شعر نیست(۲۴).»
با وجود طبعی روان و توانائی های ارزنده در زمینه شعر این عالم شاعر با فروتنی در مقدمه دیوانش می گوید:
«از برادران شاعر و اهل ادب انتظار دارم اگر تسامحی در الفاظ و تنگنای قافیه و مشکلات وزن اشعار دیدند، باید بدانند و نیز اعتراف می کنم که نه از ماهران در این صنعت هستم و نه از یکه سواران این میدان و ید طولانی هم در چنین فنی ندارم و این که چنین روشی را برگزیده ام دلایلی دارد. آن را موهبتی از ناحیه خداوند تعالی می دانم. شعر می تواند وسیله خوبی برای امر به معروف و نهی از منکر باشد و بهتر از نثر عواطف و اندیشه ها را به تحرک و پویایی وا می دارد. از این طریق محبت نسبت به اجداد طاهرین را بروز می دهم و تاثرات خویش را نسبت به مصائبی که در طریق اعتلای اسلام و سعادت بشریت تحمل کردند به این وسیله آشکار می کنم. به مصداق کلکم راع و کلکم مسؤول، خواستم خدمت ناچیزی به جامعه کرده باشم که دیدم روی آوردن به شعر می تواند مرا به مقاصدی در این راه نزدیک کند(۲۵).»
مجموعه اشعار این سید بزرگوار مدیحه سرای اهل بیت (ع) در سه مجلد «دیوان علوی»، «مقتطفات العلوی»، «شعر فصیح» و دیگری به نام «اشک و آه» در مراثی ائمه (ع) نیز «دلبند نفس» در پند و اندرز جمع آوری و چاپ شده است. و جلد سوم دیوانش که متجاوز از چهارصد صفحه است، به موالید و مدائح اهل بیت اختصاص دارد.(۲۶)
سیرت علوی
آیت الله علوی در خانواده ای رشد یافت که نور ولایت آن را منور ساخته بود و مرحوم والدش به دیانت و پرهیزگاری اشتهار داشت. او نیز در این مسیر موفقیت های زیادی به دست آورد و با توسل به اهل بیت (ع) مشکلات علمی و اقتصادی خویش را برطرف کرد. چنانچه وقتی از عراق به ایران آمد، و وضع اقتصادی بسیار نامناسبی داشت. شبی رو به آسمان کرد و به امام زمان(عج) توسل نمود. در عالم رؤیا امام تبسم کرد و نوید دادند که گشایشی در زندگی ات ایجاد خواهد شد و از آن شب موفقیت و رونقی در مسیر زندگی خویش یافت که به برکت آن توانست نه تنها مشکلات مادی خود را برطرف کند، بلکه به امور اقتصادی مردم هم رسیدگی می کرد و چندین مسجد، مدرسه، کتابخانه و هیأت های حسینی در عراق و ایران برپا کرد(۲۷) و او در خدمت به محرومین و درماندگان سرازپا نمی شناخت. با وجود آنکه مصائب طاقت فرسایی روان ایشان را آزرده می ساخت، بسیار بردبار بود. استقامتش چنان شگفتی در آشنایان پدید آورد که در این زمینه ضرب المثل شد. برای نظم و اداره حوزه علمیه از روشی منسجم و برنامه ریزی شده استفاده کرد. او طرحی را در کتاب «الرافد» برای انتظام حوزه ارائه داد. بسیاری از اوقات عمر گرانمایه را با قلم و دفتر در میان کتابخانه اش گذرانید و به نوشتن و مطالعه عشق ورزید و می گفت: آن چه بعد از انسان می ماند و باقیات صالحات او است، کتابش می باشد. بسیار قدرشناس بود و اظهار می داشت: «موفقیت هایی که به دست آورده ام، حداقل نیمی از آنها را مدیون مادر فرزندانم هستم، چرا که مرا به رسیدن به اهداف عالی همراهی کرد و مشوقی برای من و فرزندانم بود، در بحث های عقیدتی و دفاع از مرزهای فکری تشیع، تندیس ایمان به شمار می رفت. صفاتی چون، صبوری، شکوری، مهربانی، مهمان نوازی به همراه استقامت، سازش ناپذیری با ستم، مجاهدت و مبارزه با آفات اجتماعی در وجودش موج می زد. وقتی در میان مردم قرار می گرفت، بسیار گشاده رو و فروتن بود. با سخنان شیرین که گاهی با اشعار دلنشین تزیین می شد، آنان را موعظه می کرد و به یاد قیامت می انداخت و جنبه بشارت و نذیر بودن را حفظ می کرد. او در مسیر زندگی، به هیچ عنوان دیانت را از سیاست جدا ندانست و از آغاز جوانی در اندیشه رهایی ملت های ستم دیده مسلمان از بند زنجیر ستم استبداد و فشار استکبار بود و با قلم و بیان جهاد را آغاز کرد(۲۸) با محرومان صالح زندگی کرد. قلبش با فقیران بود. برای ارتقای اندیشه دینی و خذلان مخالفان و معاندان لحظه ای استراحت نکرد. آیت الله سیداسماعیل صدر آن چنان مجذوب خلق و خوی او شد که در بین جمعی از علما روی خود را به سوی سید علوی کرد و خطاب به حاضرین گفت:
«اِنّ هذاالسید اطهر من ماءالسماء».
آیت الله علوی سرانجام در بیست و هشتم شعبان ۱۴۰۲ هق (مطابق سی و یکم خرداد ۱۳۶۱) در پنجاه و پنج سالگی، در بیمارستان حاج آقا مصطفی خمینی تهران بر اثر عارضه قلبی دیده از جهان فروبست. پیکرش با شکوه تمام در تهران و سپس قم تشییع و پس از طواف بر مزار حضرت فاطمه معصومه (س) و نمازی که آیت الله العظمی مرعشی بر او خواند، در شب اول ماه مبارک رمضان در ضلع جنوبی صحن «مسجد علوی»(۲۹) دفن شد.
نزدیک به سی مجلس فاتحه در قم، تهران، اصفهان، کاشان، مشهد، شیراز، دمشق و ابوظبی برای او برگزار شد و در مجالس ترحیم قم آیات عظام شرکت کردند:
گفتم اکنون سخن خوش که بگوید با ما
کان شکر لهجه خوشگوی سخندان می رفت
چون بشد آن رجل پاک به دار باقی
اشک همواره ز رخساره به دامن می رفت
پی نوشت:
۱ . حضرت آیت الله مرعشی نجفی که این نسب نامه را در سال ۱۳۹۴ ه.ق تنظیم کرده و آن را ممهور نموده است در پایان آن می نویسد؛ در این شجره میمون و مبارک هیچ ریب و تردیدی نمی باشد.
۲ . در کتاب عمدهالطالب آمده است که عزالدین یحیی، نقیب ری، قم و آمل بود و توسط خوارزمشاهیان به سال ۵۸۵ هق کشته شده است.
۳ . زندگی نامه خود نوشت آیت الله علوی تحت عنوان. ترجمهالمولف بقلمه و نیز به بخش ضمیمه کتاب الاثر الخالد فی الولد والوالد، آیت الله علوی، تحت عنوان لمحه من حیاهالسیدالعلوی، ص ۱۷۵.
۴ . الکواکب الدری فی حیاهالسیدالعلوی(قدس سره)، ص ۵۷.
۵ . ترجمهالمولف بقلمه مندرج در مأخذ قبل و نیز ضمیمه کتاب الاثرالخالد فی الوالد و الوالد، ص ۱۷۹ . ۱۸۰.
۶ . گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج ۲، ص ۲۰۲.
۷ . این اجازه نامه در صفحه ۶۹ کتاب الکوکب الدری آمده است.
۸ . اجازه روایت علامه سیدمرتضی عسکری در تاریخ ۱۳۹۲ هق صادر گردیده است.
۹ . الامر بالمعروف والنهی عن المنکر، آیت الله علوی، مقدمه فرزند فاضلش عادل علوی، ص ۶.
۱۰ . این کتاب که در سال ۱۳۹۸ ه.ق تألیف شده است تاکنون دوبار به طبع رسیده است و حضرت آیت الله فاضل لنکرانی در ۲۸ رمضان سال ۱۳۹۹ تقریظی بر آن نگاشته است.
۱۱ . مختصری از بیوگرافی آیت الله علوی به مناسبت یادبود اولین سالگردش، سیدهادی غضنفری، ص ۳.
۱۲ . آینه پژوهش، شماره مسلسل ۵۱، ص ۷۳ . ۷۴.
۱۳ . از مقدمه کتاب «پیرامون زن»، نبت العلی العلوی. این مقدمه را پدرش . آیت الله علوی . نوشته است.
۱۴ . نامه سرگشاده به چهار فرزند جوانم، آیت الله علوی.
۱۵ . متن اطلاعیه که توسط سیدمحمود مرعشی تنظیم شده در پایان مأخذ قبل آمده است.
۱۶ . اقتباس از زندگانی خود نوشت آیت الله علوی مندرج در کتاب الکوکب الدری، ص ۶۵ . ۶۷.
۱۷ . الوکب الدری، ص ۲۱، ضمیمه کتاب الاثرالخالد فی الولد و الوالد، ص ۱۸۹.
۱۸ . مختصری از بیوگرافی آیت الله علوی، ص ۱۰.
۱۹ . همان مأخذ، ص ۱۱؛ الکولب الدری، ص ۲۲.
۲۰ . مقدمه کتاب الامر بالمعروف والنهی عن المنکر، عادل العلوی، ص ۶.
۲۱ . زندگی نامه خود نوشت آیت الله علوی صفحات ط و ی.
۲۲ . در تنظیم فهرست آثار علاوه بر راهنمایی های حجج اسلام سید عمادالدین علوی و سیدعادل علوی، فرزندان فاضل آیت الله علوی، از منابع ذیل بهره گرفته ام: گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۲۰۲؛ الکوکب الدری، ص ۱۶؛ زندگی نامه خود نوشت آیت الله علوی؛ مختصری از بیوگرافی آیت الله علوی، ص ۶ . ۷.
۲۳ . ترجمهالمولف بقلمه، صفحه ح.
۲۴ . گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۲۰۲.
۲۵ . دیوان العلوی (الموالید و المدائح) الجزءالثالث، مقدمه آیت الله علوی.
۲۶ . برگرفته از اظهارات فرزند فاضلش آقای عادل علوی.
۲۷ . مختصری از بیوگرافی آیت الله علوی، ص ۵ و ۹.
۲۸ . الکوکب الدری، ص ۳۰.
۲۹ . واقع در سی متری کیوانفر، شانزده متری مدنی، کوچه شش متری علوی، چهارمتری مسجد علوی. نگارنده باز زحمت زیاد این مسجد و محل دفن آیت الله علوی را یافتم و امید است ترتیبی اتخاذ گردد که قبر آن مرحوم از این گمنامی بیرون آید.