- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
قرآن تجلى خداوند است با تمام اسماء و صفات (۱) و در عظمت و والائى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همان بس که قلب قدسى شان چنین کتابى را در خود نشانده است. قلبى به عظمت هستى و در اوج طهارت و قداست که توانسته است این کتاب را مساس کند، چون خود قرآن فرمود:
جز پاکان آن را نمى یابند «انه لقرآن کریم فى کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون» (۲)
ترجمه: «این قرآنى است که گرامى و ارجمند، در کتابى پوشیده و نگاه داشته، که جز پاک شدگان و پاکیزگان به آن دست نمى رسانند»
در آیه دیگری فرموده که تنها قلب ملکوتى پیامبر اسلام است که آن را تلقى کرده است.
«نزل به الروح الامین على قلبک لتکون من المنذرین» (۳)
ترجمه: «قرآن را جبرئیل بر قلب تو فرود آورد، فرستادیم تا ( براى جهانیان ) هشدار دهنده باشى»
قلبى که میهماندار فرشتگان گردیده و با مقام عصمت و نورانیتش، سنخیت یافته اند.
ترسیم قرآن از جمال حضرت (صلی الله علیه و آله) از یک سو زیبا و دلرباست و از سوى دیگر در اوج عظمت و شکوه به گونه اى که انسان را خیره کرده و سپس او را به خضوع فرا مى خواند.
ترسیمى حکیمانه و از سر صدق نه بى مبنا و گزاف گونه «چون قرآن کتابى است حکیم و استوار» «یس و القرآن الحکیم»
ترسیمى جاودانه و مصون از هر نوع تحریف و تغییر «چون خود قرآن جاودانه و مصون است» ترسیمى از آینۀ جمال پروردگار که چنین گوهر تابناکى را آفرید و بدون واسطه او را پروراند.
و ترسیمى از…
نگاه به جمال قدسى حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) از این آینه بالاتر از آن است که در تصویرگریهاى خام نگارنده بنشیند.
افزون بر آن حجم نوشتار و کمى وقت هم اجازه نمى دهد تا دست کم از تراوشات اندیشه هاى فرزانگان و نکته پردازیهاى حکیمان و مفسران قرآن در این زمینه بهره جوئیم، بدینسان ناچاریم به برخى از آیات «در حد فهرست کوتاه» بسنده کنیم، امید است این عذر تقصیرى باشد به پیشگاه ملکوتى رحمه للعالمین «و ما أرسلناک إلا رحمه للعالمین» (۴)
۱. بشارت و مژده
طبق نظر قرآن کریم، پیغمبران گذشته و کتابهاى پیشین به رسالت حضرت ختمى مرتبت (صلی الله علیه و آله) مژده داده اند:
«الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى یجدونه مکتوبا عندهم فى التوریه و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال…» (۵)
ترجمه: «آنانکه پیروى کنند آن فرستاده پیامبر امى را که در «نام و نشانه هاى» او را در تورات و انجیل نوشته مى یابند آنان را به نیکى فرمان دهد و از بدى باز مى دارد و چیزهاى پاکیزه را برایشان حلال و پلیدیها را حرام مى کند و بار گرانشان و بند و زنجیرهایشان را از آنان فرو مى نهد»
و در سوره «الصف» نیز مى فرماید:
«و اذ قال عیسى ابن مریم یبنى اسرائیل انى رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدى من التوریه و مبشرا برسول یاتى من بعدى اسمه احمد» (۶)
ترجمه: «آنگاه که عیسى فرزند مریم گفت اى بنى اسرائیل من فرستاده خدا به سوى شمایم و مژده دهنده ام به پیامبرى که پس از من مى آید و نامش احمد است» بنا به این آیات «و آیات دیگر» مژده به رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در عهدین «تورات و انجیل» بصورت مکتوب موجود بوده است.
آن هم با نشانه هاى کامل تا هیچ شک و شبهه اى باقى نماند گزارشى از این نشانه را در آیه اول ملاحظه مى فرمائید:
«انسانى که به معروفها امر و از زشتیها جلوگیرى مى نماید، طیبات را حلال و خبائث را ممنوع مى کند و…»
این بشارت به صورت شفاهى از عیسى بن مریم (ع) هم به همه بنى اسرائیل بطور عام و هم به حواریون «یاران خاص حضرت عیسى» بطور خاص و مکرر ابلاغ شده است آن هم با ویژگیهایى همچون، رسالت، تصدیق کننده تورات و.. و نه تنها با این اوصاف بلکه با نام مشخص «احمد (صلی الله علیه و آله)» آن بزرگوار را معرفى کرده است تا آنجا که با وقوع بعثت، حضرت را همچون فرزندانشان، به طور روشن شناختند که او همان رسول موعود است ولى از سر عناد، کفر ورزیدند.
در بین این اوصاف «امى» بودن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) جلب توجه مى کند، قرآن در چندین آیه به این ویژگى اشاره کرده و آنرا عنوانى بر آن حضرت مى شناسد.
«فامنوا بالله و رسوله النبى الامى الذى یؤمن بالله و کلماته و اتبعوه لعلکم تهتدون» (۷)
امی؛ به کسى گویند که خواندن و نوشتن نمى داند و اگر حضرتش چنین نبودند، باطل گرایان در نبوت شان به شک و تردید مى افتادند.
«و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لاتخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون» (۸)
ترجمه: و تو «اى پیامبر» پیش از این نمى توانستى بخوانى و نه خطى بنویسى تا مبادا در نبوت تو شک کنند.
از این رو هر چند عده اى نبوت حضرت را انکار مى کردند اما هرگز امى بودنشان را منکر نبودند آرى قلب قدسى همین نگار به مکتب نرفته مهبط وحى و گنجینه علوم الهى و معارف ربانى شد و چشمه هاى جوشان حکمت و دانش سیل گون از اطراف آن جوشید و مدرس هزاران هزار، فرزانه و عالم، تا ابد گردید.
۲. الطاف بیکران و عنایات ویژه پروردگار بر حضرت
الف – سلاله پاک و نظارت مستقیم
و توکل على العزیز الرحیم الذى یریک حین تقوم و تقلبک فى الساجدین.
ترجمه: و (۹) توکل بر آن خداى مقتدر و مهربان کن آن خدائى که از شوقش به نماز برخیزى تو را مى نگرد.
از این آیه چنین استنباط مى شود که پروردگار عزیز و رحیم، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را تحت نظر ویژه خود داشته است و این نظارت در انتقال حضرت از اصلاب به ارحام، همچنان پا بر جا بوده تا آن که وجود پاک و طاهرش قدم در این عرصه خاکى نهاد ؛ بنابراین حضرت نه قبل از ولادت سجده کرد و نه بعد از آن و هر چند قومشان بت پرست بودند اما ایشان هرگز بتى را پرستش ننمودند در این زمینه نیز سخن خود حضرت چنین است:
«من از اصلاب پاک به رحمهاى پاک منتقل مى شدم تا آنکه به این جهان پاى گذاشتم بدون آنکه نجاست جاهلیت مرا آلوده کرده باشد»
قرآن تداوم نظارت ویژه پروردگار نسبت به حضرت را در تمام زوایاى زندگى و فراز و نشیب هاى رسالت و تبلیغ، گزارش داده است.
به طور نمونه این آیه شریفه «و اصبرلحکم ربک فانک باعیننا…» (۱۰)
ترجمه: بر حکم خدا صبر کن که تو منظور نظر مائى
ب – پروراندن بدون واسطه
«الم یجدک یتیما فاوى و وجدک ضالا فهداى و وجدک عائلا فاغنى…»(۱۱)
ترجمه: آیا خدا تو را یتیمى نیافت که در پناه خود جاى داد و از شر دشمنانت نگهدارى کرد و تو را در بیابان مکه ره گم کرده و حیران یافت پس راهنمائى کرد و باز ترا فقیر «الى الله» یافت «به دولت نبوت» توانگر کرد.
حضرت یتیم متولد شدند و دیرى نپایید که از مهر مادر نیز محروم گردیدند، هر چند جد بزرگوار و عموى عزیزشان ایشان را به بهترین وجه اداره کردند و بر خود و فرزندانشان مقدم مى داشتند، اما برتر از اینها عنایت ویژه مستقیم پروردگار بود که حضرت را در پناه خود گرفت «… فاوى» و ایشان را به قدرت و حکمت خویش به عالیترین شکل ممکن پروراند هدایت خاص نصیبشان کرد، محرومیتهایشان را زدود و بى نیازشان کرد، و این الطاف همچنان ادامه یافت، «سینه اى فراخ»،«برداشتن بار کمرشکن»،«بلند آوازگى نام» به ایشان ارزانى شد که در سوره انشراح به آن اشاره شده است:
«الم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک وزرک الذى انقض ظهرک و رفعنا لک ذکرک» (۱۲)
اگر موسى (ع) از خدا شرح صدر مى طلبد (۱۳)، اما خدا به پیامبر عزیزش محمد (صلی الله علیه و آله) بدون درخواست ارزانى مى کند تا در برابر آزار و اذیت هاى بى حد و حصر، پایدار و شکیبا باشند، شرح صدرى که از بیکرانگى روح ایشان خبر مى دهد، سنگینى هاى کمرشکن را که گوئى همان، گمراهى مردم، اصرارشان بر کفر، عنادشان با حق و… «در برابر فراخوانى به توحید و ترک عبادت بتها است، از دوش ایشان برمى دارد و بالاخره یاد و نام عزیزش را فرازمند و بلند آوازه مى کند، و از همین روست که قبل از رسالت، به صدق، امانت، کرامت عزت و… زبان زد مى شوند و بعد از رسالت هم در کنار شهادت به یگانگى خدا «در اذان و تشهد» قرار مى گیرند این در عالم ملک، اما در عالم ملکوت، فرشتگان و قدسیان در نام مبارک او تبرک مى جویند.
آنچه به این جامعه نو بنیاد، روح و وحدت ونشاط داده بود دو چیز بود: قرآن کریم که همواره تلاوت مى شد و الهام مى بخشید و دیگر شخصیت عظیم و نافذ رسول اکرم که خاطرها را به خود مشغول و شیفته نگه میداشت.
ج– تعلیم ربوبى و فضل عظیم
قرآن مى فرماید: «و انزل الله علیک الکتب و الحکمه و علمک مالم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما» (۱۴)
ترجمه:«… و خدا کتاب و حکمت بر تو فرستاد و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت که خدا را با تو لطف و عنایت بى اندازه است.
خداوند بر حضرت کتاب و حکمت فرو فرستاد و مقام معلمى را هم به ایشان سپرد (۱۵) و آنچه که به آن بزرگوار بدون واسطه آموخت، علمى است که از عهده بشر عادى با فراهم آوردن همه امکانات و شرایط بیرون است.
«و علمک مالم تکن تعلم…» چون فرمود به تو آموختیم، آنچه را که توان آن نداشتى که بتوانى «با راهنماى طبیعى» به آن دست یابى و در ادامه آیه از فضل و لطف خود بر ایشان چنین گزارش داد:
«و کان فضل الله علیک عظیما»
و چون در عطا و فضل پروردگار منع و بخلى نیست.
«و ما کان عطاء ربک محظورا» (۱۶)
در عطاى پروردگار تو منعى نیست.
از این سمت هر چه شایستگى بیشتر و ظرفیت وجودى فراختر باشد، زمینه جذب فضل الهى فراهم تر خواهد بود و چه کسى شایستگى اش برتر و ظرف روحش عظیم تر از خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) است ؟
آرى فضل الهى برایشان بزرگ و مناسب با روح سترگ و ملکوتى اوست و نزول قرآن بر قلب ایشان خود بهترین گواه بر این عظمت و شایستگى است.
د – درودهاى خاص و بیکران
قرآن مى فرماید: «ان الله و ملائکته یصلوت على النبى یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما» (۱۷)
ترجمه: «هر آینه خداوند و فرشتگانش بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) درود مى فرستند اى مومنان شما هم بر او صلوات و سلام فرستید.»
الطاف خاص پروردگار بر بنده محبوب خود محمد (صلی الله علیه و آله) در اشکال گوناگون متجلى است.
جلوه اى از این عنایت و لطف، صلوات خداوند و فرشتگان بر وجود اقدس اوست که نه تنها در زمان حیات حضرت بوده بلکه تا قیامت پیوسته و متصل ادامه خواهد داشت تا دما دم درجه اى بر درجات قرب ایشان افزوده شود.
خداوند مومنان را هم بر چنین صلوات و سلامى فرا خواند تا آنان نیز مجراى چنین لطفى شوند،پس در واقع همه پاکان «خداوند، فرشتگان، مومنان» در این امر همساز و همراهند.
خداوند خود پذیراى درود بر بنده برگزیده اش است و نام محبوبش «محمد (صلی الله علیه و آله)» را گرامى مى دارد، از اینرو به ما سفارش شده در موقع دعا خواسته هایمان را با صلوات بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و «آل طاهر او» قرین نمائیم تا همراه با صلوات که قطعاً درگاه خدا پذیرفته مى شود، دعاهاى ما هم به اجابت رسد.
«چون خداوند بسى بزرگوارتر از آن است که یک خواسته صلوات بر حضرت را بپذیرد و دیگرى را فرو نهد» (۱۸)
ه – اهداى کوثر و اتمام نعمت
کوثر یعنى وجود اقدس صدیقه کبرى فاطمه زهرا – سلام الله علیها – هدیه اى بسیار گرانبها و نعمتى عظیم و بى حد، همان که خداوند در میان تمام انبیاء و اولیاء تنها و تنها آن را مخصوص ختمى مرتبت (صلی الله علیه و آله) گردانیده چون هیچ پیامبرى به این شرف نائل نشد که دخترش سرور زنان جهانیان باشد.
«فاطمه سیده نساء العالمین» فرزندى که دختر رسالت، همسر ولایت و مادر امامت بود.
«انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر» (۱۹)
ترجمه: «ما به تو کوثر بخشیدیم پس تو «به شکرانه این هدیه» براى پروردگارت به نماز و قربانى بپرداز، هر آینه دشمن بدگوى تو مقطوع النسل است».
این بخششها و انعامها همچنان ادامه مى یابد، خداوند که نعمتها را براى همه بندگانش قرار داد (۲۰) و افزون بر آن نعمتهایى را خاص امتها گردانید (۲۱) و انسانهاى شایسته خود را از نعمتهاى دیگرى نیز برخ (۲۲) وردار کرد تا مى رسد بر پیامبرانش و بویژه خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و على اله الطیبین الطاهرین که همه نعمتها را یکجا و باز با نوعى از نعمتهاى ویژه مخصوص گردانید، (۲۳) تا آنکه درباره حبیب خود محمد (صلی الله علیه و آله) سخن از اتمام نعمت به میان آورد هم براى شخص ایشان که چنین فرمود:
«… و یتم نعمته علیک و یهدیک صراطاً مستقیما» (۲۴)
ترجمه:… تا نعمتش را بر تو تمام کند و ترا به راه راست هدایت نماید».
و هم براى امتشان «به برکت وجود حضرت» که در سوره بقره آنرا وعده داد: «فلا تخشوهم و اخشونى و لاتم نعمتى علیکم و لعلکم تهتدون» (۲۵)
ترجمه: «پس از آنان نترسید و از «نافرمانى» من بترسید تا نعمت خود را براى شما به حد کمال برسانم باشد که هدایت شوید»
و سپس در سوره مائده، اتمام آنرا «با ولایت» چنین اعلام کرد: «الیوم اکملت دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا» (۲۶)
ترجمه: «امروز دین شما را کامل کردم و بر شما نعمتم را تمام نمودم و اسلام را براى شما به عنوان آئین برگزیدم»
۴- شایستگى هاى فرازمند
محمد مصطفى (صلی الله علیه و آله) در چه مقام و منزلتى است که خداوند به جان او سوگند خورده است ؟
«لعمرک انهم لفى سکرتهم یعمهون» (۲۷)
ترجمه: «به جان تو قسم، آنان در مستى خود حیران و سرگردانند»
او در چه بلندائى است که حرمت مکه به وجود مقدس اوست.
«لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد» (۲۸)
ترجمه: «من به این شهر سوگند نمى خورم و حال آنکه تو در این شهر سکونت دارى» او چه عزیزى است نزد پروردگار خود که افزون بر آن رحمت عامه جهان شمولى و جاودانه اش، تا در قید حیات بودند خداوند به برکت وجودشان امت را از عذاب ایمنى بخشید.
«و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و…» (۲۹)
ترجمه: «خداوند آنان را تا مادامى که در بین آنها هستى عذاب نمى کند و…»
او چه آبرومندى است که خداوند به برکت دعاهاى او از لغزشهاى امت در مى گذرد «… و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفرلهم الرسول لوجدوالله توابا رحیما» (۳۰)
ترجمه: «اگر آنان که بر خود ستم روا داشتند، نزد تو آیند و از خدا طلب بخشش کنند و پیامبر اکرم
(صلی الله علیه و آله) هم براى آنان درخواست بخشش نماید، خداوند را توبه پذیر و مهربان مى یابند»
ایشان را چه نفسى ملکوتى است صلواتشان براى مومنان، مایه تسکین دل خواهد بود.
«… وصل علیهم ان صلواتک سکن لهم» (۳۱)
ترجمه:«بر ایشان صلوات فرست که به درود تو مایه تسکین آنان است»
ایشان چه مقام و شخصیتى دارند که حفظ حرمتشان نشانه ایمان دل و بى احترامى به ایشان «حتى» در صدا زدن و سخن بلند کردن در محضرشان موجب حبط و نابودى اعمال نیک است.
«یا ایها الذین امنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبى و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لاتشعرون، ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوى لهم مغفره و اجر عظیم.» (۳۲)
ترجمه:«اى اهل ایمان صدایتان را بالاتر از صداى پیغمبر بلند نکنید که اعمال نیکتان محو و باطل شود و شما فهم نکنید آنان که نزد رسول خدا به صداى آرام و آهسته سخن بگویند آنان را در حقیقت خدا دلهایشان را براى مقام رفیع تقوى آزموده و آمرزش و اجر عظیم نصیب فرموده است.
اگر خداوند «یکى از» علل غائى آفرینش را آزمون بندگانش قرار داد تا مشخص شود کدام یک نیکوترین عمل را نمایش مى گذارند.
«الذى خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا و هو العزیز الغفور»
ترجمه: «خدایى که مرگ و زندگى آفرید تا شما بندگان را بیازماید که کدام یک عملش نیکوتر است و او خدائى مقتدر و آمرزنده است»
و از سوى دیگر مصداق اتم «احسن عمل» در آیه شریفه نیز همان کسى است که خود قرآن او را معرفى کرده یعنى همان شخصیت عظیمى که بر بلنداى «خلق عظیم» ایستاده است پس هستى به خاطر وجود او آفریده شده و او هم کسى جز حضرت ختمى مرتبت (صلی الله علیه و آله) بنده شایسته و رسول جهانى او نیست، آرى اگر نبود آفرینش نمى بود «لولاک ما خلقت الافلاک»
مقامات پیامبر اسلام (ص)
۱. مقام صالحان
قل ان ولى الله الذى نزل الکتاب و هو یتولى الصالحین» (۳۳)
ظاهر آیه آنست که پیامبر خدا (ص به مقام رفیع «صالحان» بازیافته اند.
مقامى بس ارجمند و والا به گونه اى که ابراهیم خلیل (ع ) با آنکه نبى، رسول، خلیل و امام بوده اند با وجود این درخواست ایشان براى ملحق شدن به صالحان است و خداوند به ابراهیم وعده چنین الحاقى را در قیامت داده است یعنى پیوستن به محمد (صلی الله علیه و آله) و «آل اطهر او» آن هم در قیامت نه در دنیا.
«و اتیناه فى الدنیا حسنه و انه فى الاخره لمن الصالحین» (۳۴)
ترجمه: «در دنیا به ابراهیم حسنه دادیم و او در آخرت از صالحین خواهد بود»
۲. مقام ولایت
ولایتى که اولیای خدا دارند و در رأس همه آنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از آن برخوردارند ولایتى است که آن را مظهر ولایت خداوندى خوانند یعنى ولایت تشریعى و یا تکوینى هر ولى اى در حقیقت مظهر ولایت حق است.
دسته اى از آیات از ولایت تشریعى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خبر مى دهد ولایت در تبیین معارف (۳۵)، ولایت در تبلیغ و دعوت به دین (۳۶)، تربیت امت انجام حکومت (۳۷)، اجراى داورى و قضاوت را از شئون و مناصب رسالت ایشان مى شناسد مانند آیه کریمه:
«النبى اولى بالمومنین من انفسهم…» (۳۸)
ترجمه: «پیامبر اولى تر به مؤمنان است از خود آنها»
این الویت که به طور مطلق ذکر شده تدبیر همه امور مومنان را شامل مى شود.
۳. مقام اصطفاء «گزینش از میان بندگان»
«اصطفاء» به معناى بر گرفتن ناب هر چیز جدا کردن آن از غیرش مى باشد و این معنا به حسب مقامات کمال، بر مقامى اطلاق مى شود که عبد در بندگى و سر سپردگى ناب و خالص شود یعنى بنده در این مقام خود را براى خدا ناب و خالص کرده و خداوند هم او را براى خود، گزینش کرده است. قرآن مى فرماید:
«قل الحمدالله و سلام على عباده الذین اصطفى الله خیر اما یشرکون» (۳۹)
ترجمه: «بگو ستایش مخصوص خداست و سلام خاص بر بندگان برگزیده او باد، آیا خداوند را پرستشى سزاوارتر است یا شریکانى که براى او گرفته اید»
سلامى که خدا بر بندگان برگزیده اش مى فرستد از زبان پاک رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ابلاغ مى شود که در واقع سلامى است بر خود و بر همه آنان و درسى به مؤمنان که چنین مى گویند: سلام بر بندگان برگزیده خدا بویژه محمد (صلی الله علیه و آله) حبیب و بنده او
۴. مقام رسالت
«محمد رسول الله و الذین آمنوا معه اشداء على الکفار رحماء بینهم…» (۴۰)
ترجمه: «محمد فرستاده خداست و مومنان با او بر کافران سخت دل، و بر یکدیگر مشفق و مهربانند»
آیات متعددى در قرآن از رسالت ختمى مرتبت گزارش داده رسالتى جهانى و مدام تا قیامت و هیچ پیامبرى رسالتش چنین گسترده و ابدى نبوده است.
۵. مقام شهادت
«فکیف إذا جئنا من کل امه بشهید و جئنا بک على هؤلاء شهیدا» (۴۱)
ترجمه: «چگونه است آنگاه که از هر طایفه اى گواهى آوردیم و ترا بر این امت گواه خواهیم»
هر امتى را در قیامت شهیدى است که گواه آنان خواهد بود و رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) شهیدى بر این امت، ولى برخى از مفسران از این آیه چنین استنباط کرده اند که مقام شهادت حضرت بسى والاست به گونه اى که ایشان:
«شهید شهدا است یعنى شهادت همه انبیاء به گواهى اوست «و جئنا بک على هولاء شهیدا»
و در سوره «البروج» به شاهد و مشهود سوگند یاد کرد «و شاهد و مشهود» (۴۲) تا عظمت و اهمیت والاى آنرا بیان فرماید.
مقامات دیگرى نیز براى حضرت در قرآن مطرح است که به دلیل اختصار از آنها صرفنظر مى شود مانند:
مقام بندگى حضرت «آن هم با لطافتهایى که قرآن در ترسیم آنها دارد، مثلاً عبد را به ضمیر اضافه کرده است و فرموده «عبدنا» بنده ما (۴۳) تا درجه اکمل و اتم بندگى حضرت را نشان دهد.»
پی نوشت:
۱– اشاره است به کلام امیرالمؤمنین در نهج البلاغه خطبه ۱۴۷ «فتجلى سبحانه فى کتاب»
۲– سوره الواقعه آیه ۷۷
۳– شعراء آیه ۱۹۴
۴– انبیاء آیه۱۰۷
۵– اعراف آیه ۱۵۷
۶– صف آیه ۶
۷– اعراف آیه ۱۵۸
۸– عنکبوت آیه ۴۸.
۹– شعراء آیه ۲۱۷
۱۰– طور آیه۴۸
۱۱– ضحى آیه ۴
۱۲– انشراح آیه ۴–۱
۱۳– طه آیه ۲۵
۱۴– نساء آیه ۱۱۳.
۱۵– نحل آیه ۴۴ «… لیبین الناس ما نزل الیهم».
۱۶– اسراء آیه ۲۰.
۱۷– احزاب – آیه ۵۶.
۱۸– بر گرفته از فرمایش امیرمؤمنان على (ع) در نهج البلاغه.
۱۹– کوثر.
۲۰- فاطر آیه ۳، ابراهیم آیه ۳۴.
۲۱– بقره آیه ۲۳۱ – ابراهیم – ۶.
۲۲– نساء آیه ۶۹، مریم آیه ۵۸.
۲۳– طور آیه ۲۹.
۲۴– فتح آیه ۲.
۲۵– بقره آیه ۱۵۰.
۲۶– مائده آیه ۳.
۲۷– حجر آیه ۷۲.
۲۸– بلد آیه ۱ – ۲.
۲۹– انفال آیه ۳۳.
۳۰– نساء آیه ۶۴.
۳۱– توبه آیه ۶۴.
۳۲– حجرات آیه ۲.
۳۳– اعراف – آیه ۱۹۶.
۳۴ – نحل – آیه ۱۲۲.
۳۵- نمل آیه ۴۴.
۳۶– مائده آیه ۶۷.
۳۷– مائده آیه ۵۵.
۳۸– احزاب آیه ۶ ترجمه الهى قمشه اى.
۳۹ – نمل آیه ۵۹.
۴۰– فتح آیه ۲۹.
۴۱ – نساء آیه ۴۱.
۴۲ – بروج آیه ۳.