- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
ابوالحسن محمد بن الحسین بن موسی، معروف به سید رضی و یا شریف رضی، از علمای قرن ۴ (قمری) شیعه و گردآورنده نهجالبلاغه است. او نهج البلاغه را حدوداً چهارصد سال پس از زندگی علی بن ابی طالب گردآوری و تدوین کرده است.
ستارهای از افق بغداد
هنوز یک قرن از غیبت خورشید پرفروغ آسمان امامت و ولایت حضرت مهدی (عج) نگذشته بود که ستارهای از افق بغداد درخشیدن گرفت و نور امیدی بر دل عاشقان و منتظران نشاند.
او به سال ۳۹۵ ق.[۱] در محله شیعه نشین کرخ بغداد، در خانهای که از گلهای عطرآگین ایمان و اخلاص و روشنایی علم و عمل آذین بندی شده بود، دیده به جهان گشود و نام زیبای «محمد» به خود گرفت. محمد که بعدها به «شریف رضی» و «سید رضی» شهرت یافت از خاندانی برخاست که همه از بزرگان دین و عالمان و عابدان و زاهدان و پرهیزکاران کم مانند روزگار بودند.
پدر و مادر سید رضی هر دو از سادات علوی و از نوادگان سرور آزادگان حسین بن علی(علیه السّلام )بودند. نسبت وی از جانب پدر با پنج واسطه به امام هفتم میرسد.[۲] از این رو گاهی شریف رضی را «موسوی» میخوانند. و از طرف مادر نسبت وی با شش رابطه به امام زین العابدین(علیه السّلام ) میرسد.[۳]
در جلالت و عظمت شأن فاطمه مادر سید رضی همین بس که میگویند: شیخ مفید (رحمه الله علیه ) کتاب «احکام النّساء» را برای او نوشته و در مقدمه کتاب از او به بانویی محترم و فاضله یاد کرده است.[۴]
دلباخته علم و معرفت
سید رضی از همان اوایل کودکی با اشتیاق فراوان به تحصیل و فراگیری علوم رو آورد. وی علاوه بر جدّیت و پشتکاری، از نبوغی ذاتی و خدادادی برخوردار بود که پیشرفت علمی و ادبی او را سرعت میبخشید. در حقیقت در قرن چهارم و پنجم هجری تفرقهها و تنشهای مذهبی تا حدودی از بین رفته بود. از این رو دو فرقه بزرگ و نیرومند تشیع و تسنن در جوّی مسالمت آمیز زندگی میکردند و روح تفاهم و همبستگی باعث شده بود که دانشمندان هر دو فرقه به طور آزاد به ارائه افکار و اشاعه مذهب بپردازند. سید رضی از این فرصت استثنایی بهرههای فراوان برد و علوم مختلف مانند قرائت قرآن، صرف و نحو، حدیث، کلام، بلاغت، فقه، اصول، تفسیر و فنون شعر و غیره را بیاموخت تا اینکه در بیست سالگی از تحصیل بینیاز گشت و خود در صف استادان و محققان نامدار قرار گرفت.
عدهای از دانشمندان نامآوری که سید رضی نزد آنان به کسب دانش پرداخته عبارتاند از:
۱. ابواسحاق ابراهیم بن احمد طبری (متوفی ۳۹۳ ق.) فقیه و ادیب و نویسنده زبردست که سید رضی قرآن را در دوران کودکی نزد وی آموخت.
۲. ابوعلی فارسی (متوفی ۳۷۷ ق.) نامآور دانش و ادب و پیشوای علم نحو در عصر خود.
۳. ابوسعید سیرافی (متوفی ۳۶۸ ق.) دانشمند بزرگ و نحوی معروف که مسند قضاوت بغداد را به عهده داشت.
۴. قاضی عبدالجبار بغدادی، متخصص علم حدیث و ادبیات.
۵. عبدالرحیم بن نباته (متوفی ۳۷۴ ق.) از خطبای بلندآوازه و نامدار شیعه، مشهور به خطیب مصری. سید رضی مقداری از فنون شعر را از وی آموخت.
۶. ابومحمد عبدالله بن محمد اسدی اکفانی (متوفی ۴۰۵ ق.) عالم فاضل و پرهیزکار و مسند نشین قضاوت در بغداد.
۷. ابوالفتح عثمان بن جنّی (متوفی ۳۹۲ ق.) ادیب ماهر در علم نحو و صرف.
۸. ابوالحسن علی بن عیسی (متوفی ۴۲۰ ق.) شعرشناس و پیشوای علم لغت و ادبیات.
۹. ابوحفص عمر بن ابراهیم بن احمد الکنانی، محدّث ثقه که سید رضی از او حدیث فرا گرفت.
۱۰. ابوالقاسم عیسی بن علی بن عیسی بن داوود بن جرّاح (متوفی ۳۵۰ ق.) لغت شناس و محدث بزرگ و مورد اعتماد.
۱۱. ابوعبدالله مرزبانی (متوفی ۳۸۴ق.) محدث نامدار و صاحب چندین کتاب حدیث و مورد اعتماد شیخ صدوق ـ رحمه الله علیه ـ
۱۲. ابوبکر محمد بن موسی خوارزمی (متوفی ۴۰۳ ق.) فقیهی سترگ و استاد حدیث که سید رضی و دیگران از وی فقه آموختند.
۱۳. ابومحمد هارون تلعکبری (متوفی ۳۸۵ ق.) فقیهی جلیلالقدر و صاحب کتاب جوامع در علوم دین.
۱۴. ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان مشهور به شیخ مفید (متوفی ۴۱۳ ق.)، از دانشمندان کم مانند عالم اسلام.[۵]
بوستان معرفت
سید رضی به سبک جالب و بینظیر حوزههای علمیه، در حین فراگیری و قبل از فارغ التحصیلی، اقدام به پرورش طالبان علم و جویندگان معرفت کرد. وی در بوستان معرفتش به پرورش شاگردانی پرداخت که خود به آنان افتخار میورزید. به طوری که هر یک از آنان مانند قمری در فلک علم و فرهنگ میدرخشند. نام آن وارستگان به قرار زیر است:
۱. سید عبدالله جرجانی، مشهور به ابوزید کیابکی.
۲. شیخ محمد حلوانی.
۳. شیخ جعفر دوریستی (متوفی حدود ۴۷۳ ق.).
۴. شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق.).
۵. احمد بن علی بن قدامه مشهور به ابن قدامه (م ۴۸۶ ق.).
۶. ابوالحسن هاشمی.
۷. مفید نیشابوری (م ۴۴۵ ق.).
۸. ابوبکر نیشابوری خزاعی (متوفی حدود ۴۸۰ ق.).
۹. قاضی ابوبکر عکبری (م ۴۷۲ ق.).
۱۰ مهیار دیلمی.[۶]
اولین دانشگاه
شریف رضی جوانمردی درد آشنا بود. او نیش حسادت و شماتت را بر عزلت و رهبانیت ترجیح میداد و در میدانهای خدمت کمر همّت میبست و یک تنه مسئولیتهای سنگین و دشوار اجتماعی را بر عهده میگرفت.
سید بزرگوار در کنار کارهای بس سنگین نقابت و دیوان مظالم و … همواره به فکر تحصیل طلاب بود. از این رو در پس طرحی نو به منظور بالا بردن سطح معلومات شاگردان افتاد که نتیجه اندیشهاش ایجاد دانشگاه شبانهروزی شد که تا آن زمان سابقه نداشت. «او با اینکه از تمکّن مالی کم بهره بود مع الوصف وقتی دید گروهی از طالبان علم و شاگردانش پیوسته در ملازمت او هستند خانهای تهیه کرد و آن را به صورت مدرسه جهت شاگردان خود درآورد و نامش را «دارالعلم» نهاد و تمامی نیازمندیهای طلاب را برای آنها فراهم کرد سید رضی برای دارالعلم کتابخانه و خزانهای با کلیّه وسایل و لوازم فراهم کرد.»[۷]
باید دانست که تأسیس دارالعلم سید رضی دهها سال پیش از تأسیس مدرسه نظامیه بغداد و با بودجه هنگفت دولتی از سوی خواجه نظام الملک طوسی (سال ۴۵۷ ق.) صورت گرفته است. او تقریباً حدود هشتاد سال بعد از سید رضی به این کار اقدام ورزیده است.[۸]
جلوههای تربیتی
سید رضی مردی خود ساخته و پیراسته بود و شخصیت و عظمت افراد را در ارزشهای والای انسانی و معنویات میدید. از این رو در تمام عمرش همواره میانه روی را پیشه خود ساخت. چرا که با روح قناعت در غنای حقیقی به سر میبرد. وی هیچگاه دست طمع به سوی دیگران دراز نکرد. به همین سبب، علو همّت و مناعت طبع شریف رضی، زبانزد عام و خاص گشته بود. در مورد خصوصیات اخلاقی سید رضی قضایای زیادی نقل شده است که به یکی از آنها اکتفا میکنیم:
از ابی محمد مهلبی، وزیر بهاءالدّوله نقل کردهاند که میگفت:
روزی به من خبر رسید خداوند به سید رضی پسری عنایت کرده است. فرصت را غنیمت شمردم و خواستم به بهانه این مولود صلهای به سید رضی بدهم. به غلامان دستور دادم طبقی حاضر کردند و دو هزار دینار بر طبق گذاشتم و به رسم چشم روشنی و هدیه برایش فرستادم.
سید قبول نکرد و پیغام داده بود که: لابد وزیر میدانند و اگر مطلع نیستند، بدانند که من از کسی صله قبول نمیکنم.
به امید اینکه اصرارم ثمر بخشد دوباره طبق پر سیم و زر را فرستادم و گفتم: این هدیه ناچیز را قبول بفرمایید و به قابلهها بدهید.
او آنها را دوباره پس فرستاد و جواب داد: قابلهها غریبه نیستند و رسم ما بر این نیست که بیگانگان به خانه ما رفت و آمد داشته باشند. آنها از بستگان خودمان میباشند و چیزی هم نمیپذیرند.
برای بار سوم طبق را فرستادم و گفتم: حال که خود قبول نمیکنید بین طلبههایی که پیش شما درس میخوانند تقسیم کنید. چون طبق را آوردند استاد در حضور طلبهها فرمود: طلبهها خودشان حاضرند! بعد رو کرد به شاگردان و گفت: هر کس به این پولها محتاج است بردارد.
در این هنگام یکی از آنان برخاست دیناری (طلا) برداشت و قسمتی از آن را قیچی کرد و بقیه را سرجایش گذاشت. دیگر طلبه ها هم چیزی برنداشتند.
شریف رضی از آن طلبه پرسید: برای چه این مقدار برداشتنی؟!
وی گفت: شب گذشته هنگام مطالعه روغن چراغ تمام شد، خادم نبود که از انبار مدرسه روغن بدهد، از فلان بقال مقداری روغن چراغ نسیه کردهام. حالا این قطعه طلا را برداشتم تا قرض خود را اداء کنم!
سید رضی تا این سخن بشنید دستور داد به عدد طلاّب کلید ساختند تا هر کس چیزی لازم داشت کلید انبار را همراه داشته باشد.[۹]
قطرهای از دریای بیکران
سید رضی در دوران جوانی به تفسیر و توضیح آیات الهی روی آورد. عشق و علاقه وی به قرآن از همان اوایل کودکی آغاز شده بود. چنانکه بعد از یادگیری، اُنس دایم و رابطه همیشگی با قرآن برقرار کرد و در سی سالگی در مدت کوتاهی قرآن را حفظ کرد. او همواره با زمزمه کلام الهی آینه دل را جلا میبخشید. بعد از گذراندن علوم مختلف قرآنی علاوه بر شیرینی قرائت دوران کودکی، خود را با دنیایی از زیباییهای روخ بخش همراه مییافت که وسعتش بیانتها و غایتش بیمنتها بود. سید رضی محو در جمال تابناک آیات الهی دست به قلم برد تا قطرهای از دریای بیکران تعالیمش را بر صفحه روزگار جاری سازد. ثمره این تلاش با اخلاص سه گنجینه گران سنگی است که برای نسلهای آینده به یادگار گذاشت.
۱. تلخیص البیان عن مجازات القرآن.
۲. حقایق التأویل فی متشابه التنزیل.
۳. معانی القرآن.
دیگر تألیفات سید رضی عبارتند از:
خصایص الائمه، نهج البلاغه، الزیادات فی شعر ابی تمام، تعلیق خلاف الفقهاء، کتاب مجازات آثار النّبویّه، تعلیقه بر ایضاح ابی علی، الجیّد من شعر ابی الحجاج، زیادات فی شعر ابی الحجاج، مختار شعر ابی اسحق الصّابی، کتاب «مادار بینه و بین ابی اسحق من الرسائل» و دیوان اشعار.[۱۰]
رسالت بزرگ
هر روز که سپری میشد برگِ زرّینی به دست توانای سید رضی بر تاریخ تابناک اسلام افزوده میگشت. او با قلمی روان و علمی فراوان خدمات ارزندهای ارائه کرد. برای کتاب وحی تفسیر نوشت، احکام فقهی تدوین کرد، با اشعار نغز و قصیدههای بلند خود سیل معارف روان ساخت و مسئولیتهای طاقت فرسای دینی، سیاسی، اجتماعی را به عهده گرفت و … با همه اینها کار خود را ناتمام میدید و احساس خلأ و کمبود میکرد گویی برای رسالتی دیگر آفریده شده است. رسالتی بس بزرگ.
وی میبایست از فضای آزاد به وجود آمده کمال استفاده را میبرد و با شناساندن اصالت شیعه، اسلام واقعی را به جهانیان معرفی میکرد. سید رضی به خوبی میدانست که رسالت بدون امامت ناقص است و شهر علم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بدون وجود علی(علیه السّلام )شهری بیدروازه میماند و بدون معصوم، قرآن بدون مفسّر خواهد بود. میبایست قدم به میدان گذاشت و اقدامی کرد و کاری را که انجام آن برای گذشتگان میسّر نگشته است به سر منزل مقصود رساند.
شریف رضی با این تفکّر الهی کار بزرگی را آغازید. همان کاری که ثمره شیرینش در کلام بلند مولاعلی(علیه السّلام )به بار نشست و کتاب همیشه جاوید نهج البلاغه را به ارمغان آورد، نام و یاد سید رضی را برای همیشه زنده نگه داشت. در حقیقت او اولین عالمی است که کلمات و خطبههای سراسر بلاغت امیرمؤمنان علی(علیه السّلام )را گردآوری و تدوین کرد.
از دیدگاه دانشمندان اهل تسنّن
سید رضی از نظر مقامات بلند علمی و فضیلتهای ارزشمند اخلاقی خود را به مرحلهای رساند که گوی سبقت از دیگران ربود تا بدان حدّ که خاص و عام، دوست و دشمن و عالم و عامی به دیده احترامش مینگریستند و زبان به تعریف و تمجیدش میگشودند. دانشمندان و بزرگان اهل سنّت درباره عظمت همیشه درخشان سید رضی سخنان جالب توجهی دارند. که در ذیل به پارهای از آنها اشاره میکنیم.
عبدالملک ثعالبی، شاعر معاصر سید رضی در کتاب تحقیقی و ادبی خویش «یتیمه الدهر» در وصف سید مینویسد: «تازه وارد ده سالگی شده بود که به سردون شعر پرداخت. او امروز سرآمد شعرای عصر ما و نجیبترین سروران عراق و دارای شرافت نسب و افتخار حسب، و ادبی ظاهر و فضلی باهر و خودداری همه خوبیهاست».[۱۱]
خطیب بغدادی در کتابش موسوم به «تاریخ بغداد» میگوید: «… رضی کتابهایی در معانی قرآن نگاشته است که مانند آن کمتر یافته میشود».[۱۲]
جمال الدین ابی المحاسن یوسف بن تَغری بردی اتابکی در کتاب «النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره» مینویسد:
«سید رضی موسوی، عارف به لغت و احکام و فقه و نحو و شاعری فصیح بود. او همّتی عالی داشت و دیندار بود. او و پدرش و برادرش پیشوای شیعیان بودند.»[۱۳]
وفات
آن روز شهر بغداد در تب و تاب و هیجان بود. نگاههای نگران و معنادار مردم حاکی از اضطرابی بود که در درونشان چنگ انداخته، بیقرارشان میکرد. اتفاق تلخ و ناگواری در پی وقوع بود که کسی نمیخواست و نمیتوانست باور کند. هرگز به ذهن کسی نمیرسید که به این زودی شاهد چنین حادثه غم انگیز و جانسوزی خواهد شد … اما هرچه بود تمام شده بود و دیگر گریزی جز از پذیرفتن آن نبود. هر کس به دیگری میرسید آرام و ناباورانه میگفت: شریف رضی درگذشت. «انا لله و انا الیه راجعون».
سید رضی در ماه محرم سال ۴۰۶ ق. در سن ۴۷ سالگی چشم از جهان فروبست و جهان علم و عالم تشیّع را در غم و ماتم فرو برد … . نوشته اند سید مرتضی استوانه علم و تقوا و سیاست، از درگذشت مرموز و ناگهانی برادرش چنان متأثر و متأسف شد که تاب دیدن جنازه او را نیاورد و از شدت حزن و اندوه به حرم مقدس کاظمین (علیهما السّلام ) پناه برد. انبوه مردم جنازه سید رضی را تشییع کردند و فخرالملک وزیر بر جنازه وی نماز خواند پیکر پاکش را در خانه خود به امانت دفن و بعدها به حرم امام حسین(علیه السّلام )منتقل کردند.
غم فراق برادر بر سید مرتضی بس سنگین بود. تنها و داغدیده سر به زانوی غم نهاده، آه جانسوز از دل آتشین بر میکشید و مرثیه فراق میسرود: ای یاران! داد از این فاجعه ناگوار که بازوی مرا شکست! کاش جان مرا هم میگرفت!
پی نوشت :
[۱] . النجوم الزاهره، یوسف بن تغری بردی اتابکی، ج ۴، ص ۲۴۰.
[۲] . اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی، ج ۹، ص ۲۱۶.
[۳] . همان.
[۴] . پیرامون نهج البلاغه، سید عباس اهری، ص ۲۰.
[۵] . الشریف الرضی، محمد هادی امینی، ص ۶۰ ـ ۷۶.
[۶] . الشریف، ص ۱۱۲ ـ ۱۲۲.
[۷] . سید رضی مؤلف نهج البلاغه، علی دوانی، ص ۱۶۱.
[۸] . همان. ص ۱۶۲.
[۹] . اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۲۱۷.
[۱۰] . رجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص ۲۸۳.
[۱۱] . یتمه الدهر، ج ۳، ص ۱۳۱.
[۱۲] . تاریخ بغداد، احمد بن علی الخطیب، ج ۲، ص ۲۴۶.
[۱۳] . النجوم الزاهره، ج ۴، ص ۲۴۰.
منبع:محمد ابراهیم نژاد – تلخیص از کتاب گلشن ابرار، ج ۱، ص ۴۴.