- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
چکیده:
ابوعمرو سعد بن مُعاذ(درگذشت: ۵ق) از اصحاب پیامبر اسلام (ص) و رئیس قبیله اوس بود که پس از بیعت عقبه اول، به دست مصعب بن عمیر در مدینه اسلام آورد و به تبعیت از او، تمام خاندانش مسلمان شدند. وی در جنگ بدر و احد جنگید و از نزدیکان و مستشاران پیامبر (ص) بود. در جریان پیمانشکنی بنیقریظه و پس از شکست ایشان از سربازان اسلام، سعد به عنوان حَکَمِ ایشان انتخاب شد. در جنگ خندق زخمی شد و از این زخم درگذشت. نقل شده که پیامبر (ص) فرمود: در تشییع جنازۀ وی هزاران مَلَک شرکت داشتهاند. در منابع اهل سنت، آمده است که مرگ وی عرش الهی را به لرزه درآورد!
نسب
سعد بن مُعاذ بن نعمان بن امرؤالقیس بن زید بن عبدالاشهل، کنیهاش ابوعمرو، مادرش کبشه دختر رافع بن معاویه بن عبید[۱] و پسر خاله اسعد بن زراره بود.[۲]
اسلام آوردن
سعد به دست مصعب بن عمیر در مدینه (بین دو پیمان عقبه) مسلمان شد و با اسلام آوردنش تمام افراد خاندان عبدالاشهل مسلمان شدند.[۳] این خاندان نخستین خاندانی هستند که زن و مرد ایشان همگی اسلام آوردند.[۴]
سعد پس از اسلام آوردن به همراه اسید بن حضیر، بتهای بنی عبدالاشهل را شکست. [۵] پس از هجرت پیامبر (ص) و مسلمانان به مدینه، رسول الله(ص) میان سعد و ابوعبیده جراح از مهاجران پیمان برادری بست.[۶] وی از بزرگان انصار و رئیس قبیله اوس، مردی شجاع، قاطع در بیان و تصمیم گیری، مقاوم در مبارزه و جهاد بود.[۷]
حضور در جنگ ها
بدر و احد
روز جنگ بدر پرچم دار قبیله اوس بود و برای پیامبر(ص) سایه بانی ساخت تا پیامبر(ص) در آن بنشیند و نظاره گر جنگ باشد. خودش با دیگر سربازان اسلام به میدان جنگ شتافت، هرگاه حملۀ عمومی از سوی قریش شروع میگشت، از پیامبر(ص) به اتفاق حضرت علی(ع) و دیگر صحابه دفاع میکرد، در همان حال تبلیغ و سخنرانی میکرد.[۸]
در این جنگ دوبار پیامبر(ص) بر سعد ثنا و دعا کرد و در برگشت از جنگ، سعد افسار مرکب پیامبر(ص) را گرفته بود و پیاده میرفت در حالی که برادرش در جنگ شهید شده بود. سعد در جنگ احد نیز شرکت داشت.[۹]
خندق
همچنین در بحبوحۀ غزوۀ خندق، پیامبر(ص) خبردار شد که بنی قریظه نقض عهد کردهاند و با قریش و قبیلۀ غطفان یکی شدهاند. سعد بن معاذ و سعد بن عباده که حکم آنها در بنی قریظه نافذ بود، به سوی آنان رفتند و زمانی که سعد پیمان شکنی ایشان را مشاهده کرد، به پیامبر(ص) اطلاع داد و چون پیامبر(ص) دید که مسلمانان از هرطرف محاصره شدهاند و در تنگنا قرار دارند، تصمیم گرفت با پرداخت مقداری از محصول خرمای مدینه با آنان صلح کند، در این میان سعد نظر داد که ما هرگز تن به ذلت و خواری نمیدهیم، سپس جنگ را ترجیح داد و صلح نامه را پاره کرد.
داوری در ماجرای بنیقریظه
در بحبوحۀ جنگ خندق، قبیلۀ بنی قریظه در مدینه، پیمان خود با مسلمانان را زیر پاگذاشته و علیه مسلمانان اعلام خصومت کردند. با شروع درگیری، جنگجویان این قبیله شکست خورده و به محاصره سربازان اسلام درآمدند و چون توان مقابله را در خود نمیدیدند، عاقبت داوری سعد معاذ را پذیرفتند. سعد در حالتی که مجروح و بیمار بود، از چادر خود به طرف محل بنی قریظه رفت و برخلاف انتظار طایفهاش که هم پیمان بنی قریظه بودند، حکم کرد که سزای مردان جنگجوی بنی قریظه قتل است و اموالشان باید تقسیم گردد، کودکانشان اسیر گردند و پیامبر(ص) فرمود: «به درستی حکم خدا و رسولش را در مورد ایشان صادر کردی و مطابق حکم الهی رأی دادی» [۱۰] سید جعفر شهیدی با ذکر شواهد و قراینی در مورد نحوه برخورد یادشده با بنی قریظه، مناقشه کرده است.[۱۱] [البته قابل توجه است که برخی از دانشمندان داستان بنی قریظه را که به این شکل در کتابهای تاریخی آمده است مورد خدشه قرار داده و برخی هم گفته اند که این داستان ساخته و پرداخته یهودیان است که در کتابهای تاریخی نفوذ کرده است.]
درگذشت
در سال پنجم هجرت در غزوۀ خندق پنج نفر از مسلمین شهید شدند، سعد هم زخمی شد و یکی از رگهای او قطع شد، سپس او را به شهر آوردند و آن طوری که ابن سعد میگوید، همین که رسول خدا(ص) سعد را دید، فرمودند: «برخیزید و سرور خود را پیاده کنید، سپس در کنار مسجد خیمهای برپاکردند و او را تحت معالجه قرار دادند. اما مؤثر واقع نشد و بعد از مدتی وفات کرد. وی به هنگام مرگ ۳۷ سال داشت.[۱۲]
در منابع اهل سنت آمده که پیامبر(ص) در مورد مقام و منزلت سعد در درگاه الهی فرمود: «عرش از مرگ سعد بن معاذ به لرزه درآمد.» [۱۳] اما شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار در این باره چنین نقل کرده است: «به حضرت صادق(ع) عرض کردند که عامه معتقدند که عرش رحمان از مرگ سعد بن معاذ به لرزه درآمده است. حضرت(ع) فرمود: پیامبر(ص) فرمود که عرشی [تختی] که سعد بر آن بود به لرزه افتاد اما ایشان توهم کردند که منظور پیامبر(ص) عرش الهی بوده است.[۱۴]
تشییع جنازه
زمانی که سعد بن معاذ وفات کرد، پیامبر(ص) به غسل دادن سعد امر کرد و به دنبال جنازه بدون کفش و ردا حرکت میکرد و سمت چپ و سمت راست تابوت را میگرفت.[۱۵]
روایت کردهاند زمانی که جنازۀ سعد را بیرون آوردند، گروهی از منافقین گفتند که جنازهاش چقدر سبک است! پیامبر(ص) فرمود: «هفتاد هزار فرشته برای تشییع جنازه و تابوت سعد به زمین آمدهاند که تاکنون نیامده بودند.» [۱۶]
علاوه بر این امام صادق(ع) فرمود: «پیامبر (ص) بر سعد بن معاذ نماز خواند و جبرائیل را دید که با فرشتگان زیادی بر جنازه نماز میخوانند. سپس فرمود:ای جبرئیل برای چه حقی بر او نماز میخوانید؟ جبرئیل گفت: به خاطر خواندن قل هو الله احد در حال نشسته، ایستاده، سواره و…» [۱۷]
سرانجام بعد از دفن سعد، وقتی پیامبر (ص) و اصحابش از قبر سعد دور میشدند، مادر سعد گفت:ای سعد، بهشت بر تو گوارا باد! پیامبر (ص) در جواب وی فرمود:ای مادر سعد، سعد در آخرت با مشکل برخورد خواهد کرد، زیرا که اخلاقش با خانوادهاش چنانکه باید و شاید نبود.[۱۸] قبرش در قبرستان بقیع کنار قبر فاطمه بنت اسد قرار دارد.
پی نوشتها
- ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۱۳؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۰؛ ابوحاتم، کتاب الثقات، ج۳، ص۱۴۶؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، صص۴۱۷-۴۱۸؛ بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، صص۱۶۷-۱۶۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۸؛ رکـ: طوسی، رجال، ص۲۰؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ۲۶۵.
- مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۰.
- ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۱۳؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۸؛ طبری، تاریخ طبری، ج۳، صص۸۹۷-۸۹۸.
- ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱.
- ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، صص۴۲۰-۴۲۱.
- ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱.
- ر.کـ: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، صص۴۱۸.
- رکـ: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۱۳؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۲؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، صص۴۱۸؛ بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۳؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۶۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۸.
- ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، صص۴۱۷-۴۱۸.
- تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۱۲؛ رکـ: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۱۵؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، صص۴۲۲-۴۲۳؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۹؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۲۷؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۲؛ طبری، تاریخ طبری، ج۳، صص۱۰۷۳-۱۰۷۴ و ۱۰۸۴و ۱۰۸۸.
- ر.ک:شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۹۰ـ۸۸.
- ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۳۳؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۲؛ ابوحاتم، کتاب الثقات، ج۳، صص۱۴۶-۱۴۷؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، صص۴۱۸؛ بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۸.
- اسد الغابه، ج۲، صص۳۱۵-۳۱۶؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۳۴؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۲؛ ابوحاتم، کتاب الثقات، ج۳، ص۱۴۶؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، صص۴۱۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، صص۱۶۸-۱۶۹؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۲۸۵، ۳۲۷.
- ابن بابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۳۸۸، نوادر الاخبار، ح۲۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۶۸.
- رکـ: ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۹-۴۳۳؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۶۶.
- طبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲۸؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۱۶؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۸ و ۴۲۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۸.
- دایره المعارف الشیعه العامه، ج۱۰، ص۳۶۵.
- تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۶۶.