- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 19 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
مقدمه
صفحات تاریخ گواهی می دهد، دوران زندگی رهبر مسلمانان جهان از آغاز کودکی تا روزی که به پیامبری و رسالت مبعوث شد و تا زمانی که دعوت حق را لبیک گفته و به سرای باقی شتافت، پر از حوادث شگفت انگیز می باشد. این حوادث بیانگر این واقعیت است، که حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یک زندگی عادی نبوده و حکایت از عظمت شخصیت او می کند.
دانشمندان مادی و تاریخ نویسانی که جهان بینی آنان تنها از دریچه ی مادی گری شکل می گیرد، وقوع حوادث غیر عادی در زندگانی انبیای الهی را زایده ی پندار ویا ساخته و پرداخته حب و علاقه زیاد پیروان ادیان می دانند. این دانشمندان، حداکثر، انبیای الهی را انسانهای فوق بشری که با افکار نورانی خود سیر زندگانی بشریت را روشن نموده، معرفی کرده اند. (۱)
دانشمندان مسلمان با قبول عالم ماده و روابطی که بر آن حاکم است، بر این عقیده اند: تمام پدیده های عالم به اراده ی الهی می باشد و امور جهان تحت قدرت خداوند تدبیر می شود، و خداوند در جهت هدایت انسانها، بنا به مصالحی که خود آگاه است، از باب لطف و رحمت بر بندگان، حوادث شگفت انگیزی را در مورد بعضی از انسانها تحقق می بخشد، تا آنها مشعلهای ایت بشریت شوند.
از جمله این موارد، حوادث مهم دوران کودکی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را می توان ذکر کرد، مانند: شکاف برداشتن طاق کسری و پر شیر شدن رگهای خشکیده ی سینه حلیمه سعدیه و زیاد شدن برکات در قبیله او (۲) ، و….
متاسفانه در بین نقل این ارهاصات (۳) و کرامات که نشانه های عظمت شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و سبب فخر و مباهات مسلمانان می باشد، عده ای ناآگاه یا مغرض، خلاف واقعها ومطالب ناروایی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت داده اند، که اگر بپذیریم با سوء نیت همراه نبوده، حاصلی جز وهن شخصیت پیامبر بزرگ اسلام و خدشه به عظمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بر ندارد.
از جمله این اسراییلیات داستان «غرانیق و شق صدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم » را می توان ذکر کرد که در کتابهای حدیث و تاریخ غیر امامیه روایاتی جعلی در مورد شکافتن سینه پیامبر در کودکی نقل شده و این واقعه را در شما ر فضایل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم برشمرده اند.
این نوشتار پژوهشی در مورد داستان «شکافتن سینه پیامبر» در کودکی و بررسی صحت آن می باشد.
در این پژوهش بعد از طرح مساله و تعریف واژه های آن به بیان فرضیه های مطرح درباره این داستان می پردازیم و در ادامه، پیشینه های روایی و تاریخی بحث و دیدگاههای مختلف را در مورد آن ذکر می کنیم و در پایان نظریه مختار را می آوریم.
طرح و تبیین موضوع «شق صدر النبی»
جمعی از اهل حدیث (اهل سنت) (۴) از حلیمه سعدیه نقل کرده اند: پس از آن که محمد صلی الله علیه و آله و سلم را برای شیر دادن به میان قبیله خود بردم، هنوز چند ماهی از این ماجرا نگذشته بود که (طبق معمول روزهای سابق) محمد صلی الله علیه و آله و سلم با فرزندان دیگر برای بازی به پشت چادرها رفتند، ناگهان برادر رضاعی او سراسیمه و شتابان به نزد ما آمده، گفت: برادر قریشی ما را دریابید که دو مرد سفید پوش او را گرفته خواباندند، سینه اش را شکافتند و چیزی از سینه او بیرون آوردند. حلیمه گوید: من و شوهرم به جانب او روان شدیم، بچه را با رنگی پریده، مضطرب و وحشت زده در نقطه ای از بیابان مشاهده کردیم، بی اختیار در آغوشش کشیده، بدو گفتم: پسرجان چه اتفاقی برایت افتاده، او گفت: دو مرد سفید پوش پیش من آمدند و مرا خوابانده سینه ام را شکافتند، قلب مرا در آوردند و غده ای سیاه از آن بیرون کشیدند و آن را در طشت طلایی شستشو دادند و دوباره در جایش قرار دادند.
مطلب بالا خلاصه داستانی است به نام «شق صدر النبی صلی الله علیه و آله و سلم » که در کتابهای روایی و تاریخی اهل سنت آمده است.
و به عنوان کرامت و فضیلتی برای پیامبر نقل شده است. (۵) ناقلان این داستان می گویند: این عمل در مدت عمر پیامبر پنج مرتبه تکرار شده است: زمان طفولیت حضرت، قبل از پنج سالگی، در ده سالگی، در بیست سالگی و در شب معراج و تکرار این حادثه را سبب ازدیاد شرافت و مقام حضرت دانسته اند، و این معنی را برخی از شعرا به نظم درآورده، گفته اند: (۶)
لقد شق صدر النبی محمد مرارا تشریف وذا غایه المجد
فاولی له التشریف فیها مؤثل لتطهیر من مضغه فی بنی سعد
و ثانیه کانت له و هو یافع و ثالثه للمبعث الطیب الند
و رابعه عند العروج لربه و ذا باتفاق فاستمع یااخا الشد
و خامسه فیها خلاف ترکتها لفقدان تصحیح لها عند ذی النقد
به راستی پاره شدن سینه محمد صلی الله علیه و آله و سلم در چند مرتبه به خاطر کمال شرافت و رسیدن به نهایت مجد و بزرگواری است.
پس نخست، جمع گشت تمامی شرافت بر او، تا از لعاب دهان بنی سعد تطهیر شود.
بار دوم، زمانی بود که نوجوانی را می گذراند، و بار سوم هنگام بعثت پاکیزه و بلند مرتبه.
نوبت چهارم، گاه معراج به سوی پروردگار بود، ای برادر هدایت یافته! بشنو اینها را که همه مورد اتفاق نظر است.
نوبت پنجم مورد اختلاف است و من به جهت فقدان دلیل درست ، که انتقاد کنندگان مطرح کرده اند آن را رها نمودم.
شق الصدر در لغت و اصطلاح
الف. معنای لغوی
در مصباح المنیر آمده است: الشق بالفتح، انفراج (۷) فی الشی ء را گویند. اقرب الموارد «الشق » را این گونه معنی کرده است: شق الشی ء شقا صدعه (۸) و فرقه و منه قولهم: شق عصا المسلمین ای فرق جمعهم.
ب. معنای اصطلاحی
معنای اصطلاحی «شق الصدر» همان معنای لغوی آن است؛ یعنی، شکافتن سینه و منظور از «قصه شق الصدر» داستان شکافتن سینه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
فرضیه های مطرح در مورد قصه «شق الصدر»
در رابطه با موضوع «شق الصدر» دو نظریه مختلف از دانشمندان مسلمان بیان شده است:
۱. دانشمندان سنی مذهب بعد از نقل این داستان، آن را پذیرفته و از کمالات حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بر شمرده اند و یا لااقل آن را تلقی به قبول کرده و در مخالفت با مفاد داستان حرفی نزده اند. از دانشمندان اهل سنت تنها محمود ابوریه در کتاب «اضواء علی السنه المحمدیه » این داستان را جعلی و از اسراییلیات شمرده است.
۲. دانشمندان شیعی در رابطه با صحت این داستان به سه دسته تقسیم می شوند:
الف) اکثریت آنها این داستان را جعلی و از اسراییلیات می دانند؛ مانند: طبرسی در «مجمع البیان » ….
ب) عده ای نیز وقوع این حادثه را از قبیل تمثیل و تمثل دانسته و در صدد توجیه عقلانی آن بوده اند؛ مانند: علامه طباطبایی در «المیزان » .
ج) بعضی از دانشمندان شیعی نیز به خاطر وقایع شگفت انگیزی که در این داستان است، آن را تلقی به قبول کرده اند؛ مانند: علامه مجلسی در کتاب «بحار الانوار» .
پیشینه ی روایی وتاریخی قصه «شق الصدر»
الف. ریشه های روایی
ریشه های روایی خبر «شق الصدر» را در اخباری می توان یافت که در کتابهای صحیح بخاری و مسلم (۹) و یا سایر کتابهای روایی و اهل سنت نقل شده است. بخاری در صحیح از ابی هریره (۱۱) نقل می کند که : هر کدام از فرزندان آدم علیه السلام به دنیا می آید، شیطان، انگشتی به پهلویش می زند غیر از، عیسی بن مریم که چون خواست به او انگشت بزند حجاب بر او زده شد و انگشت (شیطان) به حجاب اصابت کرد. و در روایتی دیگر آورده است که: «مولودی از فرزندان آدم به دنیا نمی آید، مگر این که شیطان به هنگام تولد اورا لمس نماید، مگر مریم و فررندش » و در صحیح مسلم آمده که: مولودی از فرزندان آدم به دنیا نمی آید مگر این که به خاطر نیش زدن شیطان، گریه می کند «الا یستهل من نخسه (۱۲) الشیطان…» .
نقل چنین احادیثی در کتب روایی اهل سنت، دادن حربه به دست مسیحیان متعصب بر ضرر مسلمانان است. آنها به استناد این احادیث قایل شده اند که هیچ بشری حتی پیامبران معصوم نبوده و در معرض خطا و لغزش هستند، مگر عیسی بن مریم، او از لمس شیطان مصون ماند و همین امر مافوق بشری بودن او را تایید کرده و نشان می دهد که او موجودی لاهوتی است. (۱۳)
ابو ریه به صورت شکواییه از ناقلان این احادیث می گوید: اگر مسلمانان به برادران مسیحی بگویند: چرا خداوند خطای (۱۴) آدم علیه السلام و ذریه او را به غیر این طریق مشکل نبخشید تا لازم نباشد روح پاک و سالم عیسی علیه السلام را که بدون گناه و پاک بود (این گونه به سوی خود) ببرد [منظور به دار آویختن حضرت عیسی علیه السلام ] .
در جواب، مسیحیان می گویند: چرا خداوند پیامبر را که برگزیده اش بود، بدون عمل جراحی قلب همانند دیگر برادرانش، از انبیا و رسولان منزه از خون سیاه و نصیب شیطان نیافرید تا دیگر نیازی به عمل جراحی، آن هم چندین مرتبه که سینه اش پاره پاره شد، نباشد. (۱۵)
آلوسی در تفسیر روح المعانی در ذیل آیه «الم نشرح » می گوید : «الشرح فی الاصل بمعنی الفسخ…» و در ادامه در تفسیر این آیه که چگونه قلب پیامبر توسع و شرح صدر پیدا کرد، اشاره به روایتی می کند از ابن عباس که در این باره نقل شده است، و آن همان «قصه شق الصدر» است. «عن ابن عباس وجماعه انه اشاره الی شق صدره الشریف فی صبیاه والسلام و قد وقع هذا الشق علی ما فی بعض الاخبار وهو عند مرضعته حلیمه…» . (۱۶)
بعضی از اهل سنت بعد از نقل این داستان آن را از جمله مزایا و فضایلی شمرده اند که مخصوص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می باشد، و هیچ پیامبری حتی حضرت عیسی علیه السلام از چنین موهبت الهی برخوردار نبوده اند. ابن برهان حلبی در کتاب «انسان العیون فی سیره الامین والمامون » (۱۷) و بوطی در کتاب «فقه السیره » (۱۸) چنین رای را برگزیده اند.
ب. ریشه ی تاریخی
علامه جعفر مرتضی در این باره می گوید: «حقیقت این است که این روایت ماخوذ از (داستانهای) زمان جاهلیت است. در کتاب «اغانی » افسانه ای آمده که مفادش چنین است:
«امیه بن ابی صلت » در خواب دید، دو پرنده آمدند، یکی در باب خانه نشست و دیگری داخل شد، قلب امیه را شکافت و سپس آن را برگرداند. پرنده دیگر به آن (پرنده) گفت: آیا دریافت کردی؟ گفت: آری، گفت: آیا تزکیه شد؟ گفت: قبول نکرد. سپس قلب را به محلش باز گرداند. آنگاه عمل شکافتن سینه چهار بار برای او (امیه) تکرار شد» .
به نظر می رسد وجود خرافات و افسانه هایی، مانند داستان «امیه بن ابی الصلت » و روایات جعلی مانند روایت «مس شیطان » زمینه ها را برای نقل روایاتی در مورد «شق صدر النبی صلی الله علیه و آله و سلم » و ساختن چنین داستانی فراهم کرده است.
دیدگاه ها در مورد قصه «شق الصدر»
الف) دیدگاه دانشمندان اهل سنت در مورد حادثه «شق الصدر»
منشا این حادثه را در کتابهای روایی و تاریخی غیر امامیه می توان یافت و علمای اهل سنت را از نظریه پردازان این داستان می توان ذکر کرد. این واقعه را در کتابهای روایی اهل سنت در «صحیح مسلم » کتاب الایمان و «صحیح بخاری » کتاب التوحید و در «مسند احمد» کتاب باقی مسند المکثرین و در کتابهای تاریخی در «سیره ابن هشام » و «تاریخ طبری » در قسمت دوران کودکی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می توان یافت. «مسلم بن الحجاج » از «انس بن مالک » نقل می کند که جبرئیل نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد، درحالی که با نوجوانی مشغول بازی بود. وی را گرفت، بر زمین انداخت، آنگاه سینه اش را شکافت، قلب اورا بیرون آورد، و از درون آن لخته خونی بیرون کشید وگفت: این سهم شیطان از تو است، سپس قلب را با آب زمزم، در طشتی از طلا شستشو داد و بعد از ترمیم درجای خود نهاد، بچه ها نزد مادرش (دایه او) رفتند و گفتند: محمد کشته شد. آنان به طرف او شتافتند و او را رنگ پریده یافتند. «انس » می گوید: من اثر بخیه را در سینه اش دیدم. (۱۹)
«قال لی انس فکنت اری اثر المخیط فی صدره » . نزدیک به این معنی و عبارات (که از صحیح مسلم نقل شد) و یا عین آن را می توان در سیره ابن هشام (۲۰) ، «تاریخ طبری » (۲۱) ، «تاریخ یعقوبی » (۲۲) ، «تاریخ مسعودی » (۲۳) و «السیره الحلبیه » (۲۴) یافت و اگر اختلافی وجود دارد در تعداد افرادی است که برای این کار آمده اند. در بعضی از کتابها از آنها به ملک یا جبرئیل تعبیر شده و در بعض دیگر به دو مرد سفیدپوش، ولی در اصل وقوع چنین حادثه ای در تمام کتابهای مذکور، اتفاق نظر وجود دارد. البته ناقل خبر کتاب صحیح مسلم «انس بن مالک » و ناقل خبر کتابهای تاریخ «حلیمه » است. بعضی (۲۵) خواسته اند در جهت تایید این واقعه به آیات یکم تا سوم سوره مبارکه «انشراح » تمسک کنند. آنجا که خداوند خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند:
«الم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک ورزک » . (انشراح/۲۱) «آیا سینه تو را نگشودیم و سنگینی آن را از تو برنداشتیم » .
نقد و بررسی دیدگاه اهل سنت
۱. ضعف سند روایت
با مراجعه به کتابهای رجالی اهل سنت (۲۶) معلوم می گردد که مؤلفان این کتب، «ثور بن یزید شامی » را که یکی از راویان این خبر است و طبری این داستان را از او نقل کرده توثیق نکرده اند، ابن حجر می گوید: جد او در صفین جزو لشگریان معاویه بود و در آن نبرد کشته شد، و هر موقع نام علی ۹ را نزد «ثور» می بردند، می گفت: مردی که جد مرا کشته دوست ندارم، هرموقع نزد او درباره ی علی ۹ بدگویی می کردند، سکوت می نمود.
ابن هشام در تاریخ، این داستان را از «بعض اهل علم » نقل می کند، نقل روایت به این صورت ضعف سندی دیگری به شمار می رود. زیرا معلوم نیست که این «بعض اهل علم » چه افرادی می باشند، در نتیجه خبر مجهول و ضعیف خواهد بود و نمی توان به مفاد آن پایبند بوده و بر اساس آن عمل کرد و یا اعتقادی را برگزید.
۲. ضعف متن روایت
محمود ابوریه در کتاب «اضواء علی السنه المحمدیه » به نقل از استادش «محمد عبده » می گوید: این خبر از اخبار ظنیه بوده و خبر واحد است و موضوع آن عالم غیب است و ایمان به غیب نیز جزو عقاید می باشد و در آن ظن و گمان مفید فایده نیست، به دلیل قول خداوند: «…ان الظن لا یغنی من الحق شیئا» (۲۷) بنابراین، ما مکلف نیستیم به مضمون این روایات ایمان بیاوریم. (۲۸)
۳. تعارض بین مفاد روایات
در بین مفاد روایاتی که در مورد این واقعه نقل شده، تعارض آشکاری به چشم می خورد. ابن هشام می گوید: سبب ارجاع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به مادرش این بود که عده ای از مسیحیان حبشه او را با دایه اش دیدند، آنگاه از او (دایه اش) سؤالاتی کردند و پیامبر را مورد معاینه قرار دادند، آنگاه به دایه اش گفتند: ما این کودک را می گیریم و به سرزمین حبشه می بریم، (با شنیدن این سخنان) حلیمه بر جان پیامبر ترسید و او را به مادرش برگرداند. (۲۹) در حالی که در ادامه مطلب ابن هشام و دیگران نیز در کتابهایشان نقل کرده اند که علت برگرداندن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نزد مادرش داستان شکافتن سینه او بوده است؛ زیرا حلیمه و شوهرش ترسیدند جنیان به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لطمه ای وارد کنند (۳۰) ، بنابراین او را به مادرش برگرداندند. (۳۱) چگونه ممکن است، پاره شدن سینه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سبب برگشت او به مادرش باشد؟ در حالی که وقوع این حادثه را در سن دو یا سه سالگی پیامبر نقل کرده اند، با این که همه اتفاق دارند که پیامبر بعد از اتمام پنج سالگی به مادرش برگردانده شد. (۳۲)
۴. منبع شرارت کجاست؟
آیا ممکن است غده یا (لخته) خونی در قلب، منبع شرارت باشد، در حالی که شرارت و تقوا به قلب مادی ربطی ندارد. به علاوه چرا چندین مرتبه این عمل تکرار شده، آیا العیاذ بالله این به بدی سیرت و ذات پیامبر بر نمی گردد وبهره پیامبر نسبت به سایر افراد بنی آدم از شیطان بیشتر نبوده است؟
۵. آیا ایجاد طهارت باطنی احتیاج به عملیات جراحی دارد؟
اگر خداوند بخواهد بنده اش را از شرور و بدیها پاک کند آیا احتیاج به عمل جراحی، آن هم در انظار عمومی دارد و چگونه ملک مجرد با پر و بالش این عمل را انجام می دهد؟ !
۶. شیطان را بر بندگان مخلص خدا راهی نیست
آیا این قبیل روایات با آنچه در آیات قرآنی آمده که شیطان بر بندگان مخلص خدا راه نفوذ ندارد، معارض نیست؟
و هنگام تعارض باید جانب کدامیک را گرفت؟
خداوند در قرآن از قول شیطان نقل می کند که او می گوید: «پروردگارا! بدانچه گمراهم نمودی هر آینه زینت می دهم در زمین برای بندگان و به زودی همه آنها، به جز بندگان مخلصت را گمراه می کنم » (۳۳) خداوند در جواب شیطان می فرماید: «بر بندگان من تو را سلطه ای نیست » . (۳۴)
«ابوریه » بعد از آوردن این آیات می گوید: «چگونه اینان کتاب خدا را به وسیله سنت ظنیه و احادیث متواتر را با اخبار آحاد که فقط مفید ظن است، دفع می کنند» . (۳۵)
قصه «شق الصدر» در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه اش در ذیل کلام امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه قاصعه آنجا که حضرت می فرماید:
«لقد قرن الله به من لدن کان فطیما اعظم ملک من ملائکته، یسلک به طریق المکارم ومحاسن اخلاق العالم لیله و نهاره » (۳۶) می گوید: «ینبغی ان نذکر الان ما ورد فی شان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وعصمه بالملائکه لیکون ذلک تقریرا و ایضاحا لقوله علیه السلام (ولقد قرن الله…) . (۳۷)
«شایسته است آنچه در شان و عصمت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده است را ذکر کنیم تا توضیحی روشن برای کلام حضرت باشد که فرمود: (لقد قرن الله…)» .
وی در تفسیر کلام حضرت علیه السلام به ذکر جریان شق صدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نقل از «کتاب تاریخ طبری » می پردازد. و در جهت تایید این مطلب حدیثی را از امام باقر علیه السلام نقل می کند که اصحاب امام باقر علیه السلام از او در مورد قول خداوند که می فرماید: «الا من آرتضی من رسول…» سؤال کردند. حضرت علیه السلام فرمود: «خداوند برای انبیای خود ملائکه ای را مامور کرده که اعمال آنها را حفظ و رسالت را به آنها تبلیغ می کنند و برای پیامبر اسلام ملک عظیمی را موکل کرده که از هنگام شیرخوارگی او را به خیرات و خوبیها و مکارم اخلاق ارشاد و از بدیها باز می دارد» . (۳۸)
ب) دیدگاه دانشمندان شیعه در مورد قصه «شق صدر النبی صلی الله علیه و آله و سلم »
در منابع شیعی این داستان را می توان در کتابهای تفسیر ذیل آیه اول سوره «اسراء» که جریان معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بیان می کند و در سوره «انشراح » ذیل آیه «الم نشرح…» و در منابع روایی در کتاب شریف بحار (جلد۱۵) جستجو کرد.
۱. قصه «شق الصدر» در تفسیر مجمع البیان (۳۹)
شیخ طبرسی در تفسیر شریف مجمع البیان در تفسیر آیه ی اول سوره اسراء به مناسبت نقل ماجرای معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می گوید: «روایات زیادی در ارتباط با عروج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آسمان وارد شده است و عده ی کثیری از صحابه نیز آنها را نقل کرده اند، که این روایات را به چهار دسته می توان تقسیم کرد:
الف. روایاتی که قطع به صحت آن داریم؛ زیرا متواترند و علم به صحت آنها پیدا می کنیم.
ب. روایاتی که عقل وقوع مضامین آنها را تجویز می کند، و با اصول دین ما نیز مخالفتی ندارد و ما نیز مفاد آنها را می پذیریم.
ج. روایاتی که، متن آنها با بعضی از اصول دینی سازگاری ندارد، گرچه تفسیر و تاویل آنها بر وجهی که موافق اصول اعتقادی باشد، ممکن است. بنابراین لازم است این گونه روایات را قبول نکنیم » .
در ادامه شیخ طبرسی برای هر کدام از این چهار قسم مثالهایی را نقل می کند، تا این که می گوید:
«اما نوع چهارم از روایات مانند این که نقل شده، در شب معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با خداوند صحبت کرد، و او را دید، و یا این که گفته شده سینه پیامبر شکافته شد» . (و قلب او را از بدیها و گناه شستشو دادند) .
شیخ طبرسی برای بطلان قسم چهارم از روایات و مثالهای آن دلیل می آورد و می گوید: «دلیل بطلان مثال رؤیت و تکلم با خدا این است که قبول این مطلب سبب تشبیه و تجسیم خداوند می شود، و خداوند منزه از آن است، و دلیل بطلان مثال شکافته شدن سینه پیامبر وشستشوی آن از گناه و بدیها این است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پاک و پاکیزه (طاهر ومطهر) از هر بدی و عیبی آفریده شد، به علاوه چگونه ممکن است قلب با شستشوی ظاهری از گناه و اعتقاد سوء که یک امر درونی و روحی است پاک شود؟ !»
۲. قصه «شق الصدر» در تفسیر المیزان (۴۰)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه اول سوره اسراء که خداوند می فرماید: «منزه است آن (خدایی) که بنده اش را شبانگاهی از مسجدالحرام به سوی مسجدالاقصی که (به واسطه ی پیامبران) آن را برکت داده ایم سیر داد، تا از نشانه های خود به او بنمایانیم که او همان شنوای بیناست » . (۴۱)
می گوید: تمثیل بهشت برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شده است و بهشت را برای او ممثل کرده اند؛ نه این که در خارج بهشت را با چشم سر مشاهده کرده باشد.
ایشان در ذیل همین مطلب «قصه شق الصدر» را یادآور می شود و می گوید: «قصه شق الصدر پیامبر نیز مانند رؤیت و دیدن بهشت نوعی تمثل بوده است » . و در ادامه می گوید: «واقع شدن چنین تمثیلاتی در ظواهر کتاب و سنت (زیاد است) که راهی برای انکار آنها وجود ندارد» .
لازم به تذکر است که قبول این قبیل توجیهات متفرع بر صحت و قبول اصل سند روایت می باشد. و توجیه تمثل علامه با فرض قبول سند روایت در صورتی قابل قبول است که با متن روایات صحیح در کتب شیعه سازگاری داشته باشد.
به علاوه، به نظر می رسد قول به تمثل با متن روایاتی که از کتب اهل سنت در این مورد نقل شده است قابل جمع نیست وسازگاری ندارد؛ زیرا از جمله احادیث منقول در این باره، حدیثی است که از طریق انس بن مالک نقل شده است.
انس در روایتی که در کتاب صحیح مسلم از او نقل شده است می گوید: «من جای بخیه را در سینه پیامبر دیدم » با توجه به این قسمت روایت، قبول قول به تمثل در شکافتن سینه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم امری مشکل است.
۳. قصه «شق الصدر» در کتاب بحارالانوار (۴۲)
این داستان را علامه مجلسی در جلد پانزدهم بحار به نقل از کسی که او را «واقدی » می نامند، نقل کرده است. وی داستان را این طور بیان می کند که: «جبرئیل، رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را به پشت انداخت و لباسش را بالا زد، پیامبر به او فرمود: ای برادر چه اراده کرده ای، جبرئیل گفت، نگران نباش، بالش را بیرون آورد، سینه و شکم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را پاره کرد، قلب او را گشود و لکه سیاهی از آن بیرون آورد، سپس قلب را شستشو داد و آن را در سینه گذاشت » .
وی در ادامه می گوید: عبدالله بن عباس سؤال کرد از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از چه چیزی قلب تو را شستشو دادند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «از شک و فتنه نه از کفر؛ زیرا من هرگز کافر نبودم و به درستی که من ایمان به خدا داشتم قبل از این که در صلب آدم علیه السلام جای گیرم » .
علامه مجلسی می گوید: روایت شق صدر از طریق مخالفان نقل شده است، و عده ی زیادی از اصحاب (علماء شیعه) بر آن اعتماد نمی کنند، ولی به خاطر دو نکته من آن را ذکر کرده ام: (۴۳)
الف. روایات «شق الصدر» وقوع حوادث عجیب و شگفت انگیزی را در مورد شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیان می کند که عقل در قبول آن مشکلی ندارد.
ب. در بعضی تالیفات شیعیان این روایت ذکر شده است.
۴. نظر سید هاشم المعروف الحسنی
وی در کتاب «سیره المصطفی » بعد از نقل این داستان، و اعتراف به ضعف سند روایات در برابر این موضوع می گوید: اما ضعف سند به تنهایی نمی تواند سبب انکار این حادثه شود؛ زیرا آنچه در این روایات آمده از نوع اعجاز است و عقل به آن احاطه و دسترسی ندارد، در حالی که قدرت خداوند نیز واسع و فراگیر است. به علاوه در زندگی پیامبر بزرگ اسلام از این قبیل حوادث زیاد است که تفسیری برای آن غیر از اراده خداوند نمی توان یافت. (۴۴)
نقد و نظر در مورد قصه «شق الصدر» زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پر از حوادث واقعی می باشد که نمونه ای از یک انسان کامل را در آن می توان یافت و شخصیت او دارای چنین جاذبه روحی و معنوی بوده است که در طول تاریخ تمدن اسلامی تمام انسانهای آشنا به تاریخ اسلام حتی آنان که با او مخالف بوده اند را تحت تاثیر قرار داده است. با وجود چنین حوادث شگفت انگیز و وجود شخصیت بزرگی که همگی حکایت از الهی بودن او می کند، ضرورتی ندارد برای نشان دادن عظمت وکمال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نقل حوادثی دروغین وخلاف واقع پیرامون شخصیت او پرداخت. بیان این قبیل وقایع نه تنها موجبات رفعت و بلندی مقام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را فراهم نمی کند، بلکه سبب وهن و توهین به ساحت عصمت او می شود. علاوه بر مطالب مذکور، نکات ذیل در بطلان نظریه «شق الصدر» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قابل توجه می باشد:
۱. پذیرش وقوع «شق الصدر» در مورد پیامبر به آن بیانی که در کتابهای روایی اهل سنت نقل شده است، با عصمت پیامبر (حتی در کودکی) که از آیه ی تطهیر (۴۵) ومانند آن استفاده می شود، منافات دارد.
۲. شکافتن سینه وجسم حضرت وشستشوی قلب مادی او موجبات پاکی از گناه و بدی را فراهم نمی آورد؛ زیرا گناه یک فعل روحی و غیر مادی می باشد که با شستشوی عضوی مادی برطرف شدن اثر آن ممکن نیست. کانون گناه، روح و روان انسان است نه قلبی که در قفسه سینه قرار دارد و اگر در لسان قرآن و روایات کانون گناه و ثواب قلب معرفی می شود، غالبا همان روح و نفس انسانی مراد است، نه قلب مادی که در قفسه سینه قرار دارد.
۳. آیات اول سوره مبارکه «انشراح » (۴۶) ارتباطی به «شق صدر النبی صلی الله علیه و آله و سلم » ندارد (که بعضی آن را به عنوان مؤیدی برای این داستان آورده اند) زیرا شرح صدری که در این سوره مراد است، همان مساله سعه صدر است، که معنای صبر، استقامت و تحمل مصایب و مشکلات را دارد و ربطی به شکافتن سینه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ندارد.
۴. اگر داستنان «شق الصدر» را بپذیریم، معنایش این است که پاکی حضرت از گناه جبری و خارج از اختیار او بوده و به او تحمیل شده است، و این را به عنوان فضیلتی برای حضرتش نمی توان ذکر کرد. به علاوه اگر اراده ی خداوند بر این تعلق گرفته بود، تا پیامبرش را از گناه پاک کند، چه نیازی به انجام این امور مشکل داشت، بلکه خداوند با یک اراده ی تکوینی «کن فیکون » بدون عمل جراحی قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از لخته خون سیاه و غده ی بد پاک می کرد تا حضرت صلی الله علیه و آله و سلم به گناه آلوده نشود.
پی نوشت:
۱. تاریخ عرب، ص ۱۴۳، فیلیپ حتی، مترجم: ابوالقاسم پاینده؛ تاریخ جامع ادیان، جان، بی ناس ، ص ۷۱۶، مترجم: علی اصغر حکمت.
۲. بحار: ۱۵/۳۴۵؛ سیره ابن هشام: ۱/۱۷۷؛ تاریخ طبری: ۲/۱۵۸؛ مناقب ابن شهر آشوب: ۱/۲۴؛ زندگانی محمد، ص ۱۶۰، هیکل.
۳. ارهاصات: به آن حوادثی که مقارن ولادت و در طول دوران کودکی پیامبر اتفاق افتاده است می گویند، مانند خشک شدن دریاچه ساوه و به رو افتادن بتها در بتخانه ها…، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام.
۴. سیره ابن هشام: ۱/۱۷۴ ۱۷۵؛ تاریخ طبری: ۲/۱۵۸ ۱۶۲؛ تاریخ یعقوبی: ۱/۱۰؛ صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح ۲۳۶؛ صحیح البخاری، کتاب التوحید، ح ۶۹۴۳؛ مسند احمد، ح ۱۳۵۵۵.
. [قالت (حلیمه [… اذا اتانا اخوه یشتد فقال لی و لابیه ذاک اخی القریشی قداخذه رجلان علیها ثیاب بیض فاضجعاه فشقا بطنه فهما یسوطانه…» ] .
۵.اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۱۸۷، محمود ابوریه.
۶. سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، ص ۱۱۰، علامه جعفر مرتضی.
۷. «انفراج » به معنی باز شدن، گرفته شده از ماده «فرج الشی ء» چیزی را باز کرد.
۸. صدع الشی: آن چیز را شکافت.
۹.صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح ۲۳۶.
۱۰. تفسیر روح المعانی: ۳/۱۳۷ در ذیل آیه «و انی اعیذها بک و ذریتها من الشیطان » درباره مس شیطان فرزندان آدم مگر حضرت عیسی مسیح، مطالبی را نقل کرده است.
۱۱. صحیح بخاری: ۶/۳۵۹؛ بخاری این روایت را در تفسیر سوره مریم، آیه ی «انی اعیذ بک و ذریتها…» آورده است.
۱۲. نخسه به معنی : سیخ زدن و نیش زدن، نخسه الشیطان سیخ زدن شیطان.
۱۳. اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۱۸۶، به نقل از کتاب «المسیحیه فی الاسلام » نوشته ابراهیم لوقا.
۱۴. بر اساس اعتقاد مسیحیان، حضرت عیسی مسیح به صلیب آویخته شد تا کفاره ی گناهان آدم وفرزندان اوباشد، و آنها معتقدند انسانها با گناه جبلی به دنیا می آیند.
۱۵.اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۱۸۷.
۱۶. تفسیر روح المعانی: ۳/۱۶۶.
۱۷. السیره الحلبیه النبویه: ۱/۱۶۵… و ان ذلک (مغمز الشیطان) مخلوق فی کل واحد من الانبیاء عیسی علیه السلام وغیره ولم تنزع الامن نبینا محمد صلی الله علیه و آله و سلم قال صلی الله علیه و آله و سلم: «ثم غسلا قلبی بذلک الثلج » .
۱۸. فقه السیره، بوطی، ص ۵۳.
السید الحسنی از علمای شیعه در کتاب «سیده المصطفی » ، ص ۴۶، این رای و نظر را برگزید.
۱۹. صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح ۲۳۶؛ صحیح البخاری، کتاب التوحید ح ۳: ۶۹۶، مسند احمد ح ۵: ۱۳۵۵، قریب به این مضمون در سیره ابن هشام: ۱/۱۷۵؛ تاریخ طبری: ۲/۱۵۸ ۱۶۲؛ تاریخ یعقوبی: ۲/۱۰.
۲۰. سیره ابن هشام: ۱/۱۷۴ ۱۷۵.
۲۱. تاریخ طبری: ۱/۵۷۴.
۲۲. تاریخ یعقوبی: ۲/۱۰.
۲۳. تاریخ مسعودی: ۲/۲۷۵.
۲۴. السیره الحلبیه: ۱/۱۶۵.
در مسند احمد، ح ۵: ۱۳۵۵ و صحیح البخاری، ح ۳: ۶۱۶ و صحیح مسلم، ح ۲۳۶، جبرئیل را به عنوان کسی که شق صدر نبی را انجام داد معرفی کرده اند.
۲۵. تفسیر روح المعانی: ۳۰/۱۶۶.
۲۶.تهذیب التهذیب: ج ۲/ ص ۳۳.
۲۷.نجم/۲۸.
۲۸. اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۱۸۸.
۲۹. سیره ابن هشام: ۱/۱۷۷.
۳۰. قال لی ابوه یا حلیمه: لقد خشیت ان یکون هذا الغلام قد اصیب [دیوانه شود] فالحقیه باهله قبل ان یظهر به ذلک.
۳۱. سیره ابن هشام: ۱/۱۷۴، سیره حلبی: ۱/۱۶۶.
۳۲. سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام: ۱/۱۱۲؛ حیات محمد، ص ۱۶۱، هیکل.
۳۳. حجر/۴۰ و۳۹.
۳۴. ا سراء/۶۵.
۳۵. اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۱۸۸.
۳۶. قسمت اول خطبه قاصعه، نهج البلاغه.
۳۷. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: ۱۳/۲۰۴.
۳۸. شرح نهج البلاغه: ۱۳/۲۰۷.
۳۹. تفسیر مجمع البیان: ۳/۳۹۵.
۴۰. تفسیر المیزان: ۱۳/۳۴.
۴۱. اسراء/۱.
مثلت له تمثیلا: اذا صورت له مثاله بالکتابه وغیرها ومنه «العبد اذا کان اول یوم من ایام الاخره مثل له ماله و ولده و عمله ویجوز ان یراد بالتمثل حضور هذه الثلاثه بالبال وحضور صورها فی الخیال » ؛ مجمع البحرین، ج ۵، کتاب الام.
صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح ۲۳۶.
۴۲. بحار الانوار: ۱۵/۳۵۶.
۴۳. همان، ص ۳۵۷.
۴۴. «و هذا الاختلاف وان کان بذاته من الدواعی التی تثیر الشکوک حول هذه الحادثه وبخاصه اذا نظرناالی اسانید تلک المرویات الا ان ذلک وحده لا یکفی لانکار هذه الحادثه من اساسها لان ما جاء فی تلک المرویات هو من نوع الاعجاز والعقل لا تحیط به…» . سیره المصطفی، ص ۴۶.
۴۵. احزاب/۳۳.
۴۶. انشراح/۳۱.
منبع : فصلنامه کلام اسلامی، شماره ۳۱ , علی کربلایی پازوکی.