- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
بهترین زمان برای شروع تربیت فرزند
مسئله وراثت
«از حکیمی پرسیدند: از چه زمانی باید تربیت فرزند را آغاز کرد؟ حکیم در پاسخ گفت: بیست سال پیش از تولد فرزند. و اگر به نتیجه لازم نرسیدید، معلوم می شود که باید زودتر از آن شروع می کردید.»
بنا بر این سخن حکیمانه، در تربیت فرزند، نباید از نقش «وراثت» غافل ماند؛ زیرا بخشی از هنجارها یا ناهنجاریهای اخلاقی، از راه وراثت به فرزند منتقل می شود. آن گاه که دو انسان ـ به عنوان پدر و مادر آینده ـ از سالها پیش از ازدواج، قلب و جان خویش را از ناپاکیها و صفات ناپسند می پیرایند و روح خود را به اخلاق نیکو می آرایند، در حقیقت بخشی از سلامت روح و روان و تربیت کودک آینده را از هم اکنون تأمین میکنند.
«در آموزشهای دینی ما نیز شواهدی وجود دارد که انتقال زمینههای روحی و اخلاقی را از والدین به فرزندان تأیید می کند. بنابراین، کودکی که امروز به دنیا می آید، زمینههای گوناگون ارثی را با خود به همراه دارد و در واقع، بذرهای اولیه شخصیت کودک را باید در وجود والدین جست و جو کرد.
تمایلاتی که امروز در وجود زن یا مردی شکل می گیرد و به تدریج به خلق و خوی ثابت تبدیل می شود، چه بسا زمینه پیدایش این تمایلات در فرزندانی که در آینده از آنها به وجود خواهند آمد، فراهم می آید.» درباره اهمیت مسئله وراثت و نقش آن در شکل دهی شخصیت کودک در آینده، از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی چنین آمده است: تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُمْ فَاِنَّ الْعِرْقَ دَسّاسٌ؛ در انتخاب همسر، بِهْگزین باشید؛ زیرا اخلاق والدین، به فرزندان سرایت می کند.
پیام متن:
۱- در امر تربیت، نباید از مسئله وراثت غافل ماند و باید آگاه بود که برخی از ناهنجاریهای اخلاقی، از راه وراثت به فرزند منتقل میشود.
۲- با توجه به نقش وراثت در زندگی آینده فرزند، باید در انتخاب همسر، به گزین بود.
آگاهی از ویژگیهای روحی و تفاوتهای فردی فرزندان
انسانها تفاوتهای جسمی و روانی بسیاری با یکدیگر دارند و حتی نمیتوان دو نفر را یافت که در همه ویژگیهای روحی و جسمی، مانند هم باشند. والدین و مربیان باید نخست از ویژگیها و تفاوتهای فردی اشخاص تحت تربیت خود، جداگانه آگاهی یابند و پس از آن، به پرورش آنان همت بگمارند.
کودکی که امروز از مادر متولد می شود، با توجه به مجموعه شرایط جسمی و روانی که متأثر از عوامل ارثی و پارهای عوامل ناشناخته دیگر است، ویژگیهای منحصر به خود دارد، به گونه ای که نمی توان او را با کودک دیگر مقایسه کرد. از این رو، روشهای تربیتی و چگونگی برخورد ما با کودک و نیز انتظارات ما از وی، باید متناسب با شرایط و ویژگیهای ویژه او باشد.
توجه به این نکته سبب می شود که ما تجربههای تربیتی خود را که تنها به یک یا چند کودک خاص مربوط است، همواره عمومیت نبخشیم و آنها را در هر شرایط، نتیجه بخش ندانیم؛ زیرا چه بسا روشی درباره یک کودک مفید باشد و درباره کودک دیگر سودمند نیفتد.
از این رو، پدر و مادر باید بکوشند هر یک از فرزندان خود را با توجه به ویژگیهای روانی شان به درستی بشناسند و تا آنجا که ممکن است، در تربیت درست او سرمایه گذاری معنوی و مادی کنند، ولی از همه فرزندان خود انتظار یکسان نداشته باشند و آنها را با کودکان دیگر نیز مقایسه نکنند.» ابن سینا نیز می گوید:
مربی باید از تفاوتهای فردی کودکان و متعلمان آگاه باشد. او باید از علاقه آنها به رشته تحصیلی یا حرفهای معین مطلع باشد. همچنین وی باید بداند که هر کدام از کودکان و متعلمان، در چه زمینهای استعداد و آمادگی دارد.
پیام متن: تربیت بهتر، در سایه آگاهی از ویژگیها و تفاوتهای فردی فرزندان میسر است.
انتخاب هزینه کمتر به جای هزینه بیشتر در تهذیب فرزند
اگر پدر و مادر، برای پرورش فرزندشان در دوران خردسالی و کودکی او، از نظر هزینه مادی و معنوی کم بگذارند، ناچار باید در سالهای بعد، چند برابر آن را هزینه کنند.
«معمولاً تربیت درست، از همان آغاز کودکی، برخلاف تصور خیلیها چندان دشوار نیست. هر پدر و مادری می تواند از پس دشواریهای این کار برآید و تربیت درستی به فرزندش بدهد، ولی تربیت دوباره، از زمین تا آسمان، با این متفاوت است. اگر فرزندتان را بد بار بیاورید، اگر در تربیتش کوتاهی کنید، آن وقت باید خیلی چیزها را اصلاح کنید و از نو بسازید و این اصلاح و تربیت دوباره، کار چندان ساده ای نیست.
تربیت دوباره، قدرت، آگاهی و حوصله ای می خواهد که از حد توان خیلی از پدر و مادرها خارج است. اغلب پیش می آید که خانواده از پس دشواریهای تربیت دوباره بر نمی آیند. حتی بر فرض هم که تربیت دوباره به جایی برسد و شخص به کار و زندگی مشغول شود و همه از جمله پدر و مادرش با دیدن او خشنود شوند، در این میان، چیزهای زیادی از دست رفته است.
اگر این فرد از همان اول درست بار می آمد، از زندگی بهره بیشتری می برد، با توان و آمادگی بیشتری وارد جامعه می شد و در نتیجه، خوشبخت تر بود. به پدران و مادران توصیه می کنم همیشه به خاطر داشته باشند که فرزندان خود را چنان تربیت کنند که مجبور نشوند، چیزی را اصلاح کنند. باید همه چیز از همان اول درست انجام شود».
پیام متن: تربیت فرزند در خردسالی و کودکی او، با پرداخت هزینه کمتر امکانپذیر است و در مقابل، تربیت کردن او در سالهای بعد، برابر است با پرداخت هزینه بیشتر که چه بسا نتیجه مطلوب را نیز نمی دهد.
تربیت عملی فرزند به جای تربیت زبانی
از قدیم گفته اند: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.» از این ضربالمثل می توان استفاده کرد که تنها با عمل کردن به گفته هاست که کارها سر و سامان میپذیرد و گرهها گشوده میشود و موفقیت به دست میآید. در حقیقت، تنها با عمل کردن به گفتهها میتوان دیگران را به نیکیها و خوبیها دعوت کرد. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) در این باره می خوانیم:
کُونُوا دُعاهً لِلنّاسِ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوا مِنْْکُمُ الاِجْتِهادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ؛ مردمان را به غیر زبانتان (و با کردارتان به خیر و نیکوکاری) دعوت کنید، تا آنها کوشش در نیکوکاری، راستگویی و پرهیزکاری را در عمل شما ببینند.
بر این اساس، والدینی که نگران تربیت و سعادت فرزندانشان هستند، برای توفیق در این امر، پیش از هر چیز باید خود، الگویی عملی برای فرزندانشان باشند و آنها را با عمل، به سمت خوبیها فرا بخوانند. نصیحتها و یادآوریهای والدین، زمانی در کودکان اثر مثبت دارد که خود، نمونه ای آشکار و عملی برای کودکان باشند. به تعبیر ویل دورانت اگر از فرزندت ادب میخواهی، خود مؤدب باش؛ اگر پاکیزگی می خواهی، خود پاکیزه باش که چیز دیگری لازم نیست. رفتار خوب را فقط با نشان دادن نمونه و مثال، از روی شکیبایی مستمر، می توان یاد داد.
«رفتار شخصی شما، مهمترین عامل در تربیت کودک است. خیال نکنید فقط وقتی که با او گفت و گو می کنید یا راه و چاه نشانش می دهید یا به او امر و نهی می کنید، سرگرم تربیتش هستید، بلکه طرز لباس پوشیدن شما، طرز حرف زدنتان با دیگران و درباره دیگران، شاد و غمگین شدنتان، طرز رفتارتان با دوستان و دشمنان، همه و همه برای کودک بسیار مهم و تأثیرگذار است.
فرزندتان، نامحسوسترین تغییرحالتها و تغییر لحن گفتار شما را متوجه می شود و احساس می کند. همه زیر و بم فکر و اندیشه شما از راههای نامرئی به او می رسد، بی آنکه شما متوجه شوید. باید دقت پدر و مادر در رفتار و کردارشان و نظارت همیشگی آنان بر همه گفتهها و کارهایشان، نخستین و مهمترین شیوه تربیتی باشد.»
غزالی در این زمینه می گوید: هر که چیزی تناول کند و مردمان را گوید که تناول نکنید که زهر مهلک است، بر وی بدان (عمل) افسوس کنند (ریشخند نمایند) و او را متهم دارند و حرص ایشان بر آن (عمل) زیادت شود و گویند: اگر نه آنستی که آن خوش تر و لذیذتر چیزهاست، آن را بر خود نگزیدی.
پیام متن: مهمترین و اثرگذارترین عامل در تربیت فرزندان، الگوی عملی بودن والدین در برابر آنهاست.
برقراری ارتباط سالم با فرزندان
یکی از اساسیترین شرط موفقیت والدین در زمینه تربیت فرزندان، برقراری درست ارتباط عاطفی و روانی با آنهاست. با تحقق چنین شرطی، پدر و مادر به درون فرزند خویش راه می یابند و از ویژگیهای حاکم بر شخصیت او آگاه می شوند تا بنا بر چنین دانشی، شیوه رفتاری مناسبی را با او در پیش گیرند.
چنین رفتاری موجب می شود که فرزندان نیز در برابر والدین، احساس دوستی و اُنس و صمیمیت بیشتری می کنند و کانون اصلی امنیت و اعتماد را پدر و مادر خویش بدانند. در نتیجه، از بسیاری از خطرها و آفتها در امان می مانند. در آموزههای دین اسلام، به ایجاد چنین رابطه هایی میان والدین و فرزندان، بسیار سفارش شده است. برای نمونه در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می خوانیم: مَنْ کانَ عِنْدَهُ صَبِیٌّ فَلْیَتَصابَّ لَهُ؛ آن کس که کودکی نزد وی است، در پرورش او باید، کودکانه رفتار کند.
این روایت، یکی از بهترین شیوههای ارتباط والدین با کودکان را بیان می کند و آن این است که ابتدا پدر و مادر باید خود را تا حد اندیشه و درک کودک پایین آورند و از دریچه چشم کودک، به جهان پیرامون او و پدیدههای اطراف او بنگرند و آن گاه رفتاری مناسب با ویژگیهای طبیعی آن کودک در پیش گیرند.
پیام متن: اگر پدر و مادر نتوانند با فرزند خود رابطه فکری و عاطفی برقرار کنند، در تربیت و هدایت او ناموفق خواهند بود.
دادن آزادی و انتخاب عمل به فرزندان
برخی پدر و مادرها، فرزندانشان را به حرفهها و اموری وادار می کنند که خود تا به حال از آن محروم مانده اند، تا از این راه، ناکامیهای خود را جبران کنند. چنین والدینی، نه بر اساس ذوق و استعداد فرزندانشان، بلکه با توجه به خواستههای قلبی خود، آنان را به سوی کارهای دلخواهشان رهنمون می سازند تا شاید به گمشدههای خویش دست یابند.
«برای بسیاری از والدین مشکل است که میزان و حدود شایستگیها و کمال فرزندان خود را بپذیرند و به آنها فشار نیاورند که بیش از آنچه هستند، نشان دهند؛ پدران و مادرانی که می خواهند کودکشان آن چیزی بشود که خود آنها می خواستند بشوند، ولی نشدند. این گونه والدین انتظار دارند که فرزندشان شکستهای آنان را جبران کند.
برای مثال، پدری که علاقمند به ورزش بوده است و همه کوشش خود را در این راه به کار برده، ولی موفقیتی به دست نیاورده است، انتظار دارد که پسرش ضعف او را جبران کند و در رشته ورزشی مورد علاقه پدر قهرمان شود. همچنین است وضع پدر و مادرانی که خود موفق به ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه نشده اند و تحقق این آرزو را در فرزندان خود جست وجو می کنند. توقعی که چه بسا باری سنگین بر دوش کودکانی است که احتمالاً توانایی و استعداد برآوردن آن را ندارند و از همان نوجوانی، به یأس و ناامیدی می رسند.
البته این بدان معنی نیست که والدین نباید توجه فرزندانشان را به چیزهایی که خود علاقمندند، جلب کنند. آشنا کردن کودکان با هنرها و فعالیتهای سرگرم کننده، ضروری است و می تواند به آنها کمک کند تا خود، فعالیت و هنر و سرگرمی مورد علاقه شان را انتخاب کنند.
درباره آشنایی با مقدمات و آشنایی با مشاغل نیز پدر و مادر باید فرزند خویش را از دوران نوجوانی یاری کنند تا اطلاعات لازم را در زمینه حرفه هماهنگ با استعدادش به دست آورد. البته اصل این است که نباید آشنا کردن فرزند به مشاغل و فعالیت ها، جنبه اجبار داشته باشد، بلکه فرزند باید خود احساس رضایت قلبی در قبال آن کار داشته باشد».
پیام متن: معیار روی آوردن فرزند به کارها و مشاغل، باید رضایت قلبی او باشد، نه اجبار والدینی که چه بسا به خاطر جبران ناکامیهای خود، فرزند را به کارهایی ویژه رهنمون می شوند.
شخصیت بخشی به فرزند
صرف نظر از تربیت دینی، والدین با پرورش شخصیتی سالم در کودک، زمینه را برای آراستگی او به بسیاری از فضیلتها و دوری او از بسیاری ناهنجاریهای اخلاقی و لغزشها فراهم می آورند. فردی که به شخصیت محکم و مطمئنی رسیده است، حتی اگر پای بند دین نباشد، باز هم به سوی زشتیها و لغزشها نمی رود، چنانکه حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْیُهِنْها بِالْمَعْصِیَهِ؛ کسی که شخصیتش در نظرش ارزشمند شد، آن را با خطا و معصیت خوار نمی کند».
همچنین فرمود: «مَنْ کَرُمَتْ نَفْسُهُ قَلَّ شِقاقُهُ وَ خِلافُهُ؛ کسی که با شخصیت باشد، بزهکاریها و خطاهایش کم می شود».
«احساس شخصیت اخلاقی در انسان، مانند سدّی درونی، مانع دست زدن به کارهای خلاف می شود و انسان را از درون کنترل می کند و از زشتیها باز می دارد. پس آدمی به سبب داشتن احساس بزرگی و کرامت در خود، جرئت رفتن به سوی زشتیها را ندارد و حتی اگر روزی دست به خطا آلود، آن را از دید دیگران پنهان می کند تا در نظر آنان، خوار و بی مقدار نشود.
برای این منظور، لازم است از هر گونه رفتار که این احساس شخصیت را در کودک و نوجوان مخدوش می کند، به شدت پرهیز کرد. اهانت، تحقیر، به کار بردن الفاظ طعنآمیز و نیشدار، سرکوفتزدن، سرزنش بیجا، زیادهروی در تذکر و نصیحت و به رخ کشیدن ضعفها و شکستها، عواملی هستند که به از میان رفتن احساس شخصیت در کودک و نوجوان می انجامد».
پیام متن: شخصیتدهی به کودک و نوجوان، ضامن حفظ سلامت روحی او و بازداشتن او از لغزشهاست.
رفتار کودکانه داشتن با فرزند
دنیای کودک با دنیای بزرگ سال، متفاوت است. آنچه برای بزرگترها بی معنی و بیهوده است، چه بسا برای کودک، بسیار ارزشمند و مفید باشد. بزرگ سال، خود را سرگرم اسباب بازی نمی کند، با خاک بازی نمی کند، جست و خیز ندارد و کارهای ناموزون انجام نمی دهد، ولی همه این موارد، برای کودک ضروری است و نقشی حیاتی برای او دارد و بیشترین لذت را از انجام دادن چنین کارهایی می برد.
بزرگسالی که از دریچه ذهن کودک به رفتارهای کودکانه او می نگرد، در تربیت فرزندش موفقتر است و تنها در این حالت است که می تواند برای دردسرآفرینیهای کودک، توجیهی قابل قبول بیابد و از داشتن انتظارات بیهوده و فراوان از او پرهیز کند و با مدارا و به دور از خشونت با او رفتار نماید. و در نتیجه، شایستهترین واکنش را در برابر کارهای کودکانه فرزندشان در پیش گیرد.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره می فرماید: «مَنْ کانَ لَهُ صَبِیٌّ فَلْیَتَصابَّ لَهُ؛ کسی که کودکی دارد، باید در پرورش او کودکانه رفتار کند.» گفتنی است که این حدیث شریف، پایه پژوهشهای چندین ساله مارگارت دونالدسون، پژوهشگر و روان شناس کودک بوده است. به اعتقاد وی: «همه آنچه به پندار ما فراتر از قوه درک کودک است، در صورتی که به شیوه و زبان خود کودک بیان شود، از عهده درک آن بر خواهد آمد.» ویل دورانت نیز در این باره می گوید:
رمز و کلید تربیت کودک، در این است که پدر و مادر از نو بتوانند مانند کودکان شوند و از مقام و درجهای که دارند، پایین بیایند. شاید با این صمیمیتی که از روی فروتنی است، بتوانیم اطمینان و محبت کامل کودک را که سنگ بنای تربیت اوست، به دست آوریم.
احترام کودک و تحقیر نکردن او
اگر در خانه یا مدرسه یا جامعه ما به شخصیت کودک، بهای لازم را ندهیم، او خود را بیپشتوانه و در نتیجه بیبند و بار خواهد یافت و فردی سرکش، شرور و خودخواه بار خواهد آمد. در سیره رفتار پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان بزرگوار(علیهم السلام)، فراوان به این مسئله برمیخوریم.
زمانی که رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از سفری برمیگشتند و در مسیر بچهها به آن حضرت برخورد میکردند، پیامبر به آنها سلام میکرد(از رفتار همیشگی پیامبر بود)، به احترام آنها میایستاد و دستور میداد آنها را نزد او بیاورند. آنها را در بغل میگرفت؛ برخی را بر شانه مینشاند و برخی را بر کتف خود سوار میکرد و به اصحاب خود نیز دستور میداد چنین کنند.
کشف استعدادها و توجه به این نکته
در زندگی دانشمندان یا هنرمندان جهان، غالب اوقات به این نکته برمیخوریم که اولیای آنها اصرار بر رشته خاصی در مورد آنها داشتهاند ولی استعداد و علاقه آنها در رشته دیگری بوده است. در رشته بیگانه با سلیقه خود، بسیار کند بودهاند ولی همین که والدین یا معلمان به استعداد خاص آنها پی بردهاند و آنها و آن را شکوفا کردهاند، به سرعت رشد کرده و در رده نوابغ جهان درآمدهاند. اینشتین، کپرنیک، میکل آنژ و سایر دانشمندان، نمونههای عینی این نکته هستند.
اگر پدر و مادر اصرار در رشتهای که کودک به آن علاقه ندارد، بورزند، او را در یک بنبست یا زندانگونه قرار دادهاند که بدون اراده و میل و بدون صرف استعداد در آن رشته، به ناچار سر میکند تا روزی مستقل شود و هزاران نفرین نهفته یا به زبان آمده به والدین خود نثار خواهد کرد و بر عکس اگر به این مهم توجه شود، او میتواند یکی از موثرترین عناصر برای خدمت به همه انسانها در جهان شود.
به کارگیری الفاظ و عبارتهای متناسب با شخصیت کودک
ممکن است در سنین پایینتر، با الفاظی مانند بچه، پسرک، دخترک و آهای با تو هستم و…. با آنها سخن بگوییم اما چون رشد کودکگاه بیش از تصور عادی ماست و گاه با امکانات جدید و رسانههای جهانی، این حرکت سریعتر انجام میگیرد ما نیز لازم است الفاظ و کلمات سخن با آنها را تغییر دهیم.
همچنان که تحقیر ضرر دارد، احترام بیش از حد نیز در کودک شخصیت ثانوی کاذب ایجاد کرد و خود را تافتهای جدا بافته از دیگران تصور کرده و توقع بیجا و بالایی از جامعه خواهد داشت. قرآن به صورت صریح دستور میدهد «و لا تنابزرا با القاب»، با لقبهای ناپسند همدیگر را صدا نزنید. الفاظی چون خانم، آقا، فرزندم، عزیزم و… میتواند در این راستا موثر و مفید باشد.
اگر مادر کودکی، این نیاز را درست برطرف نکند، در بزرگی به سرعت جذب دوستان ناباب، اندیشههای مخرب و خدای ناکرده باندهای تبهکار و شرور شوند و به صورت کاذب و معکوس، شخصیت خرد شده و تحقیرشده زمان کودکی را در خود ترمیم و به صورت سطحی و قالبی، خود را قانع کنند.
آخرین نکته در این نوشته چند تکرار کوتاه است
الف- این مطالب، برای بچههای معمولی و نرمال در نظر گرفته شده. برای بچههای ناسازگار ارثی یا مسالهدار روانی، باید به متخصصان امر رجوع شود.
ب- همچنان که تحقیر ضرر دارد، احترام بیش از حد نیز در کودک، شخصیت ثانوی کاذب ایجاد کرد و خود را تافتهای جدابافته از دیگران تصور کرده و توقع بیجا و بالایی از جامعه خواهد داشت.
ج- تکریم و کشف استعدادها و… باید به صورت تدریجی و در درازمدت و با برنامهریزی کارشناسانه انجام شود تا در عمل، مشکلی ایجاد نکند.
د- توجه به فضاهای ظاهری و فیزیکی، تهیه ابزارهای مالی مورد نیاز آموزشی و کمک آموزشی امکان بهره گرفتن از فرصتهای زمانی و امکانات مکانی نیز از مسائل مهم در این امر است.
منابع اقتباس: تبیان؛ مجله طوبی؛ سید محمود طاهری؛ خرداد ۱۳۸۶؛ شماره ۱۸؛ صفحه۶۰