- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 21 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
به انگیزه ادای احترام به آن بانوی بزرگ و در گرامیداشت سالروز وفات آن حضرت(سلام الله علیها) که شیعیان، حوادث جانخراش محرم و نهضت عاشورا را همواره آمیخته با نام سکینه(سلام الله علیها) پاس می دارند،
شرحی کوتاه از زندگی این بانو را که آشنای دلهای سوگوار است تقدیم می کنیم.
این مختصر، نگاهی دارد به نام حضرت، مادرش رباب، شخصیت خانوادگی، شخصیت ادبی، ازدواج و وفات او.پر واضح است آنچه در این نوشته کوتاه آمده نگاهی گذرا به زندگی آن حضرت(سلام الله علیها) است
و تفصیل بیشتر و تحلیل آن را باید در فرصتی دیگر جست.
* * *
ولادت و نام
مورخین در باره تاریخ ولادت سکینه(سلام الله علیها) چیزی ننوشته اند. از این رو نمی توان تاریخ دقیقی را برای آن ذکر کرد ولی به قراینی می توان حدس زد که در حدود سالهای ۵۰ هجری، کمی بیشتر یا کمتر بوده است. از جمله این قراین جمله ای است که خود سکینه(سلام الله علیها) بعدها پس از قتل مصعب بن زبیر، همسرش خطاب به جمعی از مردم کوفه گفت: شما مرا در زمانی که صغیر بودم یتیم کردید و در بزرگی، بیوه ام ساختید.
دیگر اینکه بنا بر یک احتمال و طبق یک قول، قرار ازدواج او با قاسم بن حسن(سلام الله علیه) گذاشته شده بود که حادثه عاشورا باعث شهادت قاسم(سلام الله علیه) شد و این ازدواج به سرانجام نرسید. خانم بنت الشاطی در تحقیق خویش، سن سکینه(سلام الله علیها) هنگام حضور در کربلا را ۱۲ یا ۱۳ سال دانسته است.
در باره اینکه نام اصلی سکینه(سلام الله علیها) چه بوده میان تاریخ نویسان اختلاف نظر است. آمنه، امیمه و امینه از جمله نامهایی است که گفته اند و برخی گزارشها نشان می دهد که این امر در همان دوره نیز مورد اختلاف بوده است، اما آنچه همه بر آن اتفاق دارند این است که «سکینه» لقبی بوده که به حضرت(سلام الله علیها) داده شده است. برخی گفته اند این لقب را مادرش رباب برای او برگزید. این مطلب را «ابن خلکان» در «وفیات الاعیان» آورده است.
رباب مادر سکینه
امام حسین(سلام الله علیه) آن گونه که نوشته اند، شش پسر و سه دختر داشت که از چندین مادر بوده اند. سکینه و عبداللّه که در کتب مقاتل و مراثی از آن به نام علی اصغر(سلام الله علیه) یاد می شود هر دو از رباب بودند، و رباب طبق معروف دختر امرؤالقیس می باشد. امرؤالقیس جزء یکی از قبایل شامی به نام کلب بود که به نوشته برخی مورّخان در زمان خلیفه دوم به اسلام گروید و به خاطر علاقه ای که به امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) پیدا کرد سه دختر خود «محیات»، «سلمی» یا «زینب» و «رباب» را به ترتیب به همسری علی(سلام الله علیه) و امام حسن(سلام الله علیه) و امام حسین(سلام الله علیه) در آورد. البته بنا بر نوشته بلاذری، این ازدواج به دنبال خواستگاری امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) بود که پس از معرفی خود و فرزندانش، اعلام فرمود که علاقه مند به این وصلت هاست و امرؤالقیس نیز با افتخار پذیرفت. بعدها «محیات» برای امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) دختری به نام «ام یعلی» به دنیا آورد و زینب یا (سلمی) فرزندی نیاورد، و رباب سکینه و عبداللّه را آورد.
توضیح اینکه امرؤالقیس که از عربهای شام بود و در کیش مسیحیت بود پس از اسلام آوردن به خاطر شخصیتی که داشت بلافاصله پس از گرویدن به اسلام، توسط خلیفه دوم به مسؤولیت مسلمانان قبیله قضاعه گمارده شد و لذا در باره او گفته اند هنوز حتی یک وعده نماز نخوانده بود که به این مسؤولیت دست یافت و هنوز آن روز را به شب نرسانده بود که امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) دختران او را خواستگاری نمود. البته لازم به یادآوری است که بنا بر نوشته طبری در تاریخ معروف خویش و نیز ابن اثیر در تاریخ خود، امرؤالقیس یکی از کارگزاران پیامبر اکرم(ص) بوده است که حضرت(ص) او را بر دو قبیله قضاعه و کلب گمارده بود و پس از رحلت پیامبر(ص) با اینکه بخشی از قبیله کلب دچار ارتداد شدند اما امرؤالقیس ثابت قدم ماند و دستورالعملی نیز از طرف ابوبکر دریافت کرد. از این رو تفصیلی که در باره اسلام آوردن او در زمان عمر و خواستگاری حضرت(سلام الله علیه) به صورتی که گذشت نقل شده مورد تردید است.
رباب بانویی باشخصیت و بزرگوار بود و شخصیت والای او مورد اعتراف و اذعان جمعی از سیره نویسان قرار گرفته است. چنان که مورخ مشهور، هشام کلبی در باره اش گفته است که «رباب از بهترین زنان و از برترین آنها بود.» و دیگری در باره او نوشته است:
«کانت من خیار النساء جمالاً و ادبا و عقلاً»، «او از نظر جمال و ادب و عقل از بهترین زنان بود». در باره شخصیت این بانو و جایگاهی که در نگاه امام حسین(سلام الله علیه) داشت همین بس که آن حضرت(سلام الله علیه) علاقه و احترام خویش به رباب و نیز سکینه دختر او را در چند بیت شعر که به همین مناسبت سروده بیان کرده است. متن آن شعر چنین است:
لعمرک اننّی لأحب دارا
تکون بها سکینه و الرباب
احبّهما و ابذل جلّ مالی
و لیس لعاتب عندی عتاب
مفاد این دو بیت این است که «به جان تو سوگند من خانه ای را دوست دارم که در آن سکینه و رباب باشند. آن دو را دوست دارم و همه مالم را برای آنان بذل می کنم و هیچ ملامتگری نیز حق سرزنش مرا ندارد».
در برخی روایات، بیت دیگری نیز افزوده شده است:
فلست لهم و ان عتبوا مطیعا
حیاتی او یغیبنی التراب
«اگر کسانی نیز در این باره مرا سرزنش کنند، آن را تا هنگامی که زنده ام و نیز پس از آنکه خاک مرا در بر گیرد پیروی نخواهم کرد».
باید توجه کرد که ابیات یاد شده توسط خود حضرت(سلام الله علیه) سروده شده است و کسی نگفته که به عنوان زبان حال حضرت(سلام الله علیه)، توسط دیگران سروده شده باشد. شاید علاقه وافری که امام(سلام الله علیه) به رباب داشته مایه تعجب برادر بزرگوارش حضرت امام حسن(سلام الله علیه) گردیده است که بر اساس گزارش ابوالفرج اصفهانی در «آغانی» به نقل از خود سکینه(سلام الله علیها)، این ابیات را حضرت(سلام الله علیه) در پاسخ به امام حسن(سلام الله علیه) فرموده است. بهرحال اشعار یاد شده که برخی کلمات آن در نقل های دیگر کمی تفاوت دارد، در میان مردم معروف بوده است و بسیاری از مورخین نیز آن را بازگو نموده اند. بویژه که بی سابقه و یا کم سابقه بوده است که از اهل بیت(سلام الله علیه) کسی این گونه نسبت به همسر و دختر خود در قالب شعر اظهار محبت و علاقه و تعظیم نماید. چنان که نوشته اند وقتی زنان اهل بیت(سلام الله علیه) را در اسارت در برابر یزید بن معاویه حاضر کردند، یزید خطاب به «رباب» گفت: تو همان کسی هستی که حسین در باره تو و دخترت سکینه می گفت: لعمرک اننی لاحبّ دارا… و رباب فرمود: آری.
شعر دیگری نیز در همین زمینه از حضرت(سلام الله علیه) نقل شده که اگر چنین باشد
نشان دهنده گسترش و عمق بیشتر این علاقه است:
احبّ لحبّها جمیعا
و نثله کلّها و بنی الرباب
و اخوالاً لها من آل لام
احبّهم و طرّبنی جناب
این دو بیت در صورت صحت انتساب به حضرت(سلام الله علیه) حاکی از این است که حضرت(سلام الله علیه) از شدت علاقه ای که به رباب داشته به بستگان مادری او از تیره «آل لام» نیز اظهار علاقه می کرده است. چنان که ابوالفرج اصفهانی در برشماری مادران رباب او را به شخصی به نام «حارثه بن لام طائی» می رساند.
بهرحال رباب و سکینه هر دو چنان که از ابیات یاد شده پیداست مورد علاقه وافر امام(سلام الله علیه) بوده اند و البته که آن حضرت(سلام الله علیه) نیز شدیدا مورد علاقه آن دو بوده است. رباب که در کربلا نیز حضور داشت در دو قطعه مرثیه ای که از او بر جای مانده این علاقه شدید را سوگمندانه بیان می کند و در یکی از آن دو سوگند می خورد که پس از شهادت حسین(سلام الله علیه) با کس دیگری ازدواج نخواهد کرد و لذا بعدها که برخی از بزرگان قریش پیشنهاد ازدواج به او دادند نپذیرفت و گفت:
«من پس از آنکه رسول خدا(ص) پدر شوهرم بوده است، کسی دیگر را به عنوان پدرشوهر قبول نمی کنم …»
رباب که از حادثه شهادت امام حسین(سلام الله علیه) شدیدا متأثر و آزرده بود و آرام نداشت، پس از شهادت حضرت(سلام الله علیه) و در پایان دوران اسارت، آنگاه که به مدینه آمد، دیگر چنان که نوشته اند حتی زیر سقف نیز جای نگرفت تا آنکه پس از یک سال، غم جانکاه این مصیبت، او را از پای در آورد و در مدینه درگذشت. برخی نیز گفته اند که این بانوی داغدیده مدت یک سال را بر سر قبر همسرش حسین(سلام الله علیه) ماند و آنگاه به مدینه
برگشت و از همین غم درگذشت. البته ماندن رباب در کربلا و یا برگشتن از شام و ماندن در کربلا را باید با تردید نگریست ولی آنچه مورد اتفاق مورخین است اینکه او از داغ این مصیبت بزرگ بیمار گشت و درگذشت. رحلت او را در سال ۶۲ هجری نوشته اند. او در یکی از آن دو سوگنامه اش می گوید:
ان الذی کان نورا یستضاء به
بکربلا، قتیل غیر مدفون
سبط النبی جزاک اللّه صالحه
عنّا و جُنّبت خسران الموازین
قد کنت لی جبلاً صعبا ألوذ به و
کنت تصحبنا بالرحم و الدین
من للیتامی و من للسائلین و مَن
یغنی و یأوی الیه کلّ مسکین
و اللّه لا ابتغی صهرا بصهرکم
حتی أغیّب بین الرمل و الطین
«آن نوری که دیگران از درخشش آن بهره می بردند، در کربلا کشته و بدون دفن رها شده است»
«ای نواده پیامبر که خداوند تو را جزای خیر دهد و در هنگامه میزان اعمال از هر زیانی باز دارد»
«تو برای من کوهی استوار بودی که بدان پناه می بردم و تو با مهربانی و از سر دینداری با ما همنشین بودی»
«پس از تو، یتیمان و درماندگان چه کسی را دارند؟ و چه کسی نیازمند را رفع نیاز می کند و هر مسکینی به او پناه می برد؟»
«به خدا سوگند دیگر پس از وصلت با شما وصلتی را نمی خواهم تا آنگاه که میان خاک و گل پنهان شوم».
رباب پیش از آن و در اولین روزهای شهادت حسین(سلام الله علیه) آنگاه که اسرای اهل بیت(سلام الله علیه) را در محفل ابن زیاد حاضر کرده بودند، هنگامی که توانست به سر حسین(سلام الله علیه) دست
یابد، آن سر مقدس و پاک را در دامن نهاده، بوسه می زد و این شعر را سرود:
واحسینا فلا نسیت حسینا
أقصدته أسنه الاعداء
غادروه بکربلاء صریعا
لاسقی اللّه جانبی کربلاء
«وای حسینم، من هرگز حسین را فراموش نمی کنم، حسینی که نیزه های دشمنان او را هدف قرار دادند»
«او را با خیانت در حالی که در کربلا افتاده بود کشتند. خداوند سرزمین کربلا را سیراب نکند».
مورخین در باره مدت عمر رباب مادر سکینه چیزی ننوشته اند ولی اگر جریان اسلام آوردن امرؤالقیس، پدر رباب در زمان عمر و خواستگاری امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) به تفصیلی که گذشت منطبق با واقع باشد رباب هنگام وفات تقریبا بین ۴۰ الی ۵۰ سال سن داشته است. البته چنان که اشاره شد طبری و ابن اثیر در تاریخ خود تصریح نموده اند که او نه تنها در زمان پیامبر(ص) اسلام آورده بود بلکه از طرف پیامبر(ص) مسؤولیت قبیله قضاعه و کلب را نیز بر عهده داشت، و تصریح هر دو مورخ یاد شده به اینکه این امرؤالقیس همان جدّ سکینه دختر امام حسین(سلام الله علیه) است ما را از این احتمال که ممکن است در نظر این دو، شخص دیگری مراد باشد باز می دارد ولی احتمال می رود تطبیقی که از ناحیه این دو مورخ صورت گرفته و او را جد سکینه معرفی کرده اند صحیح نباشد و شاهد اینکه هم تاریخ نویس دیگر، بلاذری در انساب الاشراف و هم ابوالفرج در مقاتل الطالبیین از او با اسم امرؤالقیس بن عدی نام برده اند ولی در طبری و کامل به عنوان امرؤالقیس بن الاصبغ ثبت شده است. و این خود نیازمند تحقیق بیشتری است که همین مقدار نیز ما را از موضوع اصلی که اجمالی از زندگی حضرت سکینه(سلام الله علیها) است باز داشت.
شخصیت خانوادگی و اجتماعی
فضای تربیتی و نیز دامنی که سکینه(سلام الله علیها) در آن رشد می کرد زمینه کاملاً مساعدی بود که شخصیت بانوی بزرگوار ما به گونه ای شکل گیرد که در جریان نهضت جاودانه پدر بزرگوارش در سالهای پایانی اولین دهه یا در آغاز دومین دهه زندگی اش در کنار دیگر بانوان کربلا و فرزندان اهل بیت(سلام الله علیه) آن گونه سرافراز از انتخاب و امتحان بزرگ الهی بیرون آید و در ادامه و پس از شهادت پدر، در سالهای طولانی عمر خویش به عنوان یک بانوی سرشناس و متشخص خاندان اهل بیت(سلام الله علیه) در مدینه و دیگر شهرهای آن سامان مورد احترام همه باقی بماند و علاقه مندان به اهل بیت(سلام الله علیه) حتی از شهرهای دیگر همچون کوفه برای عرض ارادت و احترام به در خانه او بیایند.
این محیط مساعد افزون بر آن توجه ویژه ای بود که پدر بزرگوارش به او و مادرش رباب داشت و طبعا این خود در شکل گیری شخصیت انسانی و اجتماعی و الهی او تأثیری دیگر داشت. او کربلا و شهادت پدر و برادران و عموها و بهترین فرزانگان عالم را شاهد بود و با همه وجود تلخی آن مصیبت و روزهای سخت اسارت و نیز پیروزی خون بر شمشیر را حس می کرد. دوران و سالهای پس از شهادت حسین(سلام الله علیه) یعنی دوران امامت حضرت امام سجاد(سلام الله علیه) نیز از سخترین دوران برای اهل بیت(سلام الله علیه) و شیعیان بود. او که طبعی لطیف داشت و در برخورد با جامعه از جاذبه اجتماعی ویژه ای برخوردار بود طبیعی می نمود که حادثه کربلا در مقابل دیدگانش و نیز دوران غم انگیز اسارت همه وجود او را ریش ریش کند. به قراری که سید بن طاوس نوشته است سکینه پس از شهادت پدرش و احتمالاً در غروب عاشورا جسد پاره پاره پدر را در بغل گرفت. گویا صحنه به گونه ای بود که کسی را یارای جدا کردن سکینه از بدن بی سر حسین(سلام الله علیه) نبود که جمعی از بادیه نشینان خشن و به احتمال قوی از خود سپاهیان ابن زیاد او را کشانده و با خشونت از جسد پدرش جدا کردند.
آن بزرگوار که شجاعت را از پدر شهیدش(سلام الله علیه) به ارث برده بود طبق نوشته ابوالفرج اصفهانی، روز جمعه که حاکم مدینه خالد بن عبدالملک به منبر می رفت با کنیزان خود به مسجد می آمد و در مقابل او می ایستاد
و هنگامی که خالد به امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) ناسزا می گفت، او و کنیزانش پاسخ ناسزاهای خالد را می دادند و به او دشنام می گفتند. حاکم نیز به مأمورینش دستور می داد که کنیزهای او را بزنند.
روزی در مجلس ترحیمی نشسته بود که دختری از خانواده عثمان نیز حضور داشت. دختر عثمان به انگیزه افتخار گفت: من دختر شهیدم! سکینه(سلام الله علیها) چیزی نگفت، تا آنکه به هنگام اذان، مؤذن جمله «أشهد أن محمدا رسول اللّه » را سر داد. سکینه گفت: این پدر من است یا پدر تو؟! آن زن گفت: دیگر هرگز بر شما فخرفروشی نخواهم کرد.
شخصیت ادبی
سکینه(سلام الله علیها) چنان که اشاره شد شخصیتی شناخته شده و مورد احترام قشرهای مختلف بود. و طبیعی بود که شخصیت بزرگی چون او با ویژگی اخلاق اجتماعی و چهره شاخصی که داشت جایگاهی برای ابراز محبت به اهل بیت(سلام الله علیه) و اظهار پیوستگی به این خاندان(سلام الله علیه) باشد. البته برخی مورّخان که رگه هایی از تعصب اموی و یا حداقل عدم معرفت نسبت به اهل بیت(سلام الله علیه) را در آنان می توان یافت و یا برخی که بیش از همه و بیش از هر چیز خود را وامدار دستگاه بنی امیه و بنی عباس
می دانستند تا بیان واقعیات، این جنبه از شخصیت اجتماعی سکینه(سلام الله علیها) را به گونه ای که بیشتر به مذاق آنان خوش می آمده است نوشته اند. روشن است که این گزارشها را نمی توان به راحتی پذیرفت. این موضوع هر چند نیازمند بررسی و تحلیل درخور است اما آنچه به اجمال می توان یادآور شد و برخی بزرگان از جمله مرحوم سیدمحسن امین بر آن تأکید ورزیده اند این بوده است که شعرا بر در خانه سکینه(سلام الله علیها) حاضر می شدند و کنیزهای او واسطه انتقال گفته های شاعران و سخنان سکینه(سلام الله علیها) بوده اند. و یا با استفاده از پرده و به گونه ای که سکینه بر سخنان آنان اشراف داشته ولی آنان او را نمی دیده اند اشعار آنان را می شنیده است و مورد ارزیابی و تشویق قرار می داده است. چنان که نمونه ای مفصل از آن را ابوالفرج در «آغانی» آورده است.
بهرحال آنچه از مجموع این گزارشها به دست می آید علاقه و توجه سکینه(سلام الله علیها) به سروده ها و اشراف به اشعار شعرای معاصر و تشویق آنان بویژه آنهایی که در وصف اهل بیت(سلام الله علیه) و شهدای آنان شعر می سرودند می باشد. از نمونه یاد شده در «آغانی» به خوبی پیداست که سکینه(سلام الله علیها) به سروده های شاعران معاصر خویش حتی کسانی که شهرت فرزدق را نداشتند نیز اشراف و آگاهی داشته و آنها یا بسیاری از آنها را خوانده و از حفظ بوده است. بصیرت و خبرگی او به شعر تا آنجا بود که شعرا سروده های خویش را برای داوری نزد او می آوردند تا قضاوت کند که کدام یک برتر است و به قضاوت او نیز رضایت می دادند. او نیز آنان را بزرگ می داشت و احترام می کرد و بر طبق یک گزارش، در حالی که او را نمی دیدند توسط کنیزی که ادبیات و شعر را به او آموزش داده بود به ارزیابی اشعار آنان می پرداخت. یک بار که جمعی از شعرا از جمله فرزدق، جریر، نصیب، کثیر عزّه و جمیل سروده های خود را مطرح کرده بودند، او شعر جمیل را که متضّمن تعریف و تمجید از سخن اهل بیت(سلام الله علیه) و دادن عنوان شهادت به کشتگان آنان بود بر سایر سروده ها برگزید و طبق نوشته
سبط بن جوزی در تذکره الخواص، چهار هزار دینار به او جایزه داد، به این دلیل که خود فرمود:
«جزاک اللّه خیرا جعلت لحدیثنا بشاشه و قتیلنا شهیدا».
«خدا به تو پاداش خیر دهد که در شعر خود بشاشت و شادابی را برای سخن ما قرار دادی و کشته ما را شهید خواندی».
البته جاعلان حدیث و تاریخ نویسان درباری و آنان که عداوت خویش نسبت به اهل بیت(سلام الله علیه) را بارها در نوشته ها و نقلیات دروغین خود نشان داده اند و با حمایت حکام بنی امیه و بنی مروان و بنی عباس بدترین نسبتها و افتراءها را بر چهره های پاک اهل بیت عصمت و طهارت(سلام الله علیه) و فرزندان آنان بسته اند و همراه با جنایت پیشگانی که تاریخ از حجم ستمی که آنان به اهل بیت(سلام الله علیه) کردند سرافکنده و شرمگین است، اینان نیز به مخدوش ساختن چهره های پاکی چون سکینه سلام اللّه علیها به گونه ای که مطابق خواست درباریان و فاسدان و دشمنان اهل بیت(سلام الله علیه) باشد پرداختند و برخی نیز ندانسته پذیرفتند.
حضرت سکینه(سلام الله علیها) از فرط عبادت و مقام عرفانی اش در روایتی آمده است که امام حسین(سلام الله علیه) در باره اش فرمود: «و اما سکینه فغالب علیها الاستغراق مع اللّه فلا تصلح لرجل» «اما سکینه آن چیزی که بر او غلبه دارد اشتغال کامل با خداوند است لذا مناسب هیچ مردی نیست». آن وقت دستهای علم و جهالت، آن گونه او را معرفی کرده است که گویا جلساتی را با غزلسرایان داشته و غزلیات آنان را ارزیابی می نموده است!! این است که
می توان گفت ستمی که از این ناحیه بر آن شخصیت والا رفته اگر بیش از ظلم و جنایتی که در کربلا و در اسارت بر او رفت نباشد کمتر نیست. از این رو همان مقدار را نیز که در باره شخصیت اجتماعی ـ ادبی آن بزرگوار و مراجعه شعرا به او نقل کرده ایم با دیده تردید و احتیاط می نگریم.
در روزها و ماه هایی که مصیبت بزرگ شهادت جوانان بنی هاشم حتی دشمنان خاندان پیامبر(ص) را نیز به گریه می انداخت آیا می توان پذیرفت که سکینه(سلام الله علیها) بی توجه به همه این اشکها و گریه ها به تغزّل و ارزیابی کار غزلسرایان مشغول بوده است! در حالی که مادرش رباب حتی حاضر به ازدواج با اشراف قریش نشد و از داغ حسین(سلام الله علیه) در گذشت. در روایتی از امام صادق(سلام الله علیه) آمده است که پس از شهادت حسین(سلام الله علیه) حتی یک زن هاشمی نیز نه
شانه ای به سر زد و نه حنا گذاشت تا مختار سرهای قاتلین حسین(سلام الله علیه) را برای ما فرستاد:
«ما امتشطت فینا هاشمیه ولا اختضبت حتی بعث الینا المختار برؤوس الذین قتلوا الحسین صلوات اللّه علیه».
ام البنین نیز هر روز در بقیع به همراه فرزند کوچک ابوالفضل(سلام الله علیه) به نام عبیداللّه حاضر می شد و در سوگ چهار پسر شهیدش به مرثیه سرایی می پرداخت و اهل مدینه جمع می شدند و چنان مرثیه او سوزناک بود که کسی مانند مروان بن حکم که از دشمنان اهل بیت(سلام الله علیه) بود نیز از سوز آن به گریه می افتاد. آیا پذیرفته است که سکینه(سلام الله علیها) آن بانویی که به تعبیر سیدالشهدا(سلام الله علیه) «مستغرق جذبه الهی» بود متوجه غزلسرایانی چون «عمر بن أبی ربیعه» باشد؟ این در حالی است که وقتی اسرا را به شام آوردند و مردم به تماشای آن نوامیس الهی ایستاده بودند سکینه(سلام الله علیها) به یکی از صحابه پیامبر(ص) به نام «سهل بن سعد ساعدی» که حضور داشت فرمود: به این کسی که این سر بریده را بر نیزه دارد بگو که سر را جلوتر از ما ببرد تا مردم مشغول نگاه به آن سر شوند و به حرم رسول خدا(ص) نگاه نکنند:
«قل لصاحب هذا الرأس أن یقدّم الرأس أمامنا حتی یشتغل الناس بالنظر الیه ولا ینظروا الی حرم رسول اللّه (ص)».
سهل می گوید: نزدیک مأمور حمل سر شدم و به او گفتم: آیا خواسته مرا برآورده می کنی و در عوض ۴۰۰ دینار دستمزد بگیری؟ گفت: خواسته ات چیست؟ گفتم: سر را در جلو زنان ببری. او این کار را کرد و من آنچه را گفته بودم به او پرداخت کردم.
وقتی اهتمام حضرت سکینه(سلام الله علیها) نسبت به مسأله نگاه دیگران، آن هم در جایی که او اختیاری ندارد تا این اندازه است آیا حتی می توان تصور کرد که آن بزرگوار چندی بعد
فارغ از این امور می زیسته است؟!
هنگامی که برادر شیرخوارش علی اصغر(سلام الله علیه) به شهادت رسید به گونه ای سکینه(سلام الله علیها) بی تاب و بی هوش شد که حتی نتوانست برای وداع با پدرش حسین(سلام الله علیه) بایستد و در حالی که دیگر دختران و زنان اهل بیت(سلام الله علیه) گرد حسین(سلام الله علیه) حلقه زده بودند او در جای خویش در حال گریه و شیون مانده بود که نگاه حسین(سلام الله علیه) در این حال به دخترش سکینه(سلام الله علیها) افتاد. برای صحبت و دعوت به صبر در کنار دخترش ایستاد و طبق نقل این شعر را خطاب به او خواند:
سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی
منک البکاء اذا الحِمام دهانی
لاتحرقی قلبی بدمعک حسره
ما کان منی الروح فی جثمانی
فاذا قتلت فأنت أولی بالذی
تأتینه یا خیره النسوان
«سکینه، بدان که بعد از من، آنگاه که مرگم فرا رسد، گریه ات طولانی خواهد بود»
«تو با اشک حسرتت، قلبم را آتش نزن، مادامی که روحم در بدنم است»
«پس آنگاه که کشته شدم تو به آنچه می کنی سزاواری، ای برترین زنان»
بهرحال جای پرداختن تفصیلی به آنچه در این زمینه به حضرت(سلام الله علیها) نسبت داده اند نیست و پیش از این بارها توسط محققین شیعه و حتی برخی از نویسندگان و پژوهشگران اهل سنت به گونه ای عالمانه به بررسی و ارزیابی و مردود دانستن نسبتهای یاد شده پرداخته شده که می تواند مورد استفاده علاقه مندان قرار گیرد. ولی از آن میان یک نکته را ناگفته نمی گذاریم و آن اینکه اگر آن گونه که کسانی چون ابوالفرج اصفهانی نوشته اند سکینه(سلام الله علیها) به حضور در جلسات شعر و داوری میان اشعار سروده شده می پرداخته است و ذوق ادبی و شعری آن حضرت(سلام الله علیها) در حدی بوده که آنان گمان برده اند، خوب طبیعی بود اشعار بسیاری از آن حضرت(سلام الله علیها) بویژه در رثای پدر شهیدش(سلام الله علیه) بر جای بماند در حالی که تعداد ابیاتی که از او در دست است و در قالب یک مرثیه برای پدرش حسین(سلام الله علیه) باقی مانده به ده بیت نیز نمی رسد.
لازم به گفتن نیست که در جامعه ای که آن همه عداوت و بغض نسبت به اهل بیت(سلام الله علیه) نشان داده می شود و دهها سال بر منابر به گونه ای رسمی به برترین انسان پس از پیامبر اکرم(ص) یعنی امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) ناسزا گفته می شود و فرزندان او را آن گونه می کشند و حتی زنده زنده لای دیوار می گذارند (چنان که از قضا خود ابوالفرج اصفهانی، اسامی و شرح حال این کشته شدگان تا زمان خودش را یک به یک در کتابی جداگانه به نام «مقاتل الطالبیین» گردآوری کرده است) دیگر چه باک و جای چه شگفتی که توسط دروغپردازانی چون «حماد بن سابور» آن کذّاب و دائم الخمر معروف به بانوی بزرگ اهل بیت(سلام الله علیه) جسارت شود.
ازدواج
تاریخ در باره ازدواج حضرت سکینه(سلام الله علیها) نیز متأسفانه به گونه ای نگاشته شده که نمی توان بر آن اعتماد کرد بلکه باید اصل را بر بی اعتمادی به آن گذاشت. در باره همسران سکینه(سلام الله علیها) نیز گاه چنان سخن به گزافه گفته شده که جای شگفتی و حتی موجب خنده است. برای آن بزرگوار همسرانی با سه نسل فاصله نیز تراشیده اند و گاه از برخی افراد به عنوان همسر او نام برده شده که در تاریخ انساب نمی توان نام و نشانی از آن یافت. این است که برای آن بزرگوار همسران متعددی را برشمرده اند که یکی پس از دیگری به علت فوت یا جدایی به همسری حضرت(سلام الله علیه) در می آمده اند. آن گونه که نوشته اند سکینه(سلام الله علیها) پیش از عاشورا برای پسر عمویش قاسم بن حسن(سلام الله علیه) خواستگاری شده بود ولی با شهادت قاسم(سلام الله علیه) این ازدواج ناتمام ماند. بر طبق نقلی دیگر، اولین همسر او پسر عموی دیگرش عبداللّه بن حسن(سلام الله علیه) بود که با او ازدواج کرد ولی او کشته شد و فرزندی نیز از او نداشت. بر اساس گزارشی دیگر، اولین ازدواج او با مصعب بن زبیر بن عوام بود که با مهریه ای برابر ۶۰۰ هزار یا یک میلیون درهم او را به همسری گرفت که احتمالاً از سر ناچاری و اجبار پذیرفته است. سکینه(سلام الله علیها) برای او دختری به نام فاطمه یا رباب آورد. البته مصعب نیز در حرکتی که به راه انداخت کشته شد و سکینه(سلام الله علیها) تنها ماند. پس از آن نیز چند مورد دیگر ازدواج نوشته اند که به راحتی نمی توان پذیرفت و برخی از آنها دارای تناقض آشکار و مردود می باشد ولی اگر نسبت به برخی از اینها به دیده تردید ننگریم می توان گفت با توجه به جایگاه اجتماعی و خانوادگی و تربیتی و نیز بهره زیادی که سکینه(سلام الله علیها) از عقل و ادراک و جمال و ادب و اوصاف والای انسانی داشت، طبیعی بود که ازدواج با او خواسته برخی شخصیتهای آن روز حتی کسی چون عبدالملک بن مروان باشد که البته پاسخ سکینه(سلام الله علیها) به کسانی چون عبدالملک منفی بود. آنچه از نظر برخی پژوهشگران شیعه مورد پذیرش است فقط ازدواج سکینه(سلام الله علیها) با پسر عمویش عبداللّه بن حسن(سلام الله علیه) است. البته ازدواج با مصعب بن زبیر نیز در نگاه خانم بنت الشاطی از نظر شیعه پذیرفته شده است و نه بیش از آن. البته بنت الشاطی خود از محققان اهل سنت است. برخی از موارد ذکر شده با اطمینان باید گفت که خلاف واقع است و برخی دیگر نیز به خاطر تناقضهای آشکاری که دارد نمی تواند مورد قبول باشد.
نوشته اند روزی جمعی از مردم کوفه در مدینه به دیدن حضرت سکینه(سلام الله علیها) آمدند تا به او عرض سلام کنند. به آنان فرمود: خدا می داند که من نسبت به شما بغض دارم. شما جدم علی را کشتید، و نیز پدرم حسین و برادرم علی و شوهرم مصعب را کشتید. با کدام رو مرا ملاقات می کنید. در کوچکی مرا یتیم کردید و در بزرگی بیوه ام نمودید.
لکن این سخن بر مذاق مرحوم سیدمحسن امین، صاحب کتاب ارزشمند اعیان الشیعه، که در شرح حال بزرگان و شخصیت های شیعه است، خوش نیامده و در دفاع از اهل کوفه یاد آور شده که این اهل کوفه اند که در گذشته و حال، شیعه و دوستدار شما و گسترش دهنده فضایل شما بوده اند نه دیگران.
البته به مرحوم امین، آن عالم بزرگوار، می توان یاد آور شد که اگر سخن یاد شده ساخته دست هواخواهان مصعب در مذمت مردم کوفه و در طرفداری از قیام مصعب نباشد، باید گفت مردم کوفه آنقدر ناسپاسی و جفا در حق اهل بیت(سلام الله علیه) کرده اند که مستحق این سرزنش حضرت(سلام الله علیها) باشند و آنان را و هیچ جامعه دیگری را بر اهل بیت(سلام الله علیه) منّتی نیست که طرفداری کرده اند و جزء دوستداران آنان بوده اند. این امیرالمؤمنین علی(سلام الله علیه) بود که با انتقال مرکز خلافت و امامت خویش از مدینه به کوفه، به این شهر جایگاه و شخصیتی ویژه داد و باز همین مردم کوفه بودند که امام حسن مجتبی(سلام الله علیه) را رها کردند و بدین گونه حکومت را تماما به شام و در دستهای بنی امیه منتقل نموده و عزّت روزهای حکومت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) را دستخوش فرومایگانی چون ابن زیاد و حجاج بن یوسف قرار دادند و فرزند پیامبر(ص) و بهترین و پاکترین انسانهای گرده زمین را آن گونه کشتند و سپس به تماشای زنان و دختران و کودکان آنان به صف ایستادند. و بدین گونه بود که زینب سلام اللّه علیها آن سخنرانی شدید را در توبیخ مردم آن دیار در هنگامه ورود به کوفه ایراد فرمود و به سختی آنان را سرزنش و تحقیر نمود.
وفات حضرت سکینه(سلام الله علیها)
اینکه سکینه(سلام الله علیها) در چه سالی متولد شده چنان که اشاره شد به درستی معلوم نیست و مورخین نیز تاریخی را ذکر نکرده اند اما می توان حدس زد که در حدود سالهای ۴۷ تا ۵۰ هجری قمری به دنیا آمده است و در کربلا حدود ۱۰ الی ۱۳ یا ۱۴ سال سن داشته است. خانم بنت الشاطی چنان که اشاره شد در پژوهش خود سن او را ۱۲ یا ۱۳ سال ذکر کرده است.
لکن تاریخ وفات حضرت(سلام الله علیها) را سال ۱۱۷ هجری نوشته اند. ابن خلکان تاریخ دقیق آن را پنجشنبه ۵ ربیع الاول این سال نوشته است. بدین ترتیب سکینه(سلام الله علیها) هنگام وفات حدود ۶۷ تا ۷۰ سال سن داشته است. وفات او در مدینه و در زمان حکومت هشام بن عبدالملک در حالی که خالد بن عبدالملک حاکم مدینه بود اتفاق افتاد. ولی به نوشته ابن سعد در کتاب طبقات خود، حاکم وقت مدینه، خالد بن عبداللّه بن الحرث بن الحکم بود. برخی نوشته اند سکینه(سلام الله علیها) که ساکن مدینه بود در همین سال ولی در مکه درگذشت و برخی مردم نیز رحلت او را در خارج مکه در مسیر عمره دانسته و قبر او را در ناحیه زاهر که در مسیر عمره قرار دارد شمرده اند. ولی به نوشته مرحوم
سیدمحسن امین، مورخین وفات او را در مدینه می دانند. به هر روی، درگذشت سکینه(سلام الله علیها) را به حاکم مدینه اعلام کردند. در حالی که در آغاز روز و در هوایی بسیار گرم بود آنان را معطل نگه داشت و ظاهرا به انگیزه بی احترامی به جنازه حضرت(سلام الله علیها) برای نماز حاضر نشد تا جنازه حالتی نامطلوب پیدا کند. تأخیر او تا پس از نماز عشا نیز به درازا کشید. مردم نیز دسته دسته اقدام به گزاردن نماز بر جنازه حضرت(سلام الله علیها) نمودند.
بر اساس نقل ابوالفرج اصفهانی، امام سجاد(سلام الله علیه) دستور داد که از عطریات تهیه کردند و با بکارگیری بوی خوش، فضا را برای نمازگزاردن مردم و جلوگیری از وضعیت نامطلوب تا هنگام دفن آماده ساختند. البته واضح است بنابراین که رحلت سکینه(سلام الله علیها) در سال ۱۱۷ ه··· .ق باشد چنان که نوع مورخین گفته اند در آن زمان بیش از ۲۰ سال از شهادت امام سجاد(سلام الله علیه) می گذشته است و قهرا این قضیه در باره آن حضرت(سلام الله علیه) نمی تواند صحت داشته باشد. حتی در باره امام باقر(سلام الله علیه) نیز بعید است چرا که شهادت امام باقر(سلام الله علیه) بنا بر معروف در سال ۱۱۴ هجری بوده است؛ بنابراین درگذشت سکینه(سلام الله علیها) در زمان امامت حضرت صادق(سلام الله علیه) اتفاق افتاده است. البته برخی شهادت امام باقر(سلام الله علیه) را در سال ۱۱۷ و یا ۱۱۸ نیز گفته اند. بهرحال وفات سکینه(سلام الله علیها) با شهادت امام سجاد(سلام الله علیه) که در سال ۹۴ یا ۹۵ واقع شده بسیار فاصله دارد. و این خود شاهدی است همراه با صدها شاهد دیگر که همان گونه که مرحوم شیخ محمدحسین کاشف الغطاء تأکید ورزیده ابوالفرج اصفهانی در تدوین کتاب «الاغانی» خویش تنها در اندیشه جمع آوری شنیده ها و روایات و اشعار و غزلیات و داستانها بدون توجه به صحت و سقم آنها و بی آنکه بخواهد به ارزیابی آنها بپردازد، بوده است و چنان که در بحث «شخصیت ادبی»
سکینه(سلام الله علیها) به اجمال گفتیم نسبتهای ناروایی را در کتاب خویش از دروغگویان شراب خواری چون حماد بن سابور نیز نقل کرده و گاه نیز در یک صفحه کتاب خود به صورت متناقض سخن رانده است. در اینجا نیز از اقدام امام سجاد(سلام الله علیه) در تهیه بوی خوش نوشته است در حالی که حضرت(سلام الله علیه) بیش از ۲۰ سال قبل به شهادت رسیده بود.
اما به نوشته ابن سعد، خالد بن عبداللّه که حاکم مدینه بود دستور داد منتظر بمانند تا او بر جنازه نماز گزارد و خود برای کاری! از مدینه خارج شد. آنان برای معطر کردن جنازه، کافوری را به ۳۰ دینار خریدند. پس از آن، خالد دستور داد شخصی به نام شیبه بن نصاح بر جنازه حضرت(سلام الله علیها) نماز گزارد.
هر چه باشد، مورخین اتفاق نظر دارند که آن بانوی بزرگ در مدینه به خاک سپرده شده است. البته تصریح نشده که قبر او در بقیع است ولی طبع قضیه همین را اقتضا می کند. قبری که امروزه در قبرستان باب الصغیر دمشق سوریه واقع است و در گمان برخی، منسوب به سکینه(سلام الله علیها) می باشد همان گونه که مرحوم سیدمحسن امین تصریح و تأکید کرده هیچ ارتباطی به حضرت سکینه(سلام الله علیها) جز تشابه اسمی ندارد و بی شک مربوط به سکینه دیگری است که دختر یکی از ملوک بوده است. چنان که بر صندوقی که بر این قبر نهاده بودند به خط کوفی مشجّر عنوان «سکینه بنت الملک …» نوشته شده بوده و مرحوم حاج شیخ عباس قمی نیز آن را دیده و برای مرحوم سیدمحسن امین بازگو نموده است. خود مرحوم امین نیز آن را دیده و تصریح می کند که مربوط به دختر یکی از ملوک است که نام سکینه را داشته و چون صندوق از کلمه «الملک» به بعد دچار شکستگی شده است معلوم نیست که کدام شاه و حاکم مراد است.
به هر حال آن گونه که همه مورخین نوشته اند سکینه(سلام الله علیها) در مدینه مقیم بوده و در آنجا نیز رحلت نموده است و طبعا قبر او نیز باید در بقیع باشد. درود خداوند و اولیاء الهی و همه پاکان عالم بر روح بلند بانوی بزرگ ما حضرت سکینه و بر پیامبر اکرم(ص) و خاندان پاک آن حضرت.
منابع
تأکید می کنیم که بررسی و تحلیل زندگی سکینه(سلام الله علیها) نیازمند فرصتی بسیار بیش از این است چنان که درسها و رهنمودهایی که از زندگی آن بزرگوار می توان بازگو نمود نیز نیازمند فصلی جداگانه است که اینک از حوصله این مختصر بیرون است. در باره زندگی آن بزرگوار تاکنون تلاش های درخور تقدیری صورت گرفته است و در بسیاری از منابع و مصادر تاریخی و شرح حال نویسی عامه و خاصه از این بانوی ارجمند سخن رفته که در این نوشته تنها به بخشی از آنها مراجعه شد. ارجاع یکایک مطالب و فرازهایی که از منابع تاریخی در این نوشته بازگو شده از حوصله این مقاله بیرون بود. لذا اکتفا به ذکر این منابع به صورت مجموعی و با ذکر جلد و صفحات می گردد. پر واضح است که موضوع کتابشناسی حضرت سکینه(سلام الله علیها) و ذکر منابعی که در تحقیق زندگی حضرت(سلام الله علیها) می تواند مورد استفاده قرار گیرد امری خارج از بحث و نیازمند تحقیقی مستقل است. منابعی که در این نوشته مورد مراجعه قرار گرفته است عبارتند از:
۱ـ اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج۳، ص۴۹۱ ـ ۴۹۴٫ و ج۶، ص۴۴۹٫
۲ـ الاعلام، خیرالدین زرکلی، ج۳، ص۱۰۶٫
۳ـ اعلام النساء المؤمنات، محمد حسون و ام علی مشکور، ص۴۲۹ ـ ۴۴۵٫
۴ـ تذکره الخواص، سبط ابن جوزی، ص۲۴۹ ـ ۲۵۱٫
۵ـ تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج۲، ص۴۷۵ ـ ۴۷۶ و ج۵، ص۴۳۹٫
۶ـ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۲، ص۳۴۳ و ج۵، ص۱۹۵٫
۷ـ انساب الاشراف، احمد بن یحیی بلاذری، ج۲، ص۱۹۴ ـ ۱۹۵٫
۸ـ جنه المأوی، شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، ص۱۶۴ ـ ۱۶۹٫
۹ـ وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج۱، ص۲۱۱٫
۱۰ـ الآغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۱۶٫
۱۱ـ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص۸۹ ـ ۹۰٫
۱۲ـ مجله پیام زن، سال اول، شماره ۴٫
۱۳ـ زینب الکبری(سلام الله علیها)، شیخ جعفر نقدی، ص۱۰۹٫
۱۴ـ سکینه بنت الحسین(سلام الله علیه)، علی دخیل.
۱۵ـ فی رحاب ائمه اهل البیت، سیدمحسن امین، ج۳، ص۴۹ (همان اعیان الشیعه است).
منبع :پیام زن – خرداد ۱۳۷۸، شماره ۸۷ – سکینه(سلام الله علیها)، دختر شهادت و بانوی نور