- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
طلاق عاطفی عبارت از یک وضعیت یا طرز تلقی است بین زن و شوهر رسمی که روابط ایشان دچار اختلال شده، سرمایه عاطفی- بین شخصی آنان به حالت انفعالی درآمده و سپس به فقر عاطفی میل میکند و پیوند همسری و همسراییشان به گسست، جدا سری و بالاخره به طلاق عاطفی میانجامد.
با این تعریف به نشانهشناسی طلاق عاطفی میتوان پی برد؛ سکوت و بیتفاوتی فضای خانه را پر میکند و «هم اتاقی» جای «همسری» را میگیرد، حرفی برای گفتن و شوری برای ادامه زندگی نیست، سخنهای بین زن و شوهر کوتاه میشود و چه بسا به مکاتبه و مبادله یادداشتهای کوتاه منجر میشود. در میان غریبهها میکوشند به موضع مهربانانهای تظاهر کنند ولی در خلوت، هر یک در عالم بیکسی به سر میبرند.
احساس عاطفی همگرایی جای خود را به دگرگرایی- اگر نگوییم به گریز و سکوت و ارتباطی غمزده- میدهد. اما شاید باورهای غلط فرهنگی، فشارهای اقتصادی و ترس از تنها ماندن، انسان را در جریان زندگی وادار به ادامه میکند؛ این همان طلاق عاطفی است.
طلاق عاطفی معمولا تدریجی است و در پی ناکامیهای مکرر و عدمارضای خواستههای روانی، مالی، فرهنگی و… خودنمایی میکند. ولی در موارد نادری نیز، انگ یا برچسب ناروای ناموسی به ویژه نسبت دادن روابط جنسی خارج از زناشویی به یکدیگر میتواند سریعا ریشههای علایق مهربانانه را در دلها به احساسهای قهرآمیز و خصمانه تبدیل کند.
در چنین حالی اغلب، طرفین کنترل خود را از دست میدهند و ممکن است به پرخاش و خشونت بپردازند ولی اگر زن و شوهر همراه پدر و مادر و دیگران زندگی کنند و توان خویشتنداری داشته باشند، خشم خود را درون میریزند، فشارهای زیادی را تحمل میکنند و میکوشند از نظر فضایی و مکانی از هم دوری جویند و از نظر عاطفی نیز بیتفاوت باشند.
سه عامل عمده برای شیوع طلاق عاطفی در ایران، عوامل فرهنگی، وضعیت نا به سامان اقتصادی و اجتماعی و کم کاری نهادهای دولتی عنوان میشود. عوامل مؤثر بر طلاق عاطفی را میتوان همانند طیفی تلقی کرد که برحسب افراد، فرهنگ، خویشاوندی و حال و منش ممکن است با کمرنگی و پررنگی خودنمایی کند؛ عدمتفاهم و ارتباطات خانوادگی برحسب اقشار و گرایش به طیف سنتی و مدرن ممکن است متفاوت باشد.
برای برخی که تجربه آشنایی پیشین با راز و رمز روابط نخستین را ندارند و در پی خواستگاری سریع در سنین جوانی، بدون شناخت کافی از یکدیگر، پیوند زناشویی میبندند ممکن است عروسی سفیدشان در نخستین روزهای زندگی به سیاهی تمام عیار بینجامد و عروس بهجای مهر عاشقانه در پی ندانمکاری داماد، با توجه به پیشزمینههای تربیتی مردگریزی حاکم بر فرهنگ ما و استرسهای ناشی از تشریفات پیش و پس از آیین ازدواج، عروسی را دچار کابوسی کند که در روزها، ماهها و سالهای بعد خود را نشان دهد و در پی این وضع زمینه طلاق عاطفی فراهم میشود.
برای عدهای دیگر وضعیت مالی، خیلی مهم و اغلب تعیینکننده است. در ازدواج سنتی بین خانواده، در شبکه خویشاوندی عروس و داماد از بدو کودکی با هم بزرگ میشوند و هر یک حد توقعات خود را میشناسند.
طلاق عاطفی معمولا تدریجی است و در پی ناکامیهای مکرر و عدمارضای خواستههای روانی، مالی، فرهنگی و… خودنمایی میکند.
در بررسی عوامل فرهنگی موثر بر طلاق عاطفی باید به ازدواج اجباری که هنوز هم که هنوز است به شکل هایی در جامعه ما وجود دارد اشاره کرد. این اجبار در خانوادههایی به صورت علنی وجود دارد و در بسیاری از خانوادههای دیگر غیر علنی است، یعنی هر چند پسران و دختران علنا مجبور به ازدواج نمیشوند اما این انتظار وجود دارد که آنها در سنی خاص ازدواج کنند و اگر چنین اتفاقی نیفتد آشنایان و خویشاوندان میگویند فرد نتوانسته یا نمیتواند ازدواج کند.
در ازدواج درون شهری با غریبهها در آغاز هر دو طرف اغلب تصویری غیرواقعی از خود بروز میدهند و پس از ازدواج هر دو طرف درمییابند که واقعیت جنسی، جسمی، روانی، عاطفی، مالی و فرهنگی همسرشان بر خلاف تصورات پیش از ازدواج است. چنین وضعی پیش از طلاق رسمی یک دوره فرسایش سرمایه عاطفی را سبب میشود که در نهایت به فقر عاطفی منجر شده و به شکل طلاق عاطفی خودنمایی میکند.
حق طلاق برای زنانی که همسرشان ازدواج مجدد میکند
در مورد وضعیت نا به سامان اقتصادی و اجتماعی باید گفت که آسیبهای اجتماعی به طور کلی تابعی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی یک جامعه است و هرچه این وضعیت بدتر باشد نرخ آسیبهای اجتماعی نیز بالاتر میرود. بسیاری از زوجهای شاغل فرصتی برای حرف زدن با همدیگر، ابراز عشق و علاقه و اهمیت دادن به خواستههای همدیگر ندارند. طبیعی است که روابط چنین زوجهایی به مرور زمان سرد و خالی از عاطفه میشود.
در جامعه شهری ما فقر مالی پیوند تنگاتنگی با طلاق عاطفی و طلاق رسمی دارد. مردانی که استطاعت پرداخت مهریه را ندارند و زنانی که صاحب فرزند بوده و فاقد پشتوانه حمایتی هستند و امکان تامین معاش خود را ندارند ناچار میشوند با وضعیت موجود سازگاری کنند و به رغم بیمهری و بیتوجهی شوهر، به سقف مشترک زناشویی در کنار فرزندان تن دهند.
برای اینان بودن در کنار شوهر اسمی بهتر از عوارض بیشوهری در جامعه است. از سوی دیگر نگاههای جامعه به مردان و به ویژه زنانی که طلاق میگیرند عاملی است که آنها تن به طلاق رسمی ندهند.
از طرف دیگر به نظر میرسد نهادهای دولتی برنامه مدونی برای کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی به ویژه آسیبهایی که کمتر نمود پیدا میکنند ندارند. در اکثر کشورهای جهان از سال ها پیش نهادهای دولتی به آموزش مهارت های زندگی به زوجها میپرداخته اند.
در ایران چند سالی است که این آموزش ها ارایه میشود اما، ظاهرا از کمیت و کیفیت مطلوبی برخوردار نیست که نه تنها به کاهش طلاق عاطفی منجر نشده است که روز به روز شاهد افزایش این نوع طلاق هستیم. این در حالی است که طلاق عاطفی ریشه بسیاری از نابهنجاریها و آسیبهای روانی، اجتماعی و شغلی و… برای زنان و مردان و فرزندان آنهاست.
در واقع طلاق عاطفی در بعد اجتماعی باعث میشود میزان اعتماد افراد به یکدیگر کاهش یابد. میزان اعتماد که یکی از مولفههای اصلی سرمایه اجتماعی است در صورت بروز طلاق عاطفی به این صورت دستخوش تغییرات منفی میشود که مرد یا زن و فرزندان آنها در شرایطی قرار میگیرند که نمیتوانند به نزدیکترین خویشاوندان یعنی افراد خانواده خود اعتماد کنند.
طبیعی است که وقتی فرد نتواند به افراد خانواده خود اعتماد کند، به افراد دیگر نیز اعتماد نمیکند یا در اعتماد به دیگران، دچار اشتباه میشود و به طور کلی در مقوله اعتماد کردن به دیگران دچار افراط و تفریط است.
در بعد روانی نیز مسلم است که طلاق عاطفی، فشار زیادی به افراد وارد میکند و آنها را دچار افسردگی، اضطراب، پریشانی و… خواهد کرد. ابعاد دیگر مانند ابعاد شغلی، تحصیلی و… نیز با توجه به اینکه تابعی از وضعیت اجتماعی و روانی افراد است، در صورت بروز طلاق عاطفی دستخوش تغییرات منفی خواهد شد.
توصیههای برای پیشگیری از طلاق عاطفی
برای پیشگیری از طلاق عاطفی که نتیجه فقر عاطفی ناشی از فرسایش سرمایه عاطفی است باید تمهیدات زیادی فراهم آید. نخست اینکه باید در نهادهای مدنی اعتماد و عاطفه مثبت را از طریق رسانهها بر انگیخت و امنیت جانی، مالی، فرهنگی و تربیتی را ارتقا داد و فقر مالی و فرهنگی و فضای زیستی برون و درون خانه را بهبود بخشید.
رسانهها بهجای نمایش دادن تنشهای خانوادگی، الگوهای سازش، گذشت و خویشتنداری بهجای رقابت، رفاقت، عدالت و مفاهمه را به اندرون خلوتگاه غمزده مردم صادر کنند و آنجا را به خرمسرای فرحانگیز و شادیبخش تبدیل کنند. ایجاد مراکز مشاوره مجانی خانواده در محلات میتواند تنشهای درون سرایی را پیشاپیش تخفیف دهد و از رسیدن به حد طلاق عاطفی پیشگیری کند.
تنشهای درون خانواده، همیشه ریشه در فقر مالی و کاری ندارد بلکه ناشی از گسست فرهنگی بین نسل قدیم مانند مادر شوهرها و خواهرها و نسل جدید عروسان است. فراهم آوردن مفاهمه بین نسلی بهعهده نهادهای دولتی و مدنی است که اگر چنین امکاناتی فراهم آید امکان مهار بیش از ۳۰درصد طلاقهای عاطفی فراهم میشود.
منابع: همشهری آنلاین؛ سایت چارقد؛ سایت آفتاب.
تبیان