- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
لغزش های سیاسی و مذهبی در نوجوان و جوان
لغزش های مذهبی
مقدّمه
در عصر ما نوجوانان و جوانان، با مشکلات عظیمی روبرو هستند. زیرا از یکطرف، تمایلات و گرایش های فطری، آنان را به سوی مذهب میخواند و از سوی دیگر، خرافه های برخی از شبه مذاهب و القاآت فکری مکاتب و فلسفه ها، آنان را از راه و مسیر اصلی دور و منحرف می سازد و یا لااقل آنان را به تردید و شک درباره آنچه را که تا حال فرا گرفته اند وامیدارد.
از جهت سوم، وجود تعصبهای مذهبی در نزد عده ای به حدی است که حتی حاضر نیستند اشکالات و ایرادات نسل جوان را بشنوند و از آنچه که در درون شان می گذرد، آگاه باشند و یا برای اشکالات و هیجانات فکریشان در این زمینه پاسخ و راه حلی پیدا کنند.
دنباله روی آنان در مسیر حیات، اهل جلسه شدنشان، پیروی آنان از اهل مذهب مسأله ای است که ظاهراً مثبت و مفید می نماید ولی در مواردی، به ویژه آنگاه که افرادی ناآگاه و یا خطرناک در سر راهشان قرار گیرند برایشان می تواند مصیبت آفرین باشد.
زمینه های لغزش
زمینه های لغزش در آنان از دیدهای مختلفی وجود دارد که سبب پیدایش تلّون عقاید و تغییر آن می شود که این امر، برای آینده آنان خطرناک است. اما آن زمینه ها بسیار و برخی از آنها عبارتند از:
– کم آگاهی و کم تجربگی آنان و به ویژه آنچه تحت عنوان ضعف عقیدتی مطرح است.
– غلبه احساسات بر عقل که سبب می شود گاهی تحت تأثیر القاآت قرار گیرد.
– علاقمندی به پذیرفته شدن در جمع، به ویژه در جمعی که جنبه احترامی او محفوظ باشد.
– میل به تنوع طلبی و علاقمندی به نوآوریهایی که در زندگی مطرح می شود.
– تمایل به آن دستورالعملی که از یک سو جنبه فطری خداجوئی او را ارضا کند و از سوی دیگر میل به آزادی بی بند و بار او را اقناع نماید.
– تمایلات غریزی، به ویژه در آنگاه که از این چارچوب استفاده سویی شود و او را بغلطاند.
– میل به استقلال از قید و بند خانواده که تلّون عقیده می تواند نوعی دهن کجی نیز برای آنان به حساب آید.
بررسی علل و عوامل لغزش
در بررسی علل و عوامل لغزش، از بین چندین مسأله ای که تنها به چند نمونه آن، با رعایت اختصار اشاره کرده ایم جنبه های زیر را شدیدتر و قوی تر می یابیم:
۱- ضعف عقیدتی
در نوجوانان و جوانان، خطر تلّون عقیده و تغییر مذهب وجود دارد و این امر خود سبب پیدایش دگرگونیهایی در حیات سیاسی و اجتماعی است و سبب پیدایش عقب نشینیهایی است. در صورتی که اگر در دوره های قبل و حتی همین دوره، آنان با منطق و استدلال آشنا بودند، دچار چنین لغزش هایی نمی شدند این که در اسلام توصیه شد که قبل از این که دیگران راه برگشت از مذهب را به جوانان بیاموزند، شما اذهان آنان را با حقایق مکتب آشنا کنید به همین خاطر است.
۲- سرخوردگی از مذهبیون
ظاهراً مسأله سرخوردگی از مذهب مطرح است در حالی که حقیقت، سرخوردگی فرد، از مذهبی نمایان است. اگر عمل خلافی از فردی مذهبی ،از یک روحانی، یک بازاری مسلمان، یک حاجی معروف سر بزند سبب آن می شود که نوجوان و جوان، به علت ضعف منطق آن را به حساب مذهب بگذارند و گمان کنند که لغزش آنها به خاطر ضعف منطق دین است.
چه بسیارند عقاید خرافی و آداب و رسوم بی بها که از اسلاف ما به ما ارث رسیده و ما بدون دلیل خود را بدان پای بند کردهایم و این خود درس بدآموزی برای نسل جدید شده، هم از ما و هم از عقیده و مذهبی که ما بدان پای بندیم دست کشیده اند. این چنین افراد در تنگناها از مذهب دست کشیده و حتی علیه آن می ایستند.
۳- برچسب خوردن ها
گاهی نوجوان و جوان از مذهبی دست می کشند و یا علیه آن می ایستند بدان خاطر که از فردی یا گروهی بنام مذهب برچسب خورده اند. فرض کنیم جوانی راه و روش حتی غلطی را در پیش گرفته است. و این امر یا ناشی از جهل او بوده و یا ناشی از غفلت او و یا به علت غلبه امیال و اهوای او.
بعدها دیگران بجای این که درباره ندامت او تحقیق کنند و یا بکوشند او را به راه آورند، با زدن برچسبی او را محکوم و مطرود اعلام خوانده و منزوی می سازند. این عده از نوجوانان و جوانان، به ویژه آنها که ظرفیت ندارند در پی آنان دست از مذهب کشیده و آن به حساب نوعی انتقام آورند.
۴- زرق و برق ها
ما منکر آن نیستیم که در مواردی زرق و برق ها، زیبائی های ظاهر و بی عمق آنان را از مسیر اصلی منحرف کند. شما می دانید که طرح مسائل جدید در روحیه آنان اثر فوق العادهای می گذارد. آنها شیفته نوآوری ها و افکار و ایده های بدیعند. آنچنان که گوئی از وضع عادی خسته شده و طالب تنوعند.
در جنبه مذهب هم این فکر بر آنان غلبه دارد. به دنبال آن فکر و عقیده ای می روند که همراه با زرق و برق ها و ظاهرسازی هاست. این امر هم بهنگامی تشدید می شود که عده ای از مادی اندیشان و طالبان زرق و برق رهبری فکری و معلمی آنان را عهده دار شوند. به تبلیغ فکر و مرام خود بپردازند.
۵- جنبه های احساسی
گاهی از احساسات مذهبی و یا عاطفی آنان سوء استفاده می شود. چه بسیار از اینان که مثلاً به اسم اسلام و حمایت از اسلام می لغزند. بظاهر جهت حمایت از مستضعفان و محرومان بر میخیزند ولی در عمل جهت خاصی را تعقیب کرده و به پیش میروند.
اینان به علت وضع جوانی و حساسیت و رقت فوق العاده عاطفی تحت تأثیر تبلیغات هستند. کافی است که بحثی را درباره محرومان و زحمتکشان به عمل آید و از آنان دعوت شود که برای رهایی اینان قدمی بردارند. این امر می تواند برایشان خطرآفرین باشد. یا مثلاً در رابطه با گروهکها می بینیم عده گردان خود را ۷۲نفری تعیین می کردند بدان خاطر که مثلاً یاران امام حسین ۷۲ نفر بودند.
۶- نقش معاشران
همچنین ضروری است از نقش معاشران یاد کنیم و تأثیر آنها را که گاهی می تواند فوق العاده باشد. ناآگاهی از طرز فکر دیگران و معاشرت با آنان ممکن است زمینه را برای گمراهیهایی فراهم آورد. به ویژه آن که اینان فوق العاده به دوستان خود راغب و درصدد جلب نظر و همراهی با آنان هستند. عقاید و گرایش های معاشران حتی به صورت، خودآگاه در آنان اثر کرده و در روحیه شان تثبیت می شود و بدین خاطر ضروری است روابط صمیمانه یا غیر صمیمانه شان زیر نظر و تحت کنترل و ضابطه ای باشد.
۷- وجود تردیدها
ما این نکتهها را در ضمن مباحث قبلی نیز بیان کردهایم، که سنّ بلوغ سنّ شک و تردید است تردید درباره همه مسائل، از جمله آموختهها و مکتسبات مذهب. اگر این شک و تردیدشان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم رفع و زائل شود زمینه را برای لغزش های بعدی فراهم می آورد. این امر به ویژه گاهی قوت میگیرد. از جمله در مواردی که آدمی از جدلهای خود و از بحث با طرف مقابل نتیجه ای بگیرند که این خود سببی است که از مذهب بری شوند و دین و ایمان خود را از دست بدهند.
۸- زودباوری ها
و بالاخره مسأله زودباوری در آنان امری عجیب و لغزش آور است. اینان به علت ناپختگی فکر و اندیشه و خالی بودن ذهن تحت تأثیر افکار و القاآت دیگرانند. آنها را به سادگی می توان از منطقی به منطق دیگر کشاند و فکر جدیدی را به آنان القا کرد. در صورتی که اگر از قبل ساخته شوند و آمادگی لازم را پیدا کنند دچار چنان لغزشی نخواهند شد.
در همه این احوال ضروری است با نوجوانان و جوانان کار شود و جلوی لغزش های آنان گرفته شود. اگر آنان از لحاظ فکر عوض گردند خانواده از تأثیر و عوارض شان دور و برکنار نیست و نارضائی آنها در مذهب اگر گسترش پیدا کند خود موجد خطراتی دیگر است.
دوست نوجوان خود باشیم
چه عاملی باعث می شود که فرزند ۱۰ ساله شیرین زبان و خونگرم شما در مدت سه سال تبدیل به نوجوانی ساکت و آرام شود؟ برای بسیاری از پدر و مادرها این سؤال یکی از گیجکنندهترین معماهای قرن است.
دو دلیل مهم برای به وجود آمدن این تغییر در سنین ابتدایی و دوران نوجوانی وجود دارد:
هنگامی که کودک شما پا به دوره نوجوانی می گذارد احتیاج بسیاری به تنهایی و خلوتگزینی پیدا می کند. شاید به این علت که افکار و احساسات او دچار نوعی آشفتگی می شوند، ممکن است نوجوان شما دچار بلاتکلیفی و بی ثباتی شود. حتی ممکن است از آنچه که از نظر فیزیکی و یا احساسی برای او اتفاق می افتد احساس شرم کند. چنین اتفاقاتی برای او غیر منتظره و سخت هستند و او می خواهد آنها را از دیگران مخفی کند و نزد خود نگهدارد.
دلیل دیگر این است که فرزند شما کم کم به نداشتن مهارت در انجام کارها حساس می شود. او گمان می کند بزرگترها بهتر از او می توانند صحبت کنند و به راحتی کلمات صحیح را برای ادای منظور خود می یابند. در حالی که او در این زمینه خود را ناتوان می بیند. بنابراین اگر نوجوانتان بـُغ کرده و عبوس به نظر می رسد شاید به خاطر از دست دادن اعتماد به نفس خود در ادای کلمات است.
چرا ما به رابطه با دیگران نیازمندیم؟
«گفت و گو» کلید داشتن یک رابطه خوب در خانواده است. عدم توانایی در راحت صحبت کردن باعث می شود نتوانید نیازهای نوجوانتان را بشناسید. بدون گفت و گو و رابطه مناسب شما نمی توانید پشتیبانی و مراقبت خود را به او برسانید و او نیز نخواهد توانست فراتر از حد و مرزهای تعیین شده و رفتار پذیرفته شده رابطه مناسبی با شما داشته باشد.
انواع مختلف رابطه
رابطه همیشه در جریان است حتی اگر کلمه ای بین دو طرف رد و بدل نشود. گفت و گو ممکن است از طریق حرکات سر و دست، تماس چشمها و یا تماس فیزیکی باشد.
شما به عنوان والدین همیشه با فرزندتان رابطه خواهید داشت؛ اگر چه او صحبت زیادی با شما نداشته باشد. راه های زیادی برای تشویق نوجوان به صحبت کردن با والدین وجود دارد.
برای این که ارتباط خوبی با نوجوان خود برقرار نمایید توصیه می کنیم این کارها را انجام دهید:
– برای شنیدن حرف های نوجوانتان وقت بگذارید. بسیاری از نوجوانان می گویند والدینشان به حرف آنها گوش نمی دهند. گفت و گو یک خیابان دو طرفه است. اگر می خواهید او به حرف شما گوش دهد باید به او اطمینان دهید که مشتاق شنیدن حرف های او هستید.
– نشان دهید که به دیدگاه های او احترام می گذارید. نفس عمیقی بکشید و محترمانه تصدیق کنید که او هم حرف های ارزشمندی برای گفتن دارد.
– به عنوان یک الگو برای او عمل کنید. به همراه همسر یا بچه های کوچکتر خانواده راه هایی را برای ایجاد یک رابطه خوب در خانواده طراحی کنید.
– انعطاف پذیر باشید. در محل و یا زمانی با نوجوانتان صحبت کنید که برای او مناسب و راحت باشد.
این کارها را انجام ندهید
– از امتیاز گرفتن خودداری کنید.نوجوانان هم مانند همه ما دوست ندارند امتیازی از دست بدهند یا این که احساس کنند بزرگترهایشان نوعی «مسابقه قدرت» برگزار می کنند.
– عقایدتان را به او تحمیل نکنید. اگر بخواهید افکار و نظریات خود را به نوجوانتان تحمیل کنید، مطمئناً آن را نخواهد پذیرفت و شدیداً عکس العمل نشان خواهد داد.
– سعی کنید قضاوت تحکمانه نداشته باشید. قبل از هرگونه نتیجه گیری به حرف های او گوش دهید. برای او هیچ چیز بدتر از آن نیست که ببیند ذهن بسته شما تمایلی به شنیدن نقطه نظرات او ندارد.
توصیههایی که به شما در صحبت کردن با نوجوانتان کمک می کند:
– به علامتهای او توجه کنید. مطمئن باشید از مسیرتان منحرف نخواهید شد. مثلاً هنگامی که او برای بیرون رفتن از خانه عجله دارد نگویید که می خواهید با او حرف بزنید بلکه در زمانی که آسوده خاطر به نظر می رسد به سراغش بروید.
– سعی کنید اوقاتی را با هم تنها باشید. اگر تنها بودن در خانه ممکن نیست به بهانه صرفِ چای، قهوه یا رفتن به سینما، دو نفری با هم از خانه خارج شوید و ساعتی را با هم باشید.
– اطلاعات و تجربیات خود را از زندگی با او در میان بگذارید. اما فقط تا جایی که فکر می کنید شنیدن این مطالب برای او جالب است. جوانان اغلب خیلی کمتر از کودکان مشتاق شنیدن حرف های والدینشان هستند.
– از سؤالات باز استفاده کنید، نه سؤال هایی که جواب آنها آری یا نه است.مثلاً به جای این که بپرسید: «روز خوبی داشتی یا نه؟ بپرسید: «امروز در کلاس زبان چه گذشت؟»
– مراقب باشید که گفتگوی شما به سرزنش کردن یا نق زدن تبدیل نشود. به عنوان مثال «دوباره لباس هایت را کف اتاق انداختی» یا «اتاقت زباله دانی شده است. کی می خواهی آن را مرتب کنی؟»
– هیچگاه یک جوان را به خاطر اعتقادات یا دیدگاه هایش تحقیر نکنید. نگویید: «این احمقانه است. چگونه می توانی این طور فکر کنی؟» آنها به تأیید کردن شما احتیاج دارند. حتی اگر آن را نپذیرند.
– اشتباهات نوجوان خود را به طرزی محترمانه بیان کنید.همان قدر برای او احترام قائل شوید که برای یک بزرگسال قائل می شوید.
– وقتی با او اختلاف نظر دارید و این اختلاف هم اجتناب ناپذیر شده است، به جای پافشاری بر خواسته های خود که منجر به دلخوری و ایجاد تنفر می شود، برای پیدا کردن یک راه حل مناسب با او مذاکره کنید. این یعنی یک مصالحه. به عنوان مثال ممکن است بگویید: «می خواهم اتاقت همین امشب تمیز باشد» که عکس العملی این چنینی خواهد داشت: «اصلاً فکرش را هم نکنید! من می خواهم به خانه عمه بروم!» که این مکالمه به یک رویارویی خواهد انجامید. بنابراین بهتر است بگویید: «من واقعاً از وضعیت اتاق تو ناراضی هستم. فکر می کنی چه وقت می توانی آنجا را مرتب کنی؟» در این صورت فرصت مصالحه را به وجود آورده اید.
– برای پدر و مادر یک نوجوان، «گوش دادن و شنیدن» بهتر از «صحبت کردن» است. در این صورت به او کمک می کنید تا آنچه را که شما می فهمید او هم حس کند.
– مهم نیست که شما از نصیحت کردن چه نیتی دارید. نوجوان شما نصیحتهایتان را به احتمال زیاد نخواهد پذیرفت. مهم این است که به شخصیت او توجه کنید و مراقب باشید تا او فرصتی برای حرف زدن داشته باشد و او را در پیروی از عقاید خود مجبور نکنید.
– از تمام فرصت های غیر رسمی جهت برقراری ارتباط، استفاده کنید. مثلاً او را سوار اتومبیل کنید و به محلی ببرید که امکان یک گفتگوی خوب وجود داشته باشد.
– وقتی با شما حرف می زند علاقه مندی خود را صادقانه همراه با نگاهی صمیمی نشان دهید. در صورت امکان هنگامی که به حرف های او گوش می دهید کار دیگری انجام ندهید.
– در گفت و گو با او از این که چیز نامطلوبی را می شنوید از کوره در نروید و عکس العمل شدید نشان ندهید. اظهاراتی از قبیل: «تو می گویی آنها سیگار می کشیدند و حالا می خواهی دوباره به آنجا بروی، اصلاً حرفش را هم نزن!» راه مذاکره را کاملاً مسدود می کنند.
– اگر واقعاً مشکلاتی وجود دارد که احساس می کنید باید حتماً در مورد آنها با نوجوان خود صحبت کنید. از قبیل نمرات پایین در مدرسه و یا نگرانی به خاطر رفتار مخاطره آمیز او، بهتر است وقتی را برای صحبت انتخاب کنید که او فشار بیرونی نداشته باشد و شما هم در آرامش باشید. استفاده از کلمه «من» به شما کمک زیادی می کند. مثلاً به جای این که بگویید: «تو درس نمی خوانی» بهتر است بگویید: «من از این که درسهایت را جدی نمی گیری احساس نگرانی می کنم»
نگرانی های خودتان را به آرامی توضیح دهید و آن روی سکه را هم به دقت از زبان او گوش دهید. این کار برای این که بتوانید بر اعتقادات و ارزش های خود تأکید کنید و در ضمن بخشی از رفتار او را که می خواهید تغییر کند، روشن و واضح نمایید، بسیار مناسب است.