- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مجید عارف
با حلول ماه ذى القعده سال دهم هجرى،رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم تصمیم خود را جهت زیارت خانه خدا و اداى فریضه حج با مسلمانان در میان نهاد.این خبر به سرعت در شهر مدینه و اطراف آن منتشر گردید و علاوه بر آن به گوش مسلمانان دیگر که در نقاط مختلف عربستان زندگى مى کردند رسید،به طورى که در اندک زمان هزاران نفر براى برگزارى فریضه حج در کنار رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم حاضر شدند.
در بیست و پنجم ذى القعده کاروان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم با شمار زیادى از مسلمانان که مورخان تعداد آنها را تا صد هزار نفر و یا اندکى بیشتر ذکر کرده اند،از مدینه به قصد مکه خارج گردید.این عده غیر از کسانى بودند که از نقاط دیگر عربستان از جمله ساکنان مکه و آبادیهاى اطراف آن به حج گزاران ملحق شدند.
شیخ مفید در کتاب الارشاد آورده است:
پس از برخورد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم با مسیحیان نجران و جریان مباهله،حجه الوداع به وقوع پیوست.اندکى قبل از این پیشامد،پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم على علیه السلام را به یمن فرستاد تا خمس گنجینه ها و معادن را از اهالى آنجا بگیرد و آنچه را که مسیحیان نجرانـاز حله و پولـمتعهد شده بودند،دریافت کند.حضرت على علیه السلام به محل مأموریت خود عزیمت کرد.رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به کس دیگر غیر از على علیه السلام در این کار اعتماد نکرد و در میان مردم هیچکس را شایسته این کار ندید .حضرتش على علیه السلام را به عنوان نایب خود به این سفر گسیل داشت،زیرا درباره انجام مأموریتى که بر عهده اش گذاشته بود،آسوده خاطر بود.
در همین ایام رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آهنگ حج نمود و پس از آنکه جمعیت زیادى از مدینه و اطراف آن با پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم همراه شدند،آن حضرت در بیست و پنجم ذى القعده از مدینه خارج گردید.همزمان با آن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نامه اى به على علیه السلام که در یمن به سر مى برد ارسال کرد و در آن به آن حضرت سفارش کرد که از یمن به مکه آید،اما در مورد نوع حج خود و چگونگى نیت آن مطلبى براى على علیه السلام ننوشت.
به هر حال،رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در جمع مسلمانان به سوى مکه به راه افتاد و حضرت على علیه السلام نیز با سپاهى که همراهش بودند،از یمن به سمت مکه حرکت نمود.حضرتش با نزدیک شدن به مکه،سپاه را به شخصى سپرد و خود جهت دیدار پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به سرعت روانه گشت به طورى که موفق شد قبل از ورود به مکه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را ملاقات کند و درباره سفر خود و حله ها و هدایایى که آورده بود گزارشى تقدیم نماید.رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ضمن اظهار خرسندى از دیدار على علیه السلام از او سؤال کرد که:اى على،به چه نیتى احرام بستى؟على علیه السلام در پاسخ گفت :اى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شما براى من ننوشته بودى که خود به چه نیتى احرام خواهى بست،من به نیت شما آگاه نبودم،از این رو به هنگام احرام و تلبیه نیتم را به نیت شما پیوند زدم و گفتم:بار خدایا،من به همان نیتى احرام مى بندم که رسول تو بسته است و سى و چهار شتر نیز براى قربانى با خود آورده ام.رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:الله اکبر!من شصت و شش شتر براى قربانى آورده ام.تو در حج و مناسک و انجام قربانى با من شریک هستى.اکنون بر احرام خود باش و به سوى لشکر باز گرد و آنان را سریعا بیاور تا در مکه به هم ملحق گردیم.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم جهت انجام مناسک حج چند روزى در مکه به سر برد.آن حضرت در روز عرفهـو به روایتى در روز عیدـخطبه اى در جمع مسلمانان ایراد فرمود که در آن همگان را به رعایت تقواى الهى،تعهد به ارزشهاى اخلاقى و مراعات حقوق یکدیگر سفارش نمود. (۱) پس از آن رسول گرامى صلى الله علیه و آله و سلم تصمیم گرفت که مکه را به قصد مدینه ترک گوید.فرمان حرکت صادر گردید و بار دیگر خیل عظیم مردم به همراهى پیامبر خود مکه را به قصد مدینه پشت سر گذاشتند.هنگامى که این کاروان عظیم به نزدیک جحفه رسید،امین وحى الهى در نقطه اى به نام غدیر خم فرود آمد و این آیه را به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نازل کرد که:
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدى القوم الکافرین. (۲)
یعنى:اى پیامبر!آنچه را از سوى پروردگارت نازل شده است،به مردم برسان.و اگر چنین نکنى،رسالت او را انجام نداده اى.و خداوند تو را از(خطرهاى احتمالى)مردم حفظ مى کند.و خداوند جمعیت کافران را هدایت نخواهد کرد.
با نزول این آیه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دستور داد که کاروان از حرکت باز ماند و با این فرمان،مسلمانان کسانى را که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند،به بازگشت دعوت کردند و کسانى که در عقب بودند نیز به تدریج،به دیگران پیوستند.
هنگام ظهر فرا رسیده بود و هوا به شدت گرم بود،به طورى که مردم قسمتى از عباى خود را بر سر و قسمتى دیگر را به زیر پا افکندند.وقت نماز فرا رسید و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به آنان اطلاع داد که همه باید براى شنیدن پیام تازه اى آماده شوند.در اینجا مسلمانان منبرى از جهاز شتران ترتیب دادند و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر بالاى آن قرار گرفت و خطبه تاریخى خود را به شرحى که خواهد آمد،ایراد فرمود. (۳)
خطبه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در غدیر خم:
علامه امینى در کتاب«الغدیر»با استفاده از مدارک معتبر،خطبه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را در غدیر خم چنین گزارش کرده است:
حمد و ثنا مخصوص خداست.از او یارى مى طلبیم.و به او ایمان داریم.و بر او توکل مى کنیم .و از بدیها و اعمال نارواى خود به او پناه مى بریم.گمراهان را جز او راهنمایى نیست.و هر کس را که هدایت کرد،گمراه کننده اى براى او نخواهد بود.گواهى مى دهم که معبودى جز او نیست و محمد صلى الله علیه و آله و سلم بنده و پیامبر اوست.
هان اى مردم!نزدیک است که دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم.من مسئولم و شما نیز مسئولید،اینک اندیشه و گفتار شما درباره من چیست؟
در این هنگام مردم گفتند:گواهى مى دهیم که تو رسالت خود را انجام دادى و براى ما کوشش نمودى.خداوند تو را پاداش نیک دهد…
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پس از اندکى فرمود:همانا من در انتقال به سراى دیگر بر شما سبقت خواهم گرفت،اما دو چیز گرانمایه در میان شما مى گذارم.بیندیشید که با این دو چیز چگونه رفتار مى نمایید.
در اینجا یک نفر از میان جمعیت گفت:یا رسول الله،منظور از آن دو چیز گرانبها و ارجمند چیست؟
رسول اسلام صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:یکى کتاب خدا که بزرگتر است و وسیله ارتباط شما با خداوند است.و آن دیگر که کوچکتر است،عترت و اهل بیت من است.و خداوند به من خبر داده است که این دو از هم جدا نمى شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند.هان اى مردم !از آن دو پیشى نگیرید و از پیروى از هر دو کوتاهى نکنید که هلاک خواهید شد.
در این هنگام پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دست على علیه السلام را گرفت و بالا برد به طورى که زیر بغل هر دو نمایان گردید.پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مسلمانان را به این صورت مورد خطاب قرار داد که:
«ایها الناس!من اولى الناس بالمؤمنین من انفسهم؟»یعنى:اى مردم چه کسى از مردم به مؤمنان از خود آنها سزاوارتر است؟گفتند:خدا و رسولش داناترند.
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:همانا خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنان هستم و من بر آنان از خودشان سزاوارترم.
سپس فرمود:
«من کنت مولاه فهذا على مولاه،اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله…»
یعنى:هر کس من مولاى اویم،على مولاى اوست.
خداوندا،دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار.محبوب بدار آن کس را که او را محبوب دارد و مبغوض دار آن کس که او را مبغوض دارد.یارانش را یارى کن و واگذارندگان او را واگذار.و او را معیار و میزان حق قرار ده.
سپس فرمود:
«الا فلیبلغ الشاهد الغائب».
یعنى:آگاه باشید،حاضران بایستى این امر را به غایبان برسانند.
هنوز جمعیت پراکنده نشده بودند که بار دیگر جبرئیل نازل گشت و این آیه را بر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرود آورد که:
الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا.
یعنى:امروز آیین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما برایتان پسندیدم.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم با نزول این آیه فرمود:الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولایت على بعد از من.
در این هنگام مردم نزدیک شدند و به على علیه السلام به جهت این مقام و منزلت تهنیت گفتند .و از جمله کسانى که قبل از دیگران به على علیه السلام تبریک گفتند ابوبکر و عمر بودند که گفتند:به تو باد اى پسر ابو طالب که مولاى ما و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى!
سپس حسان بن ثابت از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم اجازه خواست که در این باره شعرى بگوید.پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به او اجازه فرمود و او اشعارى سرود که ترجمه قسمتى از آن به شرح زیر است:
ـپیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به آنان در روز غدیر ندا داد.و چه سزاست نداى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را شنیدن.
ـفرمود:مولاى شما و پیامبر شما چه کسى است؟و آنها بدون چشم پوشى و اغماض گفتند که:
ـخداى تو مولاى ماست و تو پیامبر مایى.و ما از پذیرش ولایت تو سرپیچى نخواهیم کرد.
ـپیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به على گفت:برخیز،زیرا من تو را بعد از خودم امام و رهبر انتخاب کرده ام.
ـو سپس فرمود:هر کس من مولا و رهبر اویم،این مرد مولا و رهبر اوست،شما هم از سر صدق و راستى از او پیروى کنید.
ـدر این هنگام پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم عرض کرد:بار خدایا،دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار…
پس از آنکه حسان بن ثابت شعر خود را سرود،رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم جمله معروف خود را درباره حسان به زبان آورد که:«تا وقتى که با زبان خود ما را یارى مى کنى روح القدس موید تو است». (۴)
پس از پایان مراسم تعیین جانشین در سرزمین غدیر خم،مسلمانان برخاستند و هر گروه و دسته اى به جانب مقصدى روانه گشت.پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و عده زیادى که از مدینه به همراه آن حضرت آمده بودند نیز راه مدینه را در پیش گرفتند به طورى که هنوز سال دهم به پایان نرسیده بود وارد مدینه شدند.و چندى بعد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به بستر بیمارى افتاد که به رحلت آن سرور انجامید،در صورتى که اندکى قبل از آن تکلیف جانشین و رهبرى پس از خود را تعیین کرده بود.
پى نوشت ها
۱) جهت اطلاع از این خطبه بنگرید به السیره النبویه معروف به سیره ابن هشام ۴/ ۲۵۰
۲) سوره مائده ۶۷
۳) ارشاد شیخ مفید ۱/۱۵۸ ـ ۱۶۵ با اندکى تلخیص و نیز بنگرید به اعلام الورى ۱/ ۲۵۹ ـ۲۶۳ سیره المصطفى / ۶۹۳ مبحث غدیر خم.
۴) براى اطلاع بیشتر از خطبه رسول خدا(ص) در روز غدیر و تفصیل ماجرا بنگرید به الغدیر ۱/ ۳۱ ـ ۳۴ با ترجمه فارسى سیره المصطفى / ۶۹۳ نقل از منابع مختلف اهل سنت ارشاد شیخ مفید ۱/ ۱۶۵، فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام / ۵۱۲ ـ ۵۱۸
منبع : غدیر در آیینه قرآن و روایات ص ۵